با توجه به اینکه پول سبب رونق مناسک دینی می شود، آیا اقتصاد زیر بنای اصلی تاریخ و بشریت نیست؟
مساله تاثیر اقتصاد بر سایر جنبه های جامعه، مساله ای واضح و غیر قابل تردید است. ثروت می تواند سبب رونق دین نیز باشد. مثل اینکه با آن مساجد بیشتری ساخته شود و مراسمات پرشکوه تری برگزار شود. یا آنکه با ساخت مدارس دینی، مبلغان بیشتری تربیت کرد. یا با نشر بیشتر کتاب یا ساخت فیلم و ... سطح معرفتی و فرهنگی مردم را ارتقاء داد و ... .
اما این حقیقت نباید رهزن شود و انسان مرتکب نتیجه گیری های غلط شود. تاثیر اجمالی با اینکه تعیین کننده باشد، بسیار فرق می کند. ابعاد زندگی انسان از یکدیگر جدا نیستند و بر روی هم اثر گذارند. ولی عامل اصلی و محوری، با ساده انگاری و نگاه سطحی مشخص نمی شود. و برای اینکه نشان دهیم، اقتصاد عامل اصلی و محرک محوری دین نیست، تاریخ صدر اسلام را یادآوری می کنیم.
بت پرستان و ثروتمندان مكّه كه آیین یكتاپرستى را با منافع خود در ستیز مىدیدند به سراغ ابو طالب رفتند و از او خواستند، برادرزاده خود را از این دعوت باز دارد و به او بگوید: اگر دست از این سخنان بردارد او را سرور و امیر خود قرار مى دهند و مال و ثروت فراوان به او مى بخشند، پیامبر (ص) با شنیدن این وعده ها فرمودند: اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهید، من از دعوت خود منصرف نمى شوم.[۱]
حال چگونه می توان اقتصاد را عامل تعیین کننده دین و فرهنگ جامعه دانست، در حالی که ثروتمندان جامعه عرب، با دین اسلام مخالف بوده اند! و در آخر شکست خورده اند و اسلام پیروز شده است؟
بنابراین اگر چه می توان، تاثیراتی از اقتصاد بر دین را پذیرفت، اما نمی توان آن را علت تام و تعیین کننده دانست.
به عبارت دیگر، تاریخ همیشه شاهد افرادی بوده که انگیزه های آنها، با پول و ثروت تعیین نمی شده است. و با توجه به اینکه جامعه ما حصل افراد است، زمانی که چنین افرادی، نقش برتر را بر عهده بگیرند، و پیشوای جامعه گردند، قطعا اقتصاد تعیین کننده جهت و جریان تاریخ نیست. هر چند اقتصاد کاملا بی تاثیر نیز نیست. همان گونه که ثروت حضرت خدیجه(س) تاثیراتی داشت.
و از سویی ممکن است در زمان هایی افرادی که تمام انگیزه هایشان اقتصادی است، حاکم شوند و که در این برهه ها، جهت و جریان تاریخ، متاثر از اقتصاد می گردد.
[۱]. قصص الأنبیاء، ص ۶۷۲.
نظرات