آیا بختک از نظر دینی واقعیت دارد؟

بختک همچین حالتی نیست... بعضی اوقات سه ساعت هست .. بعضی اوقات از خواب میپرم و دوباره میاد.. این چه علمیه!! فقظ دارین توجیحش میکنید که بگین جن نیست.. بختک جن و هیچ ربطی به غذا و خواب نداره....

بختک ربطی به غذا و اینجور چیزا نداره....... این علم فقط میخواد بگه که جنی وجود نداره تا ثابت کنه که وجود شیطانم دروغه.....
من خودم بیشتر از یه ساعت دچار بختک شدم و حتی باهاش رابطه هم برقرار کردم...... از اون مرحله خفگی و سنگینی سینه رد شدم...... و تو خوابم با اجنه ارتباط یرقرار کردم.... بعد اون تا حالا بختک سراغم نیومده......

به عینه دیدمش.دعا هم کردم بعداز۴۰ روز برگشته.به شکم پر وخالی هم ربطی نداره.ازش درخواست رهایی با قسم به ائمه هم کردم ولی باز ادامه داره.فقط باید بدون ترس بجنگی که تقریبا محاله.نباید تنها خوابید.دیشب روی سینه ام ورد میخوند.وگفت باید به مابپیوندی وگرنه بد میبینی

من تا حالا ۳ دفعه تو عمرم این طوری شدم و ۱۸ سالمه و اخرین دفعه همین صبح بود و ۲ دلیل کشف کردم اینکه یاهام روی هم به حالت ضبدری میذارم و هم اینکه قبل خواب بسم الله نگفتم .

سلام منم دیشب بازم این اتفاق برام افتاد فقط می تونم بگم وحشتناکه می ترسم بخوابم دیشب از خواب بیدار می شدم و باز می خوابیدم اما هر بار این اتفاق می افتاد در اخر تنها کاری که بهم تا حدودی ارامش داد وضو گرفتن بود و گذاشتن قران بالا سرم و گذاشتن دستم روش بود

هاها... که باهاش رابطه هم بر قرار کردین ها؟ شما ها دیگه آخرشین! شیوع خرافات و استحماق عوام به وجود شما بسیار نیازمنده.
هیچ چیز ماورائ طبیعه‌ای توی فلج خواب وجود نداره، اصلا هیچ چیز ماورائ طبیعه‌ای وجود نداره.
این یک اختلال کاملا طبیعی تو خواب انسانه, اختلال در ارسال سیگنال شروع به کار عضلات، مغز انسان لحظاتی قبل از خواب سیگنالی به واحد خودمختار مغز می‌فرسته که به واسطه اون تمامی عضلات به غیر از عضله دیافراگم و چشم (نه پلک) به حالت StandBy یا آماده به کار یا غیرفعالی موقت میرن. اختلال در ارسال این سیگنال وجوه مختلفی داره، یکیش عدم ارسال آن به هنگام شروع خواب که خوابگردی یا واکنش شدید بدن نسبت به رویایی که می بینه رو در پی داره و یا تاخیر در ارسال اون تا زمان شروع رویا باعث حرکت عضلات و پریدن از خواب یا عکس‌العمل‌هایی از این دست میشه. اختلال در ارسال دوباره سیگنال برای شروع به کار مجدد و تاخیر آن تا بعد از هوشیاری کامل ذهن نیز باعث بوجود آمدن حس قریب و وحشت‌آور فلجی و شیوع خرافات میشه!! انسان به طور عادی وزن اعضای بدن خودشو احساس نمیکنه. وزن بدن رو بعد از تجربه بی وزنی و یا کم وزنی مثل شناور بودن در آب میشه کمابیش احساس کرد، درک و احساس کامل این موضوع هنگام فلجی موضعی یک عضو امکان‌پذیره، تجربه‌ای که هر کسی نداره. اما شاید خیلی‌ها فلجی موضعیه موقت رو تجربه کرده باشند، فلجی موقت بعد از خواب که معمولا برای دست اتفاق می‌افته بدلیل حالت نامناسب بدن از لحاظ آناتومی به هنگام خوابه که باعث انسداد رگ‌های خونی میشه و عدم جریان خون بعد از زمان کوتاهی باعث کم حسی، بی حسی و در نهایت فلجی کامل (ولی موقت) عضو میشه، و زمانی که بیدار میشید میبینید نمی تونید اون عضو مثلا دستتون رو حرکت بدید، در این حالت وزن دستتون رو کاملا احساس می کنیم که بطور غیرعادی سنگینه، وزنی که افراد هنگام تجربه فلجی خواب حس می کنن وزنه بدن خودشونه و چون تجربه غیرمعمولیه براشون عجیب، ترسناک و غیرعادیه. در این حالت هی تلاش می کنین که دستتون رو حرکت بدین هی تمرکزمی کنین ولی موفق نمی‌شین، در این هنگام مغز داره سیگنال رو میفرسته ولی مشکل اینجاست که مقصد سیگنال دریافت نمیکنه، یا قادر به پاسخ‌گویی نیست، یعد از چند ثانیه که خون جریان پیدا کرد و شما همچنان دارین تلاش می‌کنین ناگهان شاهد حرکت بسیار شدید دستتون خواهید بود این به دلیل اونه که شما هر بار که سعی در حرکت دستتون داشتید سیگنال قوی‌تری که باعث حرکت شدیدتری میشه ارسال می کردید که در لحظه شروع به کار مجدد دستتون اون سیگنال عمل می کنه و شما شاهد یک حرکت غیرعادی دیگه میشین، دلیل حرکت شدید اعضای بدن بعد از رفع فلجی در هنگام فلجی خواب که افراد تجربه می‌کنن هم همینه.
اما در مورد تصاویر! هنگامی که شما بیدار شدید و هنوز کنترل اعضای بدنتون رو بدست نیاوردین پلک‌هاتون هنوز بسته‌است چون عضله پلک هم جزء اون عضلاتیه که به Standby میره، در این حالت که شما هوشیار یا نیمه‌هوشیار هستین، چند حالت ممکن است. یا تصویری نمی‌بینین یا تصویر مبهمی می‌بینین و حالت سومی هم اتفاق میوفته که بستگی به درصد هوشیاری شخص داره و رایج تر هم هست و اون دیدن آخرین تصویریه که فرد قبل از فرو رفتن به خواب دیده، ذهن هنگام بیدار شدن مجدد سعی در ادامه پردازش فرآیند زندگی روزمره از آخرین نقطه‌ای که در هنگام پردازش اون بوذه داره (درست مثل Break Point) از این رو آخرین تصویری که از چشم دریافت کرده بود رو فراخوانی می‌کنه، البته وقتی میگم تصویر ممکنه شما ایراد بگیرین که ما فقط یه تصویر ساده ندیدیم، باید بگم درک ما از فضای اطراف ما صرفا از تصاویری دو بعدی که از چشم دریافت میکنیم بدست نمیاد، ذهن ما از فضای اطرافه ما مدلی بسیار کامل به کمک تمامی اندام‌های حسی می سازه، این مدل حتی از درک، احساس و برداشت ما از پدیده‌ها تاثیر میگیره، به علت وجود همین مدله که افراد در هنگام خوابگردی از محل دیوارها و درها آگاهند و اگر تغییری در مکان اشیای اطراف او رخ نداده باشه چنین به نطر میاد که او همه چیز رو می‌بینه البته میزان دقیق بودن این مدل به خود شخص هم بستگی داره، برگردیم به موضوع! اینجا بودیم که شما بیدار و هوشیار شدید ولی پلک‌هاتون هنوز بسته است و شما این رو نمی‌دونید! بنابراین ذهن شما سعی در بروز رسانی مدلی از فضای اطراف به کمک حواس دیگر (صداها، جریان هوا که باعث درک تحرک در اطراف شما میشود و ...) و بر روی آخرین تصویر موجود از این فضا داره. زیرا ذهن بعد از شروع به کار مجدد هیچ تصویر از چشم دریافت نکرده‌. سایه‌هایی که در حالت یسته بودن پلک توسط چشم دیده می‌شه به هرچه واقعی‌تر به نظر رسیدن این تصویر کمک بسیاری می‌کنه.این سایه‌ها منطبق بر درکیه که از طرق دیگر (تحرک و صداهای اطرافتان) بدست می‌آورید. البته این هم بر کسی پوشیده نیست که شنوایی و لامسه حواسی نیستند که در جریان سوییچ شدن بدن به حالت StandBy از کار بیوفتند (اگرچه از میزان حساسیت آنها کم می‌شود) از اینروست که ما منوجه می شویم که خواب نیستیم ولی تصور می کنیم که اطافمان را می‌بینیم.
این پدیده یک عارضه جسمی یا بیولوژیکی مثل هر عارضه جسمیه دیگه‌ایه ولی درصد بروز پایین‌تری داره، بنابراین قریب و ناشناخته‌تره، به همین دلیل سوژه تخیل و داستان‌پردازی قرار گرفته، و افرادی که باورهای ماورای‌ااطبیعه (بخوانید غیرطبیعی) دارند سعی در توجیه و تحلیل این پدیده با توجه به باورهای خود دارند که نتیجه آن می‌شود: کار کاره جن هاست!!
اینچنین موضوعاتی پیش اومد که گفتن: آنجا که علم ناتوان می‌ماند دین آغاز می‌شود!
پیروز باشید!

سلام!
حساسیت شما را نسبت به "آخرین جمله" درک کردم! اگه از ابتدا صفحه اول وبسایتتان را دیده بودم و "سمت و سوی" اعتقاداتتان را می‌دانستم جمله حساسیت بر انگیزی "نقل قول" نمی‌کردم. تا از پشت عینک رنگی چشمتان را آزار دهد(خواهشمندم در این‌مورد بی‌طرفانه تر قضاوت کنین). من از گفتار خودم نتیجه‌گیری نکردم که مصادره به مطلوب کنم، البته به شما حق می‌دهم چون از ظاهر نوشتار و توالی آنها همین نتیجه را می‌توان گرفت و این از ضعف نوشتاری من بوده که برداشت‌های مختلف از نوشتههایم را پیش بینی نکردم، در مورد تفریط هم باید بگویم عدم اعتقاد به دین (کلا دین، آیین، ...) نامش تفریط نیست.
در مورد سعی در گره زدن خرافات به دین: من اساس و طبیعت دین را از خرافات و تمایل به باور کردن تخیل جدا نمی‌بینم، این تنها اعتقاد من است، شاید در اشتباه باشم شاید هم نه ولی آنچه بنطرم منطقی‌ نیامد دین بود. راستی بعد از اینکه فهمیدم متفکر مذهبی هستید از انتشار نظرم کمی تعجب کردم، این حرف را توهین برداشت نکنین بلکه ناگفته نماند بدلیل تایید انتشار نظرم ممنونم!

با عرض سلام
بابا این بختکه چیه زندگی منو سرویس کرده .اصلا ارامشو ازم گرفته .هر دو یا سه شب یه بار کلا مکانیزم بدنمو بهم میزنه.البته این داستان برمیگرده به ۷ سال پیش که با داداشم توی خونه تنها بودیم و هر کدومون توی یه اتاق جداگانه خوابیده بودیم اون شب اصلا خوابمون نمی اومد.ساعت ۲ نصف شب بود داداش بزرگم رفت توی اتاقش گرف خوابید.منم چراغارو توی اتاق خودم خاموش کردم دراز کشیدم خوابم نمی اومد.یه جورایی فقط چشامو بسته بودم یه لحظه متوجه شدم یه صدایی شبیه صدای کلاغ از دیوار دست چپیم بهم نزدیک میشه منم بدجوری ترسی بودم.بلند شدم به اتاق داداشم دویدم دراین حین احساس میکردم اصلا صدای قدماشومیشنیدم داره منو دنبال میکنه.مثل ینکه منو یه چیز بزرگ سیاه میخواد بگیره . موقع که رسیدم دم اتاق داداشم دیدم درو داداشم خودش کرد منو بغل کرد.گف چیزی تیس.بعدش پرسیدم تو از کجا متوجه شدی گف توی خواب دیدم که جونت در خطره
یکی منو بلند کرد گف برو به دادش برس.خلاصه از اون شب لعنتی به بعد کارم این شده همش بختک.اوایل میترسیدم الان دیگه واسم عادی شده ولی ارامش خوابو ازم گرفته این خیلی بده.هر موقع که قران بالا سرم میذارم راحت میخوابم ولی همیشه که نمیشه قران بال سر گذاش.اصلا نمیدونم دلیلش چیه . من اصولا ادمی هم نیستم از تارکی بترسم یا از تنها خوابیدن .دیگه شورش در اومده .این چیه استرسه یا جن؟یا جبز دیگه.توی خونواده ابروم رفته.لطفا راهنماییم کنین.ممنون

من این حالت را دست کم هفته ای یک مرتبه تجربه میکنم. در این حالت انسان در حین اینکه خواب است ولی به وقایع اطراف کاملا آگاه است و در گاهی مواقع کابوس می بیند و هی فریاد می زند ولی این فریادها به درون خودش باز میگردد

من ۲۰ سالمه هر هفته برام اتفاق ميوفته يه راه داره که واقعا عمليه اونم اينکه شما تو لحظه ميتونين انگشتاى پاهاتون رو تکون بديد که هر چقدر فشار روتون زياد شد با انگشتاى پاهاتون تند تند تکون بديد بعدشم يه آيه الکرسى بخونين که خيالتون راحت شه.فقط انگشتاى پاها رو ميتونين تکون بدين

سلام. قبل خواب لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم را بگویید تا.... خوابتان ببرد. ان شاء الله برطرف میشود . در لحظه ای که دچار بختک شدید هم{در دل و ذهن} بگویید لاحول و لا قوة الا بالله العلى العظيم به سرعت برطرف میشود ان شاء الله. این ذکر باعث اتش گرفتن و فرارشان میشود...{به نقل از استادم}

یک نکته بگم جالبه
لحظه ای که بختک میاد سراغتون شما دقیقا در لحظه تتای مغز هستید یعنی فقط کافیه در ذهنتون بگین تا ۳ میشمارم راحت میشم و بدنمو تکون میدم بعد ۱ و ۲ و ۳
با یک تلقین معمولی ازاد میشین
پای اجنه رو رو هم بکشید کنار که این خبرا نیست هر چی هست از اختلالات مغزتونه

من ۱۹سالمه اولينبار ك اين اتفاق برام افتاد ۹سالم بود بعد اون تقريبا هرشب با اين بختك درگير بودم وقتي مياد دستو پاهامو نميتونم تكون بدمو حالتي مثله خفگي بهم دست ميده..بعدش انگار روحم داره ازبدنم كنده ميشه...واي خيلي حسه بديه...شبا اصلا موقع خواب آرامش ندارم هرچقدم قبله خوب ذكر ميگو دعا ميكنم فايده اي نداره بازم مياد كاره خودشو ميكنه...

پس فرمامروای عالم داره چی کار می کنه؟؟ همین جوری این شیاطین ولن واسه خودشون
بعد میگه همه چی تحت کنترل منه، نیست عزیز من
من اگه خدا بودم اوضاع از این بهتر بود

سلام. من در مورد خرافات و دعا نویسی و فال و جن و روح و بختک و این چیزا زیاد مطلب خوندم و از خیلی ها پرس و جو کردم..با توجه به اینکه خودم هم قبلا خیلی ترسو بودم و مشکلات خواب و ترس و اینا داشتم افرادی ک از بختک و جن حرف میزنند رو خوب درک میکنم ولی باید به دوستان بگم ک این اتفاق قطعا یک اختلال بدنی هستش نه چیز دیگه چون هم عقلا و هم نقلا میشه ثابت کرد ک چیزی به عنوان بختک یا همون حمله جن وجود نداره..برا خود من هم ثابت شده ک این اتفاق بدلیل مشکلات جسمی و اختلالات روانیه. کسانی ک به علما و مراجع ایمان دارن ک خب حرفی نیست چون همشون بختک و این چیزا را رد میکنن کسانیکه هم قبولشون ندارن یا با رجوع به متخصص و روانشناس قانع میشن یا تو حالت دوم حرف اونا راهم نمیپذیرن و قانع نمیشن,و این دوستان بهترین راهش اینه ک به عقلشون رجوع کنن و مثل من با کمی تفکرواقواقع نگری قطعا به این پی خواهند برد ک مشکلاتی مثل ترس و وحشت از تاریکی و. یه چیز تلقینی و یک عادت کاذبی هستش ک اونقده تو ذهنمون مرورش کردیم و ذهنمونو درگیرش کردیم تا بالاخره باعث اخویجاد اختلال ذهنی و روانی شدیم. باور کنید همه این چیزا تلقین و بزرگنماییه وگرنه هیچ جن و روحی درکار نیست..البته منکر اینا نیستم ولی اصلا این موجودات با انسان کاری ندارن مگر در مواردی استثنایی ک ربطی به احیطه خواب و این قبیل چیزا نداره..همیشه شاد باشید

سلام علیکم
اینکه فرمودید:«طبیعت صفراء سرد و خشك، طبیعت خون گرم و تر، طبیعت سوداء سرد و خشك و طبیعت بلغم گرم و تر است.»در مورد طبیعت صفرا و بلغم اشتباه است،شاید اشتباه تایپی بوده باشد. طبع صفرا گرم و خشک است، کبد طبعش صفرا است به همین جهت سمت راست در ناحیه شکمی از ناحیه سمت چپ شکمی گرم تراست. طبع بلغم سرد و ترد است، که متاسفانه اکثر ماها دچار بلغم هستیم.

با سلام
دوستان لطفا این چند خط حرفامو بخونید
منم دوبار تا الان دچار این حالت شدم و دومیش هم همین امروز صبح بود که اومدم تو نت تحقیق کنم به اینجا رسیدم
اینکه گفتین از غلبه ی سودا هست رو من بهترین دلیل و علت اصلی میدونم و میخوام دلیل این پذیرفترو بگم
من امسال علاوه بر این دو بار که دچار این حالت شدم یک بار هم بیهوش شدم در طی روز ...چیزی که در کل زندگی ۲۲ سالم تجربه نکرده بودم سراغ روانپزشکو اینا هم رفتیم بعد از نوار مغزی اینا احتمال تشنج رو دادن اما دقیق متوجه نشدن که علت چیه و من بعد ها متوجه شدم که تشنج هم به دلیل غلبه ی سردی ( خصوصا سودا در سر ایجاد میشه )
مزاج من صفرا هست اما امسال یک سری غم ها و استرسهای تازه ای رو تجربه کردم علاوه بر این امسال تابستون من خیلی بستنی میخوردم مخصوصا بستنی یخی ...طوری که گاهی وقتها تو یه روز چند تا بستنی میخوردم
از نظر طب سنتی غم و غصه و استرس مزاج رو سرد تر میکنن بستنی هم که کاملا ممنوع هست تو طب سنتی اسلامی
و دوباره از نظر طب سنتی میشه گاهی اوقات برخی از اندام های بدن سرد یا گرم سوداوی و ... بشن ...
من تو این مدت علائم سوداوی رو دیدم و متوجه شدم که تو این مدته این خصوصیات در پید شد
مثلا فکر و خیال زیاد و اینکه یهویی یاده یه خاطره ی ۱۵ ساله پیش می افتی که فلانی چرا اون حرفو به من گفت من انقدر ناراحت شدم و...
و اینکه راحت خوابتون نمیبره و یا خواب سنگین تر میشه ....
دوستانی که شاید ۷ سال ایناست این حالت رو دارند شاید حرف من رو به سادگی نپزیرن چون ۷ ساله این وضعیت رو دارن و بهش عادت کردند یادشون نمیاد قبلا چه وضعیتی داشتن ....
اما توصیه میکنم که حتما علائم غبله ی سودا رو ببینید

از نویسنده ی سایت تشکر میکنم ...

من در این دوبار تجربه ای که داشتم الحمدلله توهماتی نداشتم تو حالت اول تنها نبودم اما دومین بار تنها بودم و صبح بعد از نماز صبح ایجاد شد اما در هر دو بار اسم الله رو صدا زدم و اوضاع درست شد
فکر میکنم ارتباط با اجنه و مزاحمت ایجاد کردن اونها هم یک موضوع دیگه ست ه بهتره در این رابطه ذکر هایی که در مفاتیح گفته شده رو استفاده بکنیم بهتر باشه ....

بختکی در کار نیست.

چند سالی میشه با این مشکل؛ بیماری؛ شانس؛ اقبال؛ موهبت؛ موجود؛ درگیرم.
اینکه بدن انسان قفل میشه رو شاید بشه به اختلالات عصبی ربط داد و قبول کرد.
ولی درک و هوشیاری فرد چی؟ چیزایی میبینه و درک میکنه که خیلی عجیب و خاص هستن؛ اینا چی؟انگار قدرت ادراک انسان خیلی زیاد میشه.
خیلی وقته این اتفاق برام میفته. اصلا نمیترسم . یه جورایی دوست دارم بیشتر اتفاق بیفته تا بیشتر بفهمم چه اتفاقی داره میفته، چرا میفته.
البته تا برای کسی این اتفاق رخ نده، نمیتونه دربارش نظر بده. البته یه بار کافی نیست باید چند بار بیفته تا قشنگ درکش کنه. چون دفعه اول فقط میترسه نمیفهمه جریان چیه.

سلام...وای خدا جون داشتم میمردم همین الان بختک افتاده بود به جونم ولم نمیکرد....تورو خدا بگید ممکنه بختک باعث مرگ بشه؟؟

دوستان عزیز این مسئله مربوط به همین اخلاط اربعه میشه که تب سنتی یونانی توسط بقراط اولین بار تو جهان کشف شده .من بیشتر از ۱۰ ساله خودم درگیر این ماجرا هستم اصلا مربوط به تنها خوابیدن یا موجودی خارق العاده نیست این اخلاط اربعه مطالب قشنگی تو اینترنت دربارش میتونید پیدا کنید

من فقط به صورت کلی بگم اگه به پشت خواب بودین و این اتفاق افتاد جهت خوابتون رو به طرف های دیگه بدنتون تغییر بدین ترجیحان سمت راست بدن که اکثرا درمان به سمت راست بدن انجام میشه اما اگه باز هم نشد روی شکم بخوابید و سمت چپ معمولا احتمالش کمه

به نظره من فلج خواب شاید یه پدیده علمی باشه ولی یه موجودی مثله جن میتونه از این فرصت استفاده کنه و یکی رو یا اذیت کنه یا قصد داشته باشه اونو به کاری مجبور کنه....من خودم به شخصه چند ماهه دچاره این حمله میشم...خواب در مورد مسیحیت میبینم.صلیب یا پدر مقدس یا کلیسا....چیزی قصد داره مسحیت رو به من نشون بده.قبل از بیدار شدن زمینه سازی میکنه....یعنی همیشه در خواب بم حمله میکنه و بعد اون حالت ایجاد میشه.اسلام برا همچین حالتی خوندن سوره فلق و ناس رو پیشنهاد کرده.تو هر دوسوره اشاره به جن شده

باسلام خدمت تمام دوستان
منم یکساعتیه این وضعیتو تجربه کردم
چندشبی هست که مدام میاد سراغم خصوصن از وقتی خانمم رفته شهرستان و تنهام و کمی ترس دارم از تنهایی میاد سراغم بااینکه قران میزارم کنارم دعاکردم خواهرزادم شبا پیشم میخوابه باز میاد سراغم قبلن اصن نمیترسیدم حتی سرکار بین ساعت دوازده تا دو که میخوابیدمم میومد سروقتم کنجکاوشده بودم ببینمش یه بار هم دیدمش ولی خب امشبم که اومد سراغم شامو زیاد خوردم و قبل خواب خیلی دوغ خوردم و معدم پربود از طرفی خوابمم خیلی کم شده جوری که رسیده به شبی دو و نیم ساعت یا چهارساعت کسی هست کمکم کنه نظری بده واقعن این چه جریانیه؟ حتی وقتی میخوابم و اون میاد سراغم اومدنشو تشخیص میدم ولی باز میترسم زیاد زیاد بیست ثانیه طول میکشه کسی هست کمکم کنه نظری بده که آیا مشکل حاد و غیرطبیعی هستش یا نه؟

سلام .من یک سربازم . این اتفاق برای دوستام توی خوابگاه چندین بار افتاده ولی جالب اینجاست بعد هر بختک گرفتگی فقط کافیه جاتو عوض کنی دیگه از بختک خبری نیست (مثلا از روی تخت خواب بیای روی زمین بخوابی ) . اینم یک روشه امتحان کنید .

سلام
میخواستم بگم بختک میتونه کلی حالت داشته باشه من بار ها شده بختک گرفتم نمیتونستم دست هامو تکون بدم ولی پاهام ب اندازه ی یک متر از زمین بلد میشد و رها میشد و باز هم تکرار میشد همین حالت طوری ک تا از خواب بیدار میشدم و باز میخوابیدم همین اتفاق تکرار میشد میخواستم بگم بختک گرفتن فقط تکون نخوردن اعضای بدن نیست میتونه همراه با گرفتگی اعضوله بدن سر گیجه و حالت های خیلی بد تری داشته باشه اگر دوستانی ک کامنت میزارن سعی نکنید مانع از گفته هاشون بشید و ثابت کنید حرف هاشون دروغه من کاملا ایمان دارم بختک ها میتونه دیدن اجنه یا به بدترین شکل باشه

کمک من هر موقع دچار بختک میشم به زور بیدار میشم.میترسم یه با بگیره خواب به خواب برم.و برم تو کما.چه کار کنم.آدمی هستم که غذای سنگین هم نمیخورم.بیشتر سبزی جات میخورم

سلام منم ده سالیه دچارش هستم اوایل نفسم هم بند میومد اما هفت سالی هست کاری به نفسم نداره کل بدنم فلج میشه فقط سر انگشتای پام رو تکون میدم یه حس وحشتناکه مغزم می خواد از سرم بزنه بیرون هر لحظه میگم مردم ولی خیر می گذره یه سری که بختک گرفتم چند سال پیش در حین بختک کسی با صدای وحشتناک گفت انسانهای قرن دو هزار یه سال هم تو ماه رمضون شبی پنج با دچارش می شدم تا حالا نمردم شانس اوردم چون حسش قابل توضیح دادن نیست هنوز هم می ترسم موقع بختک چشمام رو باز کنم

اونايي كه ميگن از غذاست يا ارتباط با نحوه تغذيه داره لطفا يكسري غذاهايي كه باعث اين امر ميشه را ليست كنن تا مشكلات همون كسايي كه مشكل دارن حل بشه و همينطور بحث علمي شما اثبات بشه.....با تشكر از تمام دوستان ....ارزوي آرامش براي همه دوستان را دارم.

با سلام
لطفا از گسترش اطلاعات غلط خود داری کنید .. طی صحبت های شما فهمیدم شما هیچ اطلاعاتی در این زمینه ندارید و با این عالم معنوی و روحانی آشنایی ندارید
بنده هم از زیر ۵ سال دچار چنین پدیده ای بودم و هیچ ارتباطی با نوع غذا ندارد چون تمامی مواردی که گفتید باید رعابت بشه اصلا در وعده های غذایی من نیست
این حالت نوعی ارتباط با عالم معنوی بالاتر از فیزیک هست که برخی از آدمها بدلیل باز بودن چاکراهای بدنی و بالا بودن انرژی به سطح میرسن و به نوعی دچار سفر روح ناموفق میشن
شما بهتره اطلاعاتت را توی این زمینه بیشتر کنی و این را هم بگم که این عالم چیزی نیست که من یا شما و حتی هیچ روانشناس دیگه ای با علم انسانی خودش بتونه ثابت کنه
بنده رشته ام الکترونیک و در این زمینه تحقیقات پیچیده ای کردم و برای ضبط کردن این حالت به ساخت دستگاه EVP رو آوردم
شما کلمه EVP را توی گوگل سرچ بزن و میبینی که در کشور های پیشرفته از این عالم حتی صدا برداری هم میکنن
انسان زمانی که میمیره تا مدت ها توی این حالت هست تا زمانی که جسمش تجزیه و تحلیل بشه
برای همین میگن شب های اول قبر فشار زیاد میاد و سنگین
این را بدونید که هرچیزی که از قدیم گفته میشده واقعیت داره (البته نه به شکل خرافی)
دلیل نمیشه اگه ما در این دنیای صنعی گیر کردیم و بدور شدیم از این واقعیت ها همه حقیقت های طبیعت و عالم معنوی بالاتر از خودمون را انکار کنیم و بگیم چون غذای چرب میخوریم اینجور میشیم
خیلی ها هستند بدترین وعده های غذایی - استرسی - بیخوابی و .. دارن ولی با این عالم آشنایی ندارند و بالعکس
این بحث خیلی سنگین تر از چیزی که بشه اینجا در موردش صحبت کرد
بنده ساعت های زیادی را بصورت جلسه های حضوری با چنین افرادی سپری کردم و تحقیقات زیادی کردیم ولی جواب کاملی نمیشه در این دنای فیزیکی براش پیدا کرد
علم انسان خیلی محدود تر از اون چیزی که بتونه برای عالم خارج از محیط زندگیش جوابی شفاف داشته باشه برای همین از هرچیزی سر در نمیاره اون را انکار میکنه و از هرچیزی ضعیف تر باشه اون را نابود میکنه
این ذات بشر

بابا این مطلب راجبه بختکه که علاءمش اینه که تو حالت خواب بیداری که چشماش مبارکتون سنگینه بیدار میشین میفهمین که نمی تونین حرکت کنین و صدا اسبات تولید کنید که ما بش میگیم بختک اما این موجود خیالی به نام بختک نی و اون یک فلج خواب که دانش مندان کشف کردن با تشکر مردم

خدارو شکر از خرافه در امدیم عجب موجود باطلی ساختیم دفعه بعد که هم چین مشکلی پیش امد برام سعی میکنم خونسردی خودمو حفظ کنم تا از این وضعیت فلج خواب در بیام و دیگه وحشت زده هم نمیشم

با سلام و تشکر از نویسنده مقاله...من تک تک نظرات رو هم خوندم
چیزی که برام جالب بود تشابه حالات دوستان هنگام بختک بود با اتفاقهایی که برای خودم در اون حالت اتفاق می افتاد
من قبلا وقتی که حدودا ۲۰ سالم بود دچارش میشدم... بطوریکه با یک صدای تیز سوت مانند که بصورت ممتد بود این حالت شروع میشد و نورهای رقصنده ای رو با چشمان بسته میدیدم... صدا طوری بود که انگار میخواست بزور وارد گوشهام بشه و در زمینه ش صداهای نامفهومی هم وجود داشت... در این حین تنفس و تپش قلبم هم سریع میشد... جالبترین بخش اینه که کاملا هوشیار میشی ولی جز بازکردن چشم و نگاه به اطراف نمیتونی حرکت دیگه ای بکنی و در عین حال تعرق بدنت هم بالا میره و گرم میشی...انگار یه حالتی به آدم دست میده که روحت میخواد از گوش و سر و صورت و سینه ت بزنه بیرون...
البته یکسری دوستان فکر میکنن که چرت و پرت میگم ولی حقیقتا چندین مرتبه تجربه خروج از کالبد هم در اون حین داشتم...
حتی رویایی بسیار روشن که شخصی نورانی بهم گفت ازت بدم میاد!!!!!
بد نیست بدونید که اخیرا فیلمی مستند به دستم رسید تحت عنوان کابوس که در این مستند دقیقا همین اتفاقها و حالات برای افراد مصاحبه شونده رخ داده و جالبه که حالات بسیار مشابه هم هست...
حتی اون حالتی که یکی از دوستان نوشته بودن که هیبتی رو سوار به روی خود احساس میکردند که بیشتر به حالت موقع رابطه جنسی هست هم حس کردم!!!
البته خدا رو شکر به مرور دیگه دچارش نشدم و از اون اتفاق ۱۵ سالی میگذره
البته من برای مبارزه با اون حالت پتو رو روی گوشم میگشیدم و احساس میکردم نمیتونه وارد گوشم بشه و راحت میخوابیدم...
و همین موضوع میتونه خودش تلقین باشه برای اینکه خودمونو شرطی کنیم که مثلا با فلان کار دیگه این حالت بهمون دست نمیده....
به هر حال براتون آرزوی آرامش میکنم و اینکه اون مستند رو اگه تونستین ببینین...

سلام
من نظرات همه ی دوستان و خوندم خب بعضیا در مورد تجربه هاشون صحیت کرده بودن که اصلا بختک نیست شاید دلیل دیگه ای داشته باشه
خب در مورد جنم نمیشه انکارش کرد چون در قران اومده ولی از زمان حضرت محمد اونام یکجورایی کنترل شدن حالا استثناش بماند.
اما بختک دقیقا فلج شدن و احساس خفگیه و فریادی که به نظر خودمون بلنده ولی در اصل صدای نیست که کسی بخواد بشنوه و به قول یکی از دوستان در درون ماست.و تا تکون خوردن انگشت این حالت ادامه داره به ساعتم کشیده نمیشه زیر دقیقه اتفاق میوفته
خب من توجیح علمیشو بیشتر قبول دارم تا جن و هیولا و این حرفا .البته نظر بقیه هم محترم است.

موفق باشید

سلام. یکسری نظرات رو دیدم. برای من در گذشته فقط یکبار اتفاق افتاد. دیگه تکرار نشد تا اینکه ازدواج کردم. الان هر صبح وقتی تنها خوابیدم کسی پیشم نیست اتفاق میافته. هر دفعه هم نوع رخداد فرق داره...یکبار شبیه یه نفر میشه...یه بار منو میکشه )با رختخوابم) یه بار روم میافته قهقهه میزنه...یه بار هم یجوری بود که انگار میخواد روحمو بکشه بیرون....در ضمن دیده بودم فقط رو حالت خوابیده به پشت اتفاق میافته که من تست کردم به شکم خوابیدم بازم اتفاق افتاد...فقط هم با گفتم اسماء الهی و بسم الله الرحمن الرحیم آرامش میگیرم همون لحظه و بیدار میشم....این چندباری که اتفاق افتاده دقیقا از زمانی که ازدواج کردم در خونه همسر رخ میده...در حالی که خونه تنها میخوابم چیزی اتفاق نمیافته
در ادامه حرفم باید بگم که هر موقع برام اتفاق میافته میتونم دستمو بیارم بالا تقلا کنم که ولم کنه یا مثلا دفعه آخر سر و گردنمو کامل آوردم بالا ولی نتونستم بچرخونم به طرفش

من سالها پیش حدود ده سال پیش دچارش میشدم حتی بچه و پدری که آزارم میدادن از جسمی که‌روم‌میفتاد حس میکردم چه طور هست بهش گفتم خواهش میکنم کاریم نداشته باش و بعد اینکه دست بچشو گرفتم دیگه سرغم نیومدن تا اینکه خونمونو عوض کردیم اینجا ه. از گاهی این اتفاق میفتاد اما خیلی زود رفع میشد من چیزیو نجربه کردم که برام سخته گفتنش چند وقت بود گوشام چنان داغ میشد انگار توی گوشم داد میزدن توی خواب فشار زیادی بهم‌بود بعد مدتی گوشام کامل کیپ شد من کاملا مثل ناشنواها شدم رفتم دکتر پروفسر بود بمن‌گفت به عمرم همچین چیزی ندیدم گوشهات موم گرفته شده فکر کرد خودم اینکارو‌کردم مثل سنگ سفت شده بود بعد یک‌هفته قطره انداختن گوشمو شستشو داد و درست شد حالا بعد دو ماه دوباره تو بیداری‌و‌خواب صداهایی میشنوم گاهی که میخوابم صداهایی شبیه حرف زدن تو گوشم و فریاد میشنوم چنان گوش دردی میگیرم از خواب پا میشم گوشام داغ داغ هستش.وقتی بیدار میشم صداهای پچ پچ‌میشنوم و یکی مدام به دیوار و‌سقف میزنه من ایت الکرسی و ناد علی میخونم میبینم صدا‌کمکم ککم‌و اروم میشه

بختک ی جن هست من دیشب گرفتار شدم نتومستم حرف بزنم ولی قیل اینکه دراز بکشم یا بخوابم فک کنم دیدمش ولی بسم االله و زکر نکفتم خیلی اذیتم کرذ حتما از طریق ی مولا پیداش میکنم و دلیل کارشو میپرسم دوستان ن من خرافاتیم ن دیوانه من کارشناس پرستاریم و تحصیل کرده و اینو ب جدمیگم بختک جن هست ن چیز دیگه صدایی شبیه گاو داشت نمیدونم اون لحظه فقط میخواستم باهاش حرف بزنم ولی نزاشت قفلم کرده بود

اینکه بختک یافلج خواب دقیقاچیه پیشنهادمیکنم به سایتای دیگه هم سری بزنیدمن خودم بارهادچاراین شدم.ولی بادرنظرگرفتن این موجودات الکی ترس خودتونوزیادمیکنین.وقتی یه بچه روتنهاتواتاق تاریک رهاکنین ممکنه چیزاهایی ببینه وصداهایی بشنوه واین طبیعیه چون ترسیده وفلج شدن ماهیچه هاهم شدیداادمومی ترسونه وموجب توهمات میشه...نوارمغزی که دروغ نمیگه...قبلاهم برای بسیاری ازچیزهایی که علمی نداشتن خرافاتی بوده...آروم باشین وتواون لحظه بدونین یه مسله کاملاعلمیه وقرارم نیست براتون اتفاق بیفته کم کم کامل بیدارمیشین تلاش برای حرکت انگشتان وپلک هم ممکنه کمک کنه

سلام من همه نظرها رو خوندم
این حالت ربطی به تنهایی نداره من که تا حالا دچارش نشدم ولی همسرم چند بار به بختک دچار شده و تنها نخابیده بود حتی بچمون هم باهامون بود
همین دیشب بود که من کنارش دراز کشیده بودمو فیلم میدیدم و اون با بچم خابیده بود من اصلا خبر نداشتم فیلم طنز میدیدم ولی یه حس خوفی داشتم انگار یکی دیگه تو اتاق بود حس میکردم که بالا سرمه ولی توجه نمیکردم نیم ساعت بعدش همسرم بیدار شد و ساعتو پرسید و بعد خابید تا ساعت۳ خابم نمیبرد همش ترس داشتم
صبح بیدار شدنی بهم گفت که موقعی که شب بیدار شده بود در واقع بختک گرفته بوده ولی نگفته که من نترسم در حالی که من حس میکردم پس ربطی به تنهایی نداره
یا ربطی به توهم فردی که بختک گرفته نداره چون من خودم که از قضیه کلا بی خبر بودم حس میکردم و کلا خوف کرده بودم حس بدی بود و با اینکه خابم میومد نمیتونستم چشمامو ببندم و بخابم

سلام.من واقعا خسته نباشید به همه ی کسایی که بختک یا فلج خواب شدن یا میشن میگم.با تمام احترامی که نسبت به کساییکه نظر دادن دارم و بعلاوه اینکه نظر من هم احترام قاعل بشن.من خودم یه ادم مذهبی هستم و اجنه و شیطان رو انکار نمیکنم.این بختک یا فلج خواب میتونه کار اجنه باشه یا بر اساس مصرف اغذیه یا ترس یا واهمه طبق نظراتی که خوندم.اتفاقا از نظراتی مثل در میان گذاشتن تجربیات یا تحقیقاتی که انجام شده بود در این ضمینه مثل اقای جلال.من خودم یکبار گرفتم و بدنم کاملا در بیداری کامل بود و فقط گردنم بالا نمی اومد طوری که انگارکسی گرفته بود و وقتی بلند شدم راحت تونستم به سمت والدین برم و صداشون کنم ولی از بیدار کردن انها منصرف شدم.من به طوری قبول کردم که میتوان با به زبان اوردن اسماء الهی یا عوض کردن جای خاب یا کنار گذاشتن ترس و واهمه انرا دور کرد.من خودم وقتی خواستم به فحاشی کنم گویی میخواست ظاهر بشود یا شاید من توهم زده بودم.و درست در شبی بود که من یادم رفته بود وضو بگیرم که بخوابم و مدت ان دو دقیقه بود که من با کنار امدن با ان و به بی اعتناعی به ان توانستم انرا خنثی کنم یا برانم یا هرررچی... .
و برام جالب بود که بعضیا میگفتن که اجنه میخواستن منو مجبور کنن به مصیحیت برویم یا از الله دوری کنیم یا غیره..من نمیگم اینها دروغ است بله من همه ی نظرات رو قبول کردم و بعضی از انها خیلی ترسناک بودن و کسایی که مداوم در این موقعیت قرار میگیرن باید بگویم میگذرد به خودتان سخت نگیرید و باید اعتقادتونو به خدا محکم کنید و به خودتون القا کنید که او کسی قادر به گرفتن جان از شما نیست.

سلام من چندین سال دچار بختک شدم ولی تقریبا یه سال هر هفته یا هروز میبینم بعضی شبا دوبار یا سه بار واقعا زجر اوره و هم ترسناکه و جالب اینکه من هر بار در خواب یه چیزی رو به عنوان اون جن یا بختک یا فلج در خاب میبینم خیلی تلاش میکنم بیدار بشم ولی حتی بعد از اینکه بیدار میشم تازه ترس و وحشتم شروع میشه ای دل غافل من بیدارم ولی نمیتونم از جام بلند بشم اتاقم رو میبینم و کاملا خودمو هوشیار حس میکنم حتی وسیل اتاقم رو میبینم که به من خیره شدن شاید فکر کنید احمقم ولی یه بار دیدم صندلی گوشه اتاقم زل زده بهم و داشت منو از راه دور خفه میکرد به اون خدایی که میپرستید دیونه نیستم راس میگم من همه جوره جوره دچار این بختک میشم ولی هیچ کاری نمیتونم بکنم جوری دست و پا میزنم که انگار دارن سرمو میبرن بخدا الان که دارم اینو مینویسم چشام پر از اشکه و موهای تنم سیخ شده من خیلی وحشتناک دچار بختک میشم جوری به درو دیوار مشت میزنم که فرداش میبینم بدنم درد میکنه ویا کبود شده یه سری سایه سیاه میبینم که پاهاش از زمین فاصله داره و سمت من میاد یه بار میبینم روحم داره ازم جدا میشه و از زمین بلندتر ایستادم و به خودم خیره شدم یه بار میبینم یه چیزه ترسناک روی بدنم نشسته و داره خفم میکنه دکترم رفتم ولی نتیجه ای نداش در ضمن تا یه نفر منو خیلی محکم تکون نده از خاب بیدار نمیشم.امیدوارم یه روز از شر این بختک رها بشم اگه کسی میتونه کمکم کنه لطفا پیام بذاره ممنون میشم.

سلام من علی هستم ۱۶ سالمه... من خودم رو همین ۱۵ دقیقه پیش گرفت.من مطمئن دقیقا نیستم آخه من توانایی این رو ندارم که تشخیص بدم کدوم یکی ۱۰۰در۱۰۰ حقیقت داره من که ۲ تاشون رو قبول دارم. من اخیرا ترسم کم تر شده نسبت به قبلا آخه برام زیاد اتفاق افتاده. برای من از حدودا ۴ ماه پیش شروع شدش.من خودم فکر میکنم که بختک به خاطر به هم ریختن وقت خواب اتفاق میافته آخه من رو دقیقا هر وقت شب دیروقت خوابیدم گرفته. با این که ترسم کم تر شده ولی هنوز خیلی ترس دارم.ازش متنفرم. فقط میخواست بگم وقتی که شما رو بختک میگیره فقط سعی کنین بدنتون رو تکون بدین و در حین تلاش برای تکون دادن بدن اسم خدا رو فراموش نکنین و مطمئن باشین تا وقتی که خدا اجازه نده هیچ آدمی بر اثر بختک نمیمیره :)

سلام
این اتفاق نیم ساعت پیش برای پسرخالم افتاد،منوپسرخاله ام توخونه تنهاییم وتامن رفتم دستشویی وبرگشتم پسرخالم گفت که داشته می مرده ونمی تونسته نفس بکشه وازبختک گفت،چیزی که خداروشکرتاالآن تجربه اش نکردم،چیزی که ازپسرخالم شنیدم اینه که برای جلوگیری ازبختک توتاریکی مطلق نخوابید،ودرمکان ساکت نخوابید،می تونیدازموبایلتون برای ایجادصداوجلوگیری ازبختک استفاده کنید،چون نوروصدامی تونه کمک زیادی به بیدارشدنتون ازخواب بکنه،امیدوارم مفیدباشه

سلام،حتماازروشنایی وصدای قبل خواب مثل رادیو،هندزفری،موزیک گوشی وهرچیزی که می تونه این دوتاعامل روایجادکنه استفاده کنید،چون شمابرای بیدارشدن نیازبه محرک دارین،این دوعامل محرک های خوبی هستن

اگه كلاً ربطى به چيزاى ماورائى نداره پس چرا تو اون حالت انگار يكى با آدم حرف ميزنه؟ دفعه قبل كه اين حالت برام پيش اومد يكى همش بهم ميگف تازه اول مشكلاتته ديگه راحت نيستى خوشيات تموم شد. همش همينو بم ميگف. تو اون حالت هم لاحول و لاقوة الا بالله ميگفتم چندبار، هم ناس و فلق خوندم. هرشب قبل ِ خوابم بسم الله ميگم، نمازم ميخونم كلاً. اصلاً نميفهمم اين اتفاق چيه. ٢١ سالمه و اخيراً يكى دوساله درگيرش شدم. قبلا خواهرم همش اينجورى ميشد، حالا اون نميشه من ميشم. غذاهامونم كه تغييرى نكرده هميشه يه جور غذا ميخورديم و ميخوريم. چيزى تغييرى نكرده.
يه چيز ديگه اينكه تو كامنتا ديدم ميگن به پشت خوابيدن تاثير داره، ولى اون دفعه كه خيلى شديد برام اتفاق افتاده بود من به پهلو خوابيده بودم، مسافرتم بودم. تو هتل، كنار مامانم و خواهرم، تنها هم نبودم.
من احساس ميكنم آگاهى هايى كه كسب كردم ازم گرفته ميشه تو اون حالت بخاطر همون خلائي كه ايجاد ميشه اين حالت پيش مياد. ولى راجبش هنوز تحقيقي نكردم.

منم میگم بختک وجود داره اگه بخاطر غذاس ادم فقط سنگینی احساس میکرد من از ترس دیگه نمیدونم چیکار کنم بخدای احد که امیزش میکنه با من از ترسمم نمیتونم به خانواده یا کس دیگه بگم خیلی میترسم و هر کاریم میگم تو خواب انجام میده

سلام.من کاری به اعتقاد شخصی کسی ندارم.بعضی ها میخوان باور کنن و بعضی ها باور و اعتقادشو ندارن و نمیخوان باور کنن.ساعت ۴:۰۵ صبح بود کنار همسرم خوابیده بودم مثل خوابو بیداری بود صدای پا که با دو میوومدم سمتم اولین فشاری که احساس کردم رو شونه ی چپم و بعد شونه ی راستم بود.بعد احساس خفگی کردم سعی میکردم حرف بزنم نمیتونستم دست راستمو سعی میکردم بکوبم رو زمین بعد از کمی تقلا میتونستم دستمو بکوبم زمین و داد کشیدمو کمک خواستم.وقتی بعدش به اون لحظه فکر کردم خیلی برام جالب بود خواب بودم اما دورو اطرافمو میدیدم و صدای پایی که محکم کوبیده میشده میشنیدم.بعضی ها گفتن گوشمون قبلش سوت میکشید.درسته گوش منم همینطور.یه مدته کلا خواب میبینم که دارن خفم میکنن.دفعه ی قبل که اینجوری شده بودم داد کشیدمو گریه کردم همسرم بیدارم کرد اما تا ۱۵ دقیقه نمیتونستم گردن به پایینو تکون بدم.البته توو خواب گریه کرده بودمو کمک میخواستم.احساس میکنم که اگه همسرم متوجه نشده بود خفه میشدم.حالا نمیدونم بختکه یا جنی اذیتم میکنه یا کسی برام دعا نوشته.اینا از قدیم بوده کسی نمیتونه بگه نیستو خرافاته و این حرفا قران بودنشو تایید کرده حضرت سلیمان و.... اگه کسی نظری درمورد اتفاقاتی که برام میوفته داره برام بنویسه!!!

سلام من دوبار این حس و تجربه کردم دفعه اول دقیقا حس کردم بالای سرم یکی راه میره به وضوح پایین رفتن بالش و حس کردم زیر سرم خاستم بلند شم نمیزاشت تنها چیزی که به ذهنم اومد اسم علی بود داد میزدم علی علی جان به خداوندی خدا راست میگم نمیدونم چرا ولی میگفتم علی علی جان بعد داد زدم خدا خدا دیگه اون حس و نداشتم...

سلام

اره درسته دقیقا همین حالتی گفتین هست جدیدا خیلی پر خوری میکنم به مدت پنج دقیقه نفسم بالا نمیومد و هیچ یک از اعضای بدنمو نمیتونستم تکون بدم و حتی میخواستم حرف بزنم اما قدرتشو نداشتم ممنون از اطلاعات علمی که در اختیارم گذاشتین

عزیزان من فردا من راه درمان رو میگم

سلام.من در مان رو می دونم

یه بار بختک اومد سراغم تو هوشیاری بودم اما چشامو بسته بودم بهم گفت از من اطاعت کن تا تبدیل به خائنت کنم .صداش صدای یک مرد بود .بعضی وقت ها که میاد سراغم من می خوام با دهنم و زبونم آیه قران بخونم اون بختکه میادیکی از دندانها مو یا دندان های جلویی ام رو فشار میده بطوری که می خواد بشکنشون بعدمن قبل از اینکه دندانهایم بشکنه دیگه ترجیح میدم با ذهنم آیه قران بخونم .یه با ر فقط سرم رو قفل کرده بود یه بارم دستش یا شاید پایش رو رو دستم حس کردم .یه بار با اینکه بدنم رو قفل کرده بود سعی کردم دستمو بالا ببرم و موفق هم شدم اما به زور ،اخه بختکه زور میداد ولی زور من زیاد تر بود اخه با اینکه دستم قفل بود تونستم دستمو تکون بدم.

به نظر من ما باید روحمان را قوی کنیم ایمانمان را به خدا وروز قیامت و اخرت زیاد کنیم به طوری که به یقین برسیم سعی کنیم اخلاقمون رو به خوب بودن عادت بدهیم بیاین اخلاق های بدمون رو سر کوب کنیم و اخلاق های خوبمان را پرورش بدیم ..شاید فکر کنی این امر سخت باشه ولی اینطور نیست اولاش سخته ولی خیلی زود آسون میشه برات .من این تجربه رو داشتم اولاش برام سخت بود ولی بعد برام آسون شد و این امر برام آرامش آورد.مگن دنیا چند روزه مگن چند سوایی قراره اینجا بمونیم که میایم آخرتمونو خراب میکنیم تا حالا اومدیم در مورد وجود خدا عمیقا فکر کنیم وجودشو حس کنیم یا نظاره گر بودن خدا بر اعمالمون را حس کردیم .یه لحظه فایده نداره وجود خدا رو حس کنیم باید همیشه و همه جا وجود خدا رو حس کنیم چون اگه یه لحظه وجود خدا رو حس نکنیم پس باید بدونیم اون لحظه شیطان در عوض کنارمونه.و می خام بگم که روح انسان اگر قوی باشه شیطان نمی تونه روی اون غلبه کنه چون باید قوی باشی که بتونی روی ضعف غلبه کنی و این میسر نمیشه مگر اینکه رو حون رو از آلودگی ها پاک کنیم و به پاکیزگی زینتش بدهیم.بچه ها هیچوقت از شیطان نترسید از روزی بترسید که قراره در پیشگاه پروردگارمان با شرمندگی بایستیم .واقعا اگر این لحظه رو یه لحظه حس کنیم می بینیم که چقدر نگران خواهیم شد.واقعا ای کارهای پلید و زشت می ارزه به این نگرانی و آتیشی که قراره بابت این کارها بخوریم اگه با چشامون این اتیشو این شرمندگی رو میدیدیم هیچوقت این کار های زشت وپلید رو انجام نمی دادیم.و اینک توصیه دیگر من اینه نذارین عقیده های غلط و اشتباه تو ذهنتون تثبیت بشه در مورد عقیده هاتون تحقیق کنید عقیده های درست رو پیدا کنید و بپذیرید ..

سلام و خسته نباشی خدمت دوستان من بسیاری از کامنت هارو خوندم و خیلی چیزایی که دوستان اشاره کرده بودن رو درک کردم ولی حالت هایی که برای خودم پیش اومده رو ندیدم. واقعا هم از خوندن کامنت ها گیج میشدم هم نظر علمی درسته هم معنوی ... من الان بیشتر از یک ساله که این اتفاق برام میوفته .اولین دفعه ای که دچار نمیدونم میشه گفت این حالت شدم به این صورت بود که من شهر دیگه ای درس میخوندم و صبح زود که رسیدم خونه هم خونه ی من داشت میرفت دانشگاه من چون خیلی خسته بودم گفتم تا تایمی که برمیگرده میخوابم .وقتی که رفت و من خوابیدم بعد چند دقیقه متوجه حضور مامانم و داداشم شدم و از اینکه اونا بودن تعجب کرده بودم به خودم اومدم دیدم خوابم بعد دوستم اومد و داشتم چیزایی که دیده بودمو براش میگفتم که یادم اومد اونم رفته بود دانشگاه! بعد وقتی پرسیدم نکنه توام فلانی نیستی با خنده ی بدی جواب داد و گفت از کجا فهمیدی اون دفعه یاولی بود که من خیلی وحشتناک اذیت شدم به قدری که میومدم از جام بلند شدم و بهم میگفتن بیخودی تلاش نکن نمیتونی و من با نه گفتن بسیار و با صدای جیغ وحشتناکی بلند شدم حتی در اون لحظه گفتم که اگه اذیتم نکنین دیده هامو برای کسی نمیگم ! و بعد از اون به مرور این ایتفاق تکرار شد اوایل فقط وقت هایی که تنها بودم اذیت میشدم و جالب اینکه صحبت میکردن و دقیقا با حرف زدن یا خنده بیدارم میکردن بعدها دیگه در حضور کسای دیگه هم اذیت میشدم نمیدونم دوستان مانند من میشدن من خیلی از وقتا بدنم کبوده حتی ضربه هایی که بهم وارد میشه دردشون رو حس میکنم نمیدونم شاید همون گرفتگی باشه ولی خیلی زیاده من حتی سوره هارو میخونم هرکارمیکنم بعضی وقتا بی فایده است ولی تنها تجربه ای که داشتم که خوب شدم این بود یه مدت واقعا نمازمو خیلی با ارامش و اول وقت میخوندم و دیگه ارامش کامل توی خواب داشتم .ولی بازم میگم من نمیگم این چیزایی که دیدم جنه نمیگمم نیست . چون دلایل علمیش هم منطقیه . ولی هرچی که هست حس میکنم با نزدیک شدن به خدا رفع میشه چون تنها ادما زمانی به ارامش میرسن که به خدا نزدیک باشن .
مرسی از همه دوستان امیدوارم هم من هم همه ی عزیزان که دچار این مشکلن به ارامش برسن چون خواب خوب یه موهبت الهیست ..

سلام دوست عزیز!من میدونم این چیزهایی که می بینی چی هستن،از این حرفی که می زنم نترس ،این چیزهایی که می بینی جن بد هستند .در این دنیا هم جن مسلمان وخوب وجود داره هم جن بد .برای رهایی از جن های بد باید زیاد قرآن بخوانی،چون وقتی جن های کافر وقتی صدای قرآن را می شنوند می سوزند در آتش .نمونه جن مسلمان و خوب:خواهرم در اتاقی تنها خوابیده بود که نصف شب در فصل زمستان از شدت سرما بیدار میشه دو جن یکی به صورت منو یکی به صورت مادرم را میبینه که دارن با هم گفت وگو می کنن خواهرم به جنی که شبیه من بود میگه سردمه برام پتو بیار و اون جن یک پتو بر میداره روی بدن خواهرم میندازه جالب اینجاست که این پتوی من بوده و اون شب روی بدن من بوده ،و خلاصه صبح روز بعد میشه خواهرم بیدار میشه اما پتو رو روی خودش نمیبینه میاد پیش من و بهم میگه چرا پتویی که روی من انداخته بودی رو برداشتی من میگم من پتویی روی تو نینداختم خواهرم میگه مگن تو پتو رو نصف شب اون هم دو لایه که سردم نشه روم نداختی ؟من بهش گفتم نه!اون گفت پس اونا کی بودن خلاصه برامون جریان رو تعریف کرد و فهمیدیم این هایی که روی خواهرم پتو پهن کردن جن بودن اما جن خوب ودرستکار.نمونه جن بد:مادرم در مازندران در خانه ای آپارتمانی در زمان مجردی در کنار پدر و مادر خواهر و برادرانش زندگی میکرد در ان خانه یک جن بد و کافری بود که مادرم رو اذیت می کرد شبها می اومد سراغش نمی گذاشت بخوابه پاهاش رو قلقلک می داد دم گوشش می اومد حرف می زد می گفت نخواب نخواب بیدار شو .مادرم این رو با خانوادش در میان می گذاشت خانوادش اهمیت نمی دادند کار هر روز جنه شده بود اذیت کردن مادرم تا اینکه یک روز مادرم از رخت خوابش بلند میشه میبینه همه خانوادش لخت مادرزا خوابیدن ترسید بلند جق زد همه خانوادش از جق مادرم بلند شدن به طرف مادرم دویدند ولی مادرم همچان اونا رو برهنه می دیدکه دارن به طرفش میان می گن چی شده که یکدفعه مادرم اونارو دیگه با لباس دید مادرم جریان رو برا اونا تعریف کرد خانوادش تصمیم گرفتند محل سکونتشان را با همسایه طبقه پایینی جابه جا کنن .در طبقه پایین پیره مردی زندگی می کرد وقتی اون پیرمرد تواون خونه ای که جابه جا کرده بود زندگی کرد بعد چند روز گفت این خونه ای که به من دادید داخلش جنه .این جنه هر روز اذیتم میکنه .خلاصه می خوام بگم که این جنی که دوست عزیز ما می بینه جن کافر هست و یه چیزی میگم آویزه گوشتون کنید همیشه هر جایی که هستید به یاد خدا باشی و خدا رو یاد کنید قرآن زیاد بخونید لبته با حضور قلب و نماز های واجب رو جا نیندازید سعی کنید نماز شب بخوانید خلاصه با کار هایی که خدا امر به اطاعتش داده روحتون رو قوی کنید نگذارید شیطان شما انسان های والا را از خودش پست تر کنه و شما رو برده ی خودش کنه .چون شیطان برای برای تسلط بر انسان نیاز داره که قوی تر اون بشه اگر موفق شد با گمراه کردن اون انسان قوی بشه میتونه تسلط روی اون انسان پیدا کنه..

دوستان من راستی می دونستی د جن های نادان و کافر ممکنه وارد بدن انسان بشوند و به جای روح انسام خودشون حرکت بدهند جسم انسان رو و حرف بزنند بجای انسان.البته وارد بدن کسانی می شوند که روح ضعیفی دارن .یه جنی وارد بدن یه دختری شده بود مسیحی بود بهش گفتن چرا وارد بدن این دختره شدی ؟گفت :حواس خودش نبود من وارد بدنش شدم .ازش پرسیدند چطوری وارد بدنش شدی گفت :از پشتش .وقتی اون طرفی که می خواست جنه رو از بدن دختره در بیاره قرآن می خوان اون جنه جیق و فریاد می کشید طرف رو تهدید می کرد که با جادو نابودش میکنه .خلاصه یک ماه با این جنه بحث کردند جنه رو مسلمان کرند و از بدن دختره درش آوردند زمانی که هنوز مسلمان نشده بود و بعد از بحث های پیاپی میان طرفو جنه ،جنه گفت :الان۲۰۰۰یا چند هزار یا صد نفر جن که من راوی عددش رو یادم نمیاد که جنه گفت چند نفر،جن مسلمان شیعه شدند .طرف گفت طایفت مسلمان شدند حق رو قبول کردند ولی تو هنوز حاضر نیستی مسلمان بشی و از بدن این دختره خارج بشی؟خلاصه طرف خیلی باهاش بحث کرد تا اینکه مسلمونش کرد آخرش.و طرف بهش گفت از انگشت سبابش در بیا و دیگه وارد بدنش نشو .جنه هم در اومد.خلاصه دوستان هر جا که میروید بسم الله و صلوات بفرستید چرا که فقط ما جونمون از دست جن های بد در خطر نیست بلکه جونمون بیشتر از انسان های بد در خطره .پط بسم الله و ذکر ویاد خدا ما رو از شر انسان جن در امان می داره .راستی در مورد اینکه ابعضی از انسان هااحساس می کنن که کسی داره تو دستشون یا پاهاشون یا...که غیر عادی هست بدونید این ها جن هستند و دوست دارن باهاتون رابطه برقرار کنن و ممکنه جن خوب و مسلمان باشه که اگر جن خوب باشه دردی احساس نمی کنید و اذیت نمیشوید وممکنه جن بد و کافر باشه که در این صورت شپا اذیت خواهی شد و حتی ممکنه صدمه هم بهتون برسونه .خدا برای رهایی از این اجنه دارو و درمان زیادی داده که می تونید استفاده کنید

اگر بختک غلبه بلغم است پس به این سوالم جواب بدهید .چرا وقتی در گیر بختک می شوم و کسی من را بیدار می کند این حالت از من می رود میشه بیشتر توضیح بدهید؟

من سی و سه سالمه واین اتفاق خیلی برام افتاده و دیگه برام عادیه شده و تقریبا شاید هرشب یا حداقل هفته ای یکی دوبار برام اتفاق میافته
با توجه به اینکه در اون حالت احساس میکنی چشمات میبینن و به زحمت می تونی فریاد بزنی تا اطرافیان متوجه بشن بیان بیدارت کنن اما کنترل بدنت دست خودت نیست.و در این حالت ممکنه یه چیزایی ببینی که شاید بهش بگی جن یا روح و یا شایدم اوهام باشه
من صد درصد نمیگم جن و... نیست وصددرصد هم نمیگم مشکل فیزیکی و ...هم نیست
طبق تجربه مواقعی که شام بسیار میخورم یا ورزش سنگین میکنم و یا استرس دارم معمولا شبش این حالت برام پیش میاد و ۹۸درصد موارد مربوط به حالتی است که به پشت میخوابم(اینه که میگم نمی تونم بگم صددرصد جن و ماورا طبیعه است)
و به این دلیل هم نمی تونم بگم صد درصد مشکل فیزیکیه چون در اون موقع چیزای عجیبی میبینم چون چشمام بازه مثلا در کنار اینکه خانواده ام رو میبینم که خوابیدن و با صدای من بیدار میشن و بطرفم میان ، کسای دیگه ای که من فکر میکنم جن باشن می بینم که خانواده ام در اون لحظه ندیدن،و مخصوصا وقتی در اتاق تنهام به سراغم میان و پتو رو از بدنم میکشن. عجیب تر اینکه بعضی مواقع انگار که روح از بدنم جدا شده خودم هم می بینم که دارم فریاد میزنم و اطرافیان هم میبینم و وقتی که براشون تعریف میکنم که اون موقع تو اینکارا رو کردی تعجب میکنن و میگن مثلا اون موقع تو پتو رو سرت بود و یا رویت اونور بود.اینه که میگم نمیشه گفت صد درصد فیزیکیه

خب عزیزم شما باید به جای فحش آیات قرآن رو براش تلاوت کنی.اگر فحش بدی که اون خوشحال میشه بیشتر سربه سرت میزاره تا تحریک بشی..

ببرای رهایی از جن باید بدونی حرز ابی دجانه چیست.

سلام اقا واقعن ارامش رو از ادم میگیره .همیشه اول خواب میبینم ..خواب عادی وقتی تموم میشع بیدار میشم و میبینم هنوز صب نشده و کاملا به اطراف خودم هوشیارم ولی همینجور ک دارم سقفو یا اطرافو نگا میکنم یهو سیاهی مطلق میبینم و منو مهار میکنه ی بار ک از جلوم رد شد و تا دید دنبالش کردم با چشم برگشت و منو مهار کرد.قبلا هروقت بشکم بودم میوفتاد روم و اصن نمیزاش سرمو برگردونم ببینمش ولی الان دو.سع باره دیدمش ولی بخدا اگ بخاد غ از سیاهی بیاد منو بگیره مهارم کنه بخدا سکته میکنم و میمیرم...ترس داره اولش ک میگیرت..

سند خونمون گم شد و تو جایی صد بارگشتیم تو اتاقم پیداشد... هنذفری داداشمم همین طور و دیروز رو مبل افتاده بودالانم شارژرم نیست حالا این هیچ ربطی به موضوع نداره ولی امروز صبح از خواب ک بیدار شدم از دم در ی چیزی دیدم مثل دود غیب شد بعد قفل کردم و حرفم نمیتونستم بزنمو همیندحالتی ک خودتوندمیدونید به پهلو هم خوابیده بودم.... حالا دارم از همه جا اطلاعات جم میکنم ک هنوز چیزی که مردم میگن به نظرم منطقی تره تا علم ممنون از بحث عالیتون

سلام منم اینطور میشم شدیدا ولی باید یه دعایی بنویسم تا حالم خوب بشه پیش خودم نگاه دارم. عروس ما هم مثل شما بود داداشم از خونه میرفت تنها میموند احساس میکرد میترسه دور برش پر خیلی خطرناک هست وحشت میکرد بهش دعا نوشتن خوب شد دیگه تنهایی نمی ترسه و خوف بر نمیداره وقتی خونه هست. قدیمی ها میگن چاقو نمک و یک تیکه نون بذار زیر بالش خواب تا راحت بخوابی از شر این چیزا خلاص بشی من میذارم خلاص شدم ولی باید پیش یک دعا نویس برم تا کلا خلاص بشم برید پیش یک دعا نویس واقعا وارد هست و سید واقعی از آیات قرآن پیدا میکنه دعا بنویسه بذارید زیر بالش یا با خودتون نگاه دارید

چیزی به اسم بختک وجود نداره این فقط یه توهم بین هشیاری و رویاس، که به همراه فلج شدن موقت دست و پا هست، گاها بعضی افراد موجود خاص و ترسناکی رو میبینن تو این حالت که اون هم به خاطر اختلال مغز هست که عامل رو با تخیل شبیه سازی میکنه.

سلام. من سه ماهه عروسی کردم. روزا که تنهام وقتی میخوابم میاد سراغم. قبل عروسی اصلا دچار این حالت نمیشدم ولی الان بعضی وقتا توی یه دوروز دوسه بارم اتفاق میقته

سلام، از نظر من با توجه به سوره ناس هم جن این کارو میکنه هم انسان چرا که تو این سوره از شر هردو به خدا پناه میبریم(حدس میزنم این طوریه..چون بحث قرآن شد میگم حدث)اما در مورد خودم باید بگم ک این اتفاق درست زمانی برام میافته ک کسی ک باهاش قطع رابطه کردم درحال خودارضایی به یاد منه...نخندین اما حقیقته...۵ ساله ک درگیر این کارشم... و وقتایی ک واقعا نبوده از شرش راحت شدم. اما در مورد جن از خودم نمیگم اما کسایی رو میشناسم ک توخواب با جن میجنگن و بعد از خواب زخمی شدن...فیزیکدانا زیاد خودشون رو اذیت نکنن...پس جن رو ولش کنید بدتر از آون ادمای زنده هستن ک نمیشه از شرشون راحت شد...همچین کسی هست اطرافتون؟

من موقع خواب قرآن میذارم رو سینه جواب میده البته نمیدونم بی احترامی ب قرآن هست. یا نه اما راحت میخوابم

به نام پروردگار یکتا، که صاحب تمام هستی و نیستی هاست
نام دیگر بختک، فلج خواب است که حاصل تجربیات علمی و تحقیقاتی دانشمندان جهان است و یک عارضه روحی و روانی هست که علت اصلیش افسردگی هست، من خودم از سن پنج سالگی تا خود بیست و هشت سالگی، بعدازظهرها نمیتوانم بخوابم، چون زمانی که میخوابم یک حس عجیبی بهم دست میده احساس میکنم روحم از جسمم داره جدا میشه، خیلی ها میگن چون بهش فکر میکنی این اتفاق می افته، شغل من رانندگی هست و ترافیک تهران خیلی خسته ام میکنه، یکبار بعدازظهر اومدم خونه از فرط خستگی نفهمیدم کی خوابم برد، باز هم این اتفاق برام افتاد، من حدود بیست ساله با فلج خواب دارم زندگی میکنم و جزو زندگی من شده و بهش عادت کردم، حتماً حکمتی درکاره و این هم میدانم بدون اجازه پرودگار پاره سنگ هم اجازه جابجایی ندارد،

سلام خدمت دوستان من همه نظرهارو خوندم ولی دلم داضی نشدو هنوز سر در گمم.همین ساعت نزدیک ۴ بود که این حالت برام اتفاق افتاد.هرچقدر تقلا میکردم نمیتونستم حرف بزنم و بسم الله بگم.یه کابوسیم در این حین دیدم که انگار از عمد بود.من کلا اوم ترسویی هستم .شبها تنها میخوابیدم تا اینکه یه بار هنزفری از زیر بالشم کشیده شد و بار دیگه صدای پا شنیدمو وسایل جابه جا شد واقعا وحشتناک بود که به دعانویس رفتم.برام سوره جن نوشت تا پیش خودم نگه دارم.تنهام نمیخوابم دیگه.هم دعا دارم هم صوتی این سوره رو گوش میدم هم قبل خواب ۴قل و ۳ بار آیه الکرسی میخونم.بسم الله و صلوات میدم ولی تعجب کردم که امشب با وجود اینکه به سمت راست خوابیده بودم و سرم زیر ملحفه بود برام این اتفاق افتاد و تو ذهنم میگفتن میخوای بیای تو گروه ما؟با ما و ازما باشی؟ من خیلی ترسیدم و فقط سعی داشتم بگم بسم الله.بعد که به سختی یهو دهنم باز شدو گفتم بسم الله، خوب شدم و از خواب بیدار شدم انگار.نمیدونم چیه خسته شدم ازین ترسا.نمیشه ماورارو انکار کرد

سلام ب همه
از صبح ک از خواب بیدار شدم دارم تک تک نظراتتون رو میخونم
اولا یه خسته نباشید ب اونایی بگم ک همه چیز رو میخوان با علم ثابت کنن
اخه میگه میشه ک فلج شدگی یهو با بشم الله خوب بشه؟
این همه تجربه ی دیدن اون بختک توسط دوستامون چی میشه؟!
اگه بخوام خلاصه ای از نظرات همه رو بزارم باید بگم ک بختک همون جنه ک وقتی ممکنه از یاد خدا غافل بشیم بهمون نزدیک میشه
د
من حس میکنم ممکنه یه بار از یاد خدا غافل بشیم و بعدش دیگه ولمون نمیکنه!
سعی کنید با وضو باشید و یه گردنبند آیت الکرسی ب گردنتون بندازید
فکر کنم جواب میده
من یه مدت همیشه میترسیذدم
حس میکردم کسی تو اتاقمه
اولا حس میکردم پدرمه!
اما میدیدم هیچ کس نیست
من فقط سنگینیشو حس میکردم ک دور برمه...
یه چیزی هم اینکه من ام اس دارم
اما خفیفه!
سه ساله گ دنبال علتشم
اما ب تازگی فهمیدم ام اس ممکنه از جن زدگی باشه
ایت الله تبریزی هم این و تایید کرده
حتی علم تایید میکنه ک اکثر کسایی ک ام اس میگیرن ادمای زیبایی هستن
چ مرد چ زن
اما ایت الله تبریزی و کلی تحقیق من تایید ردن ک انگار جن رو طرف نظر داره و میتونه بهش نزدیک بشه
دوستان خیلی دوست داشتم ب لاین نکته توجه کنید
اول :شما شب ها حموم میرید؟ من خودم اینجوری م معمولا
دوم : وقتی حموم میرید حتما قبل لخت شدن بسم الله بگید
سوم ; اون نظریه س امیزش جن با انسان رو من قبول دار
خیلی کتاب خوندم و جن ها ب ادم ها نظر داشتن و وقتی خواب بودن بهشون نزدیگ شدن
از یاد خدا غافل نشید
در پناه خدا یا علی

فقط تنها راهی که میخواین شما رو بختک نگیره فقط به پهلو بخوابین و رو به اسمون نخوابین . چون وقتی رو به اسمون که میخوابین تمامه بدن خشک میشه و جن و این حرفا رو گلاب بگیرین . جن کجا بود...

من گاهی .. و در بعضی از مکان ها برام پیش میاد. اول حس میکنم یه نفر پشت سرم هس .وقتی برمیگردم که ببینم کیه یهو انگار منو میگیره و با هوشیاری کامل چند باذر بسم الله میگم که ولم کنه.. جالبه سه شب د ر خونه دوستم خوابیدم که هر سه شب ربرام اتفاق می افتاد . شب سوم از ترس نخوابیدم در عینن بیداری سیاهی از سمت شروع به حرکت کرد و با چشم خودم هاله ای سیاه رو حس کردم و از حضور سنگینش شروع به لرزیدن کردم. یعنی اینم میتونه یه نوع بختک باشه ؟////

با سلام نمیدونم چطور عرض کنم ولی من زیاد این اتفاق برام رخ میده و تازگی صداهایی نیز میشنوم...
البته این رو هم بگم که بزور میتونم خودم رو تکان بدم به مقدار اندک و البته هشیار هم هستم....
ولی بوده این اتفاق جور دیگه‌ای برایم رخ داده طوری که در هشیاری بودم و انگار چیزی روی پشتم نشسته و من به زور چرخیدم و هیچ چیزی جز درد پشت و ترس نصیبم نشده......میتونید بگید این حالات چی ه؟؟؟؟؟؟
راستی اینم بگم که تو بعضی جاها خیلی بیشتر اینطوری میشم طوری که از خوام میفتم و نمیتونم بخوابم.

سلام من اولش تو خواب بودم یچیزی بهم گف سوره ی حمدو همینجوری بخون اینو ک خوندم قلبم درد گرفت بعدش بیدار شدم ی سوره ی دیگ خوندم بدنم سست تر شد و قلبم دردش بیشتر شد احساس کردم یچیزی تو بدنمه ک از خوندن این سوره ها ناراحت میشه بخاطر همین ذهنم رف سمت شیطانو اعوذو باالله من الشیطان ... رو گفتم همینو ک گفتم یچیزی مث روح یا نمیدونم چی توی قفسه سینم با سرعت هرچه تمام چپو راس شد مث زلزله اون لحطه ن تونسم تکون بخورم ن حرف بزنم حتی نمیتونسم گوشیمو بردارم انگار داش روحم جدا میشد و فک کردم اگ یبار دیگ تکرارش کنم میمیرم انگار واقعا شیطان بود و از گفتن اون جمله عذاب میکشید و میخواس از بدنم خارج شه و تمام این مدت بیدار بودم بعدش ک بخودم اومدم فقط گرریه میکردم.

با سلام دوستان تا چتدی پیش ممن فکر میکرردم که بختک همون فلج خواب هست و هیچ ربطی به جن و روح نداره ولی توی ۲ و ۳ تجربه آخرم نظرم عوض شد و بذارید تا براتون تعریف کنم
من بختک رو فقط توی دو مکان بیشتر تجربه نکردم یکی توی اتاق خواب هست که نسبتا نور مناسبی داره و تمامی ۱۰ تا ۱۵ بار تجربم اونجا بوده بغیر از یکبار که تو هال خواب شده بودم که این اتفاق افتاد
بختک برای من حالتی هست که از تمام لحاظ فلج میشم و چشمام هم چیزی رو نمیبینند و صدا های وحشتنناک تتوی سرم هستن و بعد از ۱ تا ۲ دقیقه کلنجار رفتن از اون حالت میام بیرون ولی توی ۳ تجربه آخرم قبل از خواب یک صدای ضافه(خنده_حرف زدن خیلی کوتاه درجد یک کلمه غیرقابل فهم) که نه مال ذهن من هست نه ربطی به من داره میاد تو ذهنم و من متوجه میشم که میخواد همچین حالتی به من دست بده.
توی آخرین تجربم هیچ مقاومتی باهاش نکردم و حدود سه بار یک حالت بسیار عجیب بهم دست میداد. و موهام هم بلند شده بودن.
اینبار که این حالت بهم دست میخوام بببینم میتونم با کسی صحبت کنم یا ارتباط برقرار کنم.
و من یک سوال از تمام کسانی که میگویند وجود نداره و فلج خواب است قبلشش بهم الهام میشه

سلام
بنظر من برمیگرده به وضعیت روحی ادم ... من در گذشته که مشکلات مختلف داشتم که باعث بهم خوردن ارامشم بود در خواب و بیداری
و بختک سابقا زیاد برام اتفاق می افتاد و واقعا خوابیدن معضل بود اما خدا روشکر خیلی وقته مشکلات خوابم حل شده
کارایی که من کردم:
اول توجه و توکل بر خدا
من فعالیتم زیاده و شبا دیر میخوابم، درنتیجه یه مدت کوتاه اما عمیق می خوابم
تغییر جا هم مهمه... گاهی جایی که میخوابم انجا ارامش ندارم. من بدترین خوابهای عمرم رو وقتی خانه کسی دو شب مهمان بودم دیدم

توکل بر خدا

سلام.حالا همه این چیزایی که شما میگید درست.ولی چرا وقتی من نمازم هر وقت قطع میشه این حالت برام پیش میاد.در صورتی که بعده نماز الان یه ساله که راحت میخوابم.و تجربه داشتم که نمازمو قطع کردم و دوباره اومد سراغم.و باز شروع کردم نمازمو و همه چی تموم شد.اصلا دلیلم واسه نماز خوندن همینه.

من تو نوحوانی دوبارز اینطور شدم خیلی ترسناک بود اصلا نمیشه تکون خورد حتی انگشتای پا صداهایی ترسناکی هم می شنیدم قکر کردم دارم می میرم چون قشنگ روح از بدنم داشت در میومد به گردنم که رسید برگشت خیلی وحشتناک بود

سلام‌دوستان به نظره من این یک نوع انرزی هست مثل برق وجود داره و دیده نمیشه به نظره من وجود دارن و در دنیای ما زندگی میکنن اینها چون در خواب نمیتونن زندگی کنن و در دنیای ماهم زندگی نمیتونن بکنن پس وقتی ما تو خواب و بیداری هستیم در یک دنیای جدید بین این دو دنیا وارد میشویم که دنیای اوناست و میتونن با ما ارتباط بر قرار کنن ولی نمیدونن چطوری و مجبور میشن تو شکلای مختلف ظاهر بشن که باعث ترس و اذیت ما میشه همانطور که شما دیدید منم دیدم چند بار به شکل یه دختره مو وزوزی دیدم که اومد پشت سرم کاملا فلج بودم و نمیتونستم تکون بخور با یه دستش داشت خفم میکرد و با دست دیگش رو سینم میکشید وچیزهایی میگفت یهو دستم تکون خورد خواستم دورش کنم ولی لامصب انگار یه اهن بود که به بدنم جوش داده شده بود و چند بار هم‌مثل سایه دیدمش که خیلی ترسناک بود هر جی هم میگی نمیره نه بسم الله و نه چیز دیگه فقط من تونستم با غلبه بر ترسم چنتا راه حل پیدا کنم یک اینکه چاقو حتما بزارید بالا سرتون فلز اجازه نمیده که بیان سمتت چون اون حالت مغناطیس اهن فک کنم راهشو میبنده جاتونو عوض کنید و حتما به ترستون غلبه کنید و عصبانی شید و سرش داد بزنید و بگید دست از سره من بردار اگر اینها جواب ندادن چشماتونو در اون لحظه بسیار ترسناک وه بدنت تکون نمیخوره و بالا سرته ببندید و خدارو اروم صدا کنید اگر به خدا اعتقاد ندارید نیروهای مثبت دیگری را صدا کنید حتما جواب میده مرسی با غلط املاییم خوندید و گوش کردید راستی چند وقتیه ارومم چاقو میزارم بالا سرم نمیاد و گاهی که یادم میره چاقو بزارم فلج میشم ولی یه دستم تکون میخور دستمو میزارم رو سینم میخابم و وقتی فلج‌ میشم با اون دستم که تکون میخوره چنتا ظربه رو سینم میزنم و خودم خودمو از خواب بیدار میکنم اینم یه حرکت واس اونایی که یه دستشون تکون میخوره یا با کسی که میخابید دستتون به اون باشه و تا اتفاق افتاد بهش ظربه بزنید تا شمارو زود از خواب بیدار کنه بازم راهی بود خبرتون میکنم عاشقتونم قوی باشیم بای

من بارهاوبارها دچاربختک شدم بدنم هیچگونه قدرتی برای حرکت نداشت نفسم بندمیومد وهرچه سعی میکردم فردابزنم صدام درنمیومد،وحشت عجیبیه ولی الان بیش از پنج باره وقتی بختک میگیرم اشخاصی رومیبینم حرفهایی ازآینده وآزارواذیت یک شخص...اول فکرمیکردم که این اتفاق جنبه ی علمی داره ولی الان کاملا مخالف این نظر هستم،شایدبعضیا به دلیل خیلی ازتنش های روزمره یا پرخوری دچاراین اتفاقات میشن ولی چیزی که کاربران ومن میگیم یابختک نیست یا چیزی که شما اثبات کردین بختک نیست.

چ وحشتناک

سلام همین الان اتفاق افتاد،،، داشتم خواب میدیدم یه خواب معمولی بود ولی یادم نمیاد چی بود،،، خیلی آروم چشمامو باز کردم دیدم بدنم قفل شده،، قبلا تجربه کرده بودم این حس رو ولی اینبار متفاوت بود مثلا اینکه اینبار به پهلوی چپم خوابیده بودم احساس کردم یه نفر از پشت بغلم کرده انقدر سنگین بود که شونه ی راستمم نزدیک زمین شده بود، تو گوشم یه زمزمه های نامفهومی میشنیدم ولی نمیتونستم تشخیص بدم که چیه،،، خیلی تقلا کردم کلا بیست ثانیه اتفاق افتاد که خیلی داد و فریاد زدم البته کسی نشنید صدامو حتی داداشم که نزدیکم خوابیده بود،،، من کلا آدم مذهبی نیستم یه اعتقاد کمی دارم ولی تو یه لحظه نمیدونم چرا اسم علی به زبونم اومد داداشمم اسمش علی بخیال خودم داشتم داداشممو صدا میکردم ولی نمیدونم چرا شاید از ترسم بود تو دلم و با اون فریادهای بی صدام گفتم علی امام من است و منم غلام علی،،، شاید باورتون نشه اینو گفتم و با فشار زیاد برگشتم به سمت راستم انگار از روی خودم زدمش کنار،، دوباره خواستم بخوابم حس کردم بازم اون انرژی هست و بازم داره اتفاق میفته که بلند شدم اومدم تو هال
چرا گفتم علی؟ یعنی از روی ترسم بود که متوسل شدم؟ چرا به پهلو خوابیده بودم این اتفاق افتاد؟؟ این صداهای توی سرم چیه؟؟؟

با سلام من هم این وضعیت رو بارها تجربه کردم ولی آخرین بار بشدت عجیب بود کاملا هشیار بودم ولی فلج کامل صدای قلبم رو میشنیدم که به سرعت میزد وتونلی رو حس کرد که روبروی منه و قراره واردش بشم تونلی که حالت گرداب داشت و نزولی بود خوب ترسیده بودم شدید هر چه همسرم رو صدا میکردم صدا در درون خودم منعکس میشد من فکر کردم دارم میمیرم اشهد م رو خوندم ولی یکباره با صدای بلند فریاد زدم لاحول و لا قوه الا بالله که چشمام باز شد بیدارشدم نشستم چیزی ندیدم ولی احساس کردم چیزی از پایین پاهایم بسرعت دور شد قلبم بشدت ضربان داشت و تا ۱ ماه قلبم درد میکرد این تجربه من بود که باشما در میان گذاشتم ولی همسرم بنده خدا ۱ساله که درگیر این قضیه هستو از خوابیدن میترسه چون در طول شب چندبار براش اتفاق میافته و من بیدارش میکنم البته لازمه بگم که از لحاظ غذایی و ساعت خواب دچار مشکله و همچنین استرس کاری زیادی داره و قبلا دائم الوضو بودن اما تو این ۱سال نمازشون ترک شده من قضاوتی ندارم خدا عالم است انشالله مشکل همه برطرف شود

سخت ترین قسمت بختک این هست که نفس نمی تونی بکشی.. و میگی الان خفه میشم و میمیرم. وگرنه اینکه نتونی حرکت کنی خیلی مهم نیست.

سلام وقت بخیر. من الان از دست بختک فرار کردم اول داشتم کابوس میدیدم بعد صدای مامانمو شنیدم که نبود میگفت پاشو دیگه چقدر میخوابی دیر شد در حالی که مادرم خونه خودشه و من فهمیدم که خاطره مامانمه و غصم گرفت و دلم براش تنگ شد.اومدم بیدار شم دیدم نمیشه صدای خش خش نایلونی میومد که یکی با خودش میکشید سمت اتاقم فهمیدم بختکه اومدم حمله کنم فرار کرد گفت برید داره میاد البته صدایی نمیومد اما ادم میفهمه بعد صدای نایلون برگشت و شروع کرد به اومدن یهو یه طرف بدنم شروع شد به گس گس کردن و سنگین شدن منم گفتم نمیزارم به من غلبه کنی و تلاش کردم بیدار شم تو اینترنت خونده بودم اینجور مواقع چشمها و انگشتان دست و پاتونو تکون بدید منم تمام تلاشمو کردم شاید واقعا تکونم نخورده باشه تو حالت نیوه هوشیار میدیدم انگشتای دست و پام و مردمک چشمام به شدت تکون میدم اما وقتی از خواب بیدار شدم و از بختک فرار کردم حس کردم چشمام بسته بود و انگار بدنم تکون نخورده بود در نهایت که این تلاش جواب داد باز چشام داشت بسته میشد که پاشدم و از ترس اینکه دوباره نخوابم اومدم تو نت زدم بختک دیدم بیشتر تعریفش اومده اومدم تایپ کنم دیدم اومد بختک در قران بازش کردم این صفحه باز شد تایپش کردم

از پاسختون سپاسگزارم و توضیحتونو قبول دارم. من ادم به شدت حساسی هستم و یه مقدارم ترسو و استرس کارمم بالاست . تو بچگی وقتی عصبی میشدم پاهام کامل قدرت حرکتشو از دست میداد این حالت خوب شده بود اما الان نزدیک یکساله وقتی عصبی میشم دستام سر میشه و قدرت حرکت نداره. فکر میکنم من و کسایی که مثل من هستند بیشتر به این مشکل و دیدن کابوس و فلج خواب دچار میشند .

سلام.من چند شب قبل خواب بودم.به پهلو مایل به شکم خوابیده بودم.حس کردم چیز سنگینی رو پشتمه.از شدت فشارش میخواستم گریه کنم و جیغ بزنم و از خواب پریدم.فشارش بیشتر و بیشتر میشد.دستم رو هم میتونستم تکون بدم.شروع کردم به قرآن خوندن با صدای بلند (نه توی دلم )و یکباره اون جسم نامرئی رفت.

نمیدونم اما اگه ایناست، من چطوری وقتی بیدار بودم، یعنی قبل از خواب شروع شدنش رو حس کردم و به زور و سریع خودم رو از تخت بلند کردم، همش توی ۵ ثانیه اتفاق افتاد اما بعدش قفسه سینم درد میکرد انگار یکی با تمام قدرت فشارش داده باشه

سلام اول ازهمه ممنون که فرصتی برای تبادل اطلاعات فراهم کردین...... بچه ها چن لحظه قبل کلی نوشته بودم که ناخودآگاه از سایت خارج شدم و همش رفت دیگه اونارو نمگیم فقط بسنده میکنم به اینکه همیشه در نظر داشته باشید به اینکه خداوند اولین قدرت در جهانه و اینکه هیچ و هیچ برگی بی اجازه او از درخت نمیوفته...... خودتونو به دستای پرقدرتش بسپارین .. میتونین این آیه رو حفظ کنید فالله خیرالحافظین و هوارحم الراحمین......بهش از ته ته دلتون اعتماد کنین اون بی اعتمادتون نمیکنه قول میدم....خدا میفرماید هرکس به خدا توکل کند پس او برای وی کافیست ... ویا میفرماید ا لیس الله بکاف عبدهٌ؟ آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ همیشه تو روزمرگی هاتون باهاش حرف بزنین مثل یه دوست زمینی.... اون با صدایی مثل صدای خودتون از ته ته دلتون هدایتتون میکنه............. یادتون باشه هیچ کار خدا بی حکمت نیست..... حتی اینکه من دارم اینا رو مینویسم شاید وسیله ای باشم که این حرفا رو به گوش کسی برسونم..... کسی که شاید سالها بعد اینو میخونه..... نمیدونم..... در پناه خدا... امیدوارم خدا رو از اعماق قلب... و باتموم سادگی و خوبیش حس کنیم..........

من بیشتر نظرات را خوندم . همشون میتوانند درست باشند . البته بستگی به تجربیات آدمها داره. ولی من چندین ساله
دچار هستم . و میخوام از تجربیاتم بگم . اولش خیلی می ترسیدم. ولی به مرور زمان بلد شدم چگونه از دستش فرار کنم
همون قضیه تکان دادن بدن مثل دست یا پا. ولی جدیدن وقتی بختک میاد سراغم چون من کاملا اون را میبینم من اونا میترسونم
ولی آخرش خودم میترسم . حتی با اونها دعوا هم کردم ولی هیچ وقت برنده نشدم. اونها خیلی سریعتر هستند . کلا همیشه مذکر
بودن . ولی یک با شکل زن ترسناک . از خیلی ها که بختک روشن افتاده پرسیدم بیشترشان بختک را ندیدن . ولی من همیشه دیدم
میخوام واقعا بدونم اینها خواب هستن یا رویا یا بختک یه چیزه دیگه

سلام به دوستان .بختک یک نوع اختلال خوابه. برای من خیلی اتفاق افتاده. زمانی که خارج از موقع همیشگی خوابم میخواستم بخوابم اتفاق افتاده. مهم اینکه چند ثانیه بعد یادت بره و روش تمرکز نکنی .بهترین راه درمان اهمیت ندادن بهش است و اینکه که بدونی این اتفاق برای میلیون ها نفر میلیون ها بار میفته. عرضم تمام

سلام دوستان

سلام دوستان برامنم زیاد زیاد اتفاق افتاده

من یا شیی شیشه ای رو دیدم که بهم نزدیک شد که کاملا اندازا جسم خودم بود واز زمان دیدن دیگه نتونستم تکون بخورم.فقط با یا امام حسین ویا ابوالفضل از حالت خودم خارج شدم واونم جلو چشام خورد به دیوار وشکسته شد و اون زمان حالم خوب شد یا یبار حتی یا متر روح از بدنم جدا شد وخودم رو از بالا میدیدم وحس میکردم که با یه زنجیر وصل هستم به جسم .که با اشد گفتن خودم برگشتم به حالت عادی ودر همه این حالتها هم اطرافیانم رو میدیدم وهم صداشون رو میشنیدم ........تجربه گرفتم که با یه حبه قند با یه لیوان اب حالم خوب میشد واوک شب دیگه بختک نمیافتاد روم....از استاد روانشناسی دانشگاهم پرسیدم گفتش بهم که احتمالا باید خون به مغز نرسه بطور کامل یا خون غلیظه یه گردن در حالت بدی قرار گرفته باشد یا چربی خون بالا باشد

سلام
من خیلی خیلی زیاد این اتفاق واسم میفته
طوری که هر یک شب درمیون این داستان رو دارم
و به عنوان کسی که ده ها بار این اتفاق رو فقط تو یکی دو ساله اخیر تجربه کرده این نظر رو مینویسم
چون دیدم برخی دوستان با ۳بار تجربه نظر میدادن عزیزم با ۳ بار تجربه شما نمیتونی درک درستی از این پدیده داشته باشی
این یک پدیده علمی هست و ربطی ب جن نداره ( البته من منکر وجود کلی اجنه نمیشم فقط میگم این پدیده ربطی ب جن نداره)
من هم بارهای اول فک میکردم ک جن اذیتم میکنه و توی اون حالت سعی میکردم تو دلم قران بخونم وحتی بعد گذشت چند ثانیه تلاش میکردم ک ب زور لب و دهنم رو جمع و جور کنم و بسم الله بگم ولی حالا باتجربه خیلی زیاد این اتفاق و تحقیق زیاد و اینکه من چون زیاد واسم اتفاق میفته دیگه ترسم ریخته و بخاطر همین وقتی فلج خواب میشدم چیز های مختلف رو سعی میکردم امتحان کنم
مثلا بعد از ی مدت ک ترسم ریخت با خودم گفتم بزار ی بار نگم بسم الله ببینم چی میشه و در کمال تعجب بعد چند ثانیه ب حالت عادی برگشتم
من هم اوایل از شدت ترس و وحشت و چون این اتفاق توی حالت خواب و بیداری و فضای تاریک اتفاق میفته (البته اغلب ) بخاطر همین خیلی می ترسیدم و توهم میزدم
مثلا توهم دیدن ی جفت ساق پا سیاه در حال قدم زدن یا احساس شناور بودن توی فضای اتاق و شندین صدا و...
ولی از وقتی ک ترسم ریخت و دیگه تو این حالت ترس و وحشتی نداشتم دیگه هیچ توهمی هم ندیدم و الان وقتی این اتفاق میفته فقط چند ثانیه صبر میکنم و کم کم با سعی در تکون دادن انگشت هام و سرم کم کم ب حالت عادی بر میگردم
یا حتی با هیچ‌کاری نکردن هم بعد ی مدت این حالت تموم میشه
وقتی انسان به خواب میره توی فعالیت عضله های اسکلتی تغییراتی ایجاد میشه و بخش رویا بینی فعال میشه و این پدیده زمانی رخ میده ک شما بیدار شدید و هوشیار هستید ولی عضله های اسکلتی هنوز بحالت عادی برنگشتن و بخش رو یا بینی هنوز فعاله (ی سرچ ساده توی گوگل این هارو کاملا میفهمید) و بخاطر همین نمیتونید تکون بخورید و انگار کاملا فلج هستید و در عین حال چون رویا بینی تا حدودی فعاله و شما هم توی شرایط سخت و ترسناکی قرار میگیرید ممکنه تحت تاثیر این عوامل توهم بزیند و چیزی رو ببینید و بشنوید ک غیر واقعیه
و ربط دادن این پدیده ب اجنه درست نیست
و یک چیز دیگه ک وقتی شما درمورد این پدیده تحقیق میکنید ممکنه بهش برخورد کنید اینه ک این پدیده تا حدودوی ب اختلالات روده و یبوست ربط داره ک باید بگم درسته چون منم یبوست و اخلالات روده شدید داشتم و وقتایی که مدت طولانی شکمم کار نمیکرد بیشتر این اتفاق واسم میفتاد و حالا با درمان این موضوع کمتر و کمتر شده

آقا من یادمه زمانی که کوچیک بودم مخصوصا ۵ - ۶ سالگی خیلی بختک میومد سراغم

من چند ساله درگیر این دنیای مرموزم
امروز هم با وجود پسرم در کنارم، باز هم دچار حمله شدم، این بار شبیه گرگ بود....انقدر سوره ناس رو بلند خوندم تا از خواب بیدار شدم ولی جو اتاق بسیار سنگین بود، فقط از خدا میخوام اجازه بده سعفربن زعفر موکل من بشه و مراقبت کنه از من در برابر جن های شیطانی، تا من هم در مقابل براش دعا و قرآن بخونم و دعاگویش باشم، من عاشق جن های مسلمان شیعه هستم واز جن های شیطانی میترسم، هرچند به نفسم غلبه میکنم و ترسم رو مهار میکنم ولی این ذات انسان هست که از موجودات ناشناخته هراس داره، جالب تر اینکه از وقتی دائم وصو میگیرم دوباره دچار این حمله ها شدم....کاش جوابی داشتم برای سوالاتم، کاش عالمی بود که منو میفهمید....

سلام من از سن ۱۵ سالگی حدودا تا الان که ۳۵ سالمه هر شب یا یه شب در میون این بختک یا هر چیزی که هست میاد سراغم طوری که بهش عادت کردم و تو خواب به خودم میگم تکون نخور خودش اللن میره اما متاسفانه بعضی وقتها این مسیله خیلی وحشتناکه و منو تحت تاثیر میزاره مثلا چند شبه پیش احساس کردم داره مدت زمانش طولانی میشه و این شاید همون لحظه مرگه حالا بنظر شما من بعد این همه سال چیکار باید بکنم؟

با سلام خدمت همه دوستان. من هم سالها این حالتو تجربه کردم. تا اینکه بعد از ۱۷ سال در سایت citar.ir فرم بررسی پر کردم و برام سرکتاب قرآنی گرفتند فهمیدم که سحره و این حالات هنگام ورود جن به بدن انسان رخ میده. اگه در زندگی و کارهاتون بیش از حد گره و بستگی دارین شک نکنید که سحره و باید از باطل سحر استفاده کنید. متاسفانه افرادی هستند که از سر حسادت یا دشمنی یا هر چیز دیگه دست به این کارها می زنند و جن هارو وارد زندگی بقیه می کنن. باعث مشکلات زیادی میشه مثل بستگی در رزق و روزی و مشکل ازدواج یا دور شدن از همسر و... . عارضه های جسمی هم داره مثلا حالت تهوع و سردرد، درد در ساق پاها لکه شدن پوست و زرد شدن رنگ چهره و... . من علی زغم تلاشهای زیاد اما ۱۷ سال از بهترین سالهای عمرم با همین سحر طی شد و جلوی خیلی از پیشرفتها و موفقیتهارو گرفت. اما خدا رو شکر می کنم که برطرف شد و وضعم رو به بهبوده. امیدوارم مشکلات همه رفع بشه.

من دیشب همینجوری شدم انگار یکی محکم دو تا بازوما گرفته بود تا تکون نخورم من تنها چیزی ب ذهنم اوند صلوات بود که واقعا عرض چند ثانیه اثر کرد و خوب شدم نمیدونم چیزای ماورایی ت کار هستن یا نه ولی حس ادم میگه کار ی موجود پلیده درسته علم با علم چیزایی توضیح میده ولی هر چیزی نمیتونه حتما دلیل علنی داشته باشه وقتی خدا میگه موجودات دیگه ای هم هستن مث اجنه پس نمیشه گفت حتما علم درست میگه اخه تجارب همه ادمایی ک این تجربه کردن تقریبا شبیه همه من ک صلوات کمک کرد بهم زود چند ثانیه ای خوب شدم انگار ک این سنگینی رو بدنم از اسم پیامبر ترسید چی بگم والا ن میشه گفت علنیش غلطه نه تصورات مردم

سلام من دانشجوی پزشکی ام و امشب بعد چندین سال دوباره فلج خواب سراغم اومد
مشکلی که من توی فلج خوابم دارم فقط تنگی نفس و عدم توانایی حرکت نیست من این مواقع احساس سبکی عجیبی میکنم که انگار روح از بدنم جدا میشه و بعد از اون با خوابای پریشونی مثل سرگردانی روحم که کاملا ناتوان و بی حرکته و سقوط بار ها و بارها احساس بودن تو بدن کس دیگه و حتی برقراری رابطه ی جنسی بر خلاف میلم با چیزی که نمیبینم. من به بختک و اجنه اعتقاد ندارم. فلج خواب یک پدیده ی کاملا علمیه و چیزایی که میبینید یا احساس میکنید به خاطر ترسیه که سراغتون اومده و مغزتون سعی میکنه به خواب ادامه بده اما به خاطر ترسی که دارید تبدیل به کابوسهایی به همین مضامین میشه
بهترین کاری که میتونید هنگام فلج خواب کنید اگه تصمیم دارین بخوابین با تنفس اروم و عدم توجه به کابوسها به خواب برگردین اگه میخواین بیدار شین سعی کنید رو انگشتای دست یا پا و یا لبتون متمرکز بشید و تکون بدید و میبینید که بیدار میشید
من دقیقا میدونم چه وقتایی فلج خواب شراغم میاد وقتایی که استرس دارم از یه شخصی ناراحتم و کارای زیادی سرم ریخته از این تفکرات که ارواح و اجنه سراغتون میاد دور شین همش چرت و پرته فلج خواب پدیده ی علمیه

من چند سالیه که دچار چنین چیزی می شم.. توی خواب صحنه های ترسناکی می بینم و می خوام فرار کنم اما پاهام تکون نمی خوره ... می خوام داد بزنم اما هرچی دهانمو باز و بسته می کنم صدایی در نمیاد.. به سختی نفس می کشم انگار جایی محبوس باشم و بخوام خلاصی پیدا کنم اما هرچی تلاش می کنم نمیشه.. چند دقیقه ای طول می‌کشه و بعد به سختی و با حالت نیمه لالی و گنگ صلوات می‌فرستم و بسم الله می گم کم کم قدرت باز کردن چشامو پیدا می کنم...

شاید باورتون نشه ولی توی ماه رمضونا که روزه میگیرم این حالت اصلا برام پیش نمیاد...

بختک ی زمانیم هس چون تجربه کردم میگم حالا دلیل علمیشو نمیدونم
از بی خوابی و یا از خواب بیش از حد میاد

بخشید. آنچه که شما گفتید فقط توجیه علمی بود بر پدیده بختک. بختک فقط با سنگینی سینه همراه نیست. بختک عضله های بدن را به طور کامل فلج میکند و حتی اینطور بنظر میرسد که هنگام این عمل چیزی که رخ میدهد سنگینی روی سینه نیس ، بلکه میتوان گفت که تنفس به عنوان عملی غیر ارادی رخ نمیدهد. این اصلا ربطی سنگینی سینه ندارد. مغز انسان قفل میکند. مغز انسان برای لحظاتی هیچ دستوری نمیدهد و تنها عمل غیر ارادی که در حال انجام است عمل ضربان است که آن هم قلب نیازی به دریافت دستور از طرف مغز برای تپش و پمپاژ خون ندارد. اگر کسی که این مطلب را نوشته فقظ یک نگاه کوتاه به کتاب زیست شناسی دهم مینداخت متوجه این موضوع میشد. فقط برخی عضلات صورت که آن ها هم به طور کاملا مستقیم با مغز در ارتباط هستند قابل کنترل هستند. انگار که اشکال و ایرادی در نخاع فرد پدید میاید که ارسال پیام به برخی اعضای بدن مختل میشود. نکته بعدی که باید بهش اشاره کرد اینه که برخی افراد هنگام رخ دادن این پدیده به طور کامل حضور فردی را در محدوده حس کرده اند. یکی از اقوام بنده اظهار کرده که هنگامی که بختک افتاده روش سایه ای مداوم پشت پنجره خانه حرکت میکرد و سنگ ریزه به در و پنجره پرتاب میکرد و ایشون هم در خانه تنها بودن. اینکه ایشون چنین چیزی رو دیده اصلا هیچ ربطی به مطالبی که نوشتید نداره. اگر توجیه و یا حرفی برای صحبت های بنده دارید بفرمایید و اگر هم که ندارید لطفا متن خودتون رو اصلا کنید

با سلام دیگه برای من داره کار به جاهای خطرناک میکشه .انگار هر بار پیشرفته تر میشه .اخیرا خیلی زیاد شده ب طوری که هر وقت میخابم ۱۰ بار این عمل تکرار میشه .الان دیگه تنها کاری از دستم بر میاد رو تختم میشینم .تا سرم میزارم دچارش میشم.تجربه ای الان داشتم .این بود که محیط اتاقم رنگ زرد بود که در حال راه رفتن بودم به یرون از اتاق که متوجه شدم انگار یک شیر اب رو باز کرده داره ابپاشی میکنه .اونجا متوجه شدم ای بابا باز دوباره دچار فلج خواب شدم .سراسیمه بر گشتم رو تختم ی صدایی اومد که میگفت کجا فرار میکنی .سریع رفتم رو تختم و صلوات میفرستادم و انگشت های پامو و دستم تکون میدادم تا بیدار شم .که خداروشکر بیدار شدم .
دلیلش نمیدونم چیه ولی بهترین راه حلش تکان دادن انگشتان دست و پا هستش .

باسلام
من زیاد اینجوری میشم جوری که اگه حتی چند ثانیه بعدش خوب بشم باز بعد پنچ دقیقه باز سراغم میاد
و اینکه بنظرم بختک یه موجودیه اخه من وقتی اینجوری میشم انگار دست داره از گلوم میگیره فشار میده میره تا روی شکمم بعد بازم از اونجا همینجوری به شکمم فشار میاره میاد بالا در حدی که انگار میخواد بترکه واقعا وحشتناکه