چرا خدای متعال علیرغم اینکه می داند بعضی انسان ها فقط گناه می کنند، آنها را آفریده است؟
اراده الهی به خلقت عالم مادی به صورت یکپارچه و منسجم تعلق گرفته است. و هر فردی در این مجموعه، به طور مستقیم متعلق اراده الهی برای خلقت نبوده است. عالم مادی در نهایت ثمره هایی دارد که به دلیل وجود آن ثمره ها، حکمت الهی، ایجاد این عالم را ایجاب کرده است.
به عنوان مثال کسی که قصد تراشیدن یک پیکر از تنه درختی را دارد، کار او دو ثمره خواهد داشت. یک ثمره کار او مجسمه ای است که در انتهای کار به آن می رسد و یک ثمره دیگر کار او ایجاد براده های چوب است که بی ارزش اند و تنها فایده آن در سوزاندشان می باشد! مجسمه ساز در واقع غرضش ساختن همان مجسمه است و هرگز قصدش خرد کردن چوب ها به قصد سوزاندشان نیست. اما این مساله نتیجه حتمی کار اوست.
خدای متعال انسان را برای خلافت خویش در عالم خلق کرده است:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ[احزاب/۷۲] ما امانت (تعهّد، تكلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و كوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند امّا انسان آن را بر دوش كشید.»
منظور از این انسانی که خلیفه الهی می شود، هر فرد انسان نیست. چرا که بعضی از انسان ها از پست ترین موجودات عالم هستند. و چنین کسانی لیاقت خلافت الهی را ندارند:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ[انفال/۲۲] بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد كر و لالى هستند كه اندیشه نمى كنند.»
چنین انسان هایی که به شرارت می پردازند، غرض خلقت نبوده اند، مگر به مانند همان براده های چوب که به درد سوزاندن می خورند و به همین خاطر خدای متعال می فرماید:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ[اعراف/۱۷۹] به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها [عقلها] یى دارند كه با آن )اندیشه نمى كنند، و) نمى فهمند و چشمانى كه با آن نمى بینند و گوشهایى كه با آن نمى شنوند آنها همچون چهارپایانند بلكه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا كه با داشتن همه گونه امكانات هدایت، باز هم گمراهند)»
اگر انسان ها منحصر در همین گروه بودند، انسان خلق نمی شد و این همان مطلبی است که فرشتگان در آغاز خلقت انسان آن را دیدند و به خلقت انسان اشکال کردند! در حالی که غرض الهی انسان کاملی بود که لیاقت خلافت الهی را داشت:
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ[بقره/۳۰] (به خاطر بیاور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نماینده اى] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا كسى را در آن قرار مى دهى كه فساد و خونریزى كند؟! ما تسبیح و حمد تو را بجا مى آوریم، و تو را تقدیس مى كنیم.» پروردگار فرمود: «من حقایقى را مى دانم كه شما نمى دانید.»
بنابراین افراد انسان ها می توانند به یکی از دو گروه تعلق گیرند. یا ملحق به انسان کامل می شوند که غرض اصلی خلقت هستند یا اینکه به مانند همان براده های چوب تنها ارزششان سوزاندن است و زمینه ساز تحقق غرض اصلی خلقت هستند
نظرات