چگونه با وسواس و افکار شیطانی مبارزه کنم؟

وسواس

دختری ۲۰ ساله بوده حدود سه سال پيش بعد از يك جرياناتی كه به من فشار روحي وارد كرده بود، دچار وسواس پاك و نجسي شدم. مشاوره رفتم روی خودم كار كردم و الحمدالله خيلي بهتر شدم و تقريبا خوب شدم؛ اما بعداز مدتي فهميدم يعني به ياد آوردم كه در کودکی خودارضايي داشتم. در آنزمان معنای اين كلمات رو نمي دانستم. حتي الان هم نمي دانم دقيقا اسم كار من چه بوده؟ از همانجا وسواسم شروع شد كه نماز و روزه های اين سالها بدون غسل و باطل بوده است. چندين بار مسئله شرعي‌اش رو پرسيدم من تغيير در حالت بدنم را يادم بود اما از بيرون آمدن منی مطمئن نبودم. چندين غسل جنابت انجام دادم اما هيچ وقت نمي توانستم خودم را ببخشم. چون در يك خانواده مذهبي و خوب بزرگ شده بودم و در فاميل و دوستان هم يك فرد مذهبی و به قولي بچه مثبت بودم. اما مدتي است(شايد يكي يا دوسال ) من هر فكر شهواني مي كردم حتي به مقدار عادي كه شايد هر جواني دارد وحتی يك نگاه نخواسته شك مي كردم كه بايد غسل كنم يا نه و شايد خنده دار باشد كه اگر مي خواستم مثلا فردا روزه بگيرم بايد امروز غسل مي كردم. الان حدود يك ماه است كه در فصل امتحاناتم و در ماه مبارك رمضان اين فكرها بسيار شديد شد. شب ها خيلی سخت مي خوابيدم و اگر لحظه اي بيكار مي شدم فكرها به سراغم مي آمد من خودم را مشغول مي كردم اما نمي شود ۲۴ ساعته مشغول كاري بود. شب هاي زيادی از خدا و ائمه كمك خواستم تا كمكم كنند تا از اين فكر ها نجات پيدا كنم اما... .
شب ۲۱ قدر خيلی دعا كردم و حال خوبي داشتم اما در راه منزل بوديم كه دوباره اين فكرها. شب ۲۳ موقع دعا يك فكر شيطاني در ذهنم آمد و تقريبا از آن شب به بعد در اصول دين شك ميكنم نمي توان اسم آن را شك گذاشت اطمينان قلبي و پيوند قلبي كه داشتم با خدا و ائمه نيست. اصلا من خودم نيستم خودم را گم كرده ام وجود دو روح خوب و بد و وجود شيطان را حس مي كنم من آدم بدي نبودم نماز و روزه ه‌ام به جا و حتي اول وقت بود حجابم كامل بود عكس ها و فيلم بد هم نمي ديدم( همه اينها الان هم هست) نمي دانم چرا به اين عذاب دچار شدم من چند سالی است كه كاملا از خودم راضي نيستم الان هم كه خودم را گم كرده ام من حتي می خواهم خيلي خيلي بهتر از خود قبلي‌ام باشم در ضمن شب ها اين افكار بيشتر به سراغم مي آيد و وقتي سرگرم باشم و در جمع اين افكار را ندارم. مي دانم اگر يك مسافرت چند روزه بروم حالم بهتر مي شود و يا با مرور زمان مثل مشكلات قبلي حل مي شود اما چون اين مشكل در مورد اعتقاداتم مي باشد خيلی مي ترسم كه مثلا خدايي ناكرده كافر از دنيا بروم مگر نه اينكه بعضي در لحظه مرگ كافر مي شوند.

 

خواهر گرامی! با عرض سلام و تحیت و تقدیر از حسن اعتماد شما

در ابتدا لازم است توجه داشته باشید منشاء وسواس، اضطراب، خودسرزنشگری و احساس گناه است. لذا شایسته است با توكل به خدای متعال از گذشته و سرزنش خود فاصله بگیرید چرا كه؛
- نه تنها كمكی به حال شما نمی‌كند بلكه باعث تشدید وسواس شما می‌شود
- در اسلام بن بست وجود ندارد و هر گره و قفلی كلیدی دارد كه كلید خطا و معصیت نیز توبه است و نه بیشتر!

پس بدانید سرزنش افراطی و قضاوت منفی نسبت به خود نه تنها مورد تایید نیست بلكه دامی از دامهای شیطان برای ناامید كردن شما و همچنین تشدید وسواس شماست.

همچنین لازم است به موارد زیر دقت بفرمایید:
- از لحاظ شرعی مادامیكه فرد شك در جنب شدن (خروج منی) داشته باشد، غسلی بر او واجب نمی‌شود. و شما نیز نباید هیچگاه به علت شك، برای غسل كردن اقدام نمایید. این كار شما نه تنها واجب نیست كه حرام است!
- در دوره‌ای كه شما به فعل مذكور مبادرت كرده‌اید، از حرمت آن بی اطلاع بوده‌اید لذا یا سرزنشی متوجه شما نیست و یا از سطح خطای شما كاسته می‌شود. نهایتا اگر مرتكب حرام هم شده باشید، توبه شما همانند نهری زلال، شما را شستشو داده است. خداوند متعال توبه كننده‌گان را دوست دارد « ان الله یحب التوابین» و گناه ایشان را محو می‌كند « التائب من الذنب كمن لا ذنب له»؛ كسی كه توبه كند مانند فردی است كه گناه نكرده است.
- مهارتهای مبارزه با اضطراب را فرا بگیرید. با كاهش اضطراب وسواس شما نیز كاهش می‌یابد. تفریح، مسافرت، ورزش، شنا، كوهنوردی، حضور در طبیعت، تنفس عمیق، خواب و تغذیه مناسب و...همگی در كاهش اضراب شما موثر هستند.
- از منفی بافی و سختگیری نسبت به خود اجتناب كنید.
- شما همچنان فردی مومن و متدین هستید و اینگونه افكار ناشی از اضطراب و احساس گناه است. لذا خود را سرزنش نكنید. با توجه شرایط شما، خودسرزنشگری و نارضایتی از خود از دامهاسی شیطان است. از این دام خود را رها كنید!
- وسواس عملی رفته رفته به وسواس فكری تبدیل می‌شود، لذا موضوعات و شبهات اعتقادی هم كه به ذهن شما خطور می‌كند، جنبه وسواس فكری دارد. پس از این شبهات و افكار نگران نباشید، و با خونسردی نسبت به آنها بی اعتنا باشید.
در صورتیكه شما نسبت بهاین افكار حساسیت نشان دهید سطح اضطراب شما بالا می‌رود و همین باعث تشدید مضاعف چنین افكاری می‌شود. پس خود را مجبور و ملزم به مبارزه و یا مقاومت در قبال این افكار ننمایید، بلكه تنها و تنها نسبت به آنها بی اعتنا باشید.
در صورت نیاز به توضیحات بیشتر یا از همین طریق اقدام فرمایید و یا به صورت تلفنی با شماره ۰۹۶۴۰۰ با كارشناسان مركز گفتگو نمایید.

دیدگاه‌ها

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما مسئولین زحمت کش
۱- آیا کینه از پدر داشتن اما حفظ ظاهر کردن و حرمت نگهداشتن، گناه است؟
۲- آیا رفتن به نزد دعانویس ها برای خواسته های مشروع گناه است؟

تصویر شهر سوال

سلام علیکم
۱. صرف داشتن کینه شرعا حرام نیست ؛ اما وجود کینه خصوصا در مورد والدین موجب کدورت ومریضی قلب می گردد.
۲. نزد دعا نویس رفتن حرام نیست؛ ولی ازآنجا که اغلب آنها سود جو بوده وگاهی شیاد هستند وممکن است راهنماییهای غلط کرده ویا حتی سوء استفاده کنند، رفتن نزد آنها توصیه نمی شود.

سلام و خدا قوت به خاطر سايت خوبتون
ممنون از راه حل هايي كه داديد سعي مي كنم اجرا كنم و روي خودم كار كنم برام خيلي دعاكنيد

سلام
من حدود ۵سال پیش به عمره مشرف شدم در حالیکه از لحاظ مذهبی در رتبه خوبی نسبت به هم سن های خودم بودم مثلا قرائت خوب و مسلط تر به احکام بودم ولی بلافاصله بعد از اعمال به شک و تردید نسبت به اعمالم دچار شدم با اینکه به صحت اعمال خود هیچ تردیدی ندارم و میدونم اعمال رو در زمان خود صحیح انجام داده ام هرچن بیشتر اعمال دیگه در خاطرم نیس! در این ۵سال مدام به ذهنم میاد که نکنه صحیح انجام نداده باشم یا طوافم صحیح نباشه
یا نمازی که خواندهام!
دگه بعده ۵سال میخوام این افکارو از بین ببرم و اینم میدونم شک من بعد از محل محسوب میشه چه ۵سال بگدره چه ۱۰ سال
فقط بعده ۵سال سخته برام رهنماییم کنید مرسی
منتطرم!

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
همانطور که خودتان متوجه شده اید، شما دچار یک نوع وسواس فکری است که ریشه در اضطراب و نگرانی های گذشته دارد. همانطور که وضو گرفتن فردی که داری زخم و جراحت در بدن دارد با فردی که عادی است متفاوت است تکلیف شما هم از نظر شرعی به دلیل زخم پنهانی به نام وسواس از افراد عادی متفاوت است بنابراین راهکار های زیر را انجام دهید:
۱- سعی کنید با ورزش و تحرکات بدنی اضطراب و تنش را از بدن خود دور کنید.
۲- جلوی افکارتان را نگیرید و مقاومت نکنید و سعی کنید با افکارتان کنار بیایید و بگویید که همه چیز به صورت عادی پیش میره و هیچ چیز غیر عادی نیست.
۳- هنگام هجوم افکار وسواس گونه و نگران کننده سعی کنید با تغییر مکانی و یا تمرکز یابی و توجه گردانی از موضوع وسواس گونه به موضوع دیگر از ماندن و احساس درماندگی واجبار جلوگیری کنید همچنین با قطع ناگهانی افکار و فرمان بس کن به افکار می توانید از شر این افکار خلاص شوید . شمارش معکوس هنگام هجوم این افکار مثلا از ۵۴۶۸۷سه تا سه تا شمردن یکی از تکنیک های مدیریت فکر است که در بعضی موارد کاریی بالایی دارد.
۴- خود را دست و بسته فرض نکنید و به این افکار اهمیت ندهید و سعی کنید عمدا این افکار را به ذهن بیاورید و به آنها بخندید .
۵- انتظار نداشته باشید که به سرعت وضعیتتان عادی شود چون ممکن است با انجام دقیق این تکنیک ها ماه ها طول بکشد تا وضعیت افکار شما عادی شود
موفق باشید.

سلام با سلام وخسته نباشید لطفا من و راهنمایی کنید تا بتوانم از مرض بیماری خودارضایی رهایی پیدا کنم من پسری بسیار مذهبی بودم اما الان به این مرض دچار شده ام من ازتوبه های عملی نشده خسته شده ام

تصویر soalcity

سلام
لطفا مراجعه بفرمایید:
http://www.soalcity.ir/node/1725

سلام خدا قوت
من همون دختر ۲۰ ساله ای هستم که چند ماه پیش این سوال رو فرستادم الان چند مدته که حالم خیلی بهتر شده کتاب درمان وسواس از آیت الله مظاهری خیلی بهم کمک کرد همینطور توسل به اهل بیت و امام رضا (ع) . الان این مشکل رو دارم که وقتی می خوام از ته دل دعا کنم خجالت می کشم چون من افکار بدی داشتم حتی تا مرز کفر . پیش خودم فکر می کنم آیا الان می تونم خدا رو با تمام وجودم حس کنم بعد جوابی ندارم و حس می کنم اون طور که باید خدار و حس نمی کنم . اما می دو نم خدا اونقدر بزرگ هست که گناه کفر رو ببخشه و در ضمن اون فکر های بدم به خاطر بیماری بوده پس کمی از گناهم سبک میشه درسته ؟لطفا کمکم کنید .

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
از اینکه از این رنج و ناراحتی ذهنی که مانند یک بیماری سخت و پیچیده به جان انسان ها می افتد و به دلیل شناختی که افراد نسبت به غیر عادی بودن این افکار، پوچ و بی معنی بودن آن و عدم سازگاری با شخصیت و عملکرد کلی افراد، دارند به تعبیر بنده ذره، ذره آب می شوند و هرچه کلنجار می روند نمی توانند این افکار را از خودشان دور کنند بلکه این افکار با اهمیت دادن و دستکاری کردن وحشی تر و درنده تر شده و صاحبشان را اذیت می کنند.

با این توصیف شما این گونه افکار را هم جزء بیماری وسواس بدانید یعنی اینکه شما وقتی که از ته دل دعا می کنید خجالت می کشید، و یا می خواهید آن طور که می خواهید خدا را حسی کنید، نمی توانید این ها همه و همه نوع دیگری از وسواس فکری شماست که با رنگ و لعاب منطقی و فریبنده شما را دوباره به خود مشغول کرده است پس اصلا به این دوموضوع فکر نکنید و سعی کنید مانند افراد عادی رفتار کنید چون شما در حال سپری کردن دوران نقاهت هستید و وسواس معمولا درصد کمی از آن در شخصیت ما جا خشک می کند و با موضوعات فریبنده دوباره نفوذ و رسوخ می کند مثلا گشتن دنبال حسی که بتوانید خدا را اون طور که باید حس کنید این خود برای شما مشغولیت فکری و ذهنی به وجود می آورد به خودتان بگویید همین طور خوب است که هستم. در مورد آخرین سطر پاسخ باید بگویم فکر بیمار گونه گناه ندارد که شما می گویید تا حدی سبک می شود به طور کلی شما گناه نکرده این پس چرا با اعتماد به نفس و احساس درونی مثبت نمی گویید که گناهی در کار نبوده و صحبت از سبک بودن گناه می کنید؟ پس هنوز هم از خودتان به خاطر آن افکار اتوماتیک و خودکار و غیر ارادی که ذهن شما را اشغال می کردنند و شما را اذیت هم می کردند، طلبکار هستید و فکر می کنید که مقصر هستید ولی گناهتان کمتر است نه شما هیچ گناهی ندارید و پس احساس گناه و عذاب وجدان نسبت به افکاری که داشته اید احساس گناه شیطانی یا به عبارتی به دلیل وسواس بالای شما می باشد.
موفق باشید.

سلام سال نو مبارک
من یه سوالی دارم نمی دونم چطوری باید بپرسم امیدوارم شما جواب من رو بدید
من تو وبلاگم دوستانی دارم که بطور کاملا مجازی رابطه دوستی داریم مشکل من از زمانی
شروع شد که ورود آقایان به محیط وبم شروع شد وبا یکی شون بیشتر از همه صمیمی شدم تا الان کاملا رابطه گفتاری مون حساب شده وبدون هیچ اشکالی بوده ولی من از عادت کردن وزیاد شدن این رابطه میترسم دوست دارم راهنماییم کنید اگر امکان داره به وبم سر بزنید وحوبام رو اونجا بدید لازم به ذکره که من متاهل هستم تو رو خدا کمکم کنید از این فکر ناراحتم ونمیخوام ضرری برای من واون دوست مجازیم که اون هم متاهل باشه
کمممممممممممممممممممممک

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
یکی از منابع و مراکزی که امروزه باعث آسیب های شخصیتی و از هم پاشیدگی خانواده ها می شود فضای مبهم و تاریک و فریبنده مجازی است. افراد با اغراض و اهداف مختلف و نامعلومی وارد ارتباط می شوند و سیگنال هایی را با مهارت تمام به طرف مقابل می فرستند و وابستگی را در دیگران نسبت به خود ایجاد می کنند. ترس و نگرانی شما تا حدی منطقی است و به نظر می رسد تاحدی نا خودآگاه و ناهشیار وارد باتلاق وابستگی و اعتیاد به گفت و گو با دیگران مخصوصا جنس مخالف شده اید که این خود گویای مشکلات احتمالی در رابطه واقعی و حقیقیتان در کنار خانواده و همسرتان ممکن است باشد پس برای اینکه بیشتر و بیشتر در این باتلاق فرو نروید باید با مدیریت احساسات و هیجانات خود میل و انگیزه خود را به استفاده از این فضا کم کرده و هدف مشخص ، زمان مشخص برای استفاده در نظر گرفته و نظارت خود را بر عملکرد خود در این فضا بیشتر کنید. سعی کنید گفت و گو ها به مسایل عاطفی و شخصیتی به هیچ وجه کشیده نشده و بیشتر موضوع منطقی مثلا در مورد وبلاگ مطرح شود شما به هیچ نمی توانید هدف ایشان را از رابطه با یک خانم متأهل متوجه شوید فرض کنید این آقا اگر همسرتان بود آیا به ایشان حق می دادید که وارد وبلاگ یک خانم متأهلی شود و رابطه به مرز رابطه عاطفی کشیده شود؟ پس با نگاهی دقیق به سرعت از این فضا بیرون آمده بیش از این وابسته نشوید موفق باشید.

سلام من وسواس شستشو دارم و همه چیزارو میگم نجسه راهنماییم کنید

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم زیربنا و فعال کننده تمامی وسواس ها اضطراب و نگرانی است البته هر موضوعی که مورد حساسیت و دقت بیش از اندازه در طول دوران زندگی قرار بگیرد و یا از طرف اطرافیان و مراقبان تأکید بیش از اندازه قرار بگیرد باعث می شود قضاوت و ارزیابی غیر منطقی روی آن صورت بگیرد و فرد همیشه به قول خود افراد برای اینکه خیالشان راحت شود و یا مطمئن شوند و یا برای فرار از افکار آزار دهنده احساس ناپاکی و عذاب الهی و ... دچار وسواس می شوند البته تغییراتی هورمونی و بیوشیمیایی بدن نیز به این احساسات وسواس گونه کمک می کنند. فرایند درمان یک وسواس با توجه به تمام جوانب آن فقط بیست جلسه حضوری می طلبد البته با کار و تلاش خود فرد می توان تاحدی این وضعیت کنترل شود. بنابراین بایک مشاوره کتبی یک احساس پایدار و محکم ذهنی ، درمان نخواهد شد البته ما پیشنهاد می کنیم که شما بی درنگ به جای دنبال کردن وضعیتتان از طریق فضاهای مجازی به مشاوره حضوری اقدام فرمایید.

سلام این "خروج ادرار" اینجا یعنی چی؟ چه ربطی داشت؟ ۲ خط آخر (فکر کنم اشتباه شده ! درسته؟)
"البته با کار و تلاش خود فرد می توان تاحدی این وضعیت کنترل شود. بنابراین بایک مشاوره کتبی یک احساس پایدار و محکم ذهنی (خروج ادرار) درمان نخواهد شد البته ما پیشنهاد می کنیم که شما بی درنگ به جای دنبال کردن وضعیتتان از طریق فضاهای مجازی به مشاوره حضوری اقدام فرمایید."

تصویر پاسخگو

ممنون از توجهتون
اصلاح شد .

سلام ممنونم از راهنمایی هایتون ولی چند جلسه مشاوره رفتم مشاور بهم میگه اعتنا نکن حتی اگه ادرارت ریخت برات پاکه اما دلم راضی نمیشه وفکر میکنم همه جا نجس میشه یعنی واقعا برای من پاکه؟

تصویر شهر سوال

با سلام ما هم با تأکید بر پاک بودن پیشنهاد می کنیم که ارتباط خودتون را با حضوری کم نکنید.
موفق باشید.

سلام من همون دختری هستم که نزدیک یک سال پیش این سوال رو ازتون پرسیدم (وسواس پاک و نجسی داشتم که تبدیل به وسواس فکری شده بود)در مدت این یک سال خیلی برای خوب شدنم تلاش کردم و خدا رو هزاران بار شکر خیلی خوب شده بودم به خصوص یک ماه اخیر .
اما دوباره در ماه محرم وسواس فکری یه جورایی امد سراغم خیلی از سوالات و شبه ها وقتی میرم مراسم در اوج روضه خواندن بیشتر این افکار رو دارم فکر کنم چون می خوام کاملا وضعیت امام و اهل بیتشون رو در ذهنم بیارم و...
دارم باش مبارزه می کنم از همون روش بی اعتنایی .حالا چندتا سوال دارم اول اینکه آدمایی که ایمان ضعیفی دارن دچار وسواس میشن؟
دوم اینکه باازدواج کردن این افکار تموم میشن و آیا باید به همسر آیندم بگم که من چنین مشکلی داشتم ؟
هیچ کس از افراد خانواده و دوستان و...مشکل منو نمیدونن با مادرم رابطه خوبی دارم وبه نسبت صمیمی و راحتم این مشکلم رو باهاش درمیون بذارم یا نه؟
برای حل مشکلم به صورت قطعی و دائمی چکار کنم؟

تصویر شهر سوال

باعرض سلام
خوشحالیم که با راهکارهای مشاوره توانستید بر وسواس تان غلبه داشته باشید.
خدمت شما عرض کنم در مورد سوال اولتان اصلا این چنین نیست و وسواس یک بیماری اضطرابی است که معمولا ژنتیکی است و باعث تضعیف منطق و شناخت منطقی ما می شود و به تدریج رفتارها و عملکرد ذهنی و احساسی ما را در دست می گیرد.
در مورد سوال دوم با ازدواج ممکن است تا حدی فعال کننده های وسواس شما کم شود و شما با آرامشی که به دست می آورید کمتر دچار این وضعیت خواهید شد . سعی کنید بیشتر با متخصص و کتاب هایی که در زمینه وسواس و درمان وسواس نوشته شده است ارتباط داشته باشید و راهکارهای آنها را در هنگام مواجه شدن با وسواس انجام دهید.
نکته دیگر اینکه برای حل دایمی وسواس کافی است با بی توجهی و مخالفت عملی ،در عین حال پرهیز از فرار کردن خود را درمان کنید. در ضمن پذیرش وسواس و روبرو شدن با آغوش باز ( اما تحت تأثیر قرار نگرفتن و هیجانی نشدن ) و رفتار را از تأثیر وسواس حراست کردن ، موفقیت را در این اختلال سمج و نسبتا ماندگار، برای شما به ارمغان می آورد.
موفق باشید.

سلام
تشکر ممنون
یه انتقاد : چرا به این بنده خدا میگید که اختلال ماندگار در این قسمت از جواب که: "را در این اختلال سمج و نسبتا ماندگار"
که بنده خدا فکر کنه تا آخر عکر باید با این مشکل باشه. به هر حال تشکر

تصویر پاسخگو

با سلام
ممنون از انتقادتون
اگر قرار بود تا آخر عمر همراهشان باشد که راهکار ارائه نمی شد . ولی باید پذیرفت که این حالت نسبتا در انسان ماندگاری زیادی دارد . پس باید با سعی و تلاش مضاعف در جهت رفع آن کوشش کرد .
موفق باشید

سلام از راهنماییتون خیلی ممنونم ؛سوال دوم وسوم رو کامل جواب ندادید(آیا با دیگران مادر و دوستان یا هسر آینده )باید در مون بذارم؟

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
وسواس فکری اگر در رابطه با دیگران مشکلی برای شما ایجاد نکرده است وضعیت رفتاری شما قبل از وسواس فکری و بعد از وسواس فکری یکسان بوده است لزومی به گفتن نیست . وسواس فکری فقط ذهن ما را به هم میریزد و حقیقت ها را در زندگی ما تغییر نمی دهند دقیقا مانند اینکه شما راننده اتوبوسی باشی که افرادی که سوار کرده اید پشت سر شما پچ پچ کنند و حرف بزنند مطالب خلاف واقع بگویند مثلا بگویند راننده اشتباه می رود و....در حالی اصلا توانایی تغییر مسیر و گرفتن فرمان را ندارد پس همانطور که اگر در رفتار شما این مشکل نمایان و آشکار شده بود دیگر لزومی به گفتن نبود چون آنها از شما درباره این رفتارهای عجیب و غریب صحبت می کردند پس لزومی به گفتن نیست چون این افکار فقط شما را اذیت می کنند که شما باید هر چه سریعتر با تکنیک های روان درمانی نسبت به آنها بی توجه شده و اصلا تحت تأثیر قرار نگیرید موفق باشید.

با سلام خدمت شما و سايت خوبتان من ١٨ سال دارم و مدتى است فکراى منفى به سرم مى آيد هر کارى مىکنم تا از خودم دورشان کنم فايده اى ندارد انگار بدتر مىشود جالب اىنجاست اين فکر ها به هيشکى جز خودم ضرر نميزند اما حريفشون نمىشم, به عنوان مثال يهو فک ميکنم اعضاى بدنم آسيب ميبيند, يا عضوى از بدنم قطع مىشود, شايد بنظر مسخره بيايد اما دچار اين انحراف فکرى شده ام خواهشأ من را راهنمايي کنيد, ممنونم

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
وضعیتی که شما در آن قرار دارید یک نوع وسواس فکری از انواع مختلف و متفاوت وسواس فکری است که ممکن است نشانه ها آن یا انواع دیگر آن در دوران بسیار دور شما در دروه های مختلف زندگی در وجود شما بوده است و خودش را نشان می داده البته احتمال اینکه وسواس در پدر ، مادر و یا سایر اعضای خانواده باشد وجود دارد. خدمت شما عرض کنم این افکار ممکن است برای همه به وجود بیاید ولی چون منطق و من قوی و سیستم ایمنی روان شناختی قوی دارند زیاد تحت تأثیر قرار نگیرند و با یک لبخند و یا حتی بدون اینکه فرصت توجه کردن داشته باشند از از ذهن آن رد می شود ولی شما به دلیل عدم آگاهی نسبت به این افکار و سخت گیری ها و دقت های زیاد و اضطراب و استرس های مختلف به این افکار توجه و تمرکز پیدا کرده اید و باعث آزار و اذیت خودتان شده اید. بنابراین راهکارهای زیر برای شما بسیار مفید خواهد بود:
۱- بدانید این افکار برای همه افراد پیش می آید.
۲- شما هیچ تکلیفی نسبت به این افکار ندارید پس درگیر آن نشوید ، سعی در خنثی سازی ، سرکوب گری و استدلال آوردن و مهار کردن آن ها نداشته باشید.
۳- از آنجا که اضطراب و استرسورهای زندگی باعث فعال شدن این افکار می شود سعی کنید مهارت های کنترل اضطراب و استرس را مانند ورزش و ریلکسیشن را انجام دهید.
۴- با پذیرش این افکار و پرهیز از کلنجار رفتن و دور کردن این افکار سعی کنید این افکار به هدف خود که همان سرگرم کردن ، اثبات قوی بودن ، درگیر کردن وتحت تأثیر قرار دادن است ، نرسند.
۵- همانطور که می دانید این افکار هیچ تغییر در کار و عملکرد و به طور کلی بیرون شما ندارند و فقط در سطح ذهن شما باعث اذیت شما می شوند پس با پذیرش و و محل ندادن به آنها ، آنها را ضعیف و ضعیف تر کنید .
۶- به هیچ وجه از نظر شرعی گناهی متوجه شما نیست چون افکار غیر اختیاری که شما خود ناراحت آن هستید و اراده ای ندارید گناه نداشته و مستوجب عذاب نخواهد بود.
۷- با خود بگویید من کارهای خودم را انجام می دهم و بگذار آن هم برای خود مشغول باشد (افکار وسواسی)
۸ - افکار تان را آزاد بگزارید ولی سعی کنید تحت تأثیر آن قرار نگیرید و با آغوش باز استقبال کنید و بدون نگران و اضطراب و با خنده ای مهارت گونه سعی کنید دست این افکار را بخوانید تا آنها به هدف خود نرسند موفق باشید.

سلام من دختری هستم بیست ساله خیلی وسواس دارم جوری که حتی اطرافیام سرزنشم میکنن ، حموم میرم یه دو ساعت طول میکشه ، جوری شده داره عذابم میده حتی گریه میکنم یه وقتایی ، میگم اگر نباید نماز میخوندم وسواسی هم تو تمیزی و نجسی نداشتم و اعتنا نمیکردم ، دستشویی میرم فکر میکنم ادرار ریخته رو پام باید شسته بشه حتما خیلی اوضام وخیمه کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، ضمن عرض سلام خدمت شما، از حضور شما و طرح مشکلتان با ما متشکریم. توجه داشته باشید که اگر وسواس شما یا افکار و رفتارهای وسواس گونه شما در سطح پایین و غیر شدید باشد احتمال دارد بتوانید به لطف خدا و تکیه بر اراده خودتان و نیز به کار بستن یک سری راهکارها که نمونه هایی از آن در ابتدای همین پست ذکر شده، مشکل خود را حل کنید. با جستجوی کلمه وسواس در سایت (http://www.soalcity.ir/search/node/%D9%88%D8%B3%D9%88%D8%A7%D8%B3) میتوانید به مطالب مرتبط دست پیدا کنید. اما در صورتی که مشکل شما از نوع حاد و شدید باشد نمیتوان به این طریق برای حل آن اقدامی کرد و توصیه می شود با مراجعه حضوری به یک مشاور روانشناس (با تجربه و تبهر در اختلالات و وسواس) نسبت به درمان این مشکل اقدام کنید. البته این کار هم به دلیل زمان بر بودن نیازمند صرف جلسات متعدد درمانی و صبر و بردباری شما ست. با اینحال قدری در خصوص این اختلال توضیح میدهیم.
وسواس یك ایده، فكر، تصور، احساس یا حركت مكرر یا مضر است كه با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت ‏به شخصیت‏ خود بوده از غیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود آگاه است. روان شناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى روانرنجوریهاى شدید مى ‏دانند كه تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب می کند و او را در سازگارى با محیط دچار اشكال مى ‏سازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشكار است...
وسواس به صورت هاى مختلف بروز مى‏ كند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مى‏ شود:
اجتناب؛ تكرار و مداومت؛ تردید؛ شك در عبادت؛ ترس؛ دقت و نظم افراطى؛ اجبار و الزام؛ احساس بن بست؛ عناد و لجاجت.علائم دیگر: در مواردى وسواس به صورتِ خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانه‏ گیرى، بى‏ خوابى، بدخوابى، بى ‏اشتهایى،... متجلى مى‏ شود آنچنانكه به اطرافیان فرد این احساس دست مى ‏دهد كه نكند وی دیوانه شده باشد.
مهمترین انواع وسواس دو دسته اند: وسواس هایى كه تمام فكر و اندیشه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و احاطه ‏شان مى ‏كند معمولاً به صورت هاى زیر است که به آن وسواس فكرى می گویند. و وسواس عملى که به شكل هاى گوناگون خود را بروز مى‏ دهد مانند شستشوى مكرر و ... مردم برحسب عادت تنها همین امر را وسواس مى‏ دانند و این بیمارى نزد زنان رایجتر است.
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذكر شده كه اهم آنها عبارت اند از وراثت، عوامل تربیتی در دوران کودکی، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و... است.
براى درمان مى ‏توان از راه و رسم ‏ها و وسایل و ابزارى استفاده كرد كه یكى از آنها تغییر محیطى است كه بیمار در آن زندگى مى‏كند. تغییر آب و هوا، تغییر شرایط زندگى، ایجاد اشتغال و سرگرمى، زندگى در جمع، شیوه‏ هاى اخلاقى، محدود كردن وقت انجام کارها، و یا زیر پا گذاردن موضوع وسواس از جمله روشهایی است که برای درمان استفاده می شود. البته شیوه های روان پزشكى و روان درمانى نیز ممکن است در درمان وسواس به کار رود.
موفق باشید.

من دختری۲۳ساله هستم که گرفتار انواع وسواس فکری هستم موردی ک اخیرا منو درگیر کرده اینه که وقتی قران میخونم یا صلوات میفرستم یا حتی دعامیکنم دعایی دقیقامتضادخواسته ام بذهنم خطور میکنه وباعث میشه که من روزها و ماه هادر ترس واضطراب باشم ک نکنه اون دعامستجاب شه مثلاچون من پرستارهستم ازرخ دادن بعضی حوادث نگرانم وچون بیشتر ازبقیه در معرض ابتلا ب بعضی بیماریها هستم از ابتلا به این بیماری ها میترسم و حتی وحشت دارم و وقتی دارم دعامیکنم که خدا اون حوادث رو ازمن دور کنه یا منوسالم نگه داره و نذاره به این بیماریهامبتلا شم دعاییکه بذهنم میایدیاشایدهم بدلم خطورمیکنه اینه که اون حوادث برایم رخ بدند ویا من به اون بیماریها مبتلا شوم.این باعث میشه که من همش فکر کنم که دراینده این دعای ناخواسته اجابت خواهدشد ومن منتظروقوع اتفاق ناخوشایندی باشم.حتی گاهی با خودم میگم ازکجامعلوم که دعاناخواسته است من خودم بهش فکرمیکنم که میایدتوذهنم یا بدلم وبخاطرهمین که عمدی بوده نکنه مستجاب بشه.شمارو بخداکمکم کنین و جوابمو بدین ایا هردعاییکه بذهن یا بدل بیایدتا به زبان نیامده مستجاب میشود؟چون این دعاهای ناخواسته درماه رمضان ک دعاها سریعتراجابت میشود منودرگیر کرده بیشترنگرانم میکند.میدونم که تاخدانخواهدهیچ اتفاق بدی برایم رخ نمیدهدولی نمیدونم چطوری این فکرها ودعاها رو تحویل نگیرم و چطور ترس نداشته باشمو اروم باشم این موضوع باعث شده ک کمترقران بخونم ووقتی دارم دعامیکنم درعذاب باشم .ایا اگرانسان خود رانفرین کند خدانفرینش را قبول میکند؟کمکم کنین لطفا.اگرامکان داردسوالم راخصوصی نگه دارین واشکارنکنین وجواب راهم به جی میلم بفرستین.ممنون

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

چقدر در زندگی خود به دنبال اضطراب می گردید؟ آیا شما هم از آن دسته افرادی هستید که کاملاً آگاهانه به پریشانی های فکری خود دامن می زنید؟
شاید بیشتر این اضطراب ها ریشه در اتفاقات ناخوشایندی دارد که در گذشته رخ داده و منجر به شکل گیری این نگرانی های مزمن شده است. تنها مسئله خوشایندی که در این رابطه می توان ذکر کرد این است که ۸۵ درصد از مسائلی که شما بابت آنها نگران هستید در نهایت نتایج مثبتی در بر خواهد داشت و هیچ وقت واقعاً چنین اتفاقات بدی رخ نمی دهد.

اگر شما هم دائماً به خاطر همه چیز، از مسائل جزئی گرفته تا مسائل مهم نگران هستید، بهتر است خودتان را جزو افرادی که ذکر شد قلمداد کنید. اگر اینطور است حتماً می دانید که گذشت زمان هیچ تاثیری در کاهش اضطراب ندارد یا به عبارت دیگر شما عادت کرده اید که همیشه منتظر وقوع اتفاقات ناخوشایند باشید و پیشاپیش برای آنها مضطرب شوید.

● اما چگونه این احساس را تشخیص دهیم؟

برای درمان اضطراب مزمن، ابتدا باید به ریشه یابی علل ایجاد آن بپردازید. به خودتان و آنچه که در درون تان نگرانی ایجاد می کند فکر کنید.

۱) اگر واقعاً قرار است اتفاق بدی بیفتد، شما هم واقعاً مسئول هستید که برای آن نگران باشید.

حتی اگر شما ذاتاً هم آدمی دلشوره ای باشید، لزوماً نباید به هر نوع فکر آزاردهنده ای که به سرتان راه می یابد توجه کنید و درصدد رفع آن برآیید. ولی اگر مسئولیت کاری به عهده شماست، دیگر قضیه فرق می کند و بهتر است حتماً نسبت به انجام آن حساسیت نشان دهید. گاهی مواقع بهترین راه برای خلاصی از شر احساسات ناخوشایند همراهی با آنها و سد نکردن روند طبیعی بروز احساسات و عواطف درونی است.

۲) لازم نیست همیشه از همه چیز مطمئن باشید.

شما به عنوان یک فرد مضطرب حتماً می دانید که نمی توانید بلاتکلیفی را تحمل کنید و جملاتی شبیه «باید مطمئن شوم که خطری من را تهدید نمی کند» یا «من می خواهم مطمئن شوم که همسرم هیچ وقت مرا ترک نمی کند» برای تان آشنا است. شما به عنوان یک فرد مضطرب همیشه به دنبال مطمئن شدن از صحت و درستی امور، جستجو برای یافتن اطلاعات بیشتر و امتحان کردن مردم هستید تا دوباره از همه چیز اطمینان حاصل کنید.

اما همیشه هم لزومی ندارد که قبل از انجام کاری صد درصد از نتیجه آن اطمینان حاصل نمایید.

۳) هرگاه مطمئن شدید افکار منفی تان به وقوع می پیوندد برایش دلشوره بگیرید، در غیر این صورت بی خیال دلشوره شوید!

در حالی که بیشتر مردم با احساسات منفی خود به عنوان امری جانبی و نه چندان مهم برخورد می کنند، شما طوری رفتار می کنید که گویی این احساسات علامتی قطعی از وقوع اتفاق بدی هستند.

وقتی فکر می کنید که من در امتحان امروز نمره بدی می گیرم سریعاً نتیجه گیری می کنید که احتمال وقوع چنین اتفاقی و بد شدن نمره تان خیلی زیاد است. اگر شما به خوبی درس خوانده باشید و کمی هم منطقی فکر کنید دیگر دلیلی وجود ندارد تا به این فکر منفی توجه کنید چراکه خودتان خوب می دانید تلقین چه اثراتی به دنبال خواهد داشت.

شاید همین احساس بد آنقدر کارایی شما را کم کند که به رغم تمام تلاشی که کرده اید، همان نتیجه ای را کسب کنید که به خاطرش نگران بودید.

۴) آیا هر آن چیز بدی که ممکن است اتفاق بیفتد بازتابی از شخصیت شماست؟

وقتی احتمال می دهید اتفاقات بدی برای تان رخ می دهد، باور دارید که این اتفاقات به این دلیل به وقوع می پیوندند که شما به اندازه کافی شایستگی لازم برای جلوگیری از آنها را نداشته اید. وقتی که دیر به جایی می رسید، اینطور نتیجه گیری می نمایید که همه فکر می کنند شما کلاً آدم بی مسئولیتی هستید.

اگر در کارتان با مشکلاتی مواجه هستید، به این نتیجه می رسید که کاملاً فرد نالایقی هستید. شاید هیچ وقت کسی در مورد شما آنطور که خودتان تصور می کنید فکر نکند، اما شما حاضر نیستید دست از این نتیجه گیری های منفی بردارید. شما فکر می کنید این اتفاقات و مشکلات فقط به خاطر این رخ می دهند که من هستم. ولی لطفاً کمی با خودتان مهربان باشید و اینقدر دست به تخریب شخصیت تان نزنید.

۵) شکست غیرقابل اجتناب است.

حتماً تا بحال متوجه شده اید که چقدر نقص در انجام کارها برای شما غیر قابل قبول است. اما شاید به این دلیل که شما نقص را با شکست یکسان فرض می کنید، شکست برای شما کشنده، ترسناک و به معنی رسیدن به آخر خط است.

پس اینطور خود را قانع می کنید که وقتی نگرانید انگیزه بیشتری برای تلاش پیدا می کنید و وقتی برای وقوع اتفاقات بد در حالت آماده باش به سر می برید، دیگر با وقوع آنها غافلگیر نمی شوید.

شاید حق با شما باشد و کمی نگرانی، البته تاکید می کنیم کمی نگرانی انگیزه خوبی برای تلاش و جلوگیری از شکست باشد اما لطفاً بیش از اندازه مته به خشخاش نگذارید و کمی هم واقع بین باشید. هیچ گاه فراموش نکنید که عدم موفقیت در کارها یکی از طبیعی ترین جنبه های زندگی است.

۶) هر چه زودتر خود را از شر احساسات منفی خلاص کنید

مثل بقیه افراد مضطرب شما هم تصور می کنید هرچه زودتر باید فکری به حال افکار منفی خود بکنید و آنها را کنترل یا در بهترین حالت از ذهن تان حذف کنید. شاید این طرز تفکر به این دلیل است که تصور می کنید اگر جلوی افکار منفی را نگیرم بالاخره روزی زندگی ام را خراب می کنند، اما شاید قضیه به این بدی هم که شما می گویید نباشد.

افراد عادی در چنین مواقعی با خود فکر می کنند، بالاخره برای هر کسی پیش می آید که با احساسات منفی دست و پنجه نرم کند و نهایتاً از دست آنها خلاص شود. پس بد نیست شما هم که مثل همه آدم ها از این قاعده مستثنی نیستید، طرز فکرتان را کمی تغییر دهید.

۷) در آخر بهتر است قانون هفتم را نیز با دقت بیشتری بخوانید: شما مجبورید که همین الان از نگرانی دست بکشید یا اینکه خدای نکرده با ادامه چنین وضعی کارتان به جنون برسد!

فرض کنید هم اکنون آنقدر نگران هستید که می ترسید نکند این نگرانی ها سرانجام کار شما را به جنون بکشاند، بیمارتان کند و نهایتاً کنترل زندگی را از دست شما خارج کند.

پس تصمیم می گیرید دست از نگران بودن بردارید. به خودتان می گویید، خب، حالا وقت آن شده که دست از این افکار منفی و نگرانی های بی معنی بردارم. اما بهتر است بدانید که این راه هم جواب نمی دهد و کارگر نیست. چراکه شما فکر می کنید باید نگرانی های تان را کنترل کنید و وقتی از عهده چنین کاری بر نمی آیید به خاطر این ناتوانی از دست خودتان عصبانی می شوید.

شاید سعی کنید راه های دیگری را برای کنترل افکارتان انتخاب کنید. مثلاً به مسائل خوشایندی فکر کنید و به خودتان تلقین کنید که من واقعاً آدم خوبی هستم یا من به خودم ایمان دارم اما این تصدیق ها فقط برای چند دقیقه موثر واقع می شوند و پس از آن دوباره جای خود را به احساسات منفی خواهند داد، و حتی بیشتر از قبل باعث تضعیف روحیه شما می شوند.

شما از نگرانی های تان برای حل مشکلاتی که در واقع اصلاً وجود خارجی ندارند و برای خلاص شدن از شک و بلاتکلیفی و برای اطمینان از اینکه هیچ وقت احساس بدی نخواهید داشت و یا شکست نمی خورید، استفاده می کنید. اما حقیقت اصلی این است که این اهداف، واقعاً دست نیافتنی و غیرممکن هستند.

بجای این کارها بهتر است فکر کنید چرا می خواهید از شر این نگرانی ها خلاص شوید؟ آیا تلاش می کنید تا هیچ وقت و حتی در شرایط غیرقابل پیش بینی غافلگیر نشوید؟ آیا تلاش می کنید برای انجام کارها انگیزه لازم را در خودتان ایجاد کنید؟ آیا تلاش می کنید ذهن تان را کنترل نمایید؟ اولین گام برای غلبه بر نگرانی و اضطراب کشف دلیل بوجود آمدن چنین احساسی است.

شاید واقعاً دلیل خاصی برای این همه تشویش وجود نداشته باشد. پس با صراحت به شما اعلام می کنیم، اگر بیشتر اوقات دچار احساسات منفی و ناخوشایند هستید، به دنبال مجرم نگردید. مقصر اصلی خودتان هستید. انتخاب با شماست که چقدر می خواهید از لحظه لحظه های زندگی تان لذت ببرید.

موفق باشید.

باسلام دختری هستم۱۸ساله درسن۱۶سالگی به دلیل دوستی باپسرhفکرمیکردم که جزانسانهای بزرگ شده ام امابعدازگذشت ۲سال به خطای خودپی برده ام به گونه ای که نه میتوانم درس بخوانم نه کاردیگری انجام دهم فکرهای بسیاری درذهنم بوجودمیادمثلااینک ایرانسل پیامای منومیخونه وابروخانوادم میره .یاخدامنونمیبخشه و... لطفاراهنمایی کنید

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، سلام . به شهر سوال خوش آمدید. متاسف هستیم از اینکه دو سال از بهترین دوران عمر خود را در راهی بیهوده و بی نتیجه صرف کردید و خرسندیم از اینکه به خطای خود پی برده اید. قطعاً خداوند توبه کاران را می بخشد و از حق خود (حق الله) در ارتکاب به گناهان می گذرد. البته همانطور که میدانید اگر حق الناس به گردن شما باشد باید صاحب حق را راضی کنید. اما در مورد اوضاع فکری و روحی شما، ضمن اینکه شما را دعوت به مطالعه مطالب همین صفحه و مطالب مشابه در سایت میکنیم تا با استفاده از راهکارهای ارائه شده توان فکری و روانی خود را در مقابله با مشکل افزایش دهید، همچنین به شما توصیه می کنیم با یک مشاور روانشناس (باتجربه و متعهد) به شکل حضوری مشورت کنید تا با بررسی بیشتر و اطمینان از مشکل ذهنی و فکری شما اگر احیانا نیاز به پیگیری تخصصی بود، بتوانید از ایشان کمک بگیرید.
از خداوند مهربان برای شما طلب آرامش و سعادت میکنیم.

با سلام خدمت شما...خسته نباشید.. من ۱/۵ سال یا تقریبا دو سال است که دچار وسواس هستم(من ۴ یا ۳ سال پیش دچار اظطراب شدید شدم)...اوایل استحمام من طول میکشید...بعد در همین دوران من پیگیر مساعل مهدوی بودم و سخنرانی استادان رو گوش میکردم(فقط من چن بار توبه شکستم یعنی گناه کار بودم)در یکی از سخنرانی ها که گوش میکردم دچار کفر شدم(ینی وقتی صحبت از فرقه های منحرف و اشخاصی که در باره خدا کفر میگفتن میشد من احساس ناراحتی داشتم.هم نسبت خداوند متعال و اهل بیت (ع)و سو ظن جنسی به همه چیز و به همه کس داشتم...وقتی دچار کفر شدم منظورم فقط این نیست که خداوند را انکار کنم و یا مقام اهل بیت (ع) را انکار کنم...یک ماه با دوستم رفتم تهران برای کار کردن... در انجا فکر میکردم وقتی خواب هستم به من دست میزنند و من متوجه نمیشوم(در ان مدت بشدت مورد اذیت قرار گرقتم خیلی به من متلک میگفتن و زور میگفتن و من عصبی شدم)...اکنون یک سال از تهران برگشتنم میگزرد و این افکار در ظهنم باقی ماند ترس دیوانگی داشتم...همش فکر میکردم که در خواب به من دست میزنند و یا در اجتماع به من سو ظن جنسی دارند...و در خوانواده مشکلات زیادی وجود داشت و اکثر اوقات دعوا بود...من مشکلات ادامه داشت و اطلن تمرکز نداشتم و سر درد و سر گیجه داشتم بعد از ماه رمضان احساس بهبود داشتم...ماه محرم رسید بعد روز ۶ یا ۷ من دچار کفر شدم و نسبت به امام حسین (ع) و یاران وفادارش دچار کفر میشدم وقتی در روضه ها اسم کسانی که امام حسین (غ) و یارانشان را به شهادت رساندند فکر میکردم من هم دترم مثل انها میشوم و ناراحت میشدم و عصبانی میشدم ...اما من در اکثر روضه ها بر مصیبت امام حسین (ع) و اهل بیت امام حسین(ع) و یاران بزرگوارش گریه میکردم...چند روز پیش دباره دچار ی کفر شذم که فکر میکردم من خدا هستم و احساس ناراحتی داشتم اما بعد از دهه اول محرم من دیگر مشکلات عصبی کمتری دارم و سر درد یا سر گیجه و یا احساس توهم ندارم...در این چند روز اخیر زیاد از خدا طلب بخشش میکنم و خدا را به حق اهل بیت قشم میدهم تا مرا ببخشد و مرا کمک کند و نگزارد من کمراه شوم..اما مشکل اینجاست که وقتی دعا میکنم وقتی میگویم خدا احساس میکنم دارم به خودم میگویم و یا میگویم به امام علی (ع) دارم به خودم میگویم و خیلی اذیت میشوم و ناراحت هستم...من در خال حاضر وسواس زیاد اذیتم نیکند ینی شستشو زیاد طول نمیکشد در خواب راحت ترم کمتر سو ظن دارم به دیگران و همه چیز...مشکلات عصبی کمتری دارم تمرکز بهتری دارم...اما این اوایل اوضاع خوب نیست...زیاد نماز نمیخوانم اما هر وقت نماز میخوانم این افکار کفر الود به سراغم می ایند...من ترس از این دارم که گمراه شوم(نگاهم به همه چیز و همه کس کفر الود هست...معذرت خواهی میکنم چون نمیتوانم همه مساعل کامل توضیخ بدم(یک نکته من سید هستم و در اخر من در گذشته خود گناهکار بودم وقتی فکر به گذشته میکنم ناراحت میشوم)...اگر میتوانید مرا کمک کنید...با سپاس فراون از شما...خدا نگه دارتان باشد...

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز و گرامی، سلام گرم و خوش آمد ما را از شهر سوال پذیرا باشید. اجازه دهید با توجه به شناختی که از مشکلات اینچنینی داریم، مراتب تأسف و ناراحتی خود را خدمت شما ابراز کنیم. میدانیم که دوران سختی را سپری میکنید ولی انشالله به لطف و با کمک خدای مهربان بر این مشکلات پیروز خواهید شد. دوست من، شما به این نکته توجه داشته باشید که صرفا با فکر کردن و یا ورود و خروج افکار کفرآمیز، گناه آلود و غیره به ذهن ، انسان کافر یا مرتد نمی شود. هرچند باید تلاش کنیم تا افکارمان نیز پاک و درست باشد اما به لحاظ حکم شرعی، فکر کردن به گناه یا مسائل کفرآمیز به منزله انجام گناه نیست. پس از این جهت نگرانی نداشته باشید. اما به طور کلی از صحبتهای شما بر می آید که مبتلا به اختلال وسواس-اجباری هستید. شما برای رفع این مشکل بایستی به یک متخصص روانشناس که در زمینه وسواس دارای تجربه و مهارت می باشد مراجعه کنید. توجه داشته باشید که رفع کامل وسواس نیازمند همکاری کامل شما و البته صبوری شماست. شما پس از تشخیص کامل روانشناس و به صلاحدید ایشان باید جلسات متعددی را به صورت حضوری مراجعه داشته باشید تا این مشکل به طور کامل رفع گردد. چون نمیدانیم که محل زندگی شما کجاست، به همین توصیه اکتفا می کنیم. اما در صورت نیاز به کمک بیشتر و کسب اطلاعات، میتوانید با شماره ۰۹۶۴۰ تماس بگیرید تا کارشناسان تلفنی ما شما را راهنمایی کنند.
از خداوند متعال برای شما آرزوی سلامتی و آرامش میکنیم.

با سلام.من پسری ۱۶ ساله هستم.من حدود یک سال و خرده ای است که توبه کردم و مدت زمانی است که دچار یه مشکلی شده ام این طور که مثلا من بعضی از احکام دینی رو که یاد میگیرم در مورد اون دچار وسواس میشوم مثلا از وقتی متوجه شده ام دیدن چهره همجنس با ریبه جائز نیست از اون به بعد به چهره ی برخی از افراد نگاه نمیکنم چون خوف دارم که نگاه من با ریبه باشد یا به صدای بیشتر نامحرمان سعی میکنم گوش ندم چون خوف دارم شنیدن من همراه با لذت و ریبه باشد.ایا این کار من وسواس میباشد؟
اگر وسواس است راه درمانش چیست

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

«وسواس» یک نوع اختلالی است که انسان، بدون اختیار و از روی اجبار، عملی را مکررا انجام میدهد و یا مطلب و موضوعی را در فکر و ذهن خود تکرار میکند.

اولی را «وسواس عملی» و دومی را «وسواس فکری» گویند.

در واقع در ذهن فرد وسواسی، اختلالی به وجود می‌آید که توقف قطعی آن فکر یا آن عمل حاصل نم‌یشود. اغلب مبتلایان به وسواس فکری نیز، افکار بیهوده و شرم آور یا وحشتناکی در ذهن خود به وجود می‌آورند که این افکار در چرخه‏ای بی‌پایان، مرتب تکرار می‌شود.

نکته دیگر این که مبتلایان به این اختلال، قادرند پریشانی و مشکل و ناراحتی خود را، به عنوان یک مسأله خصوصی، پنهان نگه دارند و گاهی چندین ساعت دور از چشم دیگران صرف افکار یا کارهای مخفیانه خود کنند.

خوشبختانه شما با طرح و ارسال نامه، از مشکل و موضوعی که شما را در رنج قرار داده است، ما را با خبر کرده‏اید و در واقع تصمیم به حل و درمان آن دارید. بنابر این شما نیمی از راه درمان را پیموده‏اید و برای ادامه و حل کامل آن، باید ضمن توجه به ضررها، عوارض و پیامدهای سوء وسواس راه‏کارهای ارائه شده را اگر انجام دهید تا بهبودی کامل برای خود به ارمغان آورید.

الف) ضررهای وسواس عبارت است از:

۱. اتلاف وقت و از دست دادن سرمایه ارزشمند عمر؛

زیرا بازیابی زمان از دست رفته امکان ندارد؛

۲. عدم توانایی در تمرکز حواس و ایجاد حواس پرتی؛

۳. بازماندن از کارهای اصلی (از جمله تحصیل علم و مطالعه و درس خواندن و به دنبال آن افت تحصیلی)؛

۴. خسته شدن ذهن و بی حوصله شدن فرد برای فکر کردن درباره موضوعات مهم و اساسی زندگی و تحصیلی.

موفق باشید.

سلام خدا خیرتون بده چند وقتی است که دچار مشکل افکار کفر آمیز شده ام ونه میتونستم به کسی بگم نه میتونستم خودم حلش کنم امشب که این سایت رو دیدم فهمیدم که این مسئله فقط ازطرف شیطان میتونه باشه. وخیلی ها درگیر این هستن.. لطفا به دقت به حرفام گوش کنید ودرصورت راه حل منو راهنمایی کنید.باتشکر..حدود۱۰ سال پیش که من هیچ اعتقادی به نماز خوندن یا روزه گرفتن نداشتم .بطور اتفاقی در یک هیئتی که متعلق به قمربنی هاشم بود رفتم.البته این هیئت شبانه بود یعنی تاصبح من اونجا بودم .اتفاق بزرگی ذرزندگیم افتاد که مسیر زندگیم عوض شد من توی اون هیئت مسلمان واقعی شدم طوری که ازفردای اون روز نماز وروزه وحتی نماز شبم قضا نمیشد تا اون روز یه همچین تجربه ای رو نداشتم(منظورم حال خوبم موقع نمازخوندن وارتباطم با حضرت ابوالفضل)که اینقدر قشنگ بود که قابل وصف نیست ولی مثل یه انسان احمق نتونستم که این حال خوب رو ازش مراقبت کنم ودچار گناه بزرگی شدم (البته شب قبل از این گناه خواب دیدم که از یه فاصله خیلی دور که زمین اندازه یه فندوق دیده میشد به زمین افتادم)بعد تمام اون جاذبه ها ازبین رفتن نمازم رو دیگه نمیتونستم سروقت بخونم ونماز شبم ترک شد. خیلی طول کشید که بفهمم چه بدبختی گرفتار شدم وچه شرایطی رو ازدست دادم. حالا دو یا سه سال ازاین اتفاق گذشته ومن توبه کردم ولی هرچی سعی میکنم دوباره برگردم نمیشه واوایل که میخواستم وانمود کنم که هنوز هم میتونم اونجوری باشم وقتی میخواستم برم نماز بخونم نعوذبلله یه دفه به ذهنم خطور میکرد که برم ۲رکعت نماز بخونم سر خدا کلا هبزارم یا چیزایی که نمیتونم بگم .وقتی میخواستم دست به دامن ائمه اطهار بشم بدتر تو ذهنم بهشون (زبونم) لال توهین میشد ..خدایا کمم کن بخدا نمیخوام اینجوری باشه از خودم متنفرم .بعضی وقتا اینقدر با مشت توسرم میزنم حالم بد میشه .میترسم برم قرآن رو بردارم بخونم چون میدونم همون لحظه تو ذهنم به کتاب خدا اهانت میشه ..میترسم. سر نماز اینقدرافکار بیخود میاد سراغم که فکر میکنم اصلا نماز نخونم بهتره اینجوری حد اقل توهین نمیکنم.. خواهش میکنم تورو خدا کمکم کنید. من گناه کارم . اصلا بعضی وقتا فکر میکنم مرتد شدم.. نمازمو سروقت میخونم نماز شب هر شب میخونم .قرآن هرروز میخونم . ولی این افکار رهام نمیکنه. اولین سوالم اینه که آیا بخاطر این افکاری که انگار یکی زیر گوشم میگه گناه کردم یا نه؟ . دوم آیا میتونه این یه امتحان الهی باشه یا نه .یعنی اینکه القاء افکار شیطان که من دست از نماز خوندن بکشم؟ آیا مراجع تقلید میتونن کمکم کنن ؟خواهش میکنم نگید برم سراغ روانشناس چون این افکار طوری هست که انگار یکی زیر گوشم بهم میگه .بعدازاون اتفاق واسه اولین بارکه قرآن رو برداشتم که بخونم انگار یکی گفت که این کتاب دروغه . خواهش میکنم جواب رو به آدرس ایمیلم بفرستید.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامي؛ لازم است مشكلي كه شما مطرح فرموده ايد را از چهار جنبه مورد بررسي قرار دهيم :
۱. جنبه مذهبي و شرعي و اينكه آيا بخاطر اين افكار، گناهي به شما تعلق مي گيرد يا نه؛ زيرا امكان دارد نگراني شما بخاطر تعلق احتمالي گناه براي داشتن اينگونه افكار باشد.
۲. جنبه روانشناختي اين مشكل كه مراد از آن تحليل روانشناختي مشكل فوق است.
۳. جنبه آسيب شناسي رواني مشكل فوق؛ بدين معني كه مشكل شما در كدام دسته از اختلالات رواني قرار مي گيرد و براي درمان آن بايد چه اقداماتي انجام داد.
۴. جنبه مداخلات درماني براي حل مشكل فوق.

*** ۱. در مورد جنبه ديني مشكل، بايد عرض نمايم كه اولاً گناه و ثواب بر اعمال اختياري ما تعلق مي گيرد، نه آنچه كه خارج از اختيار ما است، و افكاري از اين دست كه ما در روانشناسي، نام «افكار وسواسي اجباري» بر آن مي نهيم، خارج از اراده و اختيار ما به ذهن وارد مي شوند و لذا گناه و يا هيچ اثر شرعي ديگر در قبال آنها به ما تعلق نمي گيرد، و بخاطر همين است كه وقتي شخصي به حضور پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و اله و سلّم مي آيد و مي گويد كه هنگام نماز توهين هاي بسيار زشتي نسبت به خدا در ذهن من مي آيد، كه بسيار ناراحتم مي كند، چكار كنم، پيامبر مي فرمايد : حساسيتي نسبت به آمد و رفت اين افكار نشان نده و خودت را بخاطر آنها سرزنش نكن، زيرا اين افكار را شيطان در دل تو خطور مي دهد تا ذهن تو را به آن ها مشغول سازد تا از ياد خدا باز بماني و لذا اينگونه افكار در حقيقت متعلق به شيطان است نه متعلق به تو، پس باكي از آن نداشته باش.
*** ۲. اما در تحليل روانشناختي مشكل شما بايد عرض نمايم كه، «كارل گوستاو يونگ» از روانشناسان برجسته و خدا باور است؛ ايشان در تحقيقات گسترده فرا فرهنگي كه در طي ساليان طولاني انجام داده به اين نتيجه رسيده است كه در سرشت انسان باكس هايي تعبيه شده است كه او نام آنها را كهن الگو و يا صور نخستين (Archetype) مي نامد. هر يك از اين صورتها نقش خاصي را در تكامل و يا انحطاط انسان بازي مي كنند؛ ايشان معتقد است كه كهن الگويي به نام سلف (self) درسرشت انسان وجود دارد كه نماينده خدا در وجود انسان است و او را بسوي خوبي ها فرا مي خواند و كهن الگويي به نام شادو (shado) وجود دارد كه نماينده شيطان در وجود انسان است و در بزنگاه هاي خاصي كه اوضاع بر وفق مراد او باشد انسان را بسوي امور ناخوشايند فرامي خواند. حال وقتي ما سخن گرانسنگ پيامبر اكرم صلوات الله عليه و آله و سلّم را با اين ديد نگاه كنيم در مي يابيم كه افكار منفي پيش گفته، مربوط به تلقينات شادو است و لذا منسوب به ما نيست و گناهي از اين جهت بر ما بار نمي شود. يونگ معتقد است كه اينگونه كارهاي شادو هميشه در سيستم رواني انسان وجود خواهد داشت و روش مقابله با اينگونه افكار اينست كه انسان به خاستگاه اين افكار كه دامان شادو است توجه داشته باشد و فقط همين توجه باعث مي شود كه اين گونه افكار از تاريكي ترسناك خارج شوند و انسان وقتي بداند كه اين افكار از كجا نشأت مي گيرد ديگر نگراني وي در قبال آنها بسيار كاهش مي يابد.
*** ۳. و اما در مورد آسيب شناسي مشكل فوق بايد عرض نمايم كه مشكل شما وسواس فكري است؛ توضيح اينكه وسواس از جمله اختلال هاي اضطرابي است يعني ريشه آن به اضطراب باز مي گردد و معادل انگليسي آن «obsession» است، ولي برخي معتقدند كه وسواس معادل خوبي براي اين واژه نيست زيرا نقطة مركزي در آنچه كه به نام وسواس مشهور است «گيردادن» است و بهتر است كه معادل واژة فوق را «گير دادن» بدانيم زيرا گير دادنِِ بيمارگونه و غير عادي، ويژگي مشترك تمام انواع و اقسام وسواس است.
وسواس از نظر محتوا، در يك تقسيم بندي كلي به سه قسم تقسيم مي شود :
- وسواس فكري كه محتوايش فكري است؛ در اين قسم شخص به گير دادن هاي فكر خود كه بصورت اجباري دائماً تكرار مي شوند و شخص را راحت نمي گذارند مبتلا مي شود. يعني يك فكر خاصي بدون اراده او و بصورت آزار دهنده اي در ذهن او تكرار مي شود و شخص را بيچاره مي سازد كه اگر فرد اقدام به درمان آن نكند اين اختلال پيشرفت كرده و حتي امكان دارد شخص را به حد جنون برساند. اين قسم خود به چندين دسته تقسيم مي شود مثل وسواس تكرار اعداد در ذهن و وسواس تكرار يك جمله در ذهن و... .
- وسواس عملي كه محتوايش عمل است؛ در اين قسم شخص به طور ناخواسته مبادرت به تكرار يك عمل مي كند؛ مثلاً درب خانه را قفل مي‌كند و بعد از اينكه چند قدم از خانه دور شد دوباره باز مي‌گردد و قفل درب را باز بيني مي‌كند و دوباره بعد از چند ثانيه باز مي گردد و همين كار را تكرار مي كند؛ كه اين قسم نيز به دسته هاي مختلفي همانند وسواس دقت، وسواس شستشو و ... تقسيم مي شود.
- وسواسي كه محتوايش فكري عملي است؛گاهي دو قسم ذكر شده، با هم تركيب شده و قسم سومي به نام وسواس فكري و عملي كه در اصطلاح روانشناسي OCD به آن می گویند ،Obsession Compulsion Disorder ، که به معني اختلال وسواس فكري و عملي مي باشد، درست مي كنند. در اين قسم شخصي كه دچار وسواس فكري است، براي رهايي از فشارهاي افكاري كه بصورت آزار دهنده اي در ذهن او تكرار مي‌شوند و دست از سر او بر نمي دارند، به تكرار يك عمل روي مي آورد تا آن فكر مزاحم دمي او را راحت بگذارد. مثلاً فكري در ذهن شخص كه به او مي گويد دستت نجس است، دائماً و به صورت آزار دهنده اي تكرار مي شود و شخص براي رهايي دست خود را مي شويد و چون دوباره آن فكر بطور ناخواسته اي تكرار مي شود شخص دوباره براي رهايي، شستن دست خود را تكرار مي كند و دائماً اين عمل تكرار مي شود.
*** ۴. در مورد درمان بايد عرض نمايم كه معمولاً وسواس يك مبناي زيست شناختي(biological) دارد؛ در اين صورت شخص مبتلا به وسواس و بويژه در نوع شديد آن، بايد ابتدا به يك متخصص اعصاب و روان (روان پزشك) مراجعه نمايد تا با شروع درمان بوسيله دارو تا حدي بتواند بر خود مسلط شود و بعد از آن مداخلات روان درماني و رفتار درماني براي بهبود وضعيت شخص مبتلا به وسواس شروع مي شود. تكنيك هاي »كنترل و توقف فكر» و «غرقه سازي»، بهترين و متداول ترين روش براي درمان انواع وسواس مي باشد، ولي همانطور كه گفته شد در وسواس هاي شديد ابتدا بايد درمان دارويي صورت پذيرد. براي مقابله با وسواس فكري تكنيك هايي مانند «بازداري انديشه»، «جابجايي انديشه» و «آموزش مواجهه صحيح با افكار مزاحم»، و «مقابله با تصاوير ذهني مزاحم» وجود دارد كه در صورت نياز به استفاده ازآنها بايد با مشاورين مراكز مشاوره تماس گرفت. زيرا حضور مشاور در اجراي اين تكنيك ها و دست كم آموزش آنها ضروري مي باشد.

*** من در زير به برخي از تكنيك های درمانی اشاره مي كنم، اما اگر آنها را زير نظر يك مشاور رواندرمانگر پي گيري نماييد به مراتب بهتر و سريعتر به نتيجه خواهيد رسيد :
۱. تكنيك اول استفاده ازتنش زدايي (ريلكسيشن) است؛ با توجه به اينكه ريشه نشخوار فكري، اضطراب است و تنش زدايي ضد اضطراب است، آموزش و بكارگيري اين تكنيك مي تواند در كاهش اضطراب و در نتيجه كاهش نشخوار فكري شما تأثير زيادي داشته باشد. پژوهشگران در پژوهش هاي خود پيرامون اين تكنيك كاربردي كه در سايت هاي معتبر قابل رویت است، اثبات كرده اند كه بكار گيري اين تكنيك در بسياري از موقعيت هاي اضطراب زاي زندگي تأثير بسزايي در كاهش اضطراب دارد. اين محققان به حدود سي و پنج مشكلي كه با بكار گيري اين تكنيك برطرف مي شود اشاره كرده اند. شما مي توانيد با مراجعه به يكي از مراكز مشاوره و روان درماني نسبت به آموزش يكي از روش هاي آن اقدام نماييد. من در زير برخي از مشكلاتي كه با اين تكنيك مي توان برآنها غلبه كرد را بر مي شمارم :
- سردرد ناشي از انقباض عضلات جمجمه، سردرد هاي مزمن تنشي به دليل تنش بيش از حد در عضلات اسكلتي سر و گردن آغاز مي شوند و آموزش تنش زدايي تدريجي در تقليل سردرد تنشي اثر غير قابل انكاري دارد.
- ميگرن كه به عنوان ضربان يك جانبة سر درد (فقط در يك قسمت از سر) كه از درون و يا اطراف چشم ها آغاز مي شود تعريف شده و اغلب بوسيلة يك بو، دل بهم خوردگي، تهوع و ... برانگيخته مي‌شود و گاهي توأم با روان بي اشتهايي، حالت تهوع، استفراغ، كج خلقي، حساسيت و اختلال بينايي است. البته بيماراني كه تمرين منظم خانگي داشته اند رضايت خيلي بيشتري از كاهش سردردها داشته اند.
- تقليل اضطراب و درمان انواع هراس ها مانند هراس از گربه و ...؛ حساسيت زدايي نظام دار يكي از اصلي ترين شيوه هاي درمانگري در انواع هراس است و تنش زدايي يكي از مولفه هاي اصلي اين روش به حساب مي آيد.
- با كاهش اضطراب به دنبال تنش زدايي، بخاطر كم شدن دفاع هاي ايمني بدن كه در حالت اضطراب به راه مي افتند، تحمل ما در تحمل تنيدگی ها افزايش مي يابد.
- تقليل رگه هاي اضطرابي و تظاهرات اضطرابي زنان باردار
- درمان اضطراب امتحان
- تقليل اضطراب كودكاني كه در مدرسه دچار اضطراب مفرط شده اند.
- تقليل عوامل اضطرابي شخصيت مانند، تنش عصبي، ضعف من، اضطراب پارانويا گونه، نداشتن تصوير روشن از خود و ...
- درمان فشار خون، آرامش با افزايش سرم k+در خون رابطه مثبت و معني دار دارد و k+ نيز با سلامت رواني رابطة مثبتي دارد و تنش زدايي با كاستن از ضربان قلب، باعث افزايش اين سرم در خون مي شود.
- درمان بي خوابي و اختلال هاي مربوط به خواب؛ تنش زدايي بدني به اين افراد كمك مي كند كه بسرعت بخواب روند.
- روش مقابله اي در بيماران مبتلا به سرطان و نيز تقليل برانگيختگي اين بيماران هنگام شيمي درماني
- درمان و پيشگيري از عود و رشد بيماري هاي روان- تني
- بهبود بيماريهاي تني روان‌زاد
- كاهش ناراحتي هاو تنيدگي‌هاي ناشي از بيماريهاي قلب و عروق
- تقويت حافظه ( بهبود فرآيند ضبط، باز شناسي، و اندوزش اطلاعات)
- تغيير و تقليل رگه هاي اضطرابي شخصيت
- كنترل و غلبه بر لكنت زبان
- تقليل حملات صرع
- بهبود كودكان مبتلا به فزون كنشي
- درمان بيماران مبتلا به آسم
- تقليل دردهاي مربوط به قاعدگي
- كاهش اسپاسم هاي عضلاني در بيماران مبتلا به فلج مغزي
- بهبود تمرين هاي ورزشي و دستيابي به استعدادهاي كامل خود در ورزش
- بهبود عملكردهاي اجرايي و فعاليت هاي شغلي
- افزايش اعتماد به نفس در برخوردهاي اجتماعي
۲. دومين راهكار پيشنهادي ما در خصوص مشكل تان استفاده از «تكنيك انحراف فكر» است؛ اين تكنيك به اين صورت انجام مي پذيرد كه يك كش دور مچ خود بيندازيد و وقتي چنين فكري به ذهنتان آمد اين كش را گرفته و رها كنيد و سپس يك عدد پيچيده مثل ۹۵۸۳۵۴ را در ذهن خود مجسم كنيد و هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به كوچكترين عدد غير قابل تقسيم برسيد. اين تكنيك بخاطر اينست كه مكانيزم ذهن طوري است كه در يك آن نمي تواند به دو نقطه توجه كند و وقتي شما توجه جدي خود را به عدد فوق جلب مي كنيد توجه ذهن از آن موضوع قبلي برگردانده مي شود و تدريجاً مي آموزد كه مديريت افكار را خود بعهده بگيرد و به افكار مزاحم اجازه حضور ندهد.
۳. پيشنهاد ديگر ما استفاده از «تكنيك تأخير فكر» است؛ يعني شما براي آمدن اينگونه فكرها به ذهنتان وقتي تعيين كنيد و وقتي اين افكار خواستند به ذهنتان وارد شوند به آنها بگوييد كه بروند و در فلان ساعتي كه به آنها اختصاص داده ايد بيايند و تدريجاً با گذشت ايام، اين ساعات را محدود تر كنيد. فلسفه اين تكنيك بر اينست كه شما سازنده افكارتان هستيد و بنابراين ارباب و صاحب اختيار آنها محسوب مي شويد و در واقع آنها نوكر شما هستند و شما صاحب اختيار آنها مي باشيد؛ ولي در وسواس فكري آنها تبديل به ارباب مي شوند و جاي شما را مي گيرند و شما به نوكري آنها در مي آييد و آنها به راحتي به شما امر و نهي مي كنند كه اين امري بسیار منفي و مشمئز كننده و به دور از عزت و غيرت انساني است! و لذا ما با اين تكنيك مي خواهيم شما را به جايگاه اصلي خويش برگردانيم و دوباره شما را اختيار دار و رئيس افكارتان كنيم تا آنها طبق اراده و ميل شما و با اجازه شما بيايند و بروند، نه اينكه هر وقت دلشان خواست بيايند و هر وقت دلشان خواست بروند. هدف اصلي ما آموزش مديريت افكار تان به شما است. تا با قاطعيت تمام به مديريت آنها بپردازيد و به آنها بگوييد كه ذهن من طويله نيست كه سرتان را بيندازيد پايين و بدون اجازه بياييد و برويد، بلکه ذهن من ستاد فرماندهي است كه همه چيز آن روي نظم و نظام است و حتي پشه هم براي پريدن در آن بايد از من مجوز بگيرد!
۴. سومين پيشنهاد ما در اين خصوص استفاده از تكنيك «توقف فكر» است؛ يعني وقتي شما قدرت كافي در كنترل و مديريت افكار خود پيدا كرديد مي توانيد به راحتي دستور توقف به آنها بدهيد و با ضرب مهر ورود ممنوع بر روي آنها، براي هميشه آنها را از ورود به ذهنتان محروم سازيد.
۵. تكنيك ديگر «تکنیک تبديل فكر» است؛ يعني وقتي اين افكار به ذهنتان مي آيد به يك قدم قبل از آمدن اين فكر به ذهنتان فكر كنيد به اين معني كه به اين فكر كنيد كه به چه چيزي فكر مي كرديد كه اين فكر به ذهنتان آمد و وقتي آن را پيدا كرديد دو باره به اين فكر كنيد كه چه چيزي اين فكر را به ذهنتان آورد و همين طور سلسله وار عمل نماييد و در مورد فكري قبل از فكر ديگر فكر كنيد، تا به سرچشمه نهايي برسيد؛ به زودي خواهيد ديد كه استفاده از اين روش، قدرت مديريتي زيادي به شما براي كنترل افكارتان مي دهد.
۶. از جمله كارهايي كه شما مي توانيد براي رهايي از وسواس‌تان به آن متوسل شويد مشغول كردن خودتان به كارهاي اجتماعي و ورزش و تفريحات جمعي است؛ تا آنجا كه مي‌توانيد از تنهايي بپرهيزيد و خود را به كارهاي مختلف مشغول كنيد تا افكار وسواسي فرصت پيدا نكنند كه به ذهن شما وارد شوند.
۷. از آنجا كه معمولاً افكار مزاحم در تنهايي به ذهن افراد وارد مي شود، حتي المقدور از ماندن در مكان هاي خلوت به مدت زياد اجتناب كنيد و حتي سعي كنيد مطالعات خود را در كتابخانه های عمومي انجام دهيد.
۸. با كارهاي مختلف به تقويت ارادة خود بپردازيد تا بتوانيد به برخي از كارهايي كه بصورت اجباري انجام مي دهيد يك نه بزرگ بگوييد.
۹. هميشه اين ذكر را با توجه به معني آن بر زبان و قلب خود جاري كنيد : «بِسم الله و بِالله، تَوكَلتُ علي الله، اعوذُ بِالله السميعُ العليم مِن الشيطانِ الرجيم».
۱۰. «توجه برگرداني فعال»؛ به صورت ارادي به چيزي توجه كنيد كه مثبت است. پژوهش ها نشان داده اند، افرادي كه از اين شيوه استفاده مي‌كنند، طول مدت افسردگي آنها خيلي كمتر از كساني است كه از شيوه‌ مقابله‌ با نشخوار فكري استفاده مي‌كنند.
۱۱. با در پيش گرفتن فعاليت ذهني ديگري موقتاً از آن حالت كناره گيري كنيد. شما مي‌توانيد به بازي هاي فكري بپردازيد. تلويزيون ببينيد. يك فايل صوتي بشنويد كه مستلزم به كارگيري فكر شماست. تلفن را برداريد و به دوستان و فاميل زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را بي دليل و يا با هر چيز كوچكي مشغول به هرچيزي كنيد غير از آن فكر منفي.
۱۲. قلم و كاغذ به دست گيريد و همگي افكار منفي خود را بنويسيد؛ نوشتن بار سنگين افكار را سبك كرده و گاه با خواندن نوشته ها ممكن است شما را به خنده يا شگفتي از افكار غيرمنطقي خود وادارد. در عين حال وقتي فكرتان را نوشتيد راحت تر مي‌توانيد آن را بررسي كنيد و خطاهايش را شناسايي نماييد.
۱۳. دست زدن به يك فعاليت؛ افراد در حالت افسردگي حوصله‌ هيچ كاري ندارند و دچار نوعي كندي و ركود هستند. با دست زدن به يك فعاليت كه شما را در حالت برانگيختگي قرار دهد مي‌توانيد از حالت نشخوار فكري فاصله بگيريد. ورزش، فعاليت هاي اجتماعي، پرهيز از تنهايي، پرهيز جدي از بيكاري، سرزدن به خويشان و دوستان، تعمير و به اصطلاح ور رفتن با وسايلي كه علاقه به تعمير آنها داريد، ساختن وسايل الكترونيكي ساده، همه و همه از فعاليتهايي هستند كه مي توانند از انحراف فكر شما به سوي افكار نشخواري جلوگيري نمايند.
۱۵. هرگاه احساس تنهايي كرديد، با ديگران ارتباط برقرار كنيد.
۱۶. ارتباط خود را با افراد با نشاط و شاد و اجتماعي بيشتر كنيد و از گوشه گيري و تنهایی بپرهيزيد.
۱۷. اوقات فراغت خود را به ورزش مخصوصاً ورزش هاي دسته جمعي ، مطالعه، كارهاي هنري و ... اختصاص دهید.
۱۸. براي اوقات شبانه روز خود جدولي تهيه كنيد و كارها و فعاليت هاي شبانه روزي خود را در آن يادداشت نموده و سعي نماييد كه زمان خالي نداشته باشيد. البته برنامه هاي تدوين شده بايد متناسب با توانايي هاي جسمي و رواني شما باشد. اين جمله ي طلايي را بياد داشته باشيد كه: «وسواس از فكر زائد ناشي مي شود و فكر زائد مال وقت زائد است» لذا با مشغول كردن خود به فعاليتهاي مختلف وقت زائد براي خود باقي نگذاريد.
۱۹. تقويت اعتماد به نفس و توجه شديد به ارزش ها؛ هر قدر اعتماد به نفس بيشتر شود، اضطراب هاي ناشي از وسواس هاي فكري كاهش مي يابد.
۲۰. غير منطقي بودن اين افكار را به خود يادآوري كنيد و سعي كنيد ذهن خود را به امر ديگري متمركز كنيد؛ البته استفاده از جملات مثبت جايگزين هم موثر است.
۲۱. اگر در محيط هاي خاصي دچار اين افكار مي شويد، سعي كنيد از اين محيط ها دوري كنيد.
۲۲. به افكار مزاحم توجه نكنيد و نسبت به آنها بي اعتنا باشيد.
۲۳. عجولانه تصميم نگيريد، زيرا ممكن شكست بخوريد و شكست هم زمينه وسواس را بيشتر مي كند.
۲۴. هنگام تصميم گيري ها ترديد نكنيد.
۲۵. و بايد بدانيد درمان وسواس فكري نياز به حوصله و صبر و پشتكار شما دارد و در مواقعي هم نياز به يك مشاور و روان شناس مي باشد كه بهبودي شما را تسريع كند.

*** نکته پایانی :
اگر اين حالت در شما بسيار قوي است و واقعاً با تكنيك هاي ياد شده از پس آن بر نمي آييد؛ ابتدا به يك متخصص اعصاب و روان (روانپزشك) مراجعه نماييد تا وي با تجويز چند قرص ساده به كنترل اضطراب شما بپردازد و بعد از يكي دو هفته كه از مصرف قرص ها گذشت و شما اندكي برخود مسلط شديد راهكارهاي گفته شده را پي گيري نماييد تا درمان كامل گردد.

موفق باشید.

سلام دختری هستم که در بین نماز و دعا افکار شیطانی به سراغم می آید و به چیزهای حرام فکر میکنم مثلا به رابطه انسانها و نماز خود را فوری به پابان رسانده و از اول میخوانم .
ایا این افکار نماز را باطل میکند و باید از اول بخوانم؟
با تشکر

تصویر پاسخگو

با سلام
آمدن افکار نادرست در بین نماز ، باعث باطل شدن نماز نمی شود .
به نظر می رسد شما در اینمورد دچار سواس فکری شده اید .
به هیچ وجه نماز خود را اعاده نکنید . و برای نماز های بعد سعی کنید تمرکزتان را بر روی نماز بیشتر کنید . به مرور این حالت از بین می رود .

بسیار خوب است

بسم الله الرحمن الرحیم
با تشکروسپاس از عوامل این سایت خدا پسندانه
ضمن تشکراز حسن توجه شما نسبت به کلیه دردمندانی که ملتمسانه دست به دامان شما برای حل مشکلشان میشوند . درادامه شرح حال خودم را واتفاقاتی که بعد روزی که مشکلم را باشما درجریان گزاشتم قرار میدهم . بعد از این که جواب شما چند روزی طول کشید من به منزل پدرومادرم رفتم مادرم با دیدن حالت نا خوشایند من ازمن علت را پرسید ولی بخاطر این که اونو ناراحت نکنم بهش نگفتم وقتی نشستم دیدم که پدرم درحال خواندن قران است .به پدر گفتم یه استخاره برام میکنی. بعد ازاستخاره به من گفت خیر است انشاءاله قران رو گرفتم وشروع به خواندن کردم به یکباره بغضم ترکید وشروع به گریه کردم . مادرم پرسید چته پسرم گفتم نمیدونم حالم اصلا خوش نیست نمیتونم درست نماز بخونم .و... وقتی حرفام تموم شد گفت پسرم من میخوام یه ختم سلامتی بگیرم ولی نمیتونم چشمام ضعیفه جونشم ندارم . من گفتم که باشه من میگیرم . چند روزی از این قضیه کذشت من فراموش کردم .یه شب خواب دیدم که مادرم درحال درست کردن و پخش کردن آش رشته است و یه موجوداتی که تقریبا شبیح انسان ولی با رنگهای مختلف چسبیده به هم از خونه دارن میرن بیرون تعدادشون خیلی زیاد بود. ازخواب پریدم یاد مادرم افتادم که گفته بود ختم سلا متی بگیرم ( ختم سلامتی دعوت کردن چند نفر که توانایی قران خونی دارن به صرف شام یا نهار وخوندن قران و ختم آن در یک جلسه است رو میگن ) فردای اون شب تدارک این کار رودادم . خدارو شکر با کمال تعجب دیدم که اوضاع روحی روانیم خیلی خیلی بهتر شده کم کم اون افکار از وجودم رفتن. خواستم بگم که خدا هردردی رو که به انسان داده درمانش روهم میده. ولی متاسفانه با دست کم گرفتن فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی که از پدرانمون به ارث رسیده به دست فراموشی دادیم و ازاصالت خودمون دور شدیم / اول نداشتن وعدم اطلاع کافی از آثار گناهان کبیره و ریخته شدن قبح گناه که این خودش مصیبت بزرگیه که متاسفانه در جامعه ماداره خیلی خیلی بزرگ میشه / دوم ما فراموش کردیم که هدف ازآفرینش ما چیست در صورتی که شیطان دقیقا به این مسئله کاملا آگاهه وبرای رسیدن به هدفش که گمراهی انسانه هر کاری میکنه. البته که وسواس فکری ریشه در شک داره البته که وسواس ریشه در ترس داره البته که وسواس ریشه در بی اعتمادی داره ولی من هیچکدوم از اینها رو نداشتم / روانشناس با تکیه بر استدلالهای علمی ورفتاری شاید بتونه اثر موقتی برآرام کردن انسانی که به این فلاکت افتاده رو داشته باشد ولی یک روانشناس هیچ وقت ازعالم غیب وشهود اطلاعی نداره (ای کسانی که به عالم غیب ایمان دارید) ( من در وجود انسان تنها یک قلب نهاده ام در آن واحد شما نمیتوانیدهم من را درقلب خود داشته باشید هم شیطان را) اینها دقیقا جملات قران هستند .

وقتی لطف خدا شامل حال گنهکاری میشه که اون گنهکار ایمان میاره و باعث میشه که اون شروع به ترک گناه وخواندن نماز میکنه و همه گناهان گذشته اون رو میبخشه باید خیلی حواسش جمع باشه. جاذبه های الهی به سمتش سرازیر میشه به طوری که شخص آثاراون رو ضمن حال خوبی که داره در زندگی روزمره احساس میکنه ( اتفاقی که برای من افتاد )شیطان از اون به بعد کارشو چندین برابر میکنه که نزاره اون بنده با ایمان از دنیا بره. ماها شیطان رو خیلی دست کم گرفتیم ..... یه دفه بخودت میای که یه گناه کبیره انجام دادی حالا بعداز این گناه دیگه از اون حال خوب و جاذبه های الهی خبری نیست . چون با ارتکاب این گنا ه خدا ایمان رو ازت گرفته و خودتو ازخدا جدا کردی و شیطان لعین رو دعوت کردی .

شیطان هم مثل انسان همون جوری که در قران امده زادو ولد داره .و زنگیت لانه شیطان میشه و همین کافیه که بجای جاذبه های الاهی اهانت به خدا و قران و ترک نماز و افکار کفر الود ازطرف شیطان به انسان القا میشه . میخوای نماز بخونی ولی نمیشه. میخوای قرآن بخونی ودست به دامان ائمه بشی ولی بهشون اهانت میشه .چون شیطان در پوست واستخوانت لونه کرده . برای بزرگی گناه زنا به همین داستان که در کتاب زنده دلان آمده اکتفا میکنم : روزی زنی به خدمت پیامبر میرسد وبه ایشان میگوید که زنا کرده و نتیجه این گناه بچه ای که درشکم دارد است از حضرت میخواهد که اورا ازگناه پاک کند. حضرت به زن میگوید که برو. فردای آن روز آن زن دوباره خدمت پیامبر رسید و همان درخواست را کرد. پیامبر فرمود برو تا این بچه به دنیا بیاید. خلاصه بعد از چند ماه آن زن دوباره نزد پیامبر امد بهمراه یک نوزاد وگفت این بچه به دنیا آمد . پیامبر فرمود برو تا وقتی که این بچه نان خور شود . آن زن رفت و چند وقت بعد بهمراه آن بچه که یک تکه نان دردست داشت وهمان درخواست را کرد وگفت مرا ازگنا ه پاک کن . پیامبر دستور داد آن بچه را از زن گرفتند .ودستور داد تا زمین را بکنند زن را تاسینه درون خاک کردند. وبه یارانش گفت که سنگسارش کنید. ان زن سنگسار شد واز دنیا رفت یکی از یاران تند رو پیامبر سنگی برداشت و با فحاشی به صورت زن کوبید طوری که از شدت ضربه خون به صورتش پاشید . پیامبر فرمود که نزن بخدا توبه ای که این زن کرده بود اگر یک راهزن این توبه رابکند خدا اورا میبخشد. این داستان واقعی نشان میدهد که زنا چقدر گناه بزرگیست و دعا مغفرت پیامبر خوبیهاهم برای نجاتش کار ساز نبوده آن زن خواست که گناهش پاک شوداین عذاب رابجان خرید اگر با دعای ایشان بخشیده میشد هیچ وقت سنگسار نمیشد. حالا ما بزرگترین گناهان را انجام میدهیم بیخبر از بزرگی گناه وآثار بد ان .وبدتر ازآن اینکه گناهمان را با افتخار برای دیگرا ن بازگو هم میکنیم بخدا که اگر از عاقبت گناه وآثارش در نیا وعقبا خبر داشتیم هیچ گناهی مرتکب نمیشدیم اگر در هنگام گناه خودمون رو در لبه پرتگاه بلندی که درنهایت باسر روی سنگهای خشن آن فرود بیام فرض کنیم .هیچ وقت گناه نمیکنیم
اما این لطف و بزرگی خداوند متعاله که بزرگی وبخشش هم قابل تصور نیست بعد از توبه واقعی به سراقت میادو بادعای پدرومادرامون که خدا هیچ وقت اونا رو ازمون نگیره باعث شفای دل ما میشه ... اما راه داره بخدا که ختم سلامتی یک معجزه بزرگی داره که به من ثابت شد . شما هم امتحان کنید.... در نهایت از عوامل خوب این سایت کمال تشکر را دارم و خواهش میکنم این تجربه رو در اختیار دیگران هم بزارین ........ یا حق........

با سلام. خانمی ۳۱ ساله هستم . و مدت هاست که انواع و اقسام وسواس فکری و عملی را داشته ام. ولی با همه انها مبارزه کرده و معمولا نتیجه هم گرفته ام. من متاهل هستم . کاملا مقید می باشم. از کودکی در محیطی بزرگ شدم که با نامحرم ها کمترین ارتباط را داشتیم. طوری که الان متاسفانه جرات همکلام شدن با نامحرم را ندارم. مشکلی که جدیدا برایم پیش آمده و شدیدا روحیه ام را باخته ام این است که متاسفانه هنگام صحبت با جنس مخالف بی اختیار نگاهم به سمت پایین تنه طرف مقابل منحرف می شود و گاهی طرف مقابل هم متوجه اضطراب و نگاه من می شود. از اینکه اطرافیانم در مورد من نظر بد داشته باشند شدیدا در هراسم. اوضاع روحی بدی دارم و چون شاغلم و مدت زیادی هم نیست شاغل شده ام گاهی به ترک شغلم برای دوری از جنس مخالف فکر میکنم. چرا که این مشکل از پارسال و همزمان با شروع کارم برایم رخ داده . لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی.از این که شما را در شهر سوال میبینیم خرسندیم.
خواهرم، نمیدانم این حالتها که بیان کردید به تازگی و از زمان شغل جدید ایجاد شده و قبلا نبوده، یا شما از ابتدا در ارتباط با مردان نامحرم یا ارتباط کلامی با دیگران در جمع مشکل داشتید. قطعا موشکافی این قضیه برای رسیدن به تشخیص بهتر و حل بهتر مشکل، برای درمانگر لازم است. به ویژه که فرمودید سابقه وسواس دارید و در صورت وجود درجه ای از وسواس، مشکل شما چندوجهی شده و تشخیص و حل آن نیز کمی پیچیده تر خواهد شد. از طرفی چنین مسائلی در صورت مراجعه حضوری به مشاور نیاز به چندین جلسه درمانی و تمرینی خواهد داشت که همینجا توصیه می کنیم اگر مشکلتان واقعا جدی و رنج آور است، به یک مشاور روانشناس که البته هم از تجربه کافی و هم تعهد و تقید مذهبی برخوردار باشد مراجعه کنید.
اما نکات کلی قابل بیان در مورد شما، تمرینهای اعتماد به نفس است
(این لینک ها را ببینید: http://soalcity.ir/node/2276 و http://soalcity.ir/node/809).
همچنین شما لازم است یک برنامه تمرینی برای خود داشته باشید و گام به گام، رفتار ارتباطی خود را (به ویژه در محل کار) تغییر دهید. تا در نهایت به حد مطلوب برسید. البته قطعا حدّ نهایی این برنامه باید مشخص باشد تا از چهارچوب عرفی و شرعی خود خارج نشود.
اگر مثال بخواهیم بزنیم، مثلا، فرض میکنیم شما موقع صحبت کردن با مردان، دچار اضطراب می شوید و به کفش آن ها نگاه میکنید. البته قطعا لزومی ندارد که موقع صحبت کردن با مردان، به اصطلاح به چشمان آنها زل بزنید، اما شاید لازم باشد هر چند کلمه یا جمله یک نگاه به مخاطب خود داشته باشید. بنابر این حد نهایی را همین میگذارید. حال بیایید (باتوجه به میزان توانایی و اضطراب خودتان) این مسیر را مرحله بندی کنید. مثلا قرار بگذارید یک هفته (یا مثلا سه روز) موقع صحبت با هر مرد نامحرم، به جای کفش او، به پایه میز نگاه کنید و مثلا بعد از هر دو سه جمله صحبت (یا یک فاصله زمانی مثلا ۱۰ ثانیه) یک نگاه به دست او بیندازید. این کار را اگر لازم شد بیشتر از یک هفته هم میتوانید ادامه دهید تا زمانی که بدون هیچگونه استرس و اضطراب این کار را انجام دهید. و همینطور مرحله به مرحله به پیش بروید.
موفق باشید.

با سلام و عرض خسته نباشید . عذر میخوام بنده روزی در تاکسی نشسته بودم و کرایه رو به دست گرفته بودم . مدتی گذشت و به مقصد رسیدم و از راننده خواستم که ماشین رو متوقف کنن . بعد کرایه رو بهشون پرداخت کردم در صورتی که در طی گذشت زمان به دلیل اینکه گوشه پول رو به دست گرفته بودم ،کمی حرارت دستم به گوشه پول منتقل شده بود . اون آقا پول رو گرفتن و من پیاده شدم اما نمیدونم اون آقا حرارت دست بنده روی پول رو احساس کردن یا نه . وقتی پیاده شدم گفتم نکنه گناهی پیای من نوشته بشه و لازم باشه مثلا غسل کنم ؟ در صورتی که نیتم این نبوده که راننده متوجه حرارت روی پول بشه و من (استغفرالله )اصلا احساس خاصی به اون آقا نداشتم . حالا چی کار باید کنم ؟ آیا باید غسل کنم ؟ اگر بله چه غسلی ؟

تصویر پاسخگو

کار خاصی هم لازم نیست انجام بدهید . نه مرتکب گناهی شده اید و نه نیاز به غسلی هست .

واقعا ممنونم با پاسخ زیباتون به من هم که دچار احساس گناه و وسواس بودم کمک کرد واقعا خدا خیرتون بده..حتی کسی که دینم نداشته باشه چون پاسختان همه جانبش بهش کمک میکنه ممنونم

سلام خسته نباشید
من دختری هستم ۱۷ ساله که تا ۱۶ سالگی تقریبا مطمئن هستم نمازم قضا یا نشده و همیشه سعی کردم سرموقعه دقیقش بخونم اما انسال با پا گذاشتن به دوران ۱۷ سالگی همه چی عوض شد متاسفانه من دوست پسر پیدا کردم ااما باهاش بهم زدم و رابطه زیادی باهم نداشتیم و دچار خود ارضایی شدم و از همه بدتر موقعه نماز خواندن و دعا کزدن و قران خواندن و فکر کردن به خدا و ائمه و هرچیزه مذهبیه دیگه یه فکر های خیلی خیلی بدی تویه فکرم میان که بعضی موقع ها باعث میشه نمازو دوباره بخونم با استغفار تروخدا کمکم کنید خسته شدم حس میکنم هیچ کدوم از نماز هام دیگه قبول نیست و انقدر از خدا دور شدم.که دیگه هیچ.گونه توجهی بهم.نمیکنه خیلی موقعه ها میشنم و براخودم.تاسف میخورم.که یه دختر کاملا مذهبی و باحجلاب که نمازش اگر دیر میشد خودشو میکشت الان اصلا به این که نمازش دیر بشه یا قضا بشه توجه نمیکنه و خیلی برش بی اهمیت شده حس میکنم.وجودم سراسر گناهه. بعضی وقتا ارزو میکنم بمیرما

پرسشگر گرامی؛
مطمئن باشيد خداوند شما را دوست دارد؛ كه اگر چنين نبود، ارتباط با او برايتان مهم نبود؛ مانند بسياري كه چنين‌اند و انگار خدايي وجود ندارد. امامان مهربان ما فرموده‌اند: اگر مي‌خواهيد ببينيد خدا چقدر شما را دوست دارد، ببينيد او در نزد شما چقدر دوست داشتني است.
...... علت فاصله گرفتن از خدا، نديدن واقعيت و حقيقت و مبتلا و گرفتار شدن در پندارها و اوهام است. انسان وقتي چشم بر واقعيت باز مي‌کند و درمي‌يابد که از خواهش فطري خود فاصله گرفته و به جاي آب، در پي سراب برآمده، پشيمان مي‌شود. بزرگان فرموده‌اند حقيقت توبه، همين پشيماني است، چون اين پشيماني يعني چشم برداشتن از سراب و اوهام و چشم گشودن بر حقيقت. از اين رو حقيقت توبه را، اين حال قلبي معرفي کردند. اگرچه گفته‌اند براي رسيدن به اين حال ندامت و پشيماني به علم نياز است، علم، يعني همان آگاهي.
انسان آگاه مي‌شود که از حقيقت فاصله گرفته و به دنبال پندار بوده است. با اين آگاهي است که حال پشيماني و ندامت در دل انسان پديد مي‌آيد و با پيدايش اين حال نوبت به رفتار و فعل مي‌رسد.
...... هدف از ندامت و پشيماني از برنامه ها و كارهاي گذشته و غصه دار بودن اين است كه چنين اشتباهي در آينده تكرار نگردد و خطاها و كاستي هاي گذشته را با عزم و اراده اي مستحكم در آينده جبران نماييم و با عبرت آموزي از گذشته و دستيابي به عوامل خطاهاي گذشته، راه آينده را با استواري و صلابت بپيماييم و به سعادت حقيقي در دنيا و آخرت نائل گرديم.
ولي اگر غصه و تأسف و اندوه برگذشته، افق آينده را در نظر ما تيره و تار سازد و پاي رفتن و حركت ما را سست نمايد، اين دور شدن از هدف و تسليم دام شيطان شدن و از چاله به چاه افتادن است. خداوندي كه خالق و آفريننده ما است و از ضعف و ناتواني و جهالت ما از همان ابتداي آفرينش و قبل از آن، آگاه بوده و مي دانسته ما انسان هاي خدا باور و معتقد به او دچار لغزش و خطا مي شويم و گاه گاهي در دام خدعه و فريب شيطان مي افتيم، و لذا بابي به نام توبه را فرا روي ما گشوده است و ما را دعوت نموده كه بعد از لغزش و افتادن با توبه و پشيماني و عذرخواهي بلند شويم و قد راست نماييم و عجز و نياز را به پيشگاه او ببريم و رشته اتصال بين خود و خدا را كه با گناه و خطا پاره كرده ا يم، دوباره گره بزنيم و با آب اشك و توبه، چهره خويش را از گناهان بزداييم و او وعده پذيرش توبه و آمرزش داده است.
حال اگر انساني دچار خطا و گناه گرديد و متوجه خطاي خود شد و پشيمان و نادم گرديد وعذر تقصير به پيشگاه با عظمت خداوند آورد، ولي به آمرزش و لطف حق اعتمادي نداشت و تصورش اين بود كه مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است كه وعده هاي الهي را باور نكرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحيم بودن نشناخته و يا گناه خود را كه با همه بزرگي محدود است، بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهي كه بي حد و بي كرانه است مي بيند. توجه داشته باشيد كه دام هاي شيطان بسيار متنوع و رنگارنگ است.
شيطان كه استاد مكر و فريب است براي هر فردي دامي ويژه او دارد؛ براي بندگان با تقواي الهي دامي و براي بندگان فاسق دامي ديگر دارد. هدف شيطان بازداشتن از ياد خداوند و فاصله انداختن بين بندگان و خداوند به هر طريق ممكن است. اندوه بر گذشته اگر باعث تباه شدن فرصت هاي آينده و حال ما گردد و حال و آينده مان را با تأسف و تحسر و اندوه بر اعمال گذشته سپري سازيم، در واقع شاد كردن شيطان و كمك به او در پياده كردن اغراض شوم اوست.
آيا شما تصور مي كنيد همه بندگان خوب و لايق خداوند كه به مقام قرب او رسيده اند و سر بر آستانه با عظمت او ساييده اند، همگي از ابتداي عمر، پاك و بي خطا و بي جرم بوده اند؟ خير، اين ويژگي تنها مخصوص بندگان معصوم خداوند يعني انبيا و اوليا (ع) است و ديگران كم و بيش از خطا و اشتباه در برهه اي از دوران عمر خويش و به ويژه دوران نوجواني و جواني كه دوران اوج غريزه و غلبه سستي قدرت و نيرو در انسان است، دچار خطا و اشتباه و گناه بوده اند.
بزرگاني مثل فضيل بن عياض و بشر حافي و افراد فراوان ديگري كه عمري را در فساد و آلودگي و گناه به سر بردند ولي بالاخره لطف حق و هدايت الهي شامل حالشان گرديد و نه تنها خود راه هدايت را يافتند، بلكه راهنماي ديگران در ظلمت ها و تيرگي ها شدند و با جبران گذشته و پا گذاشتن در جاده بندگي، پله هاي قرب حق را پيمودند و در مقام صدق و راستي و در جوار خداوند آرميدند، الگوها و نمونه هاي روشني براي ما مي باشد كه مراقب باشيم از راهي كه فكر مي كنيم درست و مطلوب است ناخواسته در دام شيطان گرفتار نگرديم و آينده مان را به سرنوشت گذشته مان دچار نسازيم.
خواهرمحترم!
نبايد به صورت افراطي احساس گناه كنيد و از رسيدن به قرب حق تعالي نااميد شويد. اين حالت انرژي شما را براي تلاش در جهت اصلاح و خودسازي كاهش مي دهد و مانع حركت تكاملي شما خواهد شد. پس هر چه زودتر تغيير وضعيت دهيد و با توبه و استغفار صادقانه افكار منفي را از خويش دور نماييد و با فراموش كردن گناهان سابق و حفظ شادابي و نشاط و يقين نسبت به رحمت و بخشش خداوند، زندگي تازه اي را شروع كنيد و مطمئن باشيد كه نه تنها خداوند گناهان شما را مي بخشد، بلكه توبه كنندگان را دوست دارد و مورد عنايت خويش قرار مي دهد. شك نكنيد.
حقيقت اين است كه شيطان، هنرمند توانايي است. گاهي آنقدر خوب سفسطه مي‌بافد و جاي فلسفه به ما قالب مي‌كند كه خيال مي‌كنيم بزرگترين فيلسوف عالم است. گاهي آن قدر عاطفي و دلسوز نشان ميدهد كه گويا تجلي قلب خدا در زمين است. آن قدر ماهرانه همدلي و همدردي مي‌كند كه انگار بهترين روان شناس دنياست. آن قدر عارفانه برخورد مي‌كند كه گاه او را فرشته يا پيامبري مي‌بينيم كه ما را به سوي خدا مي برد. همه اينها براي اين است كه نقابهاي او، خيلي شبيه اصل هستند. تمام تلاش خود را مي‌كند كه در قدمهاي اول، رفتار فرد را به حساب خود واريز كند و سلطه بر ذهن و فكر را هدف اصلي خود قرار مي‌دهد.
شیطان، روشهاي فراواني براي نيل به مقصودش را دارد. گاهي اشتباهي كه انجام داده‌ايم را مكرر به ياد ما مي‌آورد تا آيينه دق‌مان شود و... وقتي اين اتفاقات برايمان مي‌افتد احساس مي‌كنيم خلاف وعده‌اي كه به خدا داديم عمل كرده‌ايم :"أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني‏ آدَمَ‏ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين."‏ (۱) اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد، زيرا وى دشمن آشكار شماست؟
و در آخر:
بدانیم ؛ محبت مادر قطره اي از درياي محبت خالق مادر هم نيست. خداي مهربان, از روي حب و عشق، انسانها را خلق كرد و از هيچ كمكي براي هدايت آنها دريغ نورزيد؛ فطرتي داد كه خداخواه است, عقلي كه چراغ راه است, پيامبران و اوليايي كه راهبر و راهنما هستند. او لحظات را قطره قطره مي شمارد تا ما بسوي او برگرديم و به او نزديكتر شويم.
غروب عمر كه مي رسد، مي‌بيند ما هنوز برنگشته ايم. دل مهربانش مي‌گيرد. چند قطره باران از چشمهاي رحمتش مي بارد. آرام زمزمه مي كند: صبح شد، ظهر شد، غروب شد... نيامدي! چه لطيف فرموده است:"لو عَلِمَ المُدبرون كيف اشتياقي بِهم لَماتوا شوقاً." اگر كساني كه به من پشت كرده اند بدانند چقدر مشتاق برگشت آن ها هستم از شوق جان مي‌دهند.

و در آخر:
سعی کنید به فکر ازدواج باشید تا مسائل جنسی خود را مدیریت کنید.
برای مطالعه بیشتر:
آیت الله شیخ جعفر سبحانی؛ رمز پیروزى مردان بزرگ(عوامل حقیقی کامیابی)؛ انتشارات نسل جوان.

پی نوشت:
۱. یس (۳۶) آیه۶۰.

+موفق باشید.

نظرات