شهر سوال ـ بعد از یک هفته مسافرت به خانه برگشتیم. از من پرسید بهت خوش گذشت؟ منم در کمال صداقت گفتم نه. خیلی معمولی رو به بد گذشت. اخه دو جور معمولی داریم، یه معمولی که نه خوش میگذره نه بد یعنی خنثا میگذره، یه معمولی داریم که یه درصد درونش خوشی پیدا میشه، یه معمولی داریم که بد هم قر و قاطیش داریم. اخه چه خوشی؟ از خونه سوار ماشین شدم، دم در خونه داداشش پیاده شدم...
خانواده
آیا نفقه همان زندهمانی است؟
شهر سوال ـ نظر شما در خصوص این مطلب چیه؟: «شما بفرمایید قانونی كه تمام حقوق انسانی زنها را از آنها سلب كرده و به دست مردان داده است و زن حتی بدون اذن آقای همسر اختیار خارج شدن از منزل را هم ندارد (تا چه رسد به شاغل بودن) چطور می توانست برای زنده مانی زنها چاره ای بیاندیشد؟ یك زن چطور می توانست هم درون چهاردیواری زندانی شود و هم شكمش سیر بشود و توی گرما و سرما هم از زندگی ساقط نشود؟ بالاخره كسی كه حق اشتغال و سایر حقوق زن را از آنها سلب كرده باید فكر اینجایش را هم می كرد تا چه بسا تكه نانی دستشان برسد. و اقلا زنده مانی بكنند! نفقه یعنی همان حقوق زندگی زن كه قانون به شكلی قانونی از آنها سلب كرده و به شكل یك قانون زنده مانی در اختیار مرد قرار داده است»
علاقه شوهرم به زن پسر عمویش
شهر سوال ـ از اوایل عقد متوجه علاقه شدید شوهرم به زن پسرعمویش شدم. ۳ سال تحمل کردم هربار که آنجا میرفتیم از حالتها، نگاهها، لحن حرف زدن، بیقراریاش (که کی از آشپزخانه بیرون میآید) زجرکش میشدم. اما باز دفعه بعد همراهش میرفتم و هر دفعه بیشرمانه تر از دفعه قبل... دیگر خیالش راحت شده بود که چیزی نمیفهمم کم کم متوجه شدم به بهانه های مختلف به دیدن آنها رفته بدون اینکه چیزی به من بگوید.
در برابر خواسته شوهرم (عدم رعایت حجاب) چه کنم؟
شهر سوال ـ من خودم به حجاب اعتقاد دارم و همیشه هم رعایت میکنم. اوایل ازدواج هم هیچ مشکلی در این مورد با شوهرم نداشتم ولی جدیدا شوهرم از من میخواهد که حجاب سر را نداشته باشم. در مورد این مسئله هم خیلی با هم صحبت کردیم ولی وی هرگز قبول نکرد و این اواخر کار از آرام صحبت کردن و با مهربانی گذشته و نتیجه دعوا کردن با من و کتک خوردنم شده است. من هم توان ایستادگی در برابرش را ندارم. نمی دانم باید چیکار کنم. خواهشا راهنماییم کنید.
پشیمانی از ازدواج، بعد از رفتن به دانشگاه
شهر سوال ـ من ۲۲ سال سن دارم و حدود ۴ سال از نامزدی و ازدواجم میگذرد. در دوران مجردی خیلی محدود بودم و پدرم خیلی اذیتم میکرد؛ هیچ وقت اجازه بودن با دوستان را نداشتم همیشه مثل یک زندانی در خانه حبس میکرد. از نظر مالی اوضاع زیاد خوبی نداشتیم با هیچ پسری رابطه نداشتم و به قول معروف آفتاب و مهتاب ندیده بودم.
چگونه با همسرم ارتباط کلامی صمیمانهای داشته باشم؟
شهر سوال ـ زندگی مشترک من ۵ ساله شروع شده است. در طی این مدت، روزهای تلخ وشیرین زیادی رو پشت سر گذاشتیم. مشکلی که در زندگی ما وجود دارد این است که نمیتوانیم با هم صحبت کنیم. به خصوص در مورد مسائل جدی زندگی، و به دعوا کشیده میشود. گاهی فکر میکنم همسرم از قصد میخواهد بی منطق باشد چون در کل آدم بی منطقی نیست. همیشه میخواهد کنترلم کند.
فردی که شوهرش دچار ناتوانی جنسی است، چگونه ارضا شود؟
شهر سوال ـ چند سال است ازدواج کردهام ولی همسرم مشکل دارد ومن جوانم ونیروی جنسی خیلی زیادی دارم. نه میتوانم صیغه شوم چون همسر دارم نه میتوانم جدا شوم. اگر جدا شوم جایی برای زندگی ندارم من چکار کنم؟ مگر چند روز، چند ماه میشود با دعا و ورزش وغیره تحمل کرد وقتی خودمان سعی میکنیم تا خودمان رو خلاص کنیم، میگویند گناه کبیره است. فکر کنم کسانی مثل من زندگیشان دوسر باخت است نه دنیا را داریم نه عقبی را.
با حس انتقامجویی و کینه نسبت به خانواده شوهرم چه کنم؟
شهر سوال ـ دختری ۲۵ ساله هستم که تقریبا ۲ سالی میشه ازدواج کردم. راستش در این مدت تنش زیادی داشتم؛ به طوری که الان قصد دارم به روانپزشک مراجعه کنم. تنشهای به وجود آمده بیشتر در رابطه با خانواده همسرم هست. همسرم مرد بسیار خوبی است و شاید هم بگویم ایدهآل برای زندگی.
آیا احترام به شوهر، سبب سوء استفاده او می شود؟
شهر سوال ـ پدرم خیلی بهانه میگیرد و دعوایم میکند که مثلا چرا وقتی شوهرم به منزلمان میآید تحویلش میگیرم و یا آقا میگویم. و دلیلشان این است که بعدا شوهرم سوء استفاده میکند. من واقعا نمی دانم چه باید بکنم و چگونه رفتار کنم و صدایش کنم. صمیمیت تا چه حد مناسب است. با توجه به این که من جلوی پدرم، نوع رفتارم با شوهرم خیلی صمیمی نیست.
بعد از سه سال ازدواج، تازه یاد معشوقه افتادهام
شهر سوال ـ حال بعد از سه سال ازدواج، تازه یاد یک معشوقه افتادهام که قبل از آشنایی با همسرم قول و قرار ازدواج داشتیم. من الان سه ماهه که دارم عذاب میکشم و فکر میکنم اگر با همان خانم(معشوقه قبلی) ازدواج میکردم اکنون در همه جوانب نمره ۱۰۰ گرفته بودم.