شهر سوال ـ دختری ۱۵ ساله هستم که عاشق پسری شدم که چهارسال ازخودم بزرگتر است. در اوایل هیچ حسی نسبت به او نداشتم، ولی بعدا که متوجه علاقه اش به خودم شدم، کم کم عاشقش شدم. من خیلی دوسش دارم اما متاسفانه یک ماه پیش مرتکب یک اشتباه شدم. داستان آنجا شروع شد که یک شب پسرعمویم به من گفت خیلی دوستت دارم و برای رسیدن به تو هرکاری میکنم وبه هیچ عنوان از تو نمیگذرم پس توهم دوستم داشته باش! وبعد گریه کرد. متاسفانه احساساتم تحریک شد وپیش خودم فکر کردم برای دلخوش کردنش بهتر است روزی یک بار زنگ بزنم بزنم وبا وی صحبت کنم و همین کار را کردم. اما اشتباه کردم چون این کار موجب شد که حسش به من بیش تر شود اما من دوستش ندارم. حتی یک ذره. حال نمیدانم چطور این رابطه احمقانه وبهتره بگویم عشق یکطرفه را تمام کنم؟ طوری که آسیبی به وی نرسد دلم نمیخواهد دلش بشکند. میترسم که دوست پسرم متوجه شود و فکر دیگری درباره ام بکند وحتی ترکم کند.
مشاوره و خانواده
با کم حرفی شوهرم چگونه کنار بیایم؟
شهر سوال ـ من ۲۷سال سن دارم و ۲ سال است ازدواج کردهام. بخاطر موقعیت شغلی همسرم در شهر دیگری به دور از خانواده تک و تنها زندگی میکنیم. چیزی که ناراحتم میکند کم حرفی همسرم است. من صبح تا شب در خانه تنها بوده و انتظار دارم وقتی به خانه میرسد با من صحبت کند. از اتفاقایی که طول روز افتاده یا حداقل حرفی که میزنم جواب دهد ونظرش را بگوید. خیلی کم حرف است من ۱۰ جمله حرف بزنم ایشان شاید در ۱ جمله جواب مرا بدهد. وقتی عصبانی میشوم غر میزنم بعد پشیمان میشوم. همسرم مرد خیلی خوبی است وخیلی دوستش دارم. نمیخواهم ناراحتش کنم ولی به بنده حق دهید. قبول دارم خسته است. حال نمیدانم چه کنم که بر اعصابم مسلط باشم و ناراحتش نکنم.
در فیسبوک به پسری علاقمند شدم اما نمیدانم چه کنم؟
شهر سوال ـ دختری ۲۰ ساله هستم که از لحاظ خانوادگی و امکانات و مذهبی در حد خوبی قرار دارم و دانشجو هستم و افت شخصیتی و تحصیلی و ظاهری هم ندارم . حدود ۴-۵ سال بود که به یکی از بستگان که ۳ سال از خودم بزرگتر بود علاقه داشتم البته من این علاقه را برای حفظ آبروی خودم و خانواده هیچ وقت و هرگز ابراز نکردم...
چگونه به شوهرم گوشزد کنم که رفتارش با شاگردان خانمش صحیح نیست؟
شهر سوال ـ یک فکری در ذهنم رخنه کرده که نمیدانم چه باید کرد. من و همسرم در یک خانواده نسبتا مذهبی به دنیا آمدیم. همسرم، استاد دانشگاه هستند و مرا کاملا آزاد گذاشتهاند. البته بدون اینکه از اول چیزی به او گفته باشم. پیش من، خودش مراعات حالم رو میکند. اما نمیدانم تاثیر رفتارهای دیگران هست، یا دلم نمیخواهد همسرم با حضور من و بدون حضور من، رفتار متفاوتی نسبت به خانمها داشته باشد. البته خودش میگوید، من هیچ وقت دست نمیدم. و از هیچ خانمی هم نخواسته پیش وی بی حجاب باشد. اما به خاطر میزان زیاد روابطش با خانمها، یک نوع راحتی در برخوردهاش بوجود آمده؛ و این قضیه اذیتم میکند. وقتی به برادرم گفتم، برگشت گفت...
چگونه به خواستگارم اعتماد کنم؟
شهر سوال ـ زنی ۳۸ ساله هستم و دوماه است با مردی ۵۳ ساله ازدواج کردهام؛ که چون شناختی از اونداشتم بعدا متوجه شدم که معتاد وشکاک است. ایشان وبچه هایش کتکم میزدند بعد از دوماه زندگی ازاو جدا شدم درحال حاضر با مردی اشنا شده ام که ۴۵ ساله است بعد ازفوت پسر ۱۷ ساله اش همسرش از او جدا شده و باپسر ۷ ساله اش زندگی میکند. بعد از تحقیقات همه از او بخوبی صحبت کردند. بجز یک نفر که ازاو بدگویی زیادی کرد. ایشان بخاطر سکه با من مشکل دارند ومیگوید۲۰ سکه وحس میکنم خسیس است ومیگوید مهمانداراست ومن باید برای مهمانهایش اشپزی کنم و همچنین آشپزی ام خوب باشد. نمیدانم که چگونه به او برای ازدواج اعتماد کنم.
با مخالفت مادر در ازدواج چه کنم؟
شهر سوال ـ یك سالی است با دختری آشنا شده ام كه از طریق رفتار و شخصیت او خوشم آمده است اما مادرم مخالفت می كند در حالی كه با چت با او در ارتباط هستم. به مادرم می گویم او دختری ساده و بی آلایش و ساده است كه من دوست دارم، اما مادرم ساز مخالفت می زند.
با زود انزالی شوهرم چه کنم؟
شهر سوال ـ خانومی ۲۰ ساله بوده وچند سالی است ازدواج كردهام، همسرم اوایل خوب بود ولی مدتی است زود انزالی دارد و واقعا اذیت میشوم، نه میخواهم و نه میتوانم خیانت كنم! اما شدیدا عذاب میكشم. راهنمایی میخواهم كه خودم را كنترل كنم. قرص و دارو هرچیزی که باشد، تنها راه را در سرکوب میدانم چون تحت فشارم، از حكمت خدا سر درنمیآورم چرا زنی مثل بنده باید این مشكل را داشته باشه، از طرفی میترسم كارم به طلاق کشیده شود، خواهشا راهنماییم نمایئد.
آیا باید پسر را قبل از ازدواج امتحان کرد؟
شهر سوال ـ آیا باید پسر را قبل از ازدواج امتحان کرد؟ من تاکنون با هیچ پسری رابطه نداشتم و نمیتوانم با این موضوع کنار بیام که همسر آینده ام در دروان مجردی با کسی رابطه جنسی داشته، راه حل این مشکل چیست؟
بخاطر کمالگرایی در گذشته، اکنون پشیمانم که موقعیت های خوب ازدواج را از دست دادم
شهر سوال ـ دختر۲۷ساله ای هستم که در تمام عمرم موقعیت های ازدواج خوبی داشتم و تحصیلات تکمیلی ام را به اتمام رساندم و البته در موقعیت های ازدواج خوب قرار داشتم و چه آن موارد خوب؛ سایر موارد هم پیش آمد، اما به امید بهتر، از بهترین فرصت هایم باز ماندم. و تمام این موارد گذشته زندگی ام، متاسفانه مغرور و طمع کردم و این طمع باعث شد اینچنین باشم وحالا هم به هر قیمتی هم قصد ازدواج ندارم مگر انکه واقعا معیار هایم را داشته باشد اما از حقیقت نگذرد من معیارهایم در طول سالیان از سطحی گرایانه به رویا و ایده ال گرایانه و سپس واقع گرایانه تغییر کرد و من در جایگاه اجتماعی نسبتا بالایی قرار دارم و در مراکز های اجتماعی و علمی فردی سرشناس هستم. و میدانم نمیتوانم از خاسته ها و اهدافم از زندگی دست بکشم. اما در این میان نبایدهایی هم صورت گرفت اما در هر صورت فعلا یک سالیست واقعا افسوس گذشته و افسردگی شدید دارم انقدر که تابحال به خودکشی هم فکر کردم. هیچ چیز مرا از ته دل خوشحال نکرده و هرچند لبخند میزنم اما هیچ کس نمیداند. ظاهرا مذهبی ام اما احساس میکنم از اعتقاداتم دارم فاصله میگیرم. نمیدانم اگر اینطور برود من هیچ دینی در عمل نخواهم داشت یا اینکه خودم را نابود خواهم کرد مگر انکه خدا فرجی کند.
برای ازدواج با پسر مورد علاقه ام، آیا با پدرم مخالفت کنم؟
شهر سوال ـ عاشق پسری شدم و ۲ سال است در ارتباطم. و تازگی بابام فهمیده و خیلی با من صحبت کرد که قیدش را بخاطر اینکه شغلش لوازم یدکی ماشین و زابلی بوده و سربازی نرفته بزنم.ولی از دید من اینها مشکل نیستند. خیلی دعا میکنم، کربلا رفتم دعا کردم و الان توقع دارم برآورده شود. کم کم دارم نا امید میشم. بابام با مامانم قهر کرده و مادرم را مقصر میدانند. ولی با من خوب هستند. نمیدانم چه کنم آیا با پدرم مخالفت کنم؟