شهر سوال ـ گرچه خداوند بر سرنوشت انسانها آگاه است، اما متعلق آگاهی خداوند سبحان اختیار انسان است نه فعل او؛ به عبارتی دیگر خداوند می داند که فلان شخص به اختیار خود شراب خواهد خورد و این شخص در خوردن شراب مختار است و جبری وجود ندارد، او می توانست بخورد و می توانست نخورد ، اما با سوء اختیار خورد شراب را خورد. پس شخص در این امر مختار است و جبری وجود ندارد.
خداشناسی
آیا دلایل وجود یا انکار خدا به گونه ای شده است که بشر قادر به درک حقیقت نباشد؟
شهر سوال ـ اما بشری که صدها سال حاضر نبوده خدا را بپذیرد، بعد از طی مدتهای بسیار مدعی شده که برهانی علیه وجود خدا یافته است! و همین مساله می تواند قرینه ای باشد که منکران خدای متعال غالبا پایبند حقیقت نبوده و نیستند. و صدها سال علیرغم اینکه به عدم داشتن دلیل اعتراف می کردند حاضر نبودند خدا را بپذیرند.
چرا واجب الوجود نامتناهی است؟
شهر سوال ـ اگر بخواهیم كمال مطلق بودن واجب الوجود را به شكل برهانی بیان كنیم باید بگوییم كه : عدم محدودیت از ذات واجب الوجود برمی خیزد. اگر واجب الوجود نامحدود نباشد، مستلزم ممکن الوجود بودن واجب الوجود می شود و این خلف است و محال.
آیا می توان خدا را بطور كامل شناخت؟
شهر سوال ـ شناخت حصولی: كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، اندیشه، استدلال و برهان و نظم در عالم طبیعت است كه راحت ترین راه در این مسیر، تفكر و سیر در آیات الهی در جهان هستی و به خصوص عالم ماده كه بهتر قابل لمس است و تدبّر در موجودات و عجایب خلقت این جهان است . در قرآن نیز بر این روش خداشناسی تاكید شده و آیات بسیاری در مورد خلقت این جهان و نشانه های خداوند در آن بیان شده است.
یکی از راههای اثبات خدا را بیان کنید؟
شهر سوال ـ همه جهان هستي كه ما مي شناسيم و مرزهاي بيكران كائنات داراي عمر معيني بوده و در زمان خاصي و بر اساس داستان معيني (بيگ بنگ يا نظريه رسيمان يا هر فرضيه ديگري) به وجود آمده است ؛ در واقع اختلافي كه در نظر دانشمندان در خصوص عمر كائنات وجود دارد ،به مقدار اين امر برمي گردد، نه به اصل ايجاد و حدوث آن ، در نتيجه يقينا آنچه به عنوان موجودات عالم مي شناسيم ، همه در زمره پديده ها هستند و نيازمند به علت . علت ها هم در نهايت بايد به علتي برگردند كه خود معلول علت ديگري نيست ؛ اين موجود همان چيزي است كه ما نام او را « خدا » مي گذاريم.
چرا باید خدا را شناخت؟
شهر سوال ـ آنان که معتقد به خدا هستند، چون خداوند را "حکیم" میدانند، نه تنها زندگی را هدفمند و آفرینش را برای رسیدن به هدفی مشخص می دانند، بلکه معتقدند آفرینش هرچیز در ارتباط با نظام هستی هدفمند است. کسانی که به دلیل فقدان شناخت خدا، از او دور شدهاند، به جای آن که "هدف زندگی" را کشف کنند و فلسفه حیات را بیابند، ناگزیرند هدفی برای آن "جَعْل" کنند، روشن است چنین هدفی نمیتواند واقعی باشد وریشه در نظام هستی داشته باشد.
آیا خدا می تواند مخلوقی خلق کند که از انسان کاملتر باشد؟
شهر سوال ـ افعال خدا غایت و هدف دار و حكیمانه است، زیرا حكیمانه بودن كار، كمال است و خداوند مستجمع جمیع كمالات است قرآن می فرماید: " وَمَا خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاَعِبِينَ مَا خَلَقْنَاهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛[۳] ما آسمان و زمین و آن چه را بین آن ها است، به بازیچه نیافریدیم. جهان برای ما اسباب بازی نیست. نیافریدیم مگر به حق"
آیا خداوند قادر است سنگی را خلق کند که خود قادر به بلند کردن آن نباشد ؟
شهر سوال ـ و اگر کسی در تصور این مطلب مشکل دارد، می توان او را این گونه متوجه کرد که بگوییم: بله خداوند می تواند چنین سنگی خلق کند اما نمی تواند! قطعا شخص با شنیدن این جمله اعتراض خواهد کرد که این دو با هم جمع نمی شوند. و در این جا می توانیم به او بگوییم که سوال او نیز از همین سنخ است. او می خواهد چنین سنگی موجود باشد، اما وجود نداشته باشد. چون خدا بر هر کاری قادر است، پس چنین سنگی نمی تواند وجود داشته باشد. اما از یک سو نیز تصور خلق آن، شده است.
علت اختلاف مردم از نظر نعمتهای ظاهری چیست؟
شهر سوال ـ قسمتی دیگر از تفاوتها، طبیعی و لازمه آفرینش انسان است، که با توجه به آن شرایط تلاش بندگان در محضر خداوند سنجیده می شود. مثلا زندگی اجتماعی انسان ایجاب می کند که استعدادها و توانایی های مختلفی در بین آن ها وجود داشته باشد تا در کنار هم قرار گرفتن این استعدادها، جامعه به رفع احتیاجات خود بپردازد. مثلا اگر همه استعداد پزشکی داشته باشند و بخواهند به دنبال این حرفه بروند، بسیاری از شئون مورد نیز نیاز جامعه بشری معطل می شود.
تقدیر الهی بهتر است یا تدبیر بنده؟
شهر سوال ـ "در حدیث قدسی است که خداوند متعال فرمود: (یابن آدم تقدیری یضحک من تدبیرک)،تقدیرات من به تدبیرات تو می خندد، نقل می کنند که شخصی که بسیار از بمبارانهای عراق وصدای آن می ترسید از ترس اینکه مبادا یکی از موشکها به او اصابت کنداز ترس موشک،فرار کرد وبه دامنه های کوه های کرج رفت وهمانجا چادر زد،اتفاقا موشکی به همانجا اصابت کرد ومرد.