روایاتی که هر قیام قبل از ظهور را طاغوت معرفی می کند، چگونه با مشروعیت حکومت اسلامی سازگار است؟
چند روایت به این مساله اشاره می کند که هر قیامی قبل از قائم(عج) باطل است. از جمله امام صادق (ع) فرمودند: «هر پرچمی قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحب آن طاغوتی است که در برابر خدا پرستش می شود.»[۱]
برای فهم صحیح این روایات باید چند مساله را مد نظر قرار داد.
غیر متواتر بودن این اخبار (خبر واحد)
در مسائل اعتقادی، نمی توانیم به خبر واحد اعتناء کنیم. یعنی حدیثی که بیان آن توسط امام معصوم مشکوک باشد، نمی تواند در بحث های اعتقادی ملاک باشد. خصوصا اگر با مسلمات دینی معارضه داشته باشد. که احادیث محل بحث از همین سنخ هستند و با مسلمات دینی تعارض دارند، چون: عدم جواز قیام یعنی ظلم پذیری، تسلیم و گردن نهادن به طاغوت، و تعطیل بودن بسیاری از احکام دینی برای مدت طولانی که قطعا این مسائل با دین اسلام منافات دارد.
تعارض با قرآن
یکی از معیارهای بررسی احادیث، ارائه آن به قرآن برای سنجش سازگاری و یا عدم سازگاری است. و در صورت تعارض یک حدیث با قرآن، باید آن حدیث را انکار کرد و رها نمود. وجود احکام حکومتی در قرآن، دستور امر به معروف و نهی از منکر، مباحث جهاد و ...، به ما نشان می دهد که هر حدیثی حکومت دینی را غیر لازم بشمارد، حدیث صحیحی نیست.
تعارض با روایات بسیار
این دسته از احادیث (که هر قیامی را قبل از قائم (عج) طاغوت می خواند)، با دسته های متعددی از روایات منافات دارد و همین تعارض سبب رد این دسته از احادیث می شود. از جمله:
الف) تمام روایاتی که اثبات کننده ولایت فقیه در دوره غیبت است، نفی کننده این دسته از روایات است.
ب) روایاتی که به قیام های متعدد اشاره می کند و حمایت و تائید اهل بیت از آنها را بیان می کند. از جمله قیام زید، که امام صادق ع در روایتی می فرماید: به خدا قسم عمویم شهید شد[۲]، قیام مختار که بعد از ۵ سال اندکی داغ اهل بیت را تسکین داد، و قیام های متعدد حسنی ها.
ج) روایاتی که بیان کننده ارزش انتظار و تشویق به آن است. با توجه به اینکه قطعا معنای انتظار زانوی غم بغل کردن نیست، بلکه اقدام عملی می خواهد. مثلا:
گروهی از جوانان بنی هاشم به محضر رسول خدا (ص) آمدند، پیامبر (ص) با دیدن آن ها دگرگون شد و چشمش پر از اشک گردید و آثار ناراحتی از چهره اش آشکار شد، آن ها علت پرسیدند، فرمود: «ما خاندانی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برگزید، و خاندان من بعد از من گرفتار رنج های شدید و تبعید و کنار زدن از مقام هایشان می گردند تا این که گروهی از مشرق می آیند که با آن ها پرچم های سیاه است، خواهان نیکی و عدالت می شوند، ولی به خواسته آن ها اعتنا نمی شود، آن گاه آن ها مبارزه و نبرد می کنند و سرانجام یاری شده و پیروز می گردند، و آن چه را می خواهند به آن ها می دهند، ولی آن ها پذیرا نمی شوند تا آن را به شخصی از خاندانم بسپارند، آن گاه آن شخص سراسر زمین را آن گونه که از ظلم پر شده پر از عدالت می کند، هر کدام از شما آن زمان را درک کند باید به قیام کنندگان بپیوندد، هرچند روی برف ها سینه خیز برود.[۳]
د) روایاتی که به پیش بینی حوادث قبل ظهور می پردازد و به مدح روی می آورد. مثل: مردی از اهل قم قیام می کند، مردم را به سوی حق دعوت می نماید، جمعیتی نیرومند که مانند پاره های آهن (سخت و استوار) هستند، به گرد او جمع می شوند که طوفان های حوادث آن ها را نمی لرزاند، و از جنگ با دشمن خسته نمی شوند، و ترس به آن ها راه ندارد، و توکلشان به خداست.[۴]
صحت روایات در صورت معنای دیگری
آنچه تا این جا بررسی شد، با توجه به یک نوع فهم از این دسته روایات بود. و نشان داده شد که اگر مدلول و منظور این روایات نفی هر گونه قیامی باشد، قطعا این روایات مردود هستند. اما اگر منظور این روایات مطلب دیگری باشد، صحت آنها را می توان پذیرفت. مثل اینکه:
۱. اگر کسی برای خود پرچم بر افرازد و بدون دعوت به اصل دین و زمینه سازی برای ظهور حضرت(عج) قیام کند، قیامش طاغوتی است.
۲. منظور از نفی قیام در چند مورد خاص بوده و آنها نیز همان مواردی هستند که شکست قیام ها روشن بوده و نباید در آن موقع خود را به خطر می انداختند. همان گونه که امام صادق(ع) عدم قیام خود را به دلیل کمی پیروان بیان می کنند.
۳. منظور پرهیز دادن از فریب بنی عباس بوده باشد. و یا ...
پس روشن می شود که این روایات هرگز نمی تواند در مقابل بحث حکومت اسلامی مطرح شود و دلیل مشروعیت و بلکه لزوم حکومت اسلامی قطعی است.
[۱]. الكافی، ج۸، ص: ۲۹۵.
[۲]. علامه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۷۰.
[۳]. تفسیر پیام قرآن، ج ۱۰، ص ۸۳.
[۴]. محدث قمی، سفینة البحار، ج ۲، ص ۴۴۶، واژه قم.
دیدگاهها
خوب بود ولی کافی نبود...قانع
خوب بود ولی کافی نبود...قانع کننده کامل نیست
سلام ضمن تشکر از توجه شما
سلام ضمن تشکر از توجه شما
و اعلام اینکه اگر شبهه و سوال مشخصی دارید، حاضر به پاسخگویی هستیم.
شاید مناسب باشد که خدمتتان عرض کنم به عنوان نویسنده، هرگز غرض خود را قانع کردن افراد قرار نمی دهم. چرا که اولا قانع شدن امری ارادی است و ثانیا در افراد مختلف، متفاوت می شود. هر کس به میزان شبهاتی که در ذهن دارد و گرایش هایی که در قلب دارد، می تواند نسبت به پذیرش یک مطلب نزدیک یا دور باشد.
آنچه از نظر بنده مهم است، زدودن ابهام ها و جواب منطقی برای شبهات است. تا با روشن شدن حقیقت، هر کس، موضع گیری خود را شکل دهد. حال آن موضع گیری، پذیرش حق باشد یا ستیزه با آن. همان گونه که قرآن می فرماید:
لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَه (۴۲ انفال) آنها كه هلاك (و گمراه) مى شوند، از روى اتمام حجّت باشد و آنها كه زنده مى شوند (و هدايت مى يابند)، از روى دليل روشن باشد.
دلایل متقنی برای ادعایتان
دلایل متقنی برای ادعایتان نیاوردید
بعضی از موارد خودتون هم نمیدونید چی فرمودید:
((((مسلمات دینی تعارض دارند، چون: عدم جواز قیام یعنی ظلم پذیری، تسلیم و گردن نهادن به طاغوت، و تعطیل بودن بسیاری از احکام دینی برای مدت طولانی که قطعا این مسائل با دین اسلام منافات دارد.)))
پس ائمه اطهار ظلم پذیر بودن با منطق شما و تسلیم طاغوت چون شما این مسئله رو با دین اسلام منافات میدونید!!؟؟
-------------
در همین مورد میگویید (((این روایات غیر متواترند))) در حالی که احادیث منع قیام کم نیستند (!!!)
-------------
۲-لازمه اجرای این موارد وجود یک فرد معصوم در راس حکومت میباشد
(((احکام حکومتی در قرآن، دستور امر به معروف و نهی از منکر، مباحث جهاد)))
شما هیچ وقت نمیتونید ثابت کنید که قرآن در این گونه موارد به غیر معصوم اشاره دارد
کما اینکه ممکن است آیه ای در ظاهر باآیه دیگر منافات داشته باشد.سبحان الله
سلام
سلام
۱-بین جواز و لزوم خلط نموده اید. ما از جواز قیام سخن می گوییم نه از لزوم آن. به همین خاطر قیام زمانی معنا دارد که می تواند موفقیت آمیز باشد. و نگفته ایم لازم است تا در زمان هایی که موفقیت حاصل نمی شود هم قیام واجب شمرده شده باشد.
۲-ظاهرا با معنای تواتر آشنا نیستید. و در این صورت بهتر است از قضاوت کردن پرهیز کنید.
۳-در خود زمان حضور معصوم نیز، همه کارها را معصوم به عهده نمی گیرد. و ممکن است جانشینانی برای مناطق مختلف قرار دهد. و در دوران غیبت خودشان جانشین تعیین کرده اند. و در قرآن نیز هیچ گاه شرط عصمت برای انجام امر به معروف و ... بیان نشده است.
اینکه می گویید لازمه این
اینکه می گویید لازمه این اجراء این حدود فقط معصوم می باشد کلام درستی نیست چون اولاً این با سیره امام علی (ع) منافات دارد چون حضرت، افرادی را به عنوان استاندارا و فرماندار را برای اجراء همین حدود حاکم بر شهرها می کرد، که معصوم نبودند، و حضرت فقط به اجرای حدود در کوفه بمی پرداختند .
ثانیاً لازمه این حرف شما این است در عصر غیبت که الان بیش از ۱۲۰۰است و خدا می داند که تا کی ادامه پیدا کند، اسلام در قرآن و روایات تعطیل باشد و اجرای حدود فقط برای ۲۵۰ سال حضور معصوم باشد و ۱۲۰۰سال بعد تعطیل باشد تا زمانیکه حضرت حجت (سلام الله علیه)تشریف بیاورند.
ثالثاً این تفکر شما شبیه تفکر اخباری هاست که انها مخاطب قران را پیامبر واهلبیت می دانند نه مابقی مسلمین، شما هم اجرای دستورات (حدود)اسلام را فقط به عهده معصومین می دانید.
رابعاً : شما معنای حدیث متواتر را نمی دانید، چیست، به صرف تکرار یک حدیث در منابع روایی ، به معنای متواتر بودن آن حدیث نیست، بلکه حدیثی متواتر است که در سلسله سند آن همه راویان تا شخص معصوم در هر طبقه به تعدادی باشد که امکان توافق عمدی آنها بر نسبت دادن دروغ به معصوم به طور عادی محال باشد و خبر آنها موجب علم و یقین گردد. در مقابل خبر متواتر، خبر واحد قرار دارد؛ یعنی هر خبری متواتر نباشد خبر واحد است.
خامساً:ما درباره روایات یک اصل اساسی و محکمی در روایات از پیامبر(ص) (چه در منابع شیعه و چه منابع اهل سنت)و حضرات معصومین (ع)(در منابع شیعه)داریم و آن اینکه هر روایتی از ما به شما رسید، عرضه بر قرآن کنید اگر با قرآن مخالف بود کنار بگذارید و اگر موافق بود بپذیرید.که این روایت مورد بحث با مسلمات قرآن سازگار نیست.
سلام . می تونم بپرسم چرا
سلام . می تونم بپرسم چرا لازمه مواردی مانند امر به معروف یا جهاد و ... وجود معصوم در راس حکومت است ؟
ادامه
ادامه
------
در بحث تعارض با روایات دیگر
الف) این روایات رو آورده و سندن بررسی کنید
ب) از شما بعید است - آیا ائمه این دو قیام را قبول داشتند یا نه؟ آیا ائمه معصومند؟آیا واجب اطاعه اند؟ آیا عقل ما تونایی اندیشه بهتر نسبت به آنان را دارد؟ آیا قیام کردن و نکردن جزء موارد اطاعت هر شیعه محسوب نمشود؟
وسوال اولم را دوباره می پرسم - آیا ائمه این دو قیام را قبول داشتند یا نه؟
ج)۱- سند ۲- مشرق کجاست؟ ۳- دلالت حدیث بر چیست؟
د)مثل ج و - اکثر روایات صحیحه ظهور بر قیام یمانی کمی قبل از ظهور و سید حسن دارند که همه مردم آنها را میشناسند
----------
برادر روایات می گوید هر قیام قبل از ظهور
ظاهرا شما به مطلب توجه کامل
ظاهرا شما به مطلب توجه کامل نداشته اید.
به روایات اشاره شده و از آنجا که در محیط نت، نمی توان به اندازه یک کتاب مطلب نوشت، سند هیچ کدام از دو دسته احادیث بررسی نشده است.
سوال های بخش ب شما برایم مبهم است و معلوم نیست چه ربطی به این مطلب دارد و چرا مطرح شده است.
ج ۹ مشرق هر جا باشد، فرقی در استدلال بیان شده ایجاد نمی کند.
د ظاهرا همه مردم به معنای گروه بسیار بسیار اندکی از آنهاست! و الا یمانی ای که در اصل عراقی بوده و هنوز تکلیفش را با خودش روشن نکرده که فرزند امام است یا یمانی، و پیروانش هم متوجه نمی شوند که قبل ظهور با بعد ظهور فرق دارد و ...
به هر حال با توجه به جملات آخرتان معلوم می شود که از نظر شما هر قیامی قبل از ظهور اشکال دارد، مگر قیامی که توسط طایفه شما و با فرقه مجعول شما راه افتاده باشد! و از دل سرویس های جاسوسی صدام و ... سر برآورده باشد.
به دلمان ماند حرفی بزنیم
به دلمان ماند حرفی بزنیم برچسب فلان و بهمان نخوریم
--------
(((سوال های بخش ب شما برایم مبهم است و معلوم نیست چه ربطی به این مطلب دارد و چرا مطرح شده است.))))
سوالاتم حول محور عدم جواز قیام زید است.
آیا امام معصوم واجب اطاعه است یا نه؟
اگر نه که من دیگه حرفی با شما ندارم
اگر آری پس آن دو قیام باطل بوده
وسلام
سلام.برخی از فقهاء مانند سید
سلام.برخی از فقهاء مانند سید علی خان شیرازی در ریاض السالکین، شهید اول در القواعد، مامقانی در تنقیح المقال، خوئی در معجم رجال الحدیث و بسیاری دیگر معتقدند قیام زید به اذن امام صادق (ع) بوده است.امام رضا(ع) میفرمایند: پدرم موسی بن جعفر(ع) از پدرش امام صادق(ع) شنیده بود که میفرمود:«زید برای قیامش با من مشورت کرد، من به او گفتم عموجان اگر دوست داری که همان شخص به دار آویخته در کناسه کوفه باشی، راه همین است. موقعی که زید از حضور حضرت امام صادق(ع) بیرون رفت امام فرمودند:«وای بر کسی که ندای او را بشنود و به یاری او نشتابد». این را باید نیز در نظر گرفت که برای تحلیل قیام زید باید به شرائط تقیه آن روز نیز توجه شود .به عبارت دیگر آن بزرگواران از قيام كساني كه به صداقت و پاكي آنها اطمينان داشتند حمايت مي كردند و مردم را نيز امر به حمايت و پشتيباني از قيام آنان مي نمودند اما چون خودشان به دستور الهي امر به تقيه و عدم قيام داشتند نمي توانستند قيام كنند يا با قيام كنندگان همراهي كرده و رهبري قيام را به عهده بگيرند.
نگته دیگر این که وقتی که امام صادق(ع) به او فرمود: ای عمو خوف آن دارم که تو همان مصلوب کوفه باشی! و او را از قیام نهی فرمود. از کلام امام صادق میشه فهمید که او در قیامش صادق بود و قصد داشت اگر موفق شد خلافت را به صاحبان اصلی اش بازگرداند ولی به نصیحت امام توجه نکرد و قیام کرد و شکست خورد و در نتیجه فشارهای بنی امیه بر اهل بیت مضاعف گردید و فرزند زید یعنی «یحیی» نیز در خراسان قیام کرد و شکست خورد.البته اطرافیان از این دو قیام بهره ها بردند و برای منافع خود استفاده کردند اما باعث ایجاد معرفت در مردم و روی آوری به سوی رهبران الهی نشد و امام صادق(ع) از این جهت از این قیامها حمایت نمی کرد و الا ایستادن در برابر حاکمیت ظالم فی نفس امر پسندیده ای است منتهی نظر امام صادق(ع) این بود که باید پیش از هر قیامی آگاهی به مردم داده شود تا آنها با معرفت بیایند و به این قیامها بپیوندند.
برادر من شما رفتی یه حدیثی که
برادر من شما رفتی یه حدیثی که سند نداره رو گذاشتی
اون حدیثی که امام رضا فرموده زید شهید شده همانند کسانی که در رکاب پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین، این حدیث در کتاب اخبار ارضا نوشته شیخ صدوق آمده که سندی نداره
و به حدیث بی سند نمیشه توجه کرد.
ثانیاً :امام باقر زید را از قیام کردن نهی کرده است چرا دروغ میگید.
حتی زید به امام باقر توهین کرده بود و گفته بود تو امام نیستی چون قیام نمیکنی
ثالثاً :حتی از حدیثی از امام صادق هست :ایشان میفرمایند جهاد کردن در راه غیر معصوم مانند خوردن چرک و خون است. پس چه طور میشه برای غیر معصوم جهاد کرد.
رابعاً :این احادیثی که قیام شیعیان قبل از قیام امام زمان هست رو کم نیست بلکه بسیار است که سندشان هم صحیح است
خامساً :اون پرچم های سیاهی که مردم رو به حق دعوت میکنه و قیام میکنه
همراه با خروج سفیانی میباشه و تناقضی در در کلام گلیمی از گلیم های خانه ات باش تا زمانی که سفیانی خروج نکرده است کاری نکن. وقتی سفیانی میاد اون پرچم های سیاه ظاهر میشه
سادسا :اون حدیث امام کاظم نگفته مردی از قم قیام میکنه و مردم رو به حق دعوت میکنه.
برای چی کلمه قیام بی خودی اضافه میکنی؟ بلکه گفته مردی از قم مردم رو به حق دعوت میکنه
که اصلا ربطی به قیام نداره
نمیدونم شما چه طور اسم خودتون رو شیعه میزارید که احادیث با سند درست رو رد میکنید و برای اثبات حرفتون احادیث بی سند میگید.
شما همون هایی هستید که وقتی امام زمان قیام کنه،براش روایت و آیه میخونید و جلوش در میاید.
سلام. همانطور که در پاسخهای
سلام. همانطور که در پاسخهای قبلی گذشت در رابطه با قیام زید روایات دو دسته می باشد .برخی از آنها مانند روایت مالک بن أعین از امام باقر (علیه السلام): «هر پرچمی که پیش از پرچم قائم برافراشته گردد، صاحب آن طاغوت است.» (نوری، ۱۴۰۸ ق: ج ۱۱/ باب ۱۲).
یا این روایت :ابوبصیر از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت میکند که حضرت فرمود: «هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، صاحبش طاغوتی است که در برابر خدا پرستش میشود» سند این دو روایت ضعیف است؛ زیرا در سند آن، حسن بن علی بن حمزه و پدرش علی بن حمزه وجود دارند که این دو، از سران واقفه بوده و تضعیف شدهاند.
کشی در رجالش در باره حسن بن علی بن حمزه میگوید:«محمدبن مسعود میگوید از حسن بن فضال دربار ه یعلی بن أبی حمزه پرسیدم؟ گفت: اودروغگویی ملعون است از وی احادیث زیادی نقل شده و تفسیر قران هم نوشته است ولی من خجالت میکشم که از وی چیزی را روایت کنم.» (کشی، ۱۴۰۹ ق: ص ۵۵۲).کشی نیزدر رجالش مینویسد: «الحسن بن علی بن أبی حمزه کذاب غال» (کشی، ۱۴۰۹ ق: ص ۴۴۳).
به طور کلی در دیدگاهی کلی، روایات ناهی از قیام، دارای اشکالات زیر است:
اولاً: این روایات دارای سند قابل قبولی نیستند.
ثانیاً: با نگاهی دقیق میتوان این روایات را از نظر دلالت به چند دسته تقسیم کرد:
۱. دستهای از این روایات خطاب در آنها به شخص یا اشخاص خاصی میباشد به شکل قضیه خارجیه.
۲. دسته دیگر از روایات بر این دلالت دارند که شیعیان نباید در قیام، عجله و شتاب کنند.
۳. دستهای از روایات دلالت دارند بر این که هر قیامی از سوی اهل بیت قبل از قیام حضرت مهدی با شکست روبرو خواهد شد.
۴. دستهای از روایات هم از همراهی قیامی نهی میکنند که شخص قیام کننده ادعای امامت داشته باشد.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که این روایات در صدد نهی از مطلق قیام نیستند، بلکه اگر کسی که واجد شرایط رهبری بود، بدون ادعای امامت و با مهیا بودن شرایط قیام کرد قیام وی مورد تأیید اهل بیت b است و وظیفه شیعیان است که از آن حمایت کنند. از طرفی روایات متعدد دیگری در رابطه با تایید قیام ایشان هم وارد شده است .ابن ابی عبدون از پدرش چنین نقل میکند: «زمانی که زید بن موسی بن جعفر را که در بصره خروج کرد، و خانههای بنی العبّاس را آتش زده بود، او را نزد مأمون بردند ....، حضرت رضا (علیه السلام) به مأمون فرمود: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن، زیرا او از علمای آل محمّد بود، بخاطر خداوند عزّ و جلّ غضب نمود، ...، پدرم موسی بن جعفر (علیه السلام) برایم نقل کرد که از پدرش جعفر بن محمّد بن علی (علیه السلام) چنین شنید: خداوند عمویم زید را رحمت کند، زیرا او مردم را به رضا (شخص پسندیده) از آل محمّد دعوت میکرد و اگر پیروز میشد، به آنچه مردم را بدان دعوت میکرد، وفا مینمود. ..... و بعد از رفتن زید، حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: وای بر کسی که فریاد او را بشنود و او را یاری نکند
مطالبتان کاملا دروغ است شما
مطالبتان کاملا دروغ است شما که میگید این اخبار خبر واحد است و بدون سند جالب است بدانید تمام علما قبل از قیام و انقلاب ایران این روایات را معتبر میدانند از جمله علمایی مثل ایت الله بروجردی و کاشف الغطا و شیخ اعظم و... و در مورد حدیث پرچم که گفتید علامه کبیر ملا صالح مازندرانی در تفسیر اصول کافی ذیل همین حدیث میگوید از نظر شیعه نه تنها تمامی حکومتها تا قبل از قیام حضرت مهدی ع طاغوتند بلکه اگر حکومتی دارای عدل و داد هم باشد از نظر ما طاغوت است ما فقط حکومت حضرت مهدی ع را حکومت حق میدانیم چون انها دارای عصمت هستند و حتی اشتباه هم نمیکنند و کوچکترین ظلمی دانسته یا ندانسته نمیکنند و ...
سلام تشکیل حکومت فقط توسط
سلام تشکیل حکومت فقط توسط امام معصوم صحیح است. لطفا برای بررسی اشکالات تشکیل حکومت توسط غیر معصوم و حتی فقیه به نظرات مرحوم آخوند خراسانی مراجعه نمایید . بنده هم چکیده ای از نظرات ایشان را می آورم.
خلاصهء فرمایشات آخوند خراسانی پیرامون تشکیل حکومت اسلامی در گفتگو با میرزای نائینی:
خلاصهء فرمایشات آخوند خراسانی پیرامون تشکیل حکومت اسلامی در گفتگو با میرزای نائینی:
________________________________________
* آخوند حکومت فرا دینی را به مصلحت می داند، چون موجب می شود مردم و دولت ها بر سر دین و مذهب خود با هم نجنگند.
________________________________________
*از بین نظریات مشهور اینجا آخوند نظرات فقیه را پیشنهاد می دهد نه ولایت و حکومت فقیه.
________________________________________
*اشاره به برخی ذاتیات عالم سیاست: یکی فساد و دومی عدم دوام قدرت ها که هر دو به روحانیت و دین ضربه میزند.
________________________________________
*اشاره به تخصص گرایی و عدم کفایت فقه برای اداره جامعه.
________________________________________
*نقد این دیدگاه که: حاکم شدن دین مساوی است با حکومت روحانیون، و اشاره به این نکته که در حکومت دینی دین وسیله حفظ قدرت میشود نه قدرت وسیله حفظ دین.
________________________________________
*آخوند وعده برپایی حوکت حقه را وعده ای دروغ میداند که نتیجه چنین وعده ای در دراز مدت بد بین شدن مردم به دین است.
________________________________________
*ایشان وظیفه اصلاح طلبان را صرفا کم کردن دایرهء ظلم میداند.
________________________________________
*اشاره به اینکه حکومت موجب اختلاف بین روحانیون بر سر قدرت میشود. و بکلی اعتبار و اعتماد مردم از دین سلب میشود.
________________________________________
* ما مدیران مناسب نداریم لذا در اداره حکومت به مشکل بر می خوریم نتیجتا مردم همه مشکلات را از دین می بیند.
________________________________________
* اشتغال به مسئولیت های سیاسی، روحانیت را از وظیفهء اصلیشان که فعالیت علمی است، باز می دارد. و این رکود علمی بالاترین ضربه به اسلام است.
________________________________________
*هم اکنون دست آقازادگان روحانیون در جامعه برای هر کاری باز است که با حاکم شدن روحانیون این فساد و آلودگی بیشتر میشود.
________________________________________
*اگر مردم احساس کنند ما برای قدرت کاری می کنیم حمایتشان از دین کم می شود.
________________________________________
* سیاست با دروغ(ولو مصلحتی) پیوند خورده، اگر روحانیون وارد حکومت شوند بین مردم به عنوان دروغگو شناخته میشوند،نتیجتا مردم دین را دروغ(ولو موجه و مصلحتی) میپندارند.
________________________________________
*کار روحانیت شناخت حقایق و احکام الهی است، علاقه به قدرت و حکومت حجاب فهم میشود و موجب می شود حب و بغض ها را در اظهارات دخالت دهیم که موجب هلاکت می شود.
________________________________________
*باید خیلی زود تر از اینها بساط حکومت مطلقه و استبداد را برمیچیدیم تا استبداد نتواند در هیچ لباسی خود را تحمیل کند.
________________________________________
* اگر از دوش دین بار سنگین توقعات و ادعا ها را برداریم و اداره جامعه را به دست خود مردم و عقلای جامعه بسپاریم، فساد به پائیین ترین سطح میرسد. و لااقل کسی کاستی ها را از دین نیمبیند و مردم خودشان را مسول میدانند.
________________________________________
*حکومت، انعکاسی از شرایط جامعه است. راه اصلاح حکومت، اصلاح حاکم نیست، بلکه اصلاح مردم جامعه است. (رد نظریه حاکم حکیم افلاطون).
________________________________________
*تشکیل حکومت حقه، هدفی، دست نیافتنی و نا معقول است. و در نهایت موجب یاس از اصلاح امور میشود، لذا باید اصلاح پاره ای از امور را هدف قرار داد.
________________________________________
*اگر روحانیت و دین، حکومت را بدست بگیرد، بنام حفظ مصالح دین و حکومت جلوی اجتهاد آزاد را می گیرد درحالی که مهمترین عامل حیات شیعه اجتهاد آزاد اوست.
________________________________________
*اگر در جایگاه حاکم بنشینیم، دسترسی مردم به ما مشکل می شود، و پای واسطه ها به میان می آید. و موجب می شود درد مردم را خوب نفهمیم و لذا نتوانیم درمان کنیم. و برای مردم بی فایده خواهیم شد.
________________________________________
*اگر بخواهیم حکومت را بدست بگیریم، باید با رقبای خود که سالها از کمک آنها در مبارزه با استبداد بهره بردیم، مبارزه کنیم. که در این صورت حکومت مطلقه و استبداد در لباسی جدید باز میگردد. ضمن اینکه رقبای ما، ضعیف نیستند و معلوم نیست بر آنها پیروز شویم و اگر هم شدیم، آنقدر تلفاتمیدهیم که دیگر با افراد باقی مانده، نمیتوانیم حکومت را اداره کنیم. و چه بسا مبارزه با رقبا آنقدر طول بکشد، که به دشمن بیگانه فرصت ضربه زدن بدهد.
________________________________________
*مشاغل حکومتی، خواه ناخواه دلبستگی به دنبال دارد، که تبعات آن برای تقوی و عدالت فقها خطر دارد و به فقاهت و اجتهاد آنها ضربه وارد میکند.
پاسخ :
پاسخ :
با سلام وتشکر .
این بحث به این مساله بر می گردد که دیدگاه علما درباره ولایت فقیه چیست ؟ از نظر عالمان شیعی اصل ولایت فقیه، امرى مسلم و قطعى است. اختلاف آنان در محدوده و اختیارات ولایت فقیه می باشد.
در مورد حدود اختیارات ولی فقیه، در بین فقهای شیعه سه نظریه عمده وجود دارد که عبارتند از:
۱- ثبوت ولایت برای فقیه جامع الشرائط در تمام شئون امت و جمیع امور مربوط به حکومت، به گونه ای که از جهت اختیارات حکومتی هیچ فرقی بین او و پیامبر و ائمه وجود ندارد. البته عملکرد ولی فقیه در محدوده احکام و مصلحت اسلام و امت اسلامی است. این همان معنای ولایت مطلقه فقیه است که با عناوین مختلف مانند ولایت عامه ،ولایت مطلقه ، نیابت عامّه فقیه، ولایت عامّه فقیه، ولایت مطلقه فقیه، ولایت کلیه الهیه، و یا مبسوط الید بودن فقیه، از آن یاد کرده اند. امام خمینى نیز، همین دیدگاه را پذیرفته و از آن با عنوان: ولایت مطلقه فقیه یاد کرده است.
این نظریه مورد پذیرش حضرت امام خمینی و بیشتر فقها است.
۲- فقیه جامع الشرائط دارای حق افتا و قضا و تصرف در بعضی از امور حسبیه است .
۳- تصرفات فقیه تنها در امور حسبیه نافذ است. این نظریه تعداد محدود از فقهاست.(۱)
بر اساس دیدگاه اول، درزمان غیبت تشکیل حکومت لازم است، زیرا همه اختیارات حکومتی به فقیه واگذارشده است، که لازمه ی آن تشکیل حکومت است بیشتر از فقها- از جمله مرحوم احمد نراقی و امام خمینی(ر) طرفدران این دیدگاه می باشند. امام می فرماید: با دقت در ماهیت و کیفیت احکام شرع در مى یابیم که اجرا و عمل به آن ها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تأسیس یک دستگاه عظیم و گسترده اجرا و اداره نمى توان به وظیفه اجراى احکام الهى عمل کرد. (۲)
بر اساس دیدگاه دوم نیز تشکیل حکومت لازم است، زیرا قضاوت و تصرف در بعضی امر حسبیه نیاز به حکومت است
بر اساس دیدگاه سوم می توان گفت: اگر ما امورحسبیه را در امور جزیی، مانند سرپرستی مجانین محدود، کنیم در این صورت تشکیل حکومت دینی ضرورت ندارد
پی نوشت ها:
۱. ابوالقاسم خوئی، التنقیح ـ اجتهاد و تقلید، ایران ،۱۴۱۸،ص ۴۲۴.
۲. امام خمینى، ولایت فقیه، انتشارات آزادى، ص ۲۹.
سلام علیکم .
سلام علیکم .
میشه بفرمایید نظر اول که مورد تایید امام خمینی و بیشنر فقها است ، آن فقها را از ابتدای عصر غیبت تاکنون ، را صرفا نام ببرید ؟
در رابطه با نظریه دوم که گفته شد فقیه جامع الشرایط حق افتا و قضا و تصرف برخی امور حسبیه رو دارد و در آخر گفتید لازمه این نیز تشکیل حکومت است آیا میرزای شیرازی با آن فتوای مشهور تحریم تنباکو ، حکومت در دست داشت که فتوا می داد ؟ ثانیا طرفداران نظریه دوم را بیان نکردید .
و آیا امور حسبیه را می توانید به جز سرپرستی مجانین ، مواردی دیگری هم را مثال بیاورید تا با این امور بیشتر آشنا شویم و آیا تصرف در خمس و زکات جزء امور حسبیه هست یا خیر ؟
ثالثا لطف کنید بیان کنید در طول تاریخ نظر موافق با آیت الله خوئی بین علما مورد قبول تر بوده یا آقای خمینی ؟ لطفا با ذکر اسامی این مطلب را ثابت کنید .
و نظریه ولایت فقیه که میگویید مورد قبول همه علما هست خب سلمنا ما هم قبول کردیم اما معنایی که آقای خمینی از آن می فهمد کجا و معنایی که آقای خویی میفهمد کجا ؟! تفاوت از زمین تا آسمان است ! یکی تشکیل حکومت با مبنای ولایت فقیه ضروری می داند و دیگری مخالف قیام و تشکیل حکومت دینی است !
سلام .
سلام .
پاسخ لازم در نوبت قبل تقدیم شد اگر جویایی تفصیل بشتر هستید به کتاب
ولایت فقیه استاد جوادی آملی مراجعه فرمایید .
بسم الله
بسم الله
حکمی که امام صادق دادند دقت کنید که پس از خلافت حضرت علی بوده و پس از حادثه کربلا و هر معصونی در زمان خود با توجه به شرایط زمان خود حکم میداده ولی مصداق ما بعد از امام صادق باید باشد که نهی از قیام تا زمان صیحه آسمانی و قیام امام زمان بوده و در روایت کاملا مشخص نموده که هر قیامی چه با نیابت چه بدون نیابت محکوم است و زمان را هم کاملا مشخص کرده اند و این تفاسیری که شما میکنید از باب قیاس و رجوع به عقل مستقل از معصوم است که مشخص است رجوع به آیات قرآن بدونراهنمای آن که معصوم است کاملا اشتباه است و این کار ها را زید و مختار انجام دادند که عمل آن ها هیچوقت مورد تایید قرار نگرفت و اگر گرفته باشد هم باز آنها نیابتشان از خود معصوم آشکار بوده و مثل زمان حال که کاملا نامشخص است این نیابت نبوده هرچند که معصومین با قیام زید و مختار موافق نبوده اند و در هیچ حدیثی نگفته موصقی صریح نگفته اند که زید یا مختار جواز دارد و اگر تاییدی داشته اند در خصوص نیت آنها مثلا زید نیتش در راستای واگذاری خلافت به ما بوده یا اینکه از باب دلسوزی بر زید از خداوند برای اوم طلب مغفرت کرده اند.
پاسخ :
پاسخ :
با سلام وتشکر .
گاهی در روایات اسلامی در موضوعات مختلف به روایاتی برخورد می کنیم که نه تنها ظاهر آنها با روایات دیگر در تضاد هستند ، بلکه اگر بخواهیم طبق ظاهر آنها و آن هم به صورت مطلق حکم کنیم ، با آیات قرآن نیز مخالف و در تضاد هستند .
در مورد قیام و تشکیل حکومت نیز روایات دو دسته اند ، از جمله روایاتی است که ظاهرشان از قیام وتشکیل حکومت نهی می کند که با ظاهر آیات و روایات بسیار دیگری در تضادند ؛ زیرا هم در روایات دینی از برپایی عدالت و رفع ظلم و ستم سخن گفته شده و برآن تأکید شده ؛ هم در آیات الهی بر امر به معروف ، قیام در مقابل طاغوت ، اجرای احکام الهی و ... تأکید و دستور داده شده است . اجرای بسیاری از احکام الهی نیاز به برپایی حکومت عدل و اسلامی دارد . لزوم تشکیل حکومت اسلامی امری مهم و آشکار است؛ زیرا که بخش عظیمی از قوانین اسلامی، برنامه هایی سیاسی اجتماعی است که جز در سایه تشکیلات و حکومت قابل اجرا نیست. چون این احکام دائمی است و در زمان غیبت هم لازم الاجرا است ، هر گاه تشکیل حکومت امکان داشته باشد، به عنوان مقدمه اجرای احکام الهی ، واجب است به آن اقدام گردد. (۱)
بر اساس این قاعده کلی که روایات مخالف با آیات را باید به کنار نهاد ،آن دسته از روایات نیز باید به کنار نهاده شوند.
اما حدیث شناسان و عالمان دین غالباً در چنین مواردی آن روایات را به کنار نمی گذارند ، به خصوص آن که روایات متعدد و متکثر در آن زمینه باشد ، بلکه سعی می کنند مقصود دقیق تر روایات را درک کرده و مصادیق آن را بشناساند .
بنا بر این آنچه در روایات به عنوان نهی از قیام پیش از قیام حضرت مهدی (عج) آمده، معنی و مفهوم خاصی دارد که نیاز به تحقیق جامع دارد. روشن است که احادیث در هر موضوعی هم از حیث سند و راویان باید مورد بررسی قرار گیرند و هم از جهت محتوا و مضمون، در بحث قیام پیش از ظهور نیز چنین است . برخی از روایات این بخش غیر قابل اعتمادند و آنها که معتبرند، هنگامی با دقت مورد بررسی قرار می گیرند ، تنها قیام هایی را مردود می شمارد که رهبر آن مدعی مهدویت باشد و به عنوان قائم آل محمد (ص) قیام کند. (۲)
ممکن است منظور قیام هایی باشند که هدف غیر الهی داشته باشد یا بدون تهیه مقدمات و اسباب لازم و قبل از فرا رسیدن زمان مناسب اقدام شود. اما اگر رهبر قیام نه به عنوان مهدویت و نه به منظور تأسیس حکومتی در برابر حاکمیت الله، بلکه به منظور دفاع از اسلام و قرآن و مبارزه با ظلم و استکبار و به قصد تأسیس حکومت اسلامی و اجرای کامل قوانین آسمانی قیام کرد و مقدمات نهضت را نیز پیش بینی نمود و مردم را به یاری طلبید، هم مطابق با آیات قرآن و هم مطابق با بسیاری از روایات دینی است.
روایات مذکور چنین نهضت و انقلابی را مردود نمی شمارد و پرچم چنین نهضتی را پرچم طاغوت نمی شمارد. تأسیس چنین حکومتی به منظور حاکمیت الله و در مسیر حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) و زمینه ساز آن می باشد. بنابر این احادیث مذکور مخالف چنین قیام و نهضتی نخواهد بود. (۳)
این احادیث(مخالف قیام) در شرائطی صادر شده است که عده ای از علویان و یا حتی از عباسیان ، برای مقابله با حکومت اموی و با استفاده از جهل مردم، خود را به عنوان مهدی موعود که پیامبر (ص) وعده ظهور او را بشارت داده بود، قلمداد می کردند و از مردم برای خود به عنوان مهدی منتظر بیعت می گرفتند. در چنین اوضاعی ائمه (ع) با موضع گیری به جا جلوی سوء استفاده آنان را گرفتند . شاهد قضیه این است که «مهدی عباسی» که یکی از خلفای ظالم عباسی است ،به همین جهت لقب مهدی به خود داده و از مردم بیعت گرفت . نیز محمد بن عبدالله بن الحسن ، معروف به نفس زکیه، به نام مهدی موعود برای خود از مردم بیعت می گرفت . حتی از امام صادق (ع) خواست که به نام مهدی آل محمد (ص) با او بیعت کند و همراه او در جنگ با بنی امیه شرکت نماید!
وقتی امام صادق (ع) حاضر به بیعت با این عنوان نشد «عبدالله» پدر محمد، سخت عصبانی شد و به حضرت، سخنان ناروایی ابراز داشت. (۴)
حضرت در این مناظره به عبدالله می فرماید:
نه پسر تو مهدی موعود است و نه الان وقت قیام است . اگر می خواهید برای خدا غضب کرده و امر به معروف و نهی از منکر نمایید ، پدر محمد، شیخ ما هستی و بفرمایید رهبری قیام را بر عهده بگیرید .ما نیز با شما بیعت می کنیم. (۵)
این روایت دلیل بر این است که از نظر ائمه هر قیامی محکوم نبوده بلکه امام (ع) برای شرکت در قیامی که برای امر به معروف و نهی از منکر باشد ،اعلام همکاری نموده، این گونه قیام و انقلاب را امضا نموده و مشروع اعلام فرموده است.
غالب روایات نهی از قیام که برخی به آن استناد نموده اند، از این نوع روایات و در چنین فضایی صادر شده است و منع از قیام مشروط و ناظر به افراد خاص است، نه مطلق.
انقلاب اسلامی ایران نیز به رهبری فقیهی جامع شرایط و آگاه به شرایط زمان و مکان شکل گرفته است. رهبری که انگیزه الهی او و اخلاص او مورد اعتراف دوست و دشمن بود. همگان می دانستند که او جز برای اهداف الهی و اسلامی و اجرای قوانین الهی قیام نکرده و در راه نهضت نیز به همه قوانین خدایی پایبند است. او در این مسیر پیوسته مورد تایید عالمان دینی و متفکران اسلامی شیعه و سنی بود .حتی علمایی که معتقد به تلاش برای تآسیس حکومت اسلامی نبودند ، پس از تشکیل حکومت اسلامی تآیید و حمایت از حکومت اسلامی را لازم می دانند.
بنا بر این روایات نهی مربوط به جریانات ویژه ای است . در دوره غیبت مانند دوره حضور وظیفه داریم امر به معروف و نهی از منکر نماییم.
برای اگاهی بیشتر به کتاب ، دادگستر جهان نوشته ابراهیم امینی .
پی نوشت ها:
۱. ولايت فقيه،امام خميني، ص ۲۶ .
۲. طاهری، حبیب الله ، سیمای آفتاب. انتشارات زائر ، ص ۱۳۸ .
۳. دادگستر جهان نوشته ابراهیم امینی ،قم ، انتشارات شفق ،۱۳۷۸ ، چاپ هیجدهم ، ص ۲۸۴
۴. سیمای افتاب ، ص ۱۴۲، نوشته دکترحبیب الله طاهری «به نقل از ارشاد مفید، ص ۲۶۰».
۵. همان، ص ۱۴۳، به نقل از ارشاد مفید ص ۲۷۷.
آیا در این گونه روایات منظور
آیا در این گونه روایات منظور از ظهور قائم تولد یا امامت ایشان نیست؟ در آن صورت شبهه ای وجود نخواهد داشت چراکه تا قبل از امامت حضرت قائم تشکیل حکومت به معنی دوری از حکم ائمه بوده و استقلال (هرچندنسبی ) از ایشان .
پاسخ :
پاسخ :
با سلام و تشکر .
هیچ دلیلی وجود ندارد که مراد ولادت باشد بلکه این روایات در صدد بیان رخ داد های بعد از ظهور است .
به عنوان مثال پیامبر (ص) فرمود: "سوگند به آن کسی که مرا برانگیخت تا مژده دهنده اسلام راستین باشم اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند همان یک روز را به اندازهای طولانی گرداند تا فرزندم مهدی خروج کند. پس از خروج عیسی بن مریم به زمین فرود می آید و در پشت سر وی نماز می گذارد، آنگاه زمین با فروغ پروردگار خویش روشن می شود و حکومت جهانی مهدی به شرق و غرب عالم می رسد".(۱)
اکمال الدین، ص۱۶۳.
سلام بر علمای شیعه.از حدیث من
سلام بر علمای شیعه.از حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه که برای احتجاج با جماعت مخالف سنی استفاده میشود همه ما میدانیم که مولا بمعنی ولی، سرپرست، آقا و...است.در زمان رسول الله (ص)فقیه هان زیادی تحت نظر رسول الله پرورش یافتند اما ولی فقیه رسول الله بودند همچنین در زمانی امیرالمومنین علی ع فقیه هان بسیار ی بودند ولی ایشان ولی و مولای فقیهان.در عصر غیبت حضرت دلیر(عج) فقیهان بسیاری پرورش یافتند اما صاحب زمان عج ولی ایشان است.(حجت خدا بر فقیهان دین)
اما در خصوص تشکیل حکومت،آقا امیر بیان امیرالمومنین علی ع فرمودند: ممالک اسلامی به تشکیل یک حکومت نیاز دارد، در سایه تشکیل حکومت است که خراج و مالیات جمع آوری میشود و از مردم و دین در برابر دشمنان ممالک اسلامی حراست میشود. ممالک اسلامی به یک حکومت بد یا خوب نیازمند است تا نیکوکاران در آن به نیکوکاری، و تبهکاران به بدیشان بپردازند.
در جای دیگر آقا امیرالمومنین در نهج البلاغه آمده که فرمودند:مثل من به حکومت،مثل محور آسیاب به خود آسیاب است. (قرار گیری معصوم در راس نظام) در خصوص قیامها در ممالک اسلامی هم روایت آقا امام صآدق ع که در مقدمه صحیفه سجادیه که قیام احدی از ما قبل قایم ما برای دفع کردن ظلمی یا به پا داشتن حقی خروج (قیام)نکرده و نخواهد کرد جز اینکه بوران بلا ها و مصیبتها او را از بیخ و بن برکند. و قیام او موجب غصه و اندوه ما و شیعیان ما میشود.
پس حال چه باید کرد؟ در عصر غیبت امام زمان عج.؟ باید صبر بر ذلت کرد(صبر بر ذلت یعنی عدم تشکیل حکومت) چرا؟چون مثل خروج کننده پیش از قایم ما علیه السلام.مثل اآن جوجه پرنده ای است که هنوز پرو بالش ردیف نشده اقدام به پرواز کند از لانه اش و به پایین سقوط کند و مورد ملعبه دست کودکان قرار گیرد(امام محمد باقر ع) غیبت نعمان
اما ناامید نباشید.مثل بهره بردن از من در عصر غیبتم همچون بهره بردن از خورشید پشت ابر است. (امام عصر عج. و من الله توفيق.
سلام.
سلام.
سوالیر مطرخ نشده است .
ولی جهت آگاهی باید اشاره شود که تعبیر فقیه اختصاص به کسانی دارد که در عصر غیبت معصوم از طریق قران وروایت احکام خدا را استنباط می کنند
واین تعبیر بر پیامبر وائمه اطلاق نمی گردد
سلام ببخشید، من قبلا پست
سلام ببخشید، من قبلا پست گذاشتم یه اصلاح یک واژه رو ميخواستم برام انجام بدین(ممالک اسلامی نه جامعه) این رو واسم اصلاح کنید مدیران محترم چون حدیث رو نباید دخل و تصرف کرد توش.گفته حضرت علی ممالک اسلامی نه جامعه
باسلام. اصلاح شد. موفق باشید
باسلام. اصلاح شد. موفق باشید
من بحثهاتون رو خوندم و گیج
من بحثهاتون رو خوندم و گیج شدم. خوب اگر حکومت کردن برای غیر معصوم طاغوته پس کی از قانون و حقوق مردم دفاع میکنه؟ پشتوانه عدل چیه اونوقت؟ پشتوانه اجرای قوانین دینی چیه اونوقت؟ من از فقه و دین شناسی چیزی نمیدونم و تخصصم هم در علم دیگری هست. با دانسته های خودم در علم اقتصاد و مطالعاتی که در زمینه فلسفه داشتم، رد هر نوع حکومت رو هم غیر علمی و هم غیر معقول میبینم.
سلام
سلام
به نظر می رسد، مطلب را با دقت مطالعه نفرمودیده اید! چون در اینجا اثبات شده است که این نوع حکومت طاغوت نیست.
ببخشید منظور من مطلب سایت
ببخشید منظور من مطلب سایت نبود جمع صحبتهای مندرج در نظرات بود.
باسلام ، همه که نه ، داعیه
باسلام ، همه که نه ، داعیه حکومت اسلامی قبل از حضرت قائم باطله ، بهتر است نگاهی ونظری به حکومت های بنام اسلامی بیندازید ومقایسه کنید با اسلام واقعی
من چند سالیه درگیر این قضیه
من چند سالیه درگیر این قضیه هستم که آیا قیام آقای خمینی مورد تائید اما زمان هست یا نه
ولی احتمال زیاد میدم که این قیام هم باطل بود. چون الان هم نظام جمهوری اسلامی کم ظلم نمیکنه این همه تبعیض .پارتی بازی . رانت. اختلاس که ظاهرا تمامی نداره.از همه بدتر ربای بانکی که زیر نظر خود نظام هستند و ....
جدای این حرفها فرض بگیریم که مثلا یک مرجع تقلیدی مثل ... تشخیص دادند که جمهوری اسلامی داره ظلم میکنه و تصمیم به قیام میگیرند آیا باید ایشون رو در قیام همراهی کرد؟ و همینطور الی آخر...
یعنی امکان دارد بگوییم کسانی
یعنی امکان دارد بگوییم کسانی که تلاش می کنند اسلام را پیاده و اجرا کنند، مورد تائید امام زمان نیستند؟
شکی نیست که کژی و ناراستی هایی وجود دارد اما در زمان حضرت علی ع هم ظلم رخ می داد. آنچه مهم است این که ساختارهایی برای مقابله با ظلم ایجاد شود و ظالمان مجازات شوند. و الا ممکن نیست اختیاری که خدا به افراد داده، از بین برد و از این طریق ظلم را صفر کرد.
و شما و امثال شما باید این سوال را از خود بپرسند که اگر این نظام نباشد، چه چیزی جایگزین آن می شود؟
انسان که نباید صفر یا صد ببینید بلکه باید هر مقدار که می توان حق را اجرا نمود، به همان میزان اجرا نمود.
همیشه خشک مقدس هایی بوده اند که کفار بیشترین بهره را از آنها برده اند. زمان پهلوی برخی آخوندها بودند که می گفتند شاه شیعه است با آن مقابله نکنید اما بعد انقلاب همه نکات مثبت را کنار گذاشتند و در مقابل نظام ایستادند. و مشخص است که این نوع موضع گیری ها، بازی کردن برای شیطان است.
سلام علیکم .
سلام علیکم .
بنده فکر کنم اینگونه قیاس با حکومت حضرت علی علیه السلام که در زمان ایشان هم ظلم میشده واقعا ظلم در حق ایشان است . شما میشه لطف کنید بفرمایید که در زمان حضرت علی چندبار اتفاق افتاده که کارگزاران خود حضرت ظلم کردند ؟ و اگر کسی از میان کارگزاران خود حضرت ظلم کرد کدام بود که بالفور برکنار یا مجازات نشد ؟ فکر کنم بنده نیاز نباشه تا جزییات رو ذکر کنم ولی اگر یخرده زمان حال رو بررسی کنید تفاوت واضح و اساسی و آشکار اون رو با حکومت حضرت علی علیه السلام از بنیاد و اساس متوجه میشید .
سلام علیکم
سلام علیکم
ما با خود حضرت علی ع قیاس نکرده ایم. با حکومت ایشان قیاس کرده ایم. و قطعا الان بهتر از آن موقع هم هست. شما کمی تاریخ بخوانید این مطلب روشن است. حضرت علی ع بر بالای منبر از نافرمانی مردم گریه می کردند و اشک می ریختند. فرمودند حاضرند هر ده نفر از سربازان خود را با یک نفر از یاران معاویه عوض کنند. فرمودند با این نافرمانی ها فقط کوفه برایشان مانده است. حضرت حتی نمی توانستند مانع بدعت هایی مانند نماز تراویح شوند.
بیت المال چندین بار توسط گروههای مختلف در زمان حضرت علی ع غارت شد. یک بار در بصره اصحاب جمل بیت المال را غارت کردند و سربازان حکومتی را کشتند و معاویه نیز ماجرای غارات را راه انداخت که شهرهای مختلف را غارت می کرد.
بعد شما می فرمایید الان را با آن زمان مقایسه نکنیم؟ بله ای کاش حضرت علی ع در آن زمان نبود و ما می توانستیم در زمان خودمان با اطاعت از ایشان نشان دهیم مزیت رهبر معصوم چیست. ای کاش این بسیجی هایی که با یک ندای امام کوه ها را جا به جا می کردند، در زمان حضرت علی ع بودند و ...
باسلام ، فرمودید درزمان خلافت
باسلام ، فرمودید درزمان خلافت امام علی هم ظلم رخ می داد .....، بله رخ می داد ولی با ظلم باشدت برخورد می شد نه مثل حالاکه ظلم به هرنحو توجیح می شود وکمترین برخوردی هم با آن نمی شود . فلسفه وجود حکومت هم هین است که جلوی ظلم گرفته شود و حالا خودتان قضاوت کنید درکجا ی جمهوری اسلامی جلوی ظلم وزورگوئی گرفته شده است ؟
سلام
سلام
هر کسی که ظلم را توجیه می کند و در مقابل آن سکوت پیشه می کند و به نحو شایسته با آن مقابله نمی کند، محکوم است.
اصل این است که متوجه باشیم به دلیل سوء اختیار انسان ها، ظلم کم و بیش وجود دارد و مهم این است که مکانیزم های مقابله با آن را داشته باشیم.
اگر واقعا فکر می کنید که مکانیزم آن وجود ندارد، باید به عنوان یک مصلح اجتماعی بهترین راه برای ایجاد آن را بیابید. هر چند فکر می کنم راه اغراق را پیش گرفته اید و سخنانی فرموده اید که به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست.
سلام علیکم.نظرات روخوندم
سلام علیکم.نظرات روخوندم،سایت خوبی دارید،خدا خیرتون بده.چند حدیث دارم که برام شبهه شده.اگه امکانش هست اجازه بفرمایید تا ارسال کنم.
سلام علیکم .
سلام علیکم .
بنده می خوام بدونم اگر امام معصوم می خواست بگوید که قیام نکنید و نتیجه نمی دهد و به ضرر شیعه تمام می شود این را دیگر به چه زبانی باید می گفت ؟
ثانیا اگر ائمه واقعا خواستار تشکیل حکومت شیعی در دوران غیبت کبری بودند و این امر مهم رو جایز یا لازم می دانستند چرا هیچ حدیث صریح نداریم که در اون تشویق یا امر به تشکیل حکومت از جانب ائمه صادر شده باشد تا دیگر نیاز به ثابت کردن این حکومت از طریق قواعد فقهیه ای باشید که در طول تاریخ تغییر می کنند و صد در صدی نیستند بلکه از ان طرف احادیث صریح در نهی قیام و تشکیل حکومت به ما رسیده که شماسعی دارید هر طور شده آنها را در مقام تقیه یا ضعیف بشمارید .
اگر امر به این مهمی برای شیعه جایر یا لازم بود حتما ائمه شیعه درباره آن توصیه هایی را به شیعه می کردند یا به فرض مثال شیوه حکومت یا ساختار حکومت اسلامی را برای شیعیان توضیح می دادند . اینکه ما بدون داشتن دلیل و مدرک صریح درباره این مطلب از گفتار ائمه معصومین بخواهیم به زور به ائمه نسبت دهیم یا اینکه بگوییم ائمه ما درباره نحوه حکومت داری و امر به قیام و تشکیل آن ، را مهمل گذاشته اند مانند این گفته اهل سنت است که می گویند پیامبر از دنیا رفت درحالی که درباره امر مهمی چون جانشینی خود حرفی نزد و آن را مهمل گذاشت !
سلام علیکم
سلام علیکم
تصور می کنم شما اگر به همان جمله آخر نوشته خود توجه کنید، پاسخ مطلبتان روشن است.
فرق شما با اهل سنت چیست؟ اینکه اهل سنت می گویند خدا ما را بعد از پیامبر ص به حال خود رها نموده است و هیچ برنامه ای برای ما ندارد.
شما هم همین مطلب را می گویید فقط با تاخیری دویست ساله! یعنی می گویید خدا برای ۱۲۰۰ سال ما را به حال خود رها کرده است. نه برای ۱۴۰۰ سال آن طور که اهل سنت می گویند!!!
مطالب دیگرتان را هم با دقت در نوشته اصلی این آدرس می توانید حل کنید. قواعد فقهی چیزی نیستند که به گمان شما مدام تغییر کنند. و ادله حکومت دینی نیز بسیار بیشتر از قواعد فقهی است و دهها دلیل منقول و معقول برای آن وجود دارد.
ولایت فقیه و لزوم ورود در مسائل حکومتی به قدر توان آن قدر روشن است که فقهای شیعه گفته اند اگر کسی این مطلب را نفهمد، بویی از فقه نبرده است.
سلام عليكم
سلام عليكم
مشكلي نداره شما فقط یک حدیث ، فقط یک حدیث بیارید که ائمه امر کرده باشند که در دوران غیبت سعی کنید هر طور شده یه حکومت شیعی درست کنید . اگر این طور که شما میفرمایید تشکیل حکومت شیعی در این حد واضح و لازم و ضروری و جا افتاده بین شیعه هست پس باید حداقل ده ها حدیث صریح که امر معصوم به تشکیل حکومت تعلق گرفته باشه وجود داشته باشه .
ثانیا غیبت کبری حدود ۱۲۰۰ سال است که طول کشیده و در طول این ۱۲۰۰ سال آیا هیچیک از علمای شیعه از این چهل سال اخیر به ضرورت این مطلب پی نبرده بودند که باید حکومت تشکیل بدهند که راس آن یک مرجع و فقیه دینی حکومت کن در حالی که بسیاری از آنها قدرت و نفوذ و توانایی برای انجام چنین کاری را داشتند اما دست به قیام و تشکیل حکومت نداشتند؟!
از اینکه به پرسشهای صریح اینجانب ، پاسخهای صریح و واضح و مستند بدهید متشکرم .
یا علي
سلام
سلام
ائمه فرموده اند اگر به طاغوت مراجعه کنید و با حکم طاغوت حق مسلم خود را بگیرید، آن برای شما حرام است! و دستور داده اند که در امور دنیایی نیز به علمای دینی مراجعه کنیم.
شما از این چه می فهمید؟ اگر هر کسی بگوید من فقط در صورتی می پذیریم که جمله ای به این شکل بیان شده باشد، چه دستور دینی باقی می ماند که نتوان در مقابل آن چنین بهانه ای مطرح کرد؟
اتفاقا هنر ائمه این بود که می فرمودند ما اصول را می گوییم و شما باید تفریع کنید. و این روش اسلام را ماندگار می کند. و الا تفاوت های الان با ۱۴ قرن دین، چیزی از دین باقی نمی گذارد. مثلا یکی می گوید اگر یک جمله بود که بگوید در هواپیما هم نماز واجب است، من نماز می خوانم یکی دیگر بگوید و ...
و جمهوری اسلامی اولین حکومتی نیست که فقها در آن خود را صاحب ولایت دانسته باشند. حکومت فاطمیون، آل بویه، صفویه حکومت هایی بوده اند که فقها اعمال ولایت کرده اند. و علیرغم آنکه در بسیاری از زمان ها امکان تشکیل حکومت وجود نداشته و حتی گفتن مطالبی درباره حکومت به شدت خطر آفرین بوده است، کتب فقها پر است از مطالبی درباره ولایت فقیه که بخشی از آن در همین سایت در بخش پاسخ های تصویری گردآوری شده است.
و نوع سوال شما نشان می دهد که با تاریخ آشنا نیستند و نمی دانید ائمه در چه شرایطی زندگی کرده اند! وقتی صبح و شب کسانی جاسوسی می کرده اند تا با نشان دادن کوچکترین ارتباط ائمه با کسانی که علیه حکومت طاغوتی اقدام می کردند، موجبات قتل ائمه را فراهم کنند، شما توقع دهها جمله صریح دارید که ائمه دستور داده باشند، حکومت درست کنید!!! حال آنکه ائمه حتی اخذ وجوهات مردم را هم تا حدی مخفی می کردند. و شیعه در نهایت تقیه بوده است.
به هر حال کسی که نخواهد یک چیز را بپذیرد، یافتن بهانه سخت نیست.
برادر محترم . این روایتی که
برادر محترم . این روایتی که فرمودید درباره عدم جواز رجوع به حکام جور هست اصلش اینه :
محمد بن يحيي عن محمد بن الحسين عن محمد بن عيسي عن صفوان بن يحيي عن داود بن الحصين عن عمر بن حنظله قال :
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ ع عَنْ رَجُلَيْنِ مِنْ أَصْحَابِنَا بَيْنَهُمَا مُنَازَعَةٌ فِي دَيْنٍ أَوْ مِيرَاثٍ فَتَحَاكَمَا إِلَى اَلسُّلْطَانِ وَ إِلَى اَلْقُضَاةِ أَ يَحِلُّ ذَلِكَ قَالَ مَنْ تَحَاكَمَ إِلَيْهِمْ فِي حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاكَمَ إِلَى اَلطَّاغُوتِ وَ مَا يَحْكُمُ لَهُ فَإِنَّمَا يَأْخُذُ سُحْتاً وَ إِنْ كَانَ حَقّاً ثَابِتاً لِأَنَّهُ أَخَذَهُ بِحُكْمِ اَلطَّاغُوتِ وَ قَدْ أَمَرَ اَللَّهُ أَنْ يُكْفَرَ بِهِ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَى يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحََاكَمُوا إِلَى اَلطََّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ قُلْتُ فَكَيْفَ يَصْنَعَانِ قَالَ يَنْظُرَانِ إِلَى مَنْ كَانَ مِنْكُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا اِسْتَخَفَّ بِحُكْمِ اَللَّهِ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ اَلرَّادُّ عَلَيْنَا اَلرَّادُّ عَلَى اَللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ كُلُّ رَجُلٍ اِخْتَارَ رَجُلاً مِنْ أَصْحَابِنَا فَرَضِيَا أَنْ يَكُونَا اَلنَّاظِرَيْنِ فِي حَقِّهِمَا وَ اِخْتَلَفَا فِيمَا حَكَمَا وَ كِلاَهُمَا اِخْتَلَفَا فِي حَدِيثِكُمْ قَالَ اَلْحُكْمُ مَا حَكَمَ بِهِ أَعْدَلُهُمَا وَ أَفْقَهُهُمَا وَ أَصْدَقُهُمَا فِي اَلْحَدِيثِ وَ أَوْرَعُهُمَا وَ لاَ يَلْتَفِتْ إِلَى مَا يَحْكُمُ بِهِ اَلْآخَرُ قَالَ قُلْتُ فَإِنَّهُمَا عَدْلاَنِ مَرْضِيَّانِ عِنْدَ أَصْحَابِنَا لاَ يُفَضَّلُ وَاحِدٌ مِنْهُمَا عَلَى اَلْآخَرِ قَالَ فَقَالَ يُنْظَرُ إِلَى مَا كَانَ مِنْ رِوَايَتِهِمْ عَنَّا فِي ذَلِكَ اَلَّذِي حَكَمَا بِهِ اَلْمُجْمَعَ عَلَيْهِ مِنْ أَصْحَابِكَ فَيُؤْخَذُ بِهِ مِنْ حُكْمِنَا وَ يُتْرَكُ اَلشَّاذُّ اَلَّذِي لَيْسَ بِمَشْهُورٍ عِنْدَ أَصْحَابِكَ فَإِنَّ اَلْمُجْمَعَ عَلَيْهِ لاَ رَيْبَ فِيهِ وَ إِنَّمَا اَلْأُمُورُ ثَلاَثَةٌ أَمْرٌ بَيِّنٌ رُشْدُهُ فَيُتَّبَعُ وَ أَمْرٌ بَيِّنٌ غَيُّهُ فَيُجْتَنَبُ وَ أَمْرٌ مُشْكِلٌ يُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اَللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ ص حَلاَلٌ بَيِّنٌ وَ حَرَامٌ بَيِّنٌ وَ شُبُهَاتٌ بَيْنَ ذَلِكَ فَمَنْ تَرَكَ اَلشُّبُهَاتِ نَجَا مِنَ اَلْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ أَخَذَ بِالشُّبُهَاتِ اِرْتَكَبَ اَلْمُحَرَّمَاتِ وَ هَلَكَ مِنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ اَلْخَبَرَانِ عَنْكُمَا مَشْهُورَيْنِ قَدْ رَوَاهُمَا اَلثِّقَاتُ عَنْكُمْ قَالَ يُنْظَرُ فَمَا وَافَقَ حُكْمُهُ حُكْمَ اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ خَالَفَ اَلْعَامَّةَ فَيُؤْخَذُ بِهِ وَ يُتْرَكُ مَا خَالَفَ حُكْمُهُ حُكْمَ اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ وَافَقَ اَلْعَامَّةَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ رَأَيْتَ إِنْ كَانَ اَلْفَقِيهَانِ عَرَفَا حُكْمَهُ مِنَ اَلْكِتَابِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ وَجَدْنَا أَحَدَ اَلْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ اَلْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ اَلْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ قَالَ مَا خَالَفَ اَلْعَامَّةَ فَفِيهِ اَلرَّشَادُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِنْ وَافَقَهُمَا اَلْخَبَرَانِ جَمِيعاً قَالَ يُنْظَرُ إِلَى مَا هُمْ إِلَيْهِ أَمْيَلُ حُكَّامُهُمْ وَ قُضَاتُهُمْ فَيُتْرَكُ وَ يُؤْخَذُ بِالْآخَرِ قُلْتُ فَإِنْ وَافَقَ حُكَّامُهُمُ اَلْخَبَرَيْنِ جَمِيعاً قَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَأَرْجِهْ حَتَّى تَلْقَى إِمَامَكَ فَإِنَّ اَلْوُقُوفَ عِنْدَ اَلشُّبُهَاتِ خَيْرٌ مِنَ اَلاِقْتِحَامِ فِي اَلْهَلَكَاتِ الكافي / جلد ۱ / كِتَابُ فَضْلِ الْعِلْم / بَابُ اخْتِلَافِ الْحَدِيث
در اینجا امام می فرمایند که در اختلافات بجای مراجعه به قاضیان طاغوت ، باید بین خود یک حَکَم به معنی داور با شرایطی که برای آن داور ذکر کردند مثل آگاهی به روایات اهل بیت علیهم السلام و شناختن احکام حلال و حرام و عدالت و ... را انتخاب کنید تا او میان دو طرف اختلاف به حق حکم کند و هرچه او حکم کرد دو طرف باید بپذیرند . حالا شما انصافا خداوکیلی کجای این روایت امام دستور به تشکیل حکومت دادند که شما اینجور استفاده میکنید .
بنده هم شرایط تقیه را درک میکنم و در موارد بسیاری ائمه معصومین تقیه کرده اند اما در نهایت هرچه مورد نیاز شیعه بوده را به شیعیان رسانده اند . دیگر تقیه چه چیزی بالاتر از مطاعن خلفاء ؟! با این حال مطاعن خلفای جور از زبان خود معصوم بیان شده و در مواردی هم که نیاز به تقیه بوده ، تقیه کرده اند و اینگونه نبوده که بالکل یک امری چنین ضروری را مهمل و مسکوت گذاشته باشند و در مقابل نهی ها از ایشان به ما رسیده باشد .
شما از علمای گذشته مثال به دوره صفویه آوردید بسیار خوب میتوانید بفرمایید که کدام یک از پادشاهان صفوی یک فقیه بودند که بر مردم ولایت داشته اند ؟ ما منکر زحمات بزرگانی چون علامه مجلسی نیستیم و اتفاقا شیوه ایشان را بهترین روش برای رسیدگی به امور شیعیان را می دانیم اما میشود بفرمایید که آیا عقیده علامه مجلسی این بوده که ضرورت است که در راس حکومت یک فقیه قرار بگیرد یا خیر ؟ و اگر بلی پس چرا خود بجای تلاش در راه اینکه خود در راس حکومت قرار بگیرد در دربار پادشاهان صفوی نفوذ کرد و در همان مقام به امور شیعیان رسیدگی کرد و به همین اکتفا کرد ؟ و اما در رابطه با حکومت فاطمیون و آل بویه بنده اطلاعات کاملی ندارام و اگر شما میدانید بفرمایید که روش حکومتشان چگونه بوده و آیا مورد تایید علمای شیعه بوده اند یا خیر ؟
آن مساله ای هم که فقها درباره ولایت فقیه در کتبشان بیان کرده اند کاملا مقبول و پذیرفته شده است و آن در رابطه با اختیاراتی از جمله تصرف در خمس و زکات و .... مسائلی این چنین است و گرنه هیچوقت آنها ولایت فقیه را به ضرورت تشکیل حکومت که راس آن عالم فقیه دینی است را معنی نکرده اند . اگر اینگونه است لطف کنید از علمای مشهور و مطرح یک قرن به قبل برای این مساله شاهد مثال بیاورید .
و اینجانب هیچگونه تعصبی نسبت به قبول نکردن این مطلب ندارم و اگر ادله ی درست که حقیقتا و انصافا دال بر این موضوع باشه اورده بشه کاملا قبول می کنم اما اینکه ببینم با یک سری روایاتی چون مقوله عمر بن حنظله شما می خواهید بفهمید که این دال بر ضرورت تشکیل حکومت ولایت فقیه است خب انسان عاقل اینجا ترمز می کنه و تامل می کنه و از اون طرف روایاتی که در نهی از قیام و تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت رسیده خب پذیرفتن این مساله یک خرده سخت می شود و همچنین به سیره و سخن علمای بزرگ در طول تاریخ مانند آیت الله خوئی یا مرحوم آخوند و ... که شدیدا مخالف قیام و تشکیل حکومت بودند لذا این مساله به این صراحتی هم که شما میفرمایید نیست بلکه عکس آن راجح است .
منتظر پاسخ درست و مستند شما هستم یا علی
سلام
سلام
برای اینکه رسیدن به نتیجه سهل شود، اول از این جا شروع می کنم.
فرض کنید هیچ جوازی برای تشکیل حکومت نداشته ایم. اما الان کسانی این کار را کرده اند و حکومتی با قوانین دینی برای ما ایجاد کرده اند. حال تکلیف چیست؟ آیا ذره ای مجازیم در این حکومت خللی وارد کنیم و زمینه را برای برپایی حکومتی دیگر فراهم کنیم؟ آیا موظف نیستیم تمام تلاش مان را جهت حفظ و تقویت حکومتی که به دنبال ترویج ارزش های اسلامی است، به کار بریم؟ در حالی که در همین روایتی که شما متن کامل آن را هم آورده اید، صریحا گفته غیر از فقیه، طاغوت است و شما موظف هستید به آن کفر بورزید و حتی حق مسلم و قطعی خود را هم نمی توانید با نظر طاغوت استفاده کنید!!
پس مساله خیلی روشن است.
اما درباره مخالفت برخی نظر آخوند خراسانی و ... مطلب پیچیده نیست. دلایل مخالفت آخوند موجود است. ایشان پس از تجربه مشروطه و اینکه زمام امور از دست علما خارج شد، به این استناد می کنند که اهل سیاست نیستند و نمی توانند حکومت را اداره کنند. اینکه فلانی نمی توانسته، چه ربطی دارد به اینکه حکومت دینی جایز نباشد؟
درباره صفویه و ... همه این موارد نشان می دهد، فقها در هر دوره ای هر میزانی می توانستند، به اعمال ولایت می پرداختند. و در زمان صفویه متناسب با فضایی که در اختیار داشتند، امور را به دست می گرفتند و در کتب فقهی آن ها نیز پر از این مطالب است.
اصل مساله نیز بسیار واضح است. انسان نمی تواند آنارشیزم را بپذیرد و ناگزیر از داشتن حکومت هستیم. حالا حکومتی که مثل پهلوی، با واجبات دینی مخالفت می کند و مثلا به زور چادر از سر زنان می کشد، کاباره و مشروب فروشی رواج می دهد، نمایش جنسی در وسط خیابان برگزاری می کند، سر در سینماها را با تصاویر مستهجن پر می کند، مجالس امام حسین ع را محدود می کند و ... باقی بماند و ما در حالی که می توانیم حکومتی بر پایه دین تشکیل ندهیم؟
کدام عقل و منطقی می تواند به چنین نتیجه ای برسد؟ آن هم در حالی که همین حدیث دستور می دهد به طاغوت باید کافر شوید و به فقیه مراجعه کنید!
واقعا مساله خیلی خیلی روشن است.
سلام
سلام
بله خیلی واضح است . من هم مثل شما فرض میگیرم در زمان معاویه یا سفاح زندگی میکنم . همه جا از مأذنه صدای اذان بلند است ، مردم به حج رفته و در جهاد شرکت میکنند ، زکات پرداخت میکنند ، مرزهای اسلامی پهناورتر و ایمن تر از قبل اداره میشود و ... خلاصه به ظاهر جامعه اسلامی خوبی به نظر میرسد و حتی از زمان حال دزدی و خیانت کمتر است ، در چنین زمانی همان فرمایش شما را اجرا کنیم ؟!!
" آیا ذره ای مجازیم در این حکومت خللی وارد کنیم و زمینه را برای برپایی حکومتی دیگر فراهم کنیم؟ آیا موظف نیستیم تمام تلاش مان را جهت حفظ و تقویت حکومتی که به دنبال ترویج ارزش های اسلامی است، به کار بریم؟ در حالی که در همین روایتی که شما متن کامل آن را هم آورده اید، صریحا گفته غیر از فقیه، طاغوت است و شما موظف هستید به آن کفر بورزید و حتی حق مسلم و قطعی خود را هم نمی توانید با نظر طاغوت استفاده کنید!!"
بله کاملا به گفته شما مسأله روشن نیست ، و برای اینکه برسیم به عمق فرمایش امام معصوم (ص) ، قرنها تجربه گذشگان بخش کوچکی از آن است .
سلام
سلام
خب چرا فرض کنیم؟ تاریخ را بخوانیم!
آیا حضرت علی ع در حکومتی که خلفای غاصب بر سر کار آمدند، در مقابل مرتدین و جنگ های رده، سکوت کردند، یا به نفع مرتدین وارد شدند یا آنکه از باقی ماندن همان میزان از ارزش های دینی دفاع کردند؟
یا اصلا بنگرید امام رضا (ع) چگونه در سیستم مامون وارد می شوند؟
بله ما از این حکومت ها در بخش هایی که ظلم و ستم می کنند و از اسلام واقعی عدول می کنند، دفاع نمی کنیم. اما در همان میزان که راه درست را می روند، می توانیم حمایت کنیم تا بدتر از آنها حاکم نشود.
با این مبانی و نظرات شما، چرا ائمه به علی بن یقطین اجازه حضور در دستگاه بنی عباس را دادند و حتی به او دستور دادند بر خلاف فقه شیعه نماز بخواند اما همچنان در آن دستگاه بماند؟
سلام
سلام
به جمله آخرخود دقت کنید ، این دقیقا همان کاری است که انجام میدهید . روایت کاملا روشن است . فرض کنید در زمان سفاح زندگی میکنید که ادعای احیای اسلام و گرفتن انتقام آل هاشم را دارد و امام شما هم واقعا از نظر شما غایب است زیرا دسترسی و حتی آشنایی با ایشان کاری دشوار بلکه محال است . در سایه حکومت سفاح که ظلم اموی را از بیخ و بن برکنده و همه جا صدای اذان به گوش رسیده و مساجد برپا و امور معنوی براه است ، با این دلایل جنابعالی بسیار راحت میتوان حرفهای شما را راجع به تشکیل حکومت عباسی پذیرفت . یا هر حکومت دیگری که ادعای اسلام دارد .
اسلام که فقط برپا داشتن حج و زکات و جهاد و ... نیست که اینها هم در زمان امویان بوده هم عباسیان . بلکه زیباترین و شکوهمند ترین ابنیه اسلامی در همین دوران ساخته شده . خود را جای امام معرفی نمودن بحث دیگری است ولی فقیه من درآوردی ! بعد آنرا نعوذ بالله همان ولایت اهل بیت دانستن !! "لا یغاس آل محمد ابدا " .
شما گویا فقط صفر و یک را میشناسید ، هر کسی موافق شورش و قیام نباشد حتما دست و پا بسته در کنج خانه نشسته به امید ظهور ؟
این تفسیری است خود بافته " خود گویی و خود خندی ؟ عجب مرد هنرمندی "
چه کسی گفته حضرات آیات عظام بروجردی ، خويي ، حايری یزدی و ... در کنج عزلت نشسته و به روزگار جاری فقط نگریسته اند ؟ بارها اعتراض به اشکال گوناگون از خود نشان داده و در کنار آن به تعلیم شاگردان و روشنگری مردم پرداخته اند . مراد که به دست گرفتن حکومت نیست . آنکه حکومت را غایت بداند پس تمام حاکمان به مراد رسیده اند چه بر و چه فاجر . بله پر واضح است که اگر حکومت نیز به دست صالحان افتد بسی جای خوشی . ولی ملاک صالح چیست ؟
همان نامه ای که شیخ حسنعلی اصفهانی به آقای حلبی نشان دادند پس از آنکه وی سخنرانی هیجانی در اهمال روحانیون در توجه به حضرت حجت(عج) دارند ، ایراد نمود که متن نامه آیین نامه مرجعیت است : فقیه آشنا به قران ، خالی از هوی و هوس و قراردادن محل انجام کارها در دسترس مردم.
حال کدام یک از آیات عظام اینگونه اند هر کس خود بهتر میداند .
یک نفر دیگر از کاربران بعد از دلیل آوردن و اشاره به منافقین و عملیات مرصاد ، خط و نشان کشیده . این کار برای وابسته دستگاه چه آسان است و مرا به یاد اغلب وهابیون میاندازد که وقتی دلایل به ته رسید به تهدید میرسند .
سلام
سلام
اولا قیاس های شما نارواست.
ثانیا کسی خود را با آل البیت (علیهم السلام) قیاس نکرده. بلکه در این نظام ماهیت و اساس حکمرانان نوکری و تلاش برای اقامه نام و یاد اهل بیت علیهم السلام است.
ثالثا شما بدون توجه به شرایط زمان و مکان نظر می دهید! آیا اکنون بدون قرار گرفتن در مصدر امور، امکان دخالت در امور وجود داشت؟ کمی تاریخ را بخوانید. بعد پهلوی، تمام راههای حضور روحانیت یکی پس از دیگری بسته می شد حتی روحانیت اختیار لباس خود را هم نداشت و تمام سیستم های اجتماعی، با حذف ابعاد اسلامی در حال تغییر بود.
سلام عليكم
سلام عليكم
والبته تفاوت ما با اهل سنت از زمین تا آسمان است و ما قائل به وجود امام حي امام دوازدهم لکن غایب ، هستیم که اهمیت وجود او را نمی توان منکر شد و این خود تفاوت آشکاری است و افتخار هر فقیهی است که خاک پای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را سرمه چشمانش کند و هیچ عالم یا فقیهی قابل قیاس با خود امام معصوم نیست .
نظرات