چرا فردی که لیاقت نداشته، از من جایگاه بهتری کسب کرده، آیا این نشانه بی عدالتی خدا نیست؟
این مساله در دو دیدگاه کلان یا بخشی قابل بررسی است.
در دیدگاه کلان و گسترده، ما با نظامی در عالم مادی مواجه هستیم که انواع و اقسام تفاوت ها و تبعیض ها در آن دیده می شود. این تفاوت ها از جهتی برای نظام مادی ضروری است. مثلا اگر همه افراد هوش و علاقه یکسانی داشته باشند، بسیاری از شغل های مورد نیاز جامعه متروک خواهد ماند و جامعه با مشکل مواجه می شود. پس لازم است افراد از جهت زمینه ها با یکدیگر متفاوت باشند تا تمام نیازهای جامعه تامین شود. و این تفاوت ها در خلقت نظام مادی یک حسن و مزیت شمرده می شود.
در واقع تفاوت افراد یا مساوی بودن همه آن ها مثل این است که کارخانه پیچ و مهره سازی همه پیچ و مهره ها را یک شکل و یک اندازه تولید کند، یا اینکه به انواع شکل ها و اندازه ها تولید کند تا برای هر کاری، عنصر لازم و مناسب وجود داشته باشد. که قطعا مطابق این مثال هیچ عاقلی مدعی نمی شود که همه باید یکسان و مساوی باشند.
حتی تفاوت های ناروایی که در اثر ظلم ها به وجود می آیند نیز از جهتی نیک و پسندیده است. چرا که اگر تاریکی نباشد، روشنایی معنا نخواهد داشت. ظلم است که زمینه ظلم ستیزی عده ای را فراهم می کند. و ایثار و شجاعت آن ها را پر ارج می کند. امکان ظلم کردن است که به ظهور رساندن عدالت را معنا می بخشد و ... .
بنابراین تفاوت ها در دیدگاه کلان نیک و پسندیده است و جزئی از نظام احسن الهی می باشد.
اما در دیدگاه خرد و بخشی، تفاوت های ناروا و ظلم ها، عامل و فاعلی دارد که از توان انتخاب خویش سوء استفاده کرده و دیگری را از حق خود محروم کرده است. آنچه روشن است اینکه برای سرزنش این ظلم باید خود شخص انجام دهنده آن را ملامت و سرزنش کرد. و متوجه این نکته بود که خدای متعال هرگز به ظلم راضی نبوده و همگان را از ظلم کردن نهی کرده است.
علاوه بر این، کسی که به خدا ایمان دارد، متوجه این نکته می شود که ظلم دیگران، میدانی برای امتحان و آزمایش اوست و آنکه دنیا را مزرعه آخرت می داند از همین زمینه ظلم استفاده می کند، تا آخرت خویش را بیش از پیش آباد کند.
پس کسی که به فعل خدا نگاه می کند عالم مادی را از دیدگاه کلان می سنجد که جز خوبی و زیبایی ندارد. و آنکه از منظر جزئی نگاه می کند، به فعل الهی کاری ندارد و با آثار انتخاب های افراد مواجه است. که ممکن است مستحق مذمت باشند.
اما جالب این جاست که ما حقیقتا دنیا را میدان امتحان خویش نمی دانیم! بلکه در دنیا به دنبال رفاه و آسایش هستیم. یعنی دیدگاهی غیر الهی داریم. اما در عین حال در سخن گفتن می خواهیم همه چیز را به خدا مستند کنیم! حتی آنجایی که خدا راضی نبوده و عملی بر خلاف خواست او انجام گرفته، بنده گناه کار و عاصی از خدا طلبکار می شود و او را سرزنش می کند!!! در حالی که خود خدای متعال نیز از فعل ظالم بیزاری می جوید.
نظرات