کدام آیه قران به نظریه گسترش آسمانها اشاره میکند؟
«وَ السَّماءَ بَنَیْناها بِأَیْدٍ وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ؛[ذاریات/۴۷] و آسمان را به قدرت ونیرو بنا كردیم و ما گستراننده ایم.»
درباره تفسیر این آیه، خصوصا بحث توسعه، نظرات مختلفی وجود دارد. در تفسیر نمونه در این باره می نویسد:
« در اینكه منظور از" إِنَّا لَمُوسِعُونَ" (ما پیوسته وسعت مى بخشیم) در اینجا چیست؟ در میان مفسران گفتگو است: بعضى آن را به معنى توسعه رزق از سوى خدا بر بندگان از طریق نزول باران دانسته اند، و بعضى آن را به معنى گسترش رزق از هر نظر مى دانند، و بعضى نیز آن را به معنى غنى و بى نیازى خداوند تفسیر كرده اند، چرا كه خزائن او آن قدر گسترده است كه با اعطاء رزق به خلایق هرگز پایان نمى پذیرد و كم نمى شود.
ولى با توجه به مساله آفرینش آسمانها در جمله قبل و با توجه به كشفیات اخیر دانشمندان در مساله" گسترش جهان" كه از طریق مشاهدات حسى نیز تایید شده است معنى لطیف ترى براى آیه مىتوان یافت و آن اینكه خداوند آسمانها را آفریده و دائما گسترش مى دهد.
علم امروز مى گوید: نه تنها كره زمین، بر اثر جذب مواد آسمانى تدریجا فربه و سنگینتر مى شود، بلكه آسمانها نیز در گسترشند، یعنى ستارگانى كه در یك كهكشان قرار دارند به سرعت از مركز كهكشان دور مى شوند، حتى سرعت این گسترش را در بسیارى از مواقع اندازه گیرى كرده اند.»[۱]
سپس به بیان مطالبی از دانشمندان درباره این مساله می پردازند و در نهایت نیز می نویسند:
« جالب توجه اینكه تعبیر به" إِنَّا لَمُوسِعُونَ" (ما گسترش دهندگانیم) با استفاده از جمله اسمیه و اسم فاعل دلیل بر تداوم این موضوع است و نشان مى دهد كه این گسترش همواره وجود داشته، و هم چنان ادامه دارد، و این درست همان چیزى است كه امروز به آن رسیده اند كه تمام كرات آسمانى و كهكشانها در آغاز در مركز واحدى جمع بوده (با وزن مخصوص فوق العاده سنگین) سپس انفجار عظیم و بى نهایت وحشتناكى در آن رخ داده، و به دنبال آن اجزاى جهان متلاشى شده، و به صورت كرات درآمده، و به سرعت در حالت عقبنشینى و توسعه است.»[۲]
اما به هر حال نباید از یاد برد که ارتباط این آیه با نظریه بیگ و بنگ و نظیر آن، از حد احتمال فراتر نمی رود. قرآن اگر چه از سوی خدای آگاه به تمام حقایق هستی است، اما کتابی برای هدایت بشر است. و نباید نظریات و فرضیه های علمی را در آن جستجو کرد. و کسانی که سعی می کنند، با نشان دادن فرضیه های تجربی در قرآن، (به گمان خود)، جایگاه قرآن را بالاتر ببرند، در واقع قرآن را درست نشناخته اند. هنگامی که براهین مستحکم و غیر قابل نقض لزوم رجوع به قرآن را اثبات می کند چه نیازی به تکیه بر فرضیه های تجربی است؟ آیا می توانیم به وارونگی جایگاه علوم (عقلی و تجربی) در جامعه تکیه کنیم و مطالب عقلی و مسلم را با نظریات تجربی وجاهت ببخشیم؟
و از آن بالاتر وقتی قرآن با علم حضوری ما به گستردگی وجودمان و استعدادهای وسیعمان جایگاهش روشن می شود و تبعیتش واجب می گردد، نباید قرآن را تابع فرضیه های علمی کنیم تا متاعی برای کسب افتخار باشد! در حالی که باید پناهگاه اضطرار بشر به وحی باشد که هیچ بدل و جایگزینی نمی تواند بیابد.
[۱]. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص: ۳۷۳.
[۲]. تفسیر نمونه، ج۲۲، ص: ۳۷۵.
نظرات