دلیل حرام بودن چهار ماه از سال قمری چیست؟

دلیل حرام بودن چهار ماه از سال قمری چیست؟

إِنَّ عِدَّةَ الشهُّورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهَرًا فىِ كِتَابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنهْا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ  ذَالِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ  فَلَا تَظْلِمُواْ فِيهِنَّ أَنفُسَكُمْ؛[۱] شمار ماه‏ها در نزد خدا، در كتاب خدا از آن روز كه آسمانها و زمين را بيافريده، دوازده است. چهار ماه، ماه‏هاى حرامند. اين است شيوه درست. در آن ماه‏ها بر خويشتن ستم مكنيد.
 
در جواب سوال شما قبل از هر چيز بايد دقت کرد که بهره انسان از دانش بسيار اندک است.
وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً؛[۲] آنچه از علم به شما روزى شده بسيار اندك است.
و نقص شناخت انسان او را مضطر به دين داري نموده است. و با عدم غفلت از اين مساله، بسيار روشن است که نمي توانيم دليل احکام را بيابيم. عالم داراي اسرار بسياري است و قسمت اعظم آن در دسترس دانش ما نيست (عالم غيب) و خبري از آن نداريم .
 
و خداوند بنا بر مصالح و مفاسد احکامي را تشريع مي کند، منطقه اي در اطراف کعبه را "حرم"  اعلام مي کند و حرمت بيشتري براي آن قائل مي شود. يا زمان خاصي را داراي حرمت بيشتري اعلام مي کند. مثل ماه هاي حرام که احکام و جزئيات خاص خود را دارد. (رجب، محرم، ذيقعده و ذيحجه  ماه هاي حرام هستند.)
 
و با توجه به پيوند شديد روح و جسم در انسان، زمان و مکان در او موثر واقع مي شوند و مناسک با توجه به زمان و مکان بيان مي شوند. مساله حج، روزه و جهاد و ... بعضي از اين مناسک هستند. به عنوان مثال جنگ در اين ماه ها حرام است:
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فيهِ قُلْ قِتالٌ فيهِ كَبيرٌ؛[۳] تو را از جنگ ‏كردن در ماه حرام مى ‏پرسند. بگو: جنگ‏ كردن در آن ماه گناهى بزرگ است.

"تحريم جنگ در اين چهار ماه يكى از طرق پايان دادن به جنگهاى طويل المدة، و وسيله‏اى براى دعوت به صلح و آرامش بود، زيرا هنگامى كه جنگجويان چهار ماه از سال اسلحه را به زمين بگذارند و صداى چكاچك شمشيرها يا صفير گلوله‏ ها خاموش شود و مجالى براى تفكر و انديشه به وجود آيد احتمال پايان يافتن جنگ بسيار زياد است. هميشه ادامه يك كار با شروع مجدد آن پس از خاموشى تفاوت دارد و دومى به مراتب مشكلتر است، فراموش نمى‏كنيم كه در دوران جنگهاى بيست‏ساله ويتنام چه اندازه زحمت مى‏كشيدند تا يك آتش بس بيست و چهار ساعته در آغازسال نو مسيحى يا مانند آن به وجود آورند، ولى اسلام براى پيروان خود در هر سال يك آتش بس چهارماهه اعلام ميدارد و اين خود نشانه روح صلح‏ طلبى اسلام است."[۴]
 
مساله ماه هاي حرام بسيار با سابقه است. که حداقل از زمان حضرت ابراهيم (ع) بوده است.  قبل از اسلام، مردم جاهل، تغييراتي در اين حکم الهي ايجاد مي کردند:
إِنَّمَا النَّسي‏ءُ زِيادَةٌ فِي الْكُفْرِ يُضَلُّ بِهِ الَّذينَ كَفَرُوا يُحِلُّونَهُ عاماً وَ يُحَرِّمُونَهُ عاماً لِيُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَيُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ؛[۵] به تأخيرافكندن ماه‏هاى حرام، افزونى در كفر است و موجب گمراهى كافران. آنان يك سال آن ماه را حلال مى‏شمردند و يك سال حرام، تا با آن شمار كه خدا حرام كرده است توافق يابند. پس آنچه را كه خدا حرام كرده حلال مى‏شمارند. كردار ناپسندشان در نظرشان آراسته گرديد.
 
و خود اين حکم (حرمت ماه هاي چهارگانه) مي تواند داراي بطوني باشد، که يکي از آن ها را بريتان نقل مي کنم:
امام باقر (ع) مي فرمايند: اى أبا حمزه! روشن‏ترين و آشكارترين برهان (امامت ائمه دوازده‏گانه) براى كسى كه خداى تعالى او را هدايت فرموده گفتار اوست. در قرآن مجيد كه فرموده: «به درستى كه عدد ماهها نزد خدا دوازده ماه است روزى كه آفريد آسمانها و زمينها را، از آنها چهار ماه حرام است، اين است دين استوار، پس ستم نكنيد در آنها بر خويشتن؟»  و شناسايى ماهها مانند محرم و صفر و ربيع و ماههاى پس از آن و همچنين ماههاى حرام: رجب و ذى قعدة و ذى حجة و محرم دين محكم خدا نيست چون يهود و نصارى و مجوس و ساير ملتها و همه مخالف و موافق (مذهب) اين ماهها را مى ‏شناسند، و اسامى آنها را شماره مى ‏كنند؛ بلكه آنها امامان و سرپرستان دين خدايند، و مراد از ماههاى حرام (در آيه شريفه) امير المؤمنين عليه السّلام است كه نام او از نام «على» كه نام خدا است جدا شده و مشتقّ است، همان طور كه نام محمد صلّى اللَّه عليه و آله از نام «محمود» خدا مشتقّ است، و ديگر سه فرزند آن حضرت كه نامهاى آنها على است: على بن الحسين (زين العابدين) و على بن موسى (الرضا) و على بن محمد (هادى) و به احترام آن حضرت اين نام (على) از نام خدا جدا شده و مشتقّ است.؛[۶]

پی نوشت:
[۱]. توبه آيه ۳۶.
[۲]. اسراء آيه ۸۵.
[۳]. بقره آيه ۲۱۷.
[۴]. تفسير نمونه، ج‏۷، ص: ۴۰۹.
[۵]. توبه آيه ۳۷.
[۶]. الإنصاف فى النص على الأئمة ع ص ۷۳.

کلمات کلیدی: 

نظرات