شهر سوال ـ علامه طباطبایی نیز در ذیل این ایه توضیحی می فرمایند که ابهام مطرح شده را حل می کند: «رسول گرامیش دو جنبه دارد، یكى جنبه تشریع، بدانچه پروردگارش از غیر طریق قرآن به او وحى فرموده، یعنى همان جزئیات و تفاصیل احكام كه آن جناب براى كلیات و مجملات كتاب و متعلقات آنها تشریع كردند، و خداى تعالى در این باره فرموده:" وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الذِّكْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ[نحل/۴۴]، ما كلیات احكام را بر تو نازل كردیم تا تو براى مردم جزئیات آنها را بیان كنى"
کلام و عقاید
با وجود اینکه قرآن هر گونه حجتی را بعد از پیامبر نفی کرده، چرا شیعه امامان را به عنوان حجت معتقد است؟
شهر سوال ـ اصل و اساس اختلاف شیعه و سنی با پاسخ به یک سوال بسیار ساده حل خواهد شد و آن اینکه: آیا خدای متعال راضی می شود، بعد از پیامبر (ص) رهبری امت به دست شخصی سپرده شود که از خطاهای آن ایمن نیستیم (معصوم نیست؟) یعنی آیا خدا راضی به گمراهی امت اسلامی هست؟
آیا تجاوز به زنان کافر از منظر اسلام جایز است؟
شهر سوال ـ از همین رو زنای با کفار معنا دارد و کسی که با کافری زنا کند نیز حدود الهی بر او جاری می شود: اگر مرد مسلمانی با زن کافر ذمی زنا کند، حکم او همان حکم زنا با زن مسلمان است؛ یعنی اگر محصن باشد حکم او رجم (اعدام) است و اگر غیر محصن باشد، صد ضربه شلاق به او زده می شود، اما در مورد زن کافر حاکم شرع اختیار دارد که یا حکم اسلام را در باره او اجرا کند و یا او را به محکمه کفار می دهند تا بر طبق مذهب خودشان بر او حکم جاری کنند.[۲]
دین مهم تر است یا انسانیت؟
شهر سوال ـ انسانیت و اخلاق نیک از ضروریات زندگی بشر است. و بدون آن زندگی در اجتماع بشری، زجر آور خواهد شد. و چه بسا زندگی در اجتماع بدون آن غیر ممکن بشود و بی اخلاقی ها شیرازه اجتماع را از بین ببرد.
آیا ناآگاهی انسان سبب دینداری نیست؟
شهر سوال ـ ناآگاهی ای که دینداری را ایجاب می کند، از نوع نشناختن دلیل رعد و برق و کسوف و خسوف نیست. چون در دینداری انسان به عواملی متوسل می شود که هم عرض عوامل طبیعی نیستند! بلکه حتی اگر عوامل طبیعی را به نیکی بشناسیم، باز هم جای تمسک به دین و مفاهیم متعالی و مقدس آن باقی است.
چگونه دین را منطقی بدانیم با اینکه احکامی مثل تفاوت دیه و ارث قابل پذیرش نیست؟
شهر سوال ـ به عنوان مثال رابطه این عالم با عوالم دیگر (مثل برزخ و قیامت) و تاثیر این عالم با عوالم بعدی در کدام علم مشخص شده است؟ کدام علم با متدهای ممکن می تواند این سوالات را جواب دهد؟ آیا اگر صدها هزار سال دیگر از پیشرفت علمی بشر بگذرد، ممکن است علمی به این سوالات جواب دهد؟
چرا در قرآن ازدواج با کنیزان به گونه ای توهین آمیز به کنیزان بیان شده است؟
شهر سوال ـ البته باید توجه داشت که در صورت مساوی بودن ایمان، یک انسان آزاد بر یک انسان برده، ارجحیت دارد. و کسی که با مساله برده داری در اسلام آشنا است، می تواند رمز این مساله را دریافت کند. چون در اسلام تمام راه های برده گیری بسته شده و تنها کسانی که به جنگ با مسلمانان می پردازند، برای تنبیه و ریشه کن کردن فتنه، یا کشته می شوند و یا به برده گی در می آیند. در واقع حکم برده گیری، یک حکم تنبیهی برای کسانی است که مرتکب خلاف شده اند. و به همین دلیل تفاوت منزلت اجتماعی بردگان با سایر انسان ها معنا دارد. و روشن است که همیشه شان اجتماعی یک زن آزاد، از زن برده بالاتر است و زن آزاد ارجحیت دارد. به همین خاطر در ازدواج نیز زن آزاد گزینه اول است:
اگر از منظر اسلام انسان ها برابر هستند، چرا تبعیض های بسیاری در احکام وجود دارد؟
شهر سوال ـ یکی از عوامل تفاوت ها و در نتیجه آن تغییر احکام حقوقی عملکرد خود افراد است. دقت در آیه ذکر شده نشان می دهد که تساوی انسان ها حکم ابتدایی است و همانطور که از ادامه آیه روشن می شود، انسان می تواند با اعمال خود، جایگاهش را مشخص کند. یک انسان ممکن است با اعمال و رویه نادرست به پست ترین موجودات تبدیل شود
بداء چیست؟ آیا ممکن است که خدا پشیمان شود؟
شهر سوال ـ بنابراین رخ دادن تغییر در دستورات الهی، یا مقدرات او مطلبی قطعی و روشن است که قرآن به صراحت آن را بیان کرده است. اما این تغییرها به دلیل پشیمانی نیست و بیان این گونه سخنان از مقایسه خالق با خودمان است. که چون تغییرهای ما در بسیاری از موارد ناشی از اشتباه و پشیمانی است، تصور می کنیم که تغییرهای الهی نیز چنین است. در حالی که مومنین باید خدا را از این گونه تشبیه ها منزه بدارند و او را آن گونه که لایق است، تسبیح گویند.
اگر خدا عادل است، پس چرا بین بندگان فرق گذاشته و مثلا ائمه بدون کوشش دارای علم هستند؟
شهر سوال ـ در واقع اوضاع اجتماع بشری و اختلاف استعدادهای آنان به این شکل است که خدای متعال با توجه به شناخت آینده و ذاتیات هر شخص، به اندازه توان او، استعدادهایی در نهادش قرار می دهد. که این استعدادها، خود تعیین کننده میزان مسئولیت افراد است. و کسی که به درک واقعیت این دنیا برسد و معاد را زندگی اصلی خود بداند، می فهمد که میزان استعداد اولیه مهم نیست. بلکه میزان تلاشش برای به کار گیری آن مهم است. و اگر خدا به کسی بیش از اندازه توانش، امکانات بدهد، در حق او ظلم کرده است.