درخواست معجزه کفار و عدم اجابت پیامبر صل الله علیه و آله
پرسش:
طبق خود آیات قرآن معجزه آوردن دلیل اثبات نبوت و پیامبری است. پس چرا وقتی از پیامبر اسلام معجزه میخواهند (درآیات ۹۰ تا ۹۳ سوره اسراء) ایشان میگوید من بشری مثل شما هستم و معجزه نمیآورد؟ پس از کجا باید پیامبر بودن را فهمید وقتی به درخواست طبیعی مردم جواب داده نشود و معجزه آورده نشود؟ انسان بودن که مانع معجزه آوردن نیست. مگر پیامبر رسول نیست، رسول هم باید بتواند معجزه بیاورد؟
پاسخ:
طبق آیات ۹۰ تا ۹۳ سوره اسراء، رسول خدا صلیالله علیه و آله از آوردن معجزات درخواستی بعضی افراد خودداری می کند. برای روشن شدن اصل مسئله به شأن نزول این آیات اشاره میکنیم.
شأن نزول آیات
گروهى از قریش نزد کعبه جمع شده، گفتند: «محمد را احضار کنید و با او گفتگو کنید.» به او پیام فرستادند که اشراف قوم جمع شدهاند و میخواهند با تو گفتگو کنند. پیامبر خدا نزد آنها شتافت، به گمان اینکه آنها تغییر فکر دادهاند. بهخصوص که به هدایت آنها شدیداً علاقهمند بود. گفتند: «اى محمد، ما ناچاریم کارمان را با تو یکسره کنیم. تو نسبت به قومت کارى کردى که احدى نکرده است. به خدایان ما بد گفتى دین ما را باطل شناختى و در میان مردم سنگ تفرقه افکندى. اگر مال میخواهی به تو میدهیم. اگر طالب مقام هستى تو را بر کرسى سرورى مینشانیم و اگر بیمارى، طبیبان را فرا میخوانیم تا به درمان تو پردازند.»
فرمود: «هیچیک از اینها نیست. خداوند مرا به رسالت، بهسوی شما فرستاده و کتاب آسمانى را بر من نازل کرده است. اگر سخنم را بپذیرید، در دنیا و آخرت، از آن بهرهمند خواهید شد و اگر نپذیرید، صبر میکنم تا خداوند میان ما حکم کند.» گفتند: «سرزمین ما از همه جا تنگتر و خشک تر است. از خدایت بخواه تا این کوهها را از مکه بردارد و رودهایى همچون رودهاى عراق و شام براى ما جارى سازد و گذشتگان ما را- مخصوصاً «قصى» که پیرى راستگو بود- زنده کند تا از آنها سؤال کنیم که تو راست میگویی یا دروغ.» فرمود: «خدا مرا براى این کارها نفرستاده است». گفتند: «اگر این کارها را نمیکنی، از خدا بخواه که فرشتهای بفرستد تا تو را تصدیق کند و براى تو باغها و کاخها و گنج هایى از طلا خلق کند». فرمود: «من براى این کارها مبعوث نشدهام. خداوند مرا براى دعوت به دین توحید، فرستاده است. اگر بپذیرید، بسیار بجاست و اگر نپذیرید، خداوند میان من و شما حکم میکند». گفتند: «بنابراین آسمان را بر سر ما فرود آور. تو مدعى هستى که خدا هر چه بخواهد، میکند.» فرمود: «مرا در این کار اختیارى نیست. اگر خداوند مصلحت بداند، انجام میدهد». یکى از آنها گفت: «ما ایمان نمیآوریم، مگر اینکه خداوند و فرشتگان را بیاورى تا ضامن صدق گفتار تو باشند».
پیامبر برخاست. پسرعمهاش نیز برخاسته، گفت: «محمد، به خدا، من هرگز به تو ایمان نمیآورم، مگر اینکه نردبانى نصب کنى و در برابر من، به آسمان بروى و گروهى از فرشتگان را همراه خود بیاورى که تو را تصدیق کنند و کتابى همراه داشته باشى که گواه تو باشد.» ابوجهل گفت: «او براى قبول هیچیک از این پیشنهادها حاضر نیست. من با خداوند عهد میکنم که هرگاه به سجده رفت، سنگى بر سرش بکوبم.» پیامبر براثر دیدن این صحنه و شنیدن این سخنان بادلی افسرده، بازگشت. این آیات را خداوند، به همین مناسبت نازل فرمود. (۱)
وظیفه پیامبر درباره معجزات
همانطور که معلوم است، بعضى از این درخواستها اصولاً محال بالذات و نامعقول بوده است، مانند احضار کردن خداوند و فرشتگان؛ و یا نامه مخصوص از آسمان! لابد به نام و نشان آنها آوردن! بعضى دیگر اگر عملى میشد اثرى از تقاضاکنندگان باقى نمیماند تا ایمان بیاورند یا نیاورند (مانند نازل شدن سنگهای آسمانى بر سر آنها). بقیه پیشنهادهاى آنان در داشتن یک زندگى مرفه با مال و ثروت فراوان خلاصه میشده است، درحالیکه میدانیم پیامبران براى چنین کارى نیامدهاند. (۲) اصلاً پیامبر یک خارقالعاده گر نیست که هرکسی به او پیشنهاد اعجازى به میل خود کند و اگر نپسندید پیشنهاد دیگرى مطرح نماید و قوانین و سنن آفرینش را به بازى بگیرد و بعد از اینهمه نیز اگر مایل بود بپذیرد و اگر میلش نبود با بهانهای شانه خالى کند.
وظیفه پیامبر اثبات ارتباط خود به خدا از طریق آوردن معجزه است و هرگاه بهقدر کافى معجزه نشان دهد دیگر هیچگونه وظیفهای در این رابطه ندارد. او حتى زمان نزول معجزات را ممکن است نتواند پیشبینی کند و تنها درجایی از خداوند تقاضاى معجزه میکند که بداند خدا به این امر راضى است. (۳)
پس حتی اگر فرض کنیم بعضى از این درخواستها هیچ اشکالی به آن وارد نباشد، صرفاً بهمنظور بهانهجویی بوده است و وظیفه پیامبر این نیست که در مقابل پیشنهادات بهانه جویان تسلیم گردد، بلکه وظیفه او ارائه معجزه است به مقدارى که صدق دعوت او ثابت شود و بیش از این چیزى بر او نیست. (۴)
نتیجه:
گروهى از قریش نزد کعبه جمع شده و از رسول خدا درخواست کارهایی خارقالعاده داشتند. درآیات ۹۰ تا ۹۳ سوره اسراء، به این درخواستها و عدم پذیرش این معجزات توسط آن حضرت اشاره شده است. بعضى از این درخواستها محال بالذات و نامعقول بوده است، مانند احضار کردن خداوند و فرشتگان. بقیه پیشنهادهاى آنان در داشتن یک زندگى مرفه با مال و ثروت فراوان خلاصه میشده است در حالى که پیامبران براى چنین کارى نیامدهاند. پیامبر یک خارقالعاده گر نیست که هرکسی به او پیشنهاد اعجازى به میل خود کند. وظیفه پیامبر اثبات ارتباط خود به خدا از طریق آوردن معجزه است و هرگاه بهقدر کافى معجزه نشان دهد دیگر هیچ وظیفهای در این رابطه ندارد؛ و تنها درجایی از خداوند تقاضاى معجزه میکند که بداند خدا به این امر راضى است.
پس حتی اگر بعضى از این درخواستها هیچ اشکالی به آن وارد نباشد، صرفاً بهمنظور بهانهجویی بوده و وظیفه پیامبر این نیست که در مقابل پیشنهادات بهانه جویان تسلیم گردد، بلکه وظیفه او ارائه معجزه است به مقدارى که صدق دعوت او ثابت شود.
منابع برای مطالعه بیشتر:
۱. موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم، در پرتو وحی، قم، دانشگاه مفید، چاپ اول، ۱۳۸۸، ج ۱، صص ۱۷۴-۱۷۶.
۲. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق، ج ۱۳، ص ۲۰۳.
پینوشتها:
۱. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ ش، ج ۶، صص ۶۷۸-۶۷۹.
۲. ر.ک: مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۴ ش، ج ۱۲، ص ۲۸۷.
۳. تفسیر نمونه، پیشین، ص ۲۸۴.
۴. تفسیر نمونه، پیشین، ص ۲۸۷.
نظرات