از منظر ادیان الهی حقیقت خوشبختی و بدبختی چیست؟
بايد ديد سعادت(خوشبختي) و شقاوت (بدبختي) حقيقتاً چيستند؟ آيا در رفاه بودن يا دكتر و مهندس و دانشمند شدن يا با دكتر و مهندس ازدواج كردن يا در محيط اسلامي متولّد شدن و رشد يافتن يا زيبا بودن قيافه ي ظاهري و امثال اين امور به معني خوشبخت شدن يا مستلزم سعادت است؟ و در مقابل، آيا فقر و بيماري و در زحمت و رنج بودن يا قيافه ي نازيبا داشتن يا در محيط كفر متولّد شدن و امثال اين امور برابر يا مستلزم شقاوت و بدبختي است؟
اگر كسي چنين مي انديشد پس بايد بسياري از كفّار و منافقين را سعادتمند و خوشبخت و بسياري از مومنان و انبياء و اولياء الهي را بدبخت بپندارد؛ و اگر كسي با چنين پنداري زندگي مي كند، او اساساً نمي تواند به خدا ـ به عنوان خير محض ـ ايمان داشته باشد.
در منظر اديان الهي و خداوند متعال، سعادتمند و خوشبخت آن كسي است كه بنده ي مطيع خدا باشد، چه در خانواده ي مومن متولّد شده و در اوج زيبايي و رفاه و ثروت و مقامات دنيوي باشد و چه در خانواده ي كافر متولّد شده، چهره اي نازيبا داشته و غرق در فقر و رنج و بيماري و... باشد.
بر اين مبنا، دنيا اساساً نه جاي خوشبختي است نه جاي بدبختي، بلكه فقط و فقط جاي كسب خوشبختي و بدبختي حقيقي است. لذا آنكه دنيا را جاي بهرمند شدن و لذّت بردن مي انگارد از اساس دچار مشكل جهان بيني است؛ يعني جهان بيني الحادي دارد، اگر چه ظاهراً مسلمان و مؤمن است. در منظر عاقلان حقيقي ـ نه آنها كه خود را عاقل مي پندارند ـ دنيا همچون مزرعه اي است كه انسانها خود و اعمالشان را در آن مي كارند تا خود و نتيجه ي اعمالشان را در عالم برزخ و آخرت برداشت نمايند.
دقّت شود! دنيا فقط جاي كاشتن اعمال نيست؛ بلكه ما خودمان را هم در همين دنيا مي كاريم تا در برزخ و آخرت ، خودمان را هم برداشت كنيم. و محلّ تولّد، چهره ي ظاهري، فقر و ثروت، رفاه و رنج، سلامتي و بيماري، ازدواج كردن، امكان ازدواج نداشتن و ... همگي صرفاً ابزارهاي كشت و كار مي باشند؛ و هيچكدام از اين ابزارها هم بهتر از ديگري نيستند؛ بلكه هر ابزاري كه به شخصي داده شده، متناسب با استعدادهاي ذاتي اوست؛ و او تنها از راه همان ابزارها امكان ترقّي دارد؛ و تكليف او نيز متناسب با همان ابزارهاست؛ « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها ــــ خداوند كسي را مكلّف نمي كند مگر متناسب با آنچه كه به او داده است».
يا به تعبير ديگر اين امور يا شرائط، سوالات امتحاني هستند كه انسانها بسته به نوع جوابهايي كه به آنها مي دهند سرنوشت بعد از مرگ خود را مشخّص مي نمايند. و البته شكّي نيست كه سوالات امتحاني هر كسي مختصّ خود اوست؛ چرا كه استعدادهاي ذاتي او غير از استعدادهاي ديگران است.
پس عدل خدا به اين نيست كه در اين دنيا به هر كسي چه بدهد؛ بلكه عدل الهي به اين است كه در برابر آنچه داده چه بخواهد. اگر خدا به كسي رفاه و ثروت و زيبايي و خانوده و محيط صالح و همسر خوب داده، تكليف متناسب با آن را هم از او خواسته است؛ و اگر كسي را نسبت به ديگران نازيبا آفريده يا در فقر و رنج يا بي همسر يا داراي همسر نامطلوب يا در خانوده و محيط ناصالح قرار داده از او نيز تكليفي در خور آن شرائط خواسته است؛« وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون.
و ما هيچ كس را جز به اندازه ي توانايي و وسعش تكليف نمى كنيم؛ و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى گويد؛ و به آنان هيچ ستمى نمى شود » (المؤمنون:۶۲) اگر كسي زيباست در برابر آن تكاليفي دارد؛ و آنكه نازيباست او هم تكاليفي دارد. آنكه همسر دارد، تكليفي دارد و آنكه ندارد يا بدش را دارد، تكليفي ديگر دارد.
نظرات