آیا خداوند متعال، مکان دارد؟
پرسش:
مطابق برخی از آیات قرآن خدا بالای آسمانها روی تخت خود نشسته است اما در آیه دیگری گفتهشده که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است. بالاخره خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است یا نیست؟
پاسخ:
مطابق برخی از آیات، خدا بالای آسمانها روی تخت خود نشسته، برابر آیه دیگری تخت او روی آب است، در آیه دیگری آمده که ملائکه برای رفتن به نزد او پنجاههزار سال در راه هستند، مطابق آیه دیگری، «امر» برای رسیدن به او باید هزار سال بالا برود؛ اما در آیه دیگری گفتهشده که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است:
بهیقین پروردگار شما خداست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت چیره و مسلط شد ... . (۱)
... تخت فرمانرواییاش بر آب قرار داشت... . (۲)
فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاههزار سال است بهسوی او بالا میروند. (۳)
[همه] امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم میکند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است بهسوی او بالا میرود. (۴)
... ما به او از رگ گردن نزدیکتریم. (۵)
بنابراین:
قضیه ۱: خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است؛
قضیه ۲: خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر نیست.
در مقام پاسخ به این پرسش، در بدو امر متذکر چند نکته میشویم:
۱. نباید فراموش کنیم خداوندی که جسم و درنتیجه، زمان و مکان ندارد، وقتی میخواهد درباره خودش و چگونگی خدائیش با ما که جسمانی هستیم و درنتیجه، نهتنها جسممان بلکه ذهنمان نیز درگیر زمان و مکان است صحبت کند، اولاً چارهای ندارد، مگر اینکه از زبان ما که برای امور محسوس، ملموس و زمانمند وضعشده است استفاده کند؛ و ثانیاً امور معقول و خارج از حس ما را به بند محسوسات بکشد و به آنها رنگ و لعاب جسم بدهد تا ملموس و مفهوم ما واقع شوند؛ وگرنه اصلاً ارتباط و تفاهمی صورت نمیگیرد.
۲. مطابق قرآن کریم، خدا در همهجا است و بهخاطرهمین به هر طرف که رو کنیم، خدا آنجاست: مالکیت مشرق و مغرب فقط ویژه خداست؛ پس به هرکجا رو کنید آنجا روی خداست. (۶)
وقتی خدا در همهجا است طبیعتاً با همهکس هم است: ... او با شماست هر جا که باشید و خدا به آنچه انجام میدهید، بیناست. (۷)
این امر اختصاصی به زمین ندارد و در آسمان نیز در بر همین پاشنه میچرخد: و اوست که در آسمانها معبود است و در زمین هم معبود است و او حکیم و داناست. (۸)
و اگر جایی به خدا نسبت دادهشده، به معنای این نیست که خدا در آنجا ساکن است: و [یاد کنید] هنگامیکه ما این خانه [کعبه] را برای همه مردم محل گردهمایی و جای امن وامان قرار دادیم ... . (۹)
۳. در هیچ کجای قرآن نیامده که خدا بر روی تخت نشسته؛ آنچه در قرآن آمده این است که خداوند پس از خلق آسمانها و زمین بهسوی عرش (۱۰) و همچنین بر آن (۱۱) استواء پیدا کرد. «استواء» از ریشه «سوی» به معنای اعتدال است. وقتی به باب افتعال میرود به معنای پذیرش اعتدال و معتدل شدن است. این فعل وقتی با حرف جر «الی» متعدی میشود به معنای قصد و آهنگ چیزی را کردن و هنگامیکه حرف جر «علی» برای متعدی کردن آن به کار رود (۱۲) به معنای استیلاء، تسلط پیدا کردن و چیره شدن است. (۱۳)
۴. «عرش» در لغت عرب در مقابل «فرش» و به معنای چیزی است که بالاتر از آن چیز دیگری نیست و بهخاطرهمین، بر غیر خودش محیط و مسلط است. مطابق آیات قرآن خدا «رب» این «عرش» است. (۱۴) «رب» به کسی گفته میشود که زمام امر و سرپرستی چیزی به دست او باشد. در برخی از آیات قرآن پس از اشاره به «عرش»، به «تدبیر» (۱۵) و «تسخیر»(۱۶) اشاره شده، پس این عرش با اداره کردن جهان و مدیریت آن در ارتباط است. نکته دیگر هم اینکه این عرش در عین حال که توسط ملائکه حمل میشود، بر روی آب نیز قرارگرفته است؛ آبی که همهچیز از آن خلقشده است. (۱۷)
۵. خداوند از اینکه امور را بدون سببها اجرا کند ابا دارد(۱۸) ازاینرو، ملائکه اسباب الهی در تدبیر و تسخیر امور هستند. با توجه به این نکته معنای آیاتی را که از رفتوآمد فرشتگان و مدتزمان آنها سخن میگویند، بهتر میتوان درک کرد. وقتی برای تعبیر از تسلط خداوند بر عالم از تعبیر «عرش» بهعنوان مقر فرماندهی خدا یاد میشود، طبیعتاً یکی از راههای بیان عظمت این عرش، دور از دسترس نشان دادن آن و بیان اعداد و ارقام نجومی برای فاصله آن تا بشر است.
با در نظر گرفتن این نکات پنجگانه میتوان گفت:
خدا پس از خلق آسمانها و زمین، آنها را به حال خود رها نکرد و عزم خود را برای تدبیر و تسخیر همه عالم جزم کرد؛ بهخاطرهمین، زمام تدبیر و اداره و همچنین تسخیر و مدیریت همه امور را که همگی از آب خلقشدهاند، در دست خود نگه داشت و فرشتگان، گماشتگان و عاملان خداوند در این امر هستند.
چکیده سخن اینکه آیاتی که درباره عرش خدا و همچنین رفتوآمد ملائکه سخن میگویند اصلاً در مقام بیان مکان خدا نیستند تا با آیه رگ گردن، منافاتی داشته باشند؛ چنانکه آیه رگ گردن نیز در مقام بیان این نیست که بگوید خدا اینجا است و جای دیگری نیست؛ بلکه میخواهد بگوید خداوند به همه امور آدمی احاطه دارد. (۱۹)
بنابراین؛
اولاً هیچکدام از این آیات اصلاً در مقام بیان مکان خدا نیستند تا در این باره دچار تناقضگویی شده باشند؛ ثانیاً این آیات در مقام بیان معنای مراد خود نهتنها باهم تناقضی ندارند، بلکه کاملاً سازگار و هماهنگ نیز هستند:
قضیه ۱: خدا به همه امور آدمی احاطه دارد؛
قضیه ۲: تدبیر و اداره همه امور به دست خداست.
پینوشتها:
۱. سوره اعراف، آیه ۵۴: ﴿ إِنَّ رَبَّکُمُ اَللّٰهُ اَلَّذِی خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اِسْتَوىٰ عَلَى اَلْعَرْشِ ... ﴾.
۲. سوره هود، آیه ۷: ﴿ ... وَ کٰانَ عَرْشُهُ عَلَى اَلْمٰاءِ ... ﴾.
۳. سوره معارج، آیه ۴: ﴿ تَعْرُجُ اَلْمَلاٰئِکَهُ وَ اَلرُّوحُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ﴾.
۴. سوره سجده، آیه ۵: ﴿ یُدَبِّرُ اَلْأَمْرَ مِنَ اَلسَّمٰاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ ثُمَّ یَعْرُجُ إِلَیْهِ فِی یَوْمٍ کٰانَ مِقْدٰارُهُ أَلْفَ سَنَهٍ مِمّٰا تَعُدُّونَ ﴾.
۵. سوره ق، آیه ۱۶: ﴿ وَ لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِیدِ ﴾.
۶. سوره بقره، آیه ۱۱۵: ﴿ وَ لِلّٰهِ اَلْمَشْرِقُ وَ اَلْمَغْرِبُ فَأَیْنَمٰا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اَللّٰهِ إِنَّ اَللّٰهَ وٰاسِعٌ عَلِیمٌ ﴾.
۷. سوره حدید، آیه ۴: ﴿ ... وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مٰا کُنْتُمْ وَ اَللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴾.
۸. سوره زخرف، آیه ۸۴: ﴿ وَ هُوَ اَلَّذِی فِی اَلسَّمٰاءِ إِلٰهٌ وَ فِی اَلْأَرْضِ إِلٰهٌ وَ هُوَ اَلْحَکِیمُ اَلْعَلِیمُ ﴾.
۹. سوره بقره، آیه ۱۲۵: ﴿ وَ إِذْ جَعَلْنَا اَلْبَیْتَ مَثٰابَهً لِلنّٰاسِ وَ أَمْناً وَ اِتَّخِذُوا مِنْ مَقٰامِ إِبْرٰاهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنٰا إِلىٰ إِبْرٰاهِیمَ وَ إِسْمٰاعِیلَ أَنْ طَهِّرٰا بَیْتِیَ لِلطّٰائِفِینَ وَ اَلْعٰاکِفِینَ وَ اَلرُّکَّعِ اَلسُّجُودِ ﴾.
۱۰. سوره بقره، آیه ۲۹؛ سوره فصلت، آیه ۱۱.
۱۱. سوره اعراف، آیه ۵۴؛ سوره یونس، آیه ۳ و... .
۱۲. سوره طه، آیه ۵: ﴿ اَلرَّحْمٰنُ عَلَى اَلْعَرْشِ اِسْتَوىٰ ﴾؛ [خدای] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلط است.
۱۳. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ اول، بیتا، ج ۱۴، ص ۴۱۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۱ ق، ج ۱۳، ص ۸۵؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ ش، ج۸، ص ۸۵-۹۰.
۱۴. برای نمونه سوره نمل، آیه ۲۶: ﴿ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِیمِ﴾؛ خدای یکتا که معبودی جز او نیست، پروردگار عرش بزرگ است.
۱۵. سوره یونس، آیه ۳.
۱۶. سوره رعد، آیه ۲.
۱۷. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص ۸۵-۹۰.
۱۸. امام صادق علیهالسلام: «أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَبا ...»؛ خداوند از اینکه امور را بدون سببها اجرا کند و ابا دارد و به خاطر همین، برای هر امری سببی قرار داده است؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۱، ص ۱۸۳.
۱۹. طبرى، محمد بن جریر، جامع¬البیان فى تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق، ج۲۶، ص ۹۹.
نظرات