با توجه به اینکه اصول دین تقلیدی نیست، برای شناخت حقانیت دین باید چگونه بررسی کنیم و چه کتابهایی بخوانیم؟

در دنیا دهها دین و صدها مذهب با هزاران عالم وجود دارد، که بسیاری از این عالمان تمام عمر خود را برای شناخت عمیق و دقیق یک مکتب صرف کرده اند اما در انتها نیز عموما ادعا یا توان شناخت همه چیز را ندارند. مثلا در بین مسلمانان، رشته های متعددی چون تفسیر، فقه، کلام، رجال، تاریخ و ... وجود دارد که کمتر کسی می تواند در همه آنها متخصص شود و هر کدام از این متخصصان نیز مسائل مجهولی دارند.

این در حالی است که همه مردم نمی توانند در این مسیر وارد شوند؛ و طبیعتا با توجه به سنت تقسیم نقش ها در اجتماع انسانی، بسیاری از افراد باید وارد مشاغل دیگر شوند و نقش های دیگری به دوش گیرند.

و حتی اگر همه بتوانند در این مسیر وارد شوند، باید این مساله را نیز حل نمایند که تحقیق و بررسی خود را از کجا شروع می کنند و کدام دین و مذهب را ابتدا بررسی می کنند. چرا که بناست زندگی خود را مبتنی بر یکی از این مکاتب سامان دهیم و با عمل کردن به آن سعادت خویش را کسب نماییم و هر چه دیرتر به نتیجه برسیم، شانس رسیدن به سعادت در ما کمتر می شود، خصوصا که هیچ اطلاعی از میزان عمر خود نداریم و ممکن است هر لحظه پرونده عمرمان بسته شود.

با این حساب اگر مسیر تحقیق و بررسی این گونه باشد که کتاب های مربوط به ادیان مختلف را مطالعه کنیم و با مقایسه آنها بتوانیم، به دین حق برسیم، شانس بسیار بسیار اندکی برای موفقیت در این مسیر داریم، به گونه ای که کاملا معقول است از خیر آن بگذریم!!

اما مسیر دیگری وجود دارد که بسیار منطقی تر و کوتاه تر است و سریعا می تواند ما را به نتیجه برساند. به گونه ای که می توان گفت در کمتر از ده دقیقه می توان دین حق را یافت و با همین منطق می توان گفت حجت بر همگان تمام شده و هیچ کس نمی تواند ادعا کند راه شناخت حقیقت برایشان مسدود بوده است.

کافیست سوالات بنیادین و کلیدی را بیابیم و ابتدا بدون توجه به اینکه مکاتب به آنها چه پاسخی داده اند، خودمان پاسخ منطقی به آنها بدهیم، سپس در هر گام بنگریم کدام مکتب با آنچه ما یافته ایم، همراه است.

سوال بنیادین اول در عرصه شناخت دین حق این است که آیا جهان خالق هوشمندی داشته است، یا آنکه می توان عدم وجود خدا را قبول کرد؟ با پاسخ به این سوال مکاتب و ادیانی که به وجود خدا توجه ندارند، کنار گذاشته می شوند. و نیازی به بررسی مکاتبی چون هندوئیزم و بودا و ... نخواهیم داشت.

سوال بنیادین دوم کشف صفات خالق جهان با توجه به هستی است و اینکه بنگریم، آیا خالق این جهان حکیم بوده و از افعال خویش از جمله خلقت هدفی داشته است یا آنکه این خلقت عظیم را بدون هر گونه هدف و به شکل لغو آفریده است؟ با پاسخ به این سوال باید بنگریم آیا می توانیم معنای معقولی در این زندگی مادی بیابیم؟ زندگی ای  که هر آنچه با سختی و رنج به دست می آوریم، بسیار ساده و راحت از دست می دهیم!  با پاسخ به این سوال و بهره گرفتن از برخی ادله وجود روح غیر مادی، متوجه می شویم هر دین و آئینی که به زندگی اخروی توجه نداشته است، باید کنار گذاشته شود.

سوال بنیادین سوم مربوط به وحی الهی و بحث تحریف آن است، چرا که خدای متعال با توجه به هدف خلقت خود، باید دستور العملی برای ما جهت کسب سعادت اخروی ارسال کند، و فرق بین نسخه های مختلفی که این ادعا را دارند، در سالم ماندن انها از تحریف یا عدم آن است. با توجه به ۴ انجیل بسیار مختلف و اعتراف یهودی ها به از بین رفتن کتاب آسمانی شان در جنگ و اختلاف در صحیح بودن بخش های کتاب مقدس، تنها نسخه وحی معتبر قرآن خواهد بود که از نظر تاریخی با تواتر، صحت آن یقینی است.

سوال بنیادین چهارم می تواند ناظر به شناخت مذاهب درون اسلام باشد که عمده تمایز بین این مذاهب، پذیرش یا عدم پذیرش امام معصوم است که باید از خود بپرسیم، آیا ممکن است خدا ما را مامور کند از کسی اطاعت محض داشته باشیم که خودش نیز از گناه و خطا مصون نیست؟

این چهار سوال به سادگی حل می شوند و ما را به آنچه باید مبنای عمل مان قرار دهیم، می رساند. البته ممکن است سوالات بنیادین را به غیر این شکل که در این جا مطرح شده است، پیگیری نمود و ذکر این سوالات تنها نمونه ای بود که نشان دهد مسیر رسیدن به حق چقدر ساده و سریع است.

طبیعتا در این راه می توان از متخصصان بهره مند شد و با دریافت جوابهای آن و بررسی عقلی اش سریع به مطلوب دست یافت.

اگر این مسیر طی نشود، حتی نمی توانیم بین دو مذهب یک دین هم به نتیجه برسیم. مثلا اختلاف بین شیعه و سنی در ۱۴ قرن مستمر بوده و هزاران کتاب در رد یکدیگر نوشته اند، که اگر تمام عمر را مصروف مطالعه آنها بکنیم نیز به انتها نخواهند رسید، فارغ از آنکه تمام حرفها نیز تاکنون گفته نشده است و روند نگارش کتابها همچنان ادامه دارد.

 

کلمات کلیدی: 

نظرات