فرق افسردگی با زهد و دنیا گریزی چیست؟
مدتی است همه چیز برایم بی ارزش و بی اهمیت شده، طوری که نه از چیزی ناراحت می شوم نه خوشحال نه حتی غافلگیر! احساس میکنم این اخلاقم بنوعی مرا از بقیه دوستانم متمایز کرده احساس میکنم این حس بدی است چون هیچ یک از دوستانم مثل بنده فکر نمیکنند. احساس میکنم اینگونه طرز تفکرم، شبیه پیر هاست. چند ماه پیش یکی از دوستام میگفت تو خیلی زاهدانه زندگی میکنی.
مثلا دوستانم چند روز وقت پیدا میکنند که در سالن ورزشی، ورزش کنند. خیلی خوشحال میشوند و ورزش هم میکنند بنده هم با آنها همکاری میکنم ولی مثل دوستانم خوشحال نمیشوم در واقع اصلا حسی به اسم شادی در من بوجود نمیآید که بخواهم ابرازش کنم و... .
خلاصه وقتی قرار است چیزی بخرم یا چیزی میدهند میگویم آخرش که چی؟ چه سودی برای دنیام دارد؟ چه سودی برای آخرتم دارد؟ وقتی توانستم به همهی این سوالها جواب دهم آن وقت میپذیرم. راجع به حرف زدنم هم همینطور شدهام مثلا با خود میگویم این حرف را بزنم برای کسی مفید خواهد بود؟
مشکل دیگری که دارم زود رنجی است هر زمان چیزی میگویند ناراحت میشوم اما اصلا به روی خودم نمیآورم. خودم خیلی سعی کردم که این خصلت های بد را در وجود خودم از بین ببرم و تا حدودی هم موفق شدم.
بسمهتعالی
با عرض سلام و تحیت
ضمن تشكر، توجه حضرتعالی را به مطالب زیر جلب میكنم:
۱- به نظر می رسد یكی از ملاكهای تشخیص رفتار افسردهوار با زهد و یا دنیاگریزی مطلوب (چرا كه دنیا گریزی نامطلوب خود یكی از نشانههای افسردگی است) در این است كه فرد افسرده در عین ناامیدی از خود یا تلاشی نشان نمیدهد و یا اینكه فعالیتهای وی بدون میل و رغبت صورت میپذیرد و زندگی وی متاثر از این رویكرد است و حال اینكه یك فرد زاهد، فردی امیدوار، با نشاط، سرزنده، اهل تلاش و پشتكار و...است، ولی در عین حال دلبسته به دنیا نیست.
۲- علائم عمومی افسردگی عبارتند از:
فراگیری فقدان انرژی
بی حوصلگی مستمر
اندوه فراگیر
نا امیدی و بدبینی به آینده
فقدان لذت از زندگی
پرخوابی یا كم خوابی
بی اشتهایی یا پراشتهایی
افكار و رفتارهای آسیب زا
و... در یك مدت ۶ ماهه.
۳- آنچه كه بنده از فرمایشات شما استنباط میكنم این است كه حضرتعالی فردی مضطرب و البته كمالزده هستید. اینكه شما برای هر كاری دنبال دلیل میگردید و...بیانگر جزیی نگری و كمال زدگی شماست كه از لوازم وسواس است. بنابراین بر فرض افسردگی شما (با این حد از توضیحات شما، تشخیص افسردگی حضرتعالی برای بنده امری دشوار است) به نظر میرسد، قبل از آن شما گرفتار اضطراب، وسواس و كمالزدگی باشید. حالات شما به هنگام عصبانیت موید این برداشت است.
۴- لازم است شما مهارت ابراز وجود را فرا بگیرید و از خودخوری كردن فاصله بگیرید. چرا كه این نوع از فرو بردن خشم، رفتاری انفعالی است كه موجب آسیب به جسم و جان شما میگردد. فرو بردن خشم زمانی مفید است كه شخص در عین حالی كه از قدرت ابراز وجود و همچنین آشكار نمودن خشم برخوردار است، خشم خود را فرو ببرد.
فرو بردن خشم به صورت انفعالی چیزی جز اسیب در پی ندارد چرا كه رفتاری از سر اجبار است و نه انتخاب و اختیار. پس به هنگام عصبانیت یا عصبانیت خود را مخفی نكنید و یا اینكه با فراگیری مهارت ابراز وجود و افزایش سطح اعتماد به نفس خود آگاهانه و از روی اختیار كظم غیظ نمایید.
۵- لازم است برای خود ارزش و احترام بیشتری قائل شوید و از بیان نظرات خود هرچند مخالف با دیگران باشد واهمه و ترسی نداشته باشید. با توكل به خدای بزرگ گام به گام در این مسیر حركت كنید.
۶- از خودسانسوری در مقابل دیگران فاصله بگیرید و اجازه دهید دیگران از احساسات و هیجانات شما آگاه شوند. این مطلوب نیست كه تاكنون كسی علی رغم اینكه شما از درون در حال شعله ور شدن هستید، متوجه ناراحتی شما نشود.
۷- لازم است در یك مشاوره جداگانه تكنیكهای كاهش اضطراب، مقابله با كمال زدگی و همچنین كسب مهارتهای ابراز وجود را فرا بگیرید.
۸- زودرنجی هم یكی دیگر از آثار كمال زدگی است. چرا كه معنای زود رنجی این است كه شما انتظار و توقع اشتباه از دیگران را ندارید و این یعنی ایدهال گرایی و كمال زدگی. لذا با مبارزه كردن با كمال زدگی و فاصله گرفتن از سخت گیری نسبت به خود و دیگران، اشتباهات دیگران را یك فاجعه ندانید. مضافا اینكه افرادی كه از بیان احساسات خود خودداری میكنند دچار زودرنجی خواهند شد.
به این منظور لازم است:
آنگونه كه در روایات به آن توصیه شدهایم، برای اشتباهات دیگران توجیه بیاورید.
زیاد از حد از دیگران توقع و انتظار نداشته باشید.
در موقعیتهای مختلف احساسات خود را بیان كنید.
بیشتر به خود احترام بگذارید و در عین حال از گرفتار شدن به غرور و تكبر اجتناب نمایید.
در پایان ضمن اینكه برای شما از درگاه الهی توفیق روزافزون را مسئلت دارم، پیشنهاد میكنم جهت روشنتر شدن زوایای مسئله با شماره ۰۹۶۴۰۰ بخش مشاوره تماس بگیرید.
نظرات