منظور از آوردن مثل قرآن برای اثبات معجزه بودن آن چیست و چگونه چنین چیزی می تواند خدایی بودن قرآن را اثبات کند؟
معجزه عملی است که با توانایی عادی انسان، قابل تحقق نیست و هر کس که آن را ارائه بکند، حتما با خدا ارتباط خاصی داشته است که توانسته با اتصال به قدرت الهی، آن فعل را محقق کند. از این رو پیامبران الهی، معجزاتی ارائه کرده اند تا مردم صداقت آنها را فهمیده و فرق پیامبران واقعی را از مدعیان درغگو باز شناسند. چون خدای متعال قدرت خود را در اختیار مدعیان دروغگو قرار نمی دهد.
از این رو هر پیامبری معجزه یا معجزاتی برای مردم عرضه نموده است و عموما این معجزات به نوعی با زمان رسالت آن انبیاء تناسب داشته است. به گونه ای که در دوران شکوفایی یک توانایی بشری، در همان عرصه، فعلی انجام شده است که هیچ بشری یارای انجام آن را ندارد.
معجزه پیامبر آخر الزمان (ص) ارائه قرآن بوده است که عدم توانایی بشر در ارائه مثل آن بیان شده است. و پس از آنکه کسی نتوانست مثل قرآن ارائه کند، قرآن دیگران را به آوردن ده سوره (سوره هود آیه ۱۳) یا حتی آوردن یک سوره (سوره یونس آیه ۳۸) تحدی کرد (به مقابله طلبید) تا همگان به وضوح دریابند: بیان قرآن یک فعل بشری نیست. و در هیچ سطحی نمی توانند با آن مقابله کنند.
اما مثل قرآن بودن یعنی داشتن خاصیت های برجسته ای که قرآن دارای آن است. که در این جا چند مورد را بیان می کنیم:
یکی از این خواص، دارا بودن اوج فصاحت و بلاغت است. چرا که قرآن در زمان شاعران فصیح نازل شد که هنر و افتخار آنها بیان عبارات بلیغ بوده است. اما در مقابل قرآن دچار استیصال شدند. از این رو نمی توانستند برای مقابله با قرآن بر روی موضع ثابتی تمرکز کنند و شروع به طرح سخنانی کردند که تنها نشان دهنده لج بازی آنها بود و ناچار بودند از بهانه ای به بهانه دیگر فرار کنند. یک بار ادعا می کردند که می توانند مثل قرآن بیاورند و قرآن را صرفا چند داستان معرفی می کردند (سوره انفال آیه ۳۱) اما یک بار دیگر پیامبر (ص) را ساحر (نعوذبالله) می خواندند که خود این تهمت نشان دهنده اعتراف به تاثیر عمیق قرآن در جان ها داشت. و از همین رو مردم را از شنیدن آن نهی می کردند. که خود این تناقض گویی ها نشانه خوبی برای عدم توانایی مقابله منطقی آنها بوده است. و علیرغم آنکه انگیزه بسیار جدی برای جلوگیری از دعوت پیامبر (ص) داشتند، هیچ گاه نتوانستند مثل قرآن ارائه کنند. به همین دلیل پس از اعتراف به عجز بزرگان آنها در هماوردی با فصاحت قرآن، به محاصره اقتصادی، شکنجه تازه مسلمان شده ها و جنگ روی آوردند. و این رویه تاکنون نیز ادامه دارد که هیچ کس نتوانسته است مانند آن ارائه کند. و تنها ادعاهایی وجود دارد که کاذب بودن آن به وضوح دیده می شود. چرا که عده ای بدون آنکه بتواند عربی معمولی بگویند؛ ادعا می کنند مانند قرآن را آورده اند. حال آنکه تشخیص فصاحت و بلاغت با قضاوت متخصصان فن ممکن است! این در حالی است که هر کلام فصیحی جز قرآن قابل همآوردی بوده است. مثل آنکه در شعر صنعتی به نام تضمین وجود دارد که مطابق آن هر شاعری می تواند بخشی از شعر شاعران دیگر را انتخاب کرده و بعد در همان سبک و سیاق ادامه شعر را از زبان خود بسراید. یعنی به وضوح می تواند کلامی کاملا مثل آن ارائه کند.
البته وجه معجزه بودن قرآن تنها در فصاحت و بلاغت نیست، و تنها مخاطبان قرآن اعراب نبوده اند که متناسب با آنها معجزه ارائه شود.
برای بشری که مدعی همه چیز دانی است، اخبار غیبی قرآن، یکی از وجوه اعجاز است که چگونه بدون هیچ گونه دسترسی به منابع پیشینیان، اخبار آنها را به صورت کامل بیان کرده است و از اخبار بعد خود نیز خبر داده است و حتی نسبت به عوالم غیب نیز توضیح داده است. حال آنکه بشر هرگز به آنها دسترسی ندارد و نهایت می تواند اخبار غیبی گذشته و آینده را با توجه به منابع دیگر بسنجد و صدق قرآن را بیابد.
همچنین برای بشری که مستاصل و درمانده شده، راه نجات بخش را ارائه نموده است. بشری که یک روز به عمق جنگ فرو می رود و تمام جهان را عرصه جنگ می کند و دهها میلیون انسان را به کام مرگ می کشاند و یک روز تصور می کند نفی هر گونه خشونت راه نجات اوست و مدام به در بسته می خورد، با منطق قرآن می تواند نجات یابد و به اعتدال برسد که راه سعادت نه در صلح کلی است و نه در جنگ طلبی، بلکه باید شاخ تمام گاوهای وحشی را شکست تا بتوان به آسایش و آرامش رسید.
در کنار همه اینها یک خاصیت حیرت آور قرآن این است که مانند حروف الفبا، می تواند با انواع و اقسام چینش ها، نیازهای هر زمان و هر جامعه را پاسخ بگوید. در حالی که سایر کتابها به زودی کهنه می شوند و نیاز به تغییر و روزآمد شدن می یابند.
نظرات