شهر سوال ـ
افسردگی
چگونه احساس ناامیدی را از خود دور کنیم؟
رخدادها و واقعیتهای زندگی را پذیرا باشید؛ هر چیزی که برایتان اتفاق میافتد را بپذیرید، بسیاری از افراد میخواهند از زیر بار احساسات غمانگیز شانه خالی کنند چرا که برای آنها دردناک است اما تنها پذیرفتن واقعیت است که آنها را آرام خواهد کرد.
چطور خودم را از افسردگی و افکار منفی خلاص کنم؟
قطعا بیماری های ذهنی و فکری مانند بیماری های جسمی نیاز به درمان تخصصی دارد و هر گونه درگیری با این افکار بدون برنامه تخصصی باعث مشغولیت فکری و در نهایت موجب به وجود آمدن ناکامی و افسردگی خواهد شد. برای داشتن یک برنامه و راهکار درمانی نیاز است ریشه این وضعیت شناسایی شده و اولویت درمان (افسردگی،وسواس) مشخص شود این ریشه شناسی و آسیب شناسی و برنامه درمان نیاز به مراجعه به روان شناس بالینی دارد.
اصلا نسبت به خودم احساس خوبی ندارم از خودم بدم میاد. فکر میکنم عاقل نیستم، زیبا نیستم و... چطور از این افکار منفی خلاص شوم؟
چنین افكار منفیای میتواند امید به آینده را از بین ببرد و فرد را برای طی مسیر زندگی، تنها و ناامید رها كند، اما چون اعمال ما نتیجه افكارمان است، اگر بتوانیم تفكراتمان را تغییر دهیم، حتما قادر خواهیم بود طور دیگری هم عمل كنیم و در نتیجه زندگی متفاوتی خواهیم داشت. پس در این مورد هم باید سعی كنید و با تمرین، افكار منفی را به فكرهایی مثبت و انرژیبخش تغییر دهید.
چگونه مثبت فکر کرده و مشکلات زندگی را مدیریت کنم؟
اگر از زندگی انتظارات واقع بینانه داشته باشید، بهتر می توانید با این مشکلات برخورد کنید. بدانید که موفقیت یک هدف متحرک است و در دنیایی که پیوسته در حال تغییر است، باید با زندگی برخورد پویا داشته باشید.
آیا غم و اندوه زیاد در مراسم دینی ما سبب نمی شود که افرادی افسرده باشیم؟
غم به خودی خود بد نیست. همان طور که درد به خودی خود بد نیست. چرا که بدترین بیماری ها، بیماریهایی هستند که درد ندارند. و غم با افسردگی فرق می کند. ضمن آنکه دین مناسبت های شادی آفرین و تشویق به لذت و شادی دارد. البته شادی انسانی و عاقلانه و پایدار
عاشق یک بازیگر خارجی شده ام چکار کنم ؟
شهر سوال ـ «روانشناسان این حالت را بیش از آنکه نوعی عشق بنامند آن را نوعی بیماری روانی به نام "پارانویا" می دانند»...
احساس میکنم زندگی تکراری شده و اصلا هیچ هدفی ندارم
شهر سوال ـ مدتی است که احساس میکنم زندگی تکراری شده و اصلا هیچ هدفی ندارم خیلی کلافهام، نمیدانم علتش چیست همیشه ذکر صلوات را میگویم و سعی میکنم با کار خودم را مشغول کنم. احساس میکنم که به همدم و همراز احتیاج دارم ولی کاری از دستم بر نمیآید.
راهکار برای برون رفت از افسردگی که بعلت ضربه خانوادگی بوده چیست؟
شهر سوال ـ ۱۵ سال است ازدواج کردهام و دو تا بچه دارم. دو سال پیش ضربهی بدی از خانوادهام خورده و ناقص و افسرده شدم اصلا خنده روی لبهایم نمیآید. با وجود اینکه خیلی سعی کردم فراموش کنم ولی نمیشود. هر از گاهی بیادم افتاده و دوباره افسردگی شدید سراغم میآید. خیلی با خودم در جنگم از طرفی در روبرو به همه نشان میدهم برایم اهمیتی ندارد ...
چگونه با افسردگی مقابله کنم؟
شهر سوال ـ مدتی است دچار کم حوصلگی با بهتر بگویم بی حوصلگی شدهام. سراغ هر کاری میروم انگیزه و اشتیاق انجام دادنش را ندارم. احساس میکنم فرصت های زندگی را از دست میدهم. با اینکه در اوج جوانی هستم و باید شاداب باشم اما شادابیام را از دست دادهام.