خداشناسی

آیا زبان خدا عربی است؟

شهر سوال ـ خداوند از هر گونه نقص و عیبی منزه است و در نتیجه نمی توانیم تکلم خداوند را مانند تکلم خود بدانیم. تکلم خداوند، خلق اصوات است، و خلق اصوات نیز به منظور فهم مخاطب سخن است. طبیعتا برای کسی مثل حضرت موسی (ع) به زبان عبری خواهد بود و برای کسی مثل حضرت محمد (ص) به زبان عربی خواهد بود. پس نمی توانیم یک زبان را الهی و باقی زبان ها و لغات را غیر الهی بدانیم. چون تنها یک تفاوت در نظام هستی سبب برتری است و باقی تفاوت ها، تنها برای شئون لازم جامعه بشری است...

اگه كودكمان پرسید خدا کجاست چه جوابی داریم که بدهیم؟

كودك

شهر سوال ـ در بعد عملی نیز باید از تأكید زیاد و افراطی روی اجرای دقیق و صحیح برخی احكام دین و عقوبت اجرا نشدن كاملاً صحیح آنها خودداری نماییم؛ چون تأكیدات افراطی باعث ایجاد وسواس های فكری و عملی در آنها و باقی ماندن این مشكل تا سنین نوجوانی و بزرگسالی شده می شود. بهتر است طرح بسیاری از مسائل اعتقادی تا دوره تفكر صوری به تأخیر افتد.

چگونه با اعتقاد به معلوم بودن سرنوشت انسان در نزد خدا، جبر نداریم؟

جبر

شهر سوال ـ گرچه خداوند بر سرنوشت انسانها آگاه است، اما متعلق آگاهی خداوند سبحان اختیار انسان است نه فعل او؛ به عبارتی دیگر خداوند می داند که فلان شخص به اختیار خود شراب خواهد خورد و این شخص در خوردن شراب مختار است و جبری وجود ندارد، او می توانست بخورد و می توانست نخورد ، اما با سوء اختیار خورد شراب را خورد. پس شخص در این امر مختار است و جبری وجود ندارد.

آیا دلایل وجود یا انکار خدا به گونه ای شده است که بشر قادر به درک حقیقت نباشد؟

درک حقیقت

شهر سوال ـ اما بشری که صدها سال حاضر نبوده خدا را بپذیرد، بعد از طی مدتهای بسیار مدعی شده که برهانی علیه وجود خدا یافته است! و همین مساله می تواند قرینه ای باشد که منکران خدای متعال غالبا پایبند حقیقت نبوده و نیستند. و صدها سال علیرغم اینکه به عدم داشتن دلیل اعتراف می کردند حاضر نبودند خدا را بپذیرند.

چرا واجب الوجود نامتناهی است؟

واجب الوجود

شهر سوال ـ اگر بخواهیم كمال مطلق بودن واجب الوجود را به شكل برهانی بیان كنیم باید بگوییم كه : عدم محدودیت از ذات واجب الوجود برمی خیزد. اگر واجب الوجود نامحدود نباشد، مستلزم ممکن الوجود بودن واجب الوجود می شود و این خلف است و محال.

آیا می توان خدا را بطور كامل شناخت؟

شهر سوال ـ شناخت حصولی: كه مقصود از آن شناخت از راه عقل، تفكر، اندیشه، استدلال و برهان و نظم در عالم طبیعت است كه راحت ترین راه در این مسیر، تفكر و سیر در آیات الهی در جهان هستی و به خصوص عالم ماده كه بهتر قابل لمس است و تدبّر در موجودات و عجایب خلقت این جهان است . در قرآن نیز بر این روش خداشناسی تاكید شده و آیات بسیاری در مورد خلقت این جهان و نشانه های خداوند در آن بیان شده است.

یکی از راههای اثبات خدا را بیان کنید؟

شهر سوال ـ همه جهان هستي كه ما مي شناسيم و مرزهاي بيكران كائنات داراي عمر معيني بوده و در زمان خاصي و بر اساس داستان معيني (بيگ بنگ يا نظريه رسيمان يا هر فرضيه ديگري) به وجود آمده است ؛ در واقع اختلافي كه در نظر دانشمندان در خصوص عمر كائنات وجود دارد ،به مقدار اين امر برمي گردد، نه به اصل ايجاد و حدوث آن ، در نتيجه يقينا آنچه به عنوان موجودات عالم مي شناسيم ، همه در زمره پديده ها هستند و نيازمند به علت . علت ها هم در نهايت بايد به علتي برگردند كه خود معلول علت ديگري نيست ؛ اين موجود همان چيزي است كه ما نام او را « خدا » مي گذاريم.

چرا باید خدا را شناخت؟

شهر سوال ـ آنان که معتقد به خدا هستند، چون خداوند را "حکیم" می‌دانند، نه تنها زندگی را هدفمند و آفرینش را برای رسیدن به هدفی مشخص می دانند، بلکه معتقدند آفرینش هرچیز در ارتباط با نظام هستی هدفمند است. کسانی که به دلیل فقدان شناخت خدا، از او دور شده‌اند، به جای آن که "هدف زندگی" را کشف کنند و فلسفه حیات را بیابند، ناگزیرند هدفی برای آن "جَعْل" کنند، روشن است چنین هدفی نمی‌تواند واقعی باشد وریشه در نظام هستی داشته باشد.

آیا خدا می تواند مخلوقی خلق کند که از انسان کامل‌تر باشد؟

شهر سوال ـ افعال خدا غایت و هدف دار و حكیمانه است، زیرا حكیمانه بودن كار، كمال است و خداوند مستجمع جمیع كمالات است قرآن می‌ فرماید: " وَمَا خَلَقْنَا السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاَعِبِينَ‏ مَا خَلَقْنَاهُمَآ إِلَّا بِالْحَقِ‏ّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛‏[۳] ما آسمان و زمین و آن چه را بین آن ها است، به بازیچه نیافریدیم. جهان برای ما اسباب بازی نیست. نیافریدیم مگر به حق"

آیا خداوند قادر است سنگی را خلق کند که خود قادر به بلند کردن آن نباشد ؟

شهر سوال ـ و اگر کسی در تصور این مطلب مشکل دارد، می توان او را این گونه متوجه کرد که بگوییم: بله خداوند می تواند چنین سنگی خلق کند اما نمی تواند! قطعا شخص با شنیدن این جمله اعتراض خواهد کرد که این دو با هم جمع نمی شوند. و در این جا می توانیم به او بگوییم که سوال او نیز از همین سنخ است. او می خواهد چنین سنگی موجود باشد، اما وجود نداشته باشد. چون خدا بر هر کاری قادر است، پس چنین سنگی نمی تواند وجود داشته باشد. اما از یک سو نیز تصور خلق آن، شده است.