مقصود از تفسیر به رأى چیست؟

تفسیر به رأى

منظور از تفسیر به راى آن است که، کسی قرآن را مطابق تمایلات و عقیده شخصى یا گروهى خویش معنى كند، و معنای مد نظرشان را بر آن تطبیق نماید، بى آن كه واقعا معنا و مفهوم آیه قرآن با ادعا مطابق باشد.
چنین كسى در واقع تابع قرآن نیست، بلكه مى‏ خواهد قرآن را تابع خویش گرداند، و اگر ایمان كاملى به قرآن داشت هرگز چنین نمى ‏كرد. به یقین اگر باب‏ «تفسیر به راى‏» در قرآن گشوده شود، قرآن مجید بكلى از اعتبار خواهد افتاد، و هر كس آن را مطابق میل خویش معنى مى‏ كند و هر عقیده باطلى را بر قرآن تطبیق مى ‏نماید.

بنابراین تفسیر به راى یعنى تفسیر قرآن بر خلاف موازین علم لغت و ادبیات عرب و فهم اهل زبان و تطبیق دادن آن بر پندارها و خیالات باطل و تمایلات شخصى و گروهى، که چنین تفسیری در واقع  تحریف معنوى قرآن است.
تفسیر به راى شاخه‏ هاى متعددى دارد، از جمله برخورد گزینشى با آیات قرآن است، به این معنى كه انسان مثلا در بحث‏ «شفاعت‏» و «توحید» و «امامت‏» و غیر آن، تنها به سراغ آیاتى برود كه در مسیر پیشداوری هاى اوست، و آیات دیگرى را كه با افكار او هماهنگ نیست، و مى ‏تواند مفسر آیات دیگر باشد، را نادیده بگیرد، و یا بى اعتنا از كنار آن بگذرد.

تفسیر به راى یكى از خطرناكترین برنامه‏ ها در مورد قرآن مجید است كه در روایات اسلامى، یكى از گناهان كبیره شمرده شده، پیامبر(ص) فرموده اند كه خداوند مى ‏فرماید:«ما امَنَ بي مَنْ فَسَّر برأيه كلامي؛[۱] آن كس كه سخن مرا به میل خود (و بر طبق هواى نفس خویش) تفسیر كند به من ایمان نیاورده است‏». بدیهى است اگر ایمان صحیحى داشت كلام خدا را آنچنان كه هست مى‏ پذیرفت نه آن گونه كه مطابق میل اوست.

در بسیارى از كتب معروف (از جمله صحیح ترمذى و نسایى و ابى داود) این حدیث از پیامبر اكرم(ص) نقل شده است: «من قال فى القرآن برایه او بما لا یعلم فلیتبوء مقعده من النار؛ كسى كه قرآن را به میل خویش تفسیر كند یا نا آگاهانه چیزى درباره آن بگوید باید آماده شود كه در جایگاه خویش در دوزخ قرار گیرد»

الفاظ قرآن را باید بر همان مفاهیم عرفى و لغوى آن حمل كرد، مگر این كه قرینه‏اى از عقل یا نقل، در درون یا بیرون آیات وجود داشته باشد كه دلالت‏ بر معانى دیگرى كند، (ولى از تكیه كردن بر قرائن مشكوك باید پرهیز كرد، و آیات قرآن را با حدس و گمان تفسیر ننمود).
مثلا هنگامى كه قرآن مى ‏گوید:«وَمَن كَانَ فِى هَذِهِ أَعْمَى‏ فَهُوَ فِى الاخِرَةِ أَعْمَى‏ وَأَضَلُّ سَبِيلاً ؛[اسراء/۷۲] و هر كس در اين دنيا كوردل و گمراه باشد، در آخرت نيز كور و گمراه‏تر خواهد بود. ‏» یقین داریم كه منظور از«اعمى‏»در این جا نابینایى ظاهرى كه معنى لغوى آن است نمى ‏باشد، چرا كه بسیارى از نیكان و پاكان ظاهرا نابینا بوده ‏اند، بلكه منظور كور دلى و نابینایى باطن است. در این جا وجود قرینه عقلیه سبب چنین تفسیرى است. علاوه بر آنکه منطق قرآنی نیز موید این مطلب است که برای قلب چشم وجود دارد.

«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ؛[حج/۴۶] چرا كه چشمهاى ظاهر نابینا نمى ‏شود، بلكه دلهایى كه در سینه ‏هاست كور مى ‏شود.»

[۱]. أمالی الصدوق، ص۶ ، مجلس دوم.

نظرات