برگزاری جشن هایی با عنوان نهم ربیع ، چه مقدار صحیح و مستند هست ؟

جشن عید الزهرا

برگزار کردن جشن به مناسبت نهم ربیع الاول ( عیدالزهرا س )   به دو جهت می‌تواند باشد:
نخست آنکه سالروز به امامت رسیدن حضرت ولی عصر امام زمان(عج) است.زیرا  هشتم ربیع الاول روز شهادت امام حسن عسکری (ع)  است و از آن به بعد امامت به عهده امام زمان حضرت ولی عصر(عج) سپرده می‌شود. شیعیان برای به امامت رسیدن امام زمان خشنودند و جشن می‌گیرند. با این کار یک نوع ابراز احساسات و عرض ارادت نسبت به آن وجود شریف و مادر بزر گوارش حضرت زهرا (س) می‌کنند.
دومین مناسبت که به اشتباه وغلط بین مردم مشهور گشته گفته می شود این روز سالروز قتل خلیفه دوم ، عمربن خطاب است که این سخن بدون مستند تاریخی و دلیل معتبر است. زیرا طبق منابع تاریخی فریقین (شیعی و سنی) عمر بن خطاب در روز بیست و سوم ذی الحجه ترور شد و پس از سه روز یعنی اواخر ذی الحجه درگذشته است . بنابر این ، این نظر که او در نهم ربیع الاول به قتل رسیده فاقد دلیل معتبر است.(۱)
بسیاری از بزرگان شیعه براین اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم ۲۶ یا ۲۹ ذی الحجة سال ۲۳ هـ .ق است.
شیخ مفید در کتاب « مسار الشیعه » آورده است:
در روز بیست و ششم ذی الحجة سال ۲۳ هجری عمر بن خطاب مجروح گردید و در بیست و نهم ماه درگذشت.(۲)
هم چنین شیخ ابراهیم بن علی کفعمی در کتابی معروف به مصباح آورده است:
باید دانست که قتل خلیفه دوم در ۲۶ ذی الحجة سال ۲۳ هـ .ق واقع شده است . این مطلبی است که صاحبان کتاب های « طبقات »، « مسار الشیعه »، و ....بر آن تصریح نموده اند، بلکه اجماع شیعه و اهل تسنن نیز بر این است.(۳)

حتی مرحوم علامه مجلسی که خود نظریۀ نهم ربیع را نقل کرده است، می‌نویسد: این‌که گفته‌اند قتل عمر در ماه ذی‌حجه بوده، بین فقهای شیعۀ امامیه مشهور است. (۴)

گذشته از این نکته تاریخی ، خلیفه دوم در هر تارخی به قتل رسیده باشد ، برپایی مراسم جشن و سرور به این متسبت از اشتباهات فاحش و خطاهای بزرگ به شمار می رود .
نه تنها در شرایط کنونی بلکه در دوران ائمه معصومین نیز چنین مواردی که در سالروز قتل عمر برنامه و جلسه شادمانی برپا کنند، گزارش نشده است . شیعیان نیز چنین برنامه‌ای نداشته‌اند. چنانچه برخی از شیعیان و نزدیکان ائمه به ناسزاگویی به خلفا می‌پرداختند، اهل بیت با آنان برخورد می‌نمودند.
بر گزاری این مراسم امروزه از طرف عده ای بعضا همراه با کارهای زشت همراه است که مطمئناً بر خلاف دین اسلام و توصیه ائمه اهل بیت (ع) است.
امروزدنیای اسلام بیش از همه زمان‌ها  به اتحاد و انسجام مسلمانان نیاز دارد، شایسته نسیت که ما شیعیان با برپایی چنین مراسمی دامنه اختلافات را گسترده‌تر و فاصله میان مسلمانان را بیشتر نماییم.
وحدت و انسجام اسلامی از برترین نعمت‌های خدادادی است، همان گونه که امیرالمؤمنین فرمود: خداوند بر این امت منت نهاده و بین آنها الفت و اتحاد ایجاد کرده که در سایة آن زندگی کنند. به کنف حمایت آن پناهنده شوند. این نعمتی است که احدی نمی‌تواند بهایی برایش بگذارد. زیرا از هر بهایی گران‌قدرتر و از هر چیز پر ارزشی با ارزش‌تر است.(۵)
برپایی چنین جلساتی با هر عنوان آتش دشمنی اهل سنت را برمی‌افروزد . آنان را نیز به مقابله به مثل و توهین و هتک حرمت به مقدسات شیعه و احیاناً تعرض به جان شیعیان وا می‌دارد که این قطعاً مورد رضایت امام زمان (عج) نیست.

پی‌نوشت ها‌:
۱. مروج الذهب و معادن الجوهر،على بن حسين مسعودى‏، ج ۲، ص ۳۲۱، ناشر دار الهجرة، مكان نشر: قم‏،سال چاپ: ۱۴۰۹، نوبت چاپ دوم‏؛ الطبقات الكبرى‏،ابن سعد كاتب واقدى‏، ج۳، ص ۲۵۸، ناشر دار الكتب العلمية،مكان نشر: بيروت‏، سال چاپ: ۱۴۱۸،نوبت چاپ: دوم‏.
۲. مسار الشيعة (المجموعة)،الشيخ المفيد، ص ۲۳،سال چاپ : ۱۴۰۶، ناشر مكتب آية الله العظمى المرعشي النجفي - قم.
۳. المصباح، كفعمي، ص۵۱۱، چاپ دوم، سال چاپ ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م، ناشر مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت.

۴.بحار الانوار ، ج۳۱ ، ص ۱۱۸.
۵. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.

کلمات کلیدی: 

دیدگاه‌ها

عمر یکی از بزرگترین صحابه پیامبر بود و اتفاقا در دوران حکومتش بسیار با مردم عادلانه رفتار کرد . بحث غصب خلافت کاملا یک بحث سیاسی و محدود به همان دوره تاریخ است . که آن سه نفر با زیرکی و نیرنگ مردم را فریب دادند و از مردم برای خلافت رای گرفتند ! و تنها دلیل عدم اعتراض امام همین بود که مردم خودشون نخواستند . خودشون اشتباه کردند و از موهبت بزرگ محروم شدند.
حالا ما این را بزرگ کردیم که حق علی را خوردند !! حضرت علی چه نیازی به حکومت و خلافت داشت ؟! انقدر کوته فکر هستیم که نمی فهمیم اگر علی غصه داشت برای خود مردم بود نه برای حکومت ، نه برای دین ! دین بدون مردم و اجتماع ، چه مفهومی داره؟! . . و این غم تا روز ازل بر دل او خواهد ماند که بعد از هزار و چهارصد سال شیعیانش هنوز هم نفهمیدند و نمی فهمند که مظلومیت علی قصه در و دیوار و خلافت و این افسانه ها نبود !
مظلومیت علی این بود که تا آنجا که توانست به ساز مردم راه آمد و آخر سر هم شد خارجی!
مظلومیت علی آنجا بود که در جنگ با کفار هرچه از مردم خواست که فریب عمروعاص رانخورند ، عاقبت با یک مشت کاغذ پاره بر سر نیزه فریب خوردند ( همان فریبی که امروز هم در جامعه ما هست و یه کتاب کاغذی ارزشش به مراتب بیشتر از انسانیت و شرافت است)
و سر مساله حکمیت هرچه از مردم خواست که به نماینده او اعتماد کنند ، باز هم نکردند و فریب خوردند . و عاقبت بعد از آن همه اشتباه ، باز هم انگشت اتهام را به سمت علی نشانه رفتند که : علی که میدانست ما اشتباه میکنیم نباید میگذاشت !!!!!! و شدند خوارج . و یک عده از آن طرف شدند علی اللهی!!!
اینها مظلومیت علی بوده و هست . هنوز هم همان دوران و همان مردم هستیم ! چیزی عوض نشده.
امروز ما شیعیان فهمیده سر این دعوا میکنیم که علی اول بود یا چهارم!
جالبه که خود او گفت : اگر اصرار شما مردم نبود هرگز خلافت را نمی پذیرفتم!
اگر وظیفه بود پس نباید امام این حرف را میزد
اگر حق بود که پس خود صاحب حق از آن گذشته بود و ما هنوز بعد از هزار سال ، کاسه داغ تر از آش هستیم و با همین تفرقه طلبیهای بی ارزش ،باعث شدیم که مسلمان امروز جز عقب افتاده ترین انسان های روی زمین باشند!

آیا ما جرات داریم امروز یک رفراندوم بگذاریم ( البته نه مثل سال ۵۸ !!) و از مردم بخواهیم آزادانه نظام و حکومت را خودشون انتخاب کنند؟!
آن وقت است که علی وار حکومت کرده ایم.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
به چند نکته دقت نماید :
الف - اگر دقت نماید در خود همین گفتار تان تعارض وجود دارد مثلا گفته اید : فلانی با مردم با عدالت رفتار می نمود ، ولی خلافت را با نیرنگ غصب نمود ووو .
آیا غاصب حق علی می تواند عادل محسوب شود ؟ آیا علی جز مردم نبود ؟ آیا غصب حق اهل بیت موجب سلب عدالت نمی شود ؟ آیا اهل بیت پیامبر به اندازه سایر مردم حق شان اهمیت نداشت ؟ آیا ظلم بد تر از ظلم بر اهل بیت پیامبر وجود دارد ؟
ب - چه کسی می تواند ادعا نماید که غصب حق اهل بیت تنها در زمان آن سه نفر محدود شد ؟ آِیا بعد از آن ها حق اهل بیت به آنها داده شد ؟ آیا سایر ائمه به حق شان رسیدند ؟ بر خلاف تصور شما مسله خلافت و ولایت یک مسله کلامی و اعتقادی است ونه مسله سیاسی .
چون بر اساس باورهای شیعی، نص، تنها راه تعیین امام از سوی خدا و پیامبر است. در قرآن کریم آیات متعدد در باب امام و خلیفه بعد از پیامبر آمده است. از آن جمله آیة ولایت:
«إنّما ولیّکم الله ورسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون؛ (۱) ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز بر پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بسیاری از علمای شیعه و اهل سنت نقل کرده‌اند که این آیه در شأن علی (ع) نازل گردیده است. (۲)
نیز در آیة تبلیغ آمده:
«یا أیّها الرّسول بلّغ ما اُنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس؛ (۳) ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن. اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد».
در کتاب های کلامی و اعتقادی آمده (۴) که این آیه ناظر به ابلاغ امامت و ولایت علی به مردم است. حضرت خوف آن داشت که اگر این جریان را به مردم اعلام نماید،موجب شود که عده‌ای او را متهم به جانبداری از علی و نسبی و فامیلی نمودن خلافت بعد از خود بکنند . از این رو تأخیر می‌کرد، ولی خداوند به حضرت فرمود: «خدا تو را از مردم حفظ می‌کند. بدون هراس مسئله خلافت را ابلاغ نما».
پس امامت و ولایت در واقع جایگزین نبوت و رسالت است، همان طور که امام جانشین پیامبر (ص) است، همان شؤون و مسئولیت پیامبر به غیر از مقام نبوت در امام به عنوان جانشین پیامبر مطرح است، یعنی همان طور که پیامبر غیر از بیان احکام شریعت ، دارای مقام حکومت و مدیریت جامعه است، جانشینان او نیز همین سمت را داشته‌اند. همان دلایلی که اثبات می‌کند رسول خدا سمت حکومت داشته، ثابت می‌نماید که جانشین او نیز همین سمت را داشته است، زیرا انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچ گونه تردید درک می کند که هرگز جامعه متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتی یک خانه که از چند نفر تشکیل یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او را با اراده‌های جزء حکومت کند، و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفه اجتماعی خود وا دارد، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد. در غیر این صورت در کم ترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده، وضع عمومی به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.
به همین دلیل کسی که زمامدار و فرمان روایی جامعه ای است (اعم از جامعه بزرگ یا کوچک) و به سمت خود و بقا جامعه عنایت دارد، اگر بخواهد به طور موقت یا غیرموقت از سر کار خود غیبت کند، جانشینی به جای خود می‌گذارد. هرگز حاضر نمی‌شود که قلمرو فرمانروایی و زمامداری خود را سر خود رها کرده، از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئیس خانواده‌ای که برای سفر چند روزه یا چند ماهه می‌خواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، یکی از آنان (یا کسی دیگر را) برای خود جانشین معرفی کرده، امور منزل را به وی می‌سپارد. رئیس موسسه یا مدیر مدرسه یا صاحب دکانی که کارمندان یا شاگردان چندی زیر دست دارد، حتی برای چند ساعت غیبت، یکی از آنان را به جای خود نشانیده ، دیگران را به او ارجاع می‌دهد. به همین ترتیب. اسلام دینی است که به نص کتاب و سنت بر فطرت استوار است. آئینی است اجتماعی که در هر آشنا و بیگانه این نشانی را از سیمای آن مشاهده می‌کند. عنایتی که خدا و پیامبر با اجتماعیت این دین مبذول داشته‌اند، هرگز قابل انکار نبوده و با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست.
و به همین ترتیب فراز دوم پرسش نیز پاسخش روشن شد همان طور که پیامبر اسلام، پیامبر همه امت اسلامی است و ایمان به او بر همگان از زمان بعثت تا روز قیامت واجب است و اختصاص به زمان حیات خودش ندارد، اعتقاد به امامت و ولایت امیر مؤمنان و همه ائمه (ع) بعد از او بر همه مسلمانان واجب است و تا روز قیامت آن ها بر همه مردم ولایت دارند و امام همه است، چون مسایل اعتقادی زمان‌مند نیست و محدود به زمان خاص نمی‌باشد، درست مثل اعتقاد به سایر مسایل دینی مثلاً نماز، روزه، حج بر همه مسلمانان تا روز قیامت واجب است و اختصاص به مردمان صدر اسلام ندارد.
اعتقاد به ولایت ائمه (ع) نیز بر همه مردم تا روز قیامت واجب است و ائمه بر همه بشر و مسلمانان ولایت دارند.
در این باره دلایلی فراوان وجود دارد، ولی تنها به حدیث غدیر خم اشاره می‌شود که رسول خدا (ص) فرمود:
«من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه؛ (۵) هر کس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست».
رسول خدا (ص) مولای همه مسلمانان تا روز قیامت است، بنا بر این علی (ع) نیز مولای همه مسلمانان تا روز قیامت است. بنا بر این همان طور که پیامبر نبی همه است، علی (ع) نیز امام همه است. تا روز بر پایی قیامت این تکلیف بر همگان واجب است که به علی (ع) اعتقاد داشته باشند.
گفتنی است: لازمه ولایت در این زمان این است که انسان به ولایت امام زمان اعتقاد داشته باشد؛ چون بدان جهت به حضرت امام زمان (ع) ولی عصر گفته می‌شود که او ولی مردم در عصر حاضر و آینده بوده و خواهد بود.
ج- چه کسی گفته است که علی برای خود وحق خود نگران بود ؟ به طور یقین امیر مومنان برای سر نوشت اسلام وامت اسلامی نگران بود وگرنه حکمت بر ی او ارزشی نداشت لذا حطاب به ابن عباس فرمود حکومت بر شما به اندازه این کفش کهنه نزد من ارزش ندارد مگر این که حقی را تامین نمایم .
د - علل عقب ماندگی را مسلمانان را نه در امر اعتقاد به ولایت بلکه در عدم اعتقاد و عمل به آن باید جستجو نمود بدین بیان :
اسلام همواره مسلمانان را به فراگیری علوم و فتح قله های رفیع پیشرفت فرا خوانده است. اسلام این قدرت را داشت که تمدن سازی و افکار عمومی را جذب نماید. در صدر اسلام مسلمانان چنان پیشرفت نمودند که بخش وسیعی از جهانیان را تحت تأثیر تمدن و فرهنگ خود قرار دادند. یکی از علل این بود که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی­ورزیدند. علم را در هر نقطه و در دست هر کس می­یافتند، از آن بهره می­گرفتند. در احادیث به این نکته توجه شده است که علم و حکمت را هر جا هستند، فرا گیرید. رسول اکرم فرمود :" دانش راستین گمشده مومن است. هر جا آن را بیابد، خودش به آن سزاوارتر است. "(۶)
در نهج البلاغه آمده :" دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز، گرچه از مردم منافق"(۷).
"حکمت را بیاموزید گرچه از مشرکان. "(۸) در روایات دیگر نیز به این امر تاکید شده است. (۹) بنا بر این علل عقب ماندگی مسلمانان اسلام نیست، بلکه در این امر عوامل متعدد- از جمله عوامل زیر- موثر می باشند:
۱. انحراف در خلافت رسول خدا
يكى از عوامل انحطاط مسلمانان انحراف جانشينى پيامبر (ص) از جايگاه واقعى خويش است. وقتى مسلمانان بدون توجه به فرامين الهى و بدون توجه به دستورات و سفارش‏هاى پيامبر در خصوص جانشينى پس از حضرت، در «سقيفه» جمع شدند و افراد نالايق را بر منصب بزرگ و الهى قرار دادند، در واقع زوال جامعه اسلامى آغاز شد. اين زمامداران نالايق بسيارى از اصول اسلام را تعطيل كردند. بسيارى از عقايد مرده و نيمه مرده جاهلى را دوباره احيا نمودند. نتیجه آن عقب ماندگی جهان اسلام است. مطمئنا اگر امام علی (ع) و امامان دیگر بر مسند قدرت قرار می گرفت، وضع جهان اسلام این نبود که الان شاهد آن هستیم. شهيد مطهرى مى‏گويد: «مسلّما يكى از علل اين امر حوادثى است كه در اوضاع اجتماعى مسلمانان ابتدا به وسيله دستگاه‏هاى خلافت پديد آمد و بعد دنبال شد. . . يك جامعه طبقاتى درست شد كه با منظور اسلام ابدا وفق نمى‏داد. جامعه منقسم شد به يك طبقه فقير كه نان خود را به زحمت مى‏توانست به دست آورد و يك طبقه مبذّر و مغرور. . . وضع زندگى عمومى وقتى شكاف بردارد، زمينه براى اجرا و عمل به دستورها باقى نمى‏ماند. »(۱۰)
۲. برداشت های انحرافی از آموزه های اسلام
یکى از علل مهم عقب ماندگى مسلمانان برداشت‏هاى انحرافى از آموزه‏هاى دینى است، یعنی برخى تصور کرده‏اند که دین با علم و تکنولوژى مخالف است . بر این اساس مسلمانان به جاى پرداختن به علم و نوآورى‏هاى تکنولوژى، به مسایل فردى پرداختند. این رویکرد موجب شد که مسلمانان از قافله علم و تمدن و عقب بمانند، حال آن که اسلام- همان گونه که اشاره شد- نه تنها با علم و تکنولوژى و علم مخالف نیست، بلکه همگان را به یادگیرى علم فرا خوانده، براى یادگیرى علوم، مرز جغرافیایى نشناخته (۱۱)، از علم و حکمت به عنوان «گمشده مؤمنان» یاد کرده است. (۱۲) یادگیرى برخى از علوم را واجب شمرده است. (۱۳)
۳. ترک جهاد وعدم تلاش برای توانمندى نظامى مسلمانان
قرآن با نگاهى جامع مسلمانان دعوت نمود که از قوّت و قدرت نظامى برخوردار باشید. سلاح‏هاى همسو با شرایط زمان را داشته باشید:" در برابر آن‏ها (دشمنان) آنچه توانایى دارید، از نیرو آماده سازید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید. " (۱۴)، همچنین اسلام مسلمانان را به جهاد در زمینه‏هاى مختلف فرا خواند، (۱۵) ولى مسلمانان جهاد و تلاش را را فراموش کردند. جهاد در صحنه‏ هاى علمى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى و نظامى به دست فراموشى سپرده شده، حُبّ نفس و عشق به دنیا و راحت‏طلبى و کوته نگرى و اغراض شخصى بر آن‏ها چیره شده، تا آن جا که کشتگان شان به دست خودشان بیش از کشتگانى است که دشمن از آن‏ها قربانى مى‏گیرد.
۴. حکومت‏هاى ‏وابسته کشورهای اسلامی
یکى از عوامل مهم عقب ماندگى مسلمانان حکومت‏ها اسلامی هستند، یعنی برخی حکومت ها نه تنها به فکر پیشرفت کشورشان نیستند، بلکه با پیشرفت کشورشان مخالف می باشند، زیرا آنان دوام و بقای حکومت خود را درجهل و عقب ماندگى فرهنگى و تضعیف استعداد ملت های خود جستجو می کنند.
۵. اختلافات و چند دستگى‏های مسلمانان
جنگ های داخلی و اختلافات مسلمانان در کشورهاى اسلامى نیز موجب شد که مسلمانان از پیشرفت‏هاى علمى و صنعتى بى بهره شوند.
۶. استعمار
شهيد مطهّرى استعمار را نيز عامل ديگرى در انحطاط جوامع اسلامى مى‏داند، ولى آن را علت فرعى ارزيابى مى‏كند و علت اصلى را خود مسلمانان مى‏داند: «البته اين را هم نمى‏خواهم بگويم و شما را به غلط بيندازم كه استعمار و استثمار ما را به اين حالت درآورده است؛ نه ما قبلاً به اين حالت درآمديم و آن‏ها ما را امروز به اين حالت نگه مى‏دارند و علت مبقيه ما هستند، و الا ما قبل از اين‏كه استعمار و استثمار بيايد، افكارى در ما پيدا شد و ما را به اين حالت درآورد. »(۱۶)
پیشرفت مجدد جهان می طلبد که مسلمانان به هویت دینی خودبرگردند و با فرهنگ اسلام بیش تر آشنا شوند و اتحاد خود را حفظ و به بیگانگان تکیه ننمایند، از سوی دیگر به عقل، علم، کار و خلاقیت اهمیت دهند . مهم تر از همه این که روحیه خودباوری را تقویت و باور کنند که می توانند بار دیگر تمدن اسلامی را زنده نمایند.
پی‌نوشت‌ها:
۱. مائده (۵) آیه ۵۵.
۲. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی،نشر مؤسسة آثار امام خمینی، ۱۳۸۷ش. ص ۲۰۹.
۳. مائده، آیه ۶۷.
۴. آموزش کلام اسلامی، نشر پیشین ج ۲، ص ۱۶۰.
۵. الغدیر، نشر پیشین، ج ۲، ص ۳۴.
۶. بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۹.
۷. فیض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاپ افتاب تهران، ص ۱۱۱۲، حکمت ۷۷.
۸. بحار الا نوار، ج ۲، ص ۹۷.
۹. همان، ج ۴، ص ۹۶.
۱۰. مرتضى مطهرى، ده گفتار، قم، صدرا، ص ۱۰۸.
۱۱. بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۷۷.
۱۲ . همان، ص۱۶۸.
۱۳ . همان، ص ۱۷۷.
۱۴. انفال (۸)، آیه ۶۰؛ ناصر مکارم شیراری و دیگران، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، ۱۳۷۴ ش، ج ۷، ص ۲۲۰.
۱۵. تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.
۱۶ . مطهری، ده گفتار، ص ۱۵۰.

نظرات