شهر سوال ـ ۲۱ سال سن دارم به خاطر چهرهی زشتم از جامعه گریزانم. چون هر جا میروم مسخرهام میکنند. به خاطر چهرهی زشتم از زندگی خیری ندیدم ولی همیشه خدا را شکر میکنم که بدن سالمی دارم. سوالی در ذهنم است که عدالت خدا در رابطه با چهره کجاست؟ چرا یکی مثل من باید زشت آفریده شود و یکی دیگه خوشگل!؟ این چه عدالتی است؟ چرا من نباید خوشگل باشم و دیگری زشت؟
مشاوره و خانواده
هرچی فکر میکنم نمی توانم بفهمم چه کار بدی کردم؟
شهر سوال ـ دانشجوی رشته پزشکی هستم و ترم قبل شاگرد دوم بودم این ترم زمان امتحانات وقتی گفتم خدایا کمکم کن و شروع کردم به درس خواندن، وقتی قرآن را باز کردم آیهای که حضرت موسی(ع) میگوید غذای چاشته ما را بیاور و من حواسم پرت شد وماهی بریان به سمت دریا رفت و راه رو اشتباه آمدیم! یا آیهای که آنان که قرآن را جزء جزء و پاره پاره کردند! و جالب اینکه با همه تلاشم و خوب جواب دادن سر امتحان نمراتم به طرز غیر قابل باور کردنی کم شد. نمی دانم فقط میدانم خدا از دستم ناراحته چی کار کنم؟ من همان موقع که پزشکی قبول شدم گفتم خدایا درس میخوانم تا دکتر خوبی باشم ولی حالا وقتی میخواهم کمک کند میگوید آخرت بهتر از مال و فرزند و زینت دنیاست! هرچی فکر میکنم نمی توانم بفهمم چه کار بدی کردم؟
از اینکه دختر هستم متنفرم، چگونه خودم را قانع کنم؟
شهر سوال ـ از اینکه دختر هستم متنفرم و با خود می گویم چرا من باید دختر باشم که این همه عذاب بکشم و محدودیت داشته باشم همیشه از اینکه دختر هستم احساس بدی دارم و نا امید هستم دیگران می گویند تو مشکل شخصیتی و هویتی داری ولی من ذاتا از اینکه دختر هستم راضی هستم ولی مشکلاتی مانند منتظر خواستگار بودن و... که جامعه برای دختران ایجاد می کند باعث دید منفی من شده چگونه خودم را قانع کنم؟
فتیشیسم
شهر سوال ـ یادگار پرستی (فتیشیسم) از جمله اختلالاتی است که زیر مجموعه اختلالات جنسی قرار می گیرد و طبعا در صورت شدت نیاز به درمان دارد.
علاقه شوهرم به زن پسر عمویش
شهر سوال ـ از اوایل عقد متوجه علاقه شدید شوهرم به زن پسرعمویش شدم. ۳ سال تحمل کردم هربار که آنجا میرفتیم از حالتها، نگاهها، لحن حرف زدن، بیقراریاش (که کی از آشپزخانه بیرون میآید) زجرکش میشدم. اما باز دفعه بعد همراهش میرفتم و هر دفعه بیشرمانه تر از دفعه قبل... دیگر خیالش راحت شده بود که چیزی نمیفهمم کم کم متوجه شدم به بهانه های مختلف به دیدن آنها رفته بدون اینکه چیزی به من بگوید.
احساس میکنم زندگی تکراری شده و اصلا هیچ هدفی ندارم
شهر سوال ـ مدتی است که احساس میکنم زندگی تکراری شده و اصلا هیچ هدفی ندارم خیلی کلافهام، نمیدانم علتش چیست همیشه ذکر صلوات را میگویم و سعی میکنم با کار خودم را مشغول کنم. احساس میکنم که به همدم و همراز احتیاج دارم ولی کاری از دستم بر نمیآید.
میترسم اگر ازدواج نکنم پیر شوم و مورد تمسخر و ترحم اطرافیان قرار بگیرم.
شهر سوال ـ چند ماه است که خواهر بزرگترم ازدواج کرده است. فرزند آخر خانواده هستم و ۳۰ ساله. دوست دارم زودتر ازدواج کنم ولی قسمت نمیشود میترسم پیر شوم و مورد تمسخر و ترحم اطرافیان قرار بگیرم.
علاقهمندی نسبت به یک خانم و جواب منفی ایشان
شهر سوال ـ مدتی است که دچار یک علاقهمندی نسبت به یک خانم که شرایطش تقریبا با من یکی است پیدا کردهام، حداقل ظاهرش اینگونه نشان میدهد. جریان را با خانوادهام در میان گذاشتم و با رضایتشان رفتم و به ایشان که کاملا مذهبی و با شخصیت هم بودن پیشنهاد کردم تا با خانواده و در چهارچوب کاملا اسلامی بیشتر با آنها آشنا شوم. ایشان گفتند قصد ازدواج ندارند، من هم کمی اصرار کردم تا مقداری بیشتر فکر کنند ولی ایشان نظرشان تغییر نکرد. الان من هنوز رو حرفم هستم ولی اصلا نمیتوانم سر کلاسهایی که با ایشان دارم بروم. و واقعا نمیدانم چیکار کنم. فکرش هم بدجوری در درسم تاثیر داشته اگر میشود راهنماییم کنید.
در برابر خواسته شوهرم (عدم رعایت حجاب) چه کنم؟
شهر سوال ـ من خودم به حجاب اعتقاد دارم و همیشه هم رعایت میکنم. اوایل ازدواج هم هیچ مشکلی در این مورد با شوهرم نداشتم ولی جدیدا شوهرم از من میخواهد که حجاب سر را نداشته باشم. در مورد این مسئله هم خیلی با هم صحبت کردیم ولی وی هرگز قبول نکرد و این اواخر کار از آرام صحبت کردن و با مهربانی گذشته و نتیجه دعوا کردن با من و کتک خوردنم شده است. من هم توان ایستادگی در برابرش را ندارم. نمی دانم باید چیکار کنم. خواهشا راهنماییم کنید.
آیا ازدواج با فردی که تفاهم اعتقادی نداریم درست است؟
شهر سوال ـ با آقایی که از همسرش جدا شده، حدود ۱.۵ ساله آشنا شدم. از نظر اخلاقی آدم خوبی است. مودب، چشم پاک، وفادا، پر تلاش، امیدوا، و مهربان. فقط میگوید تا ۵ سال پیش نماز میخوانده و در حال حاضر نمیخواند. البته به امام حسین(ع) و اسلام و حقوق زن از نظر اسلام اعتقاد دارد. حتی به بعضی احکام شخصی در اسلام. ما خانواده مذهبی هستیم. حالا نمیدانم رابطه خود را تمام کنم یا بگویم دیگر نمیخواهم دوستی رو ادامه دهم و برای ازدواج اقدام کند؟ اصلا با وی ازدواج کنم؟ در اینصورت بچه های چنین خانوادهای چگونه تربیت میشوند؟ مثل پد؟ یا من که مادرم؟