حدود یکسال با دختری دوست بودم که در حال حاضر...

حدود یکسال با دختری دوست بودم که در حال حاضر به خارج رفته و گفته است روزی برمی گردد، اما بتازگی با دختر دیگری آشنا شدم که وی را نیز دوست دارم. ماندم سر دو راهی، لطفا راهنمایی کنید؟

بهتر بود هدفتان را از دوستی، ابتدا مشخص می کردید و میزان پایبندی و تعهد به دین و یا حتی انسانیت خودتان را مطرح می فرمودید به هر حال در فرهنگ ایرانی - اسلامی، اصلا ارتباط دختر و پسر بدون هدف مشخص و معین معنا ندارد. اگر شما به آن دختر اولی علاقه مند بودید و علاقه مندی شما منطقی بود چرا اقدام به فراهم کردن شرایط ازدواج و خواستگاری رسمی نکردید؟ از طرفی اگر ایشان به شما علاقه مند بود چرا با شما هماهنگ نبود و به خارج از کشور رفت؟ به هر حال صرف دوستی و علاقه مندی برای دختر و پسر از نظر روان شناسی و دین و مذهب دارای آسیب هایی است. البته شما متأسفانه به همین دوستی هم پایبند و تعهد نداشته اید و با توجه به وضعیت نامشخص و نامعلومی که در دوستی اول داشتید به دنبال جایگزین رفته و با دختر دیگری ارتباط عاطفی برقرار کرده‌اید. شما در هر صورت هم به خود و هم به دو دختری که به خودتان وابسته کرده اید ظلم می کنید؛ زیرا از یك طرف معلوم نیست دختری که الان در خارج زندگی می کند از نظر شخصیتی و منطقی و فرهنگی و... با شما همخوانی داشته باشد و به قول معروف هم کفو باشید از طرفی اگر هم باشید با توجه به تجارب، نود درصد پسرهایی که با دوست دخترشان ازدواج می کنند به دلیل شروع این ارتباط با دوستی، بعد گذشت مدتی از زندگی زناشویی دچار افکار بدبینانه و سوء ظن نسبت به طرف مقابلشان می شوند و زندگی را بر خود و طرف مقابل تلخ می کنند و همیشه با اضطراب و نگرانی زندگی می کنند. این در حالی است که انتخابشان منطقی باشد. اما اگر انتخابشان منطقی نباشد و با فروکش کردن احساسات و فعال شدن عقل و منطق متوجه تفاوت های شخصیتی، فرهنگی و خانوادگی شوند که خود مقوله ای جداست.

نکته دیگر معمولا دختر و پسر حداقل در سال های اولیه آشنایی و علاقه مندی، به همسر خود پایبند هستند در حالی كه شما نبودید پس اگر بخواهید با فرد اول زندگی کنید چطور می توانید با دل خود نسبت به فرد دوم کنار بیایید؟ چطور می توانید به وجود آمدن شوک ناشی از قطع وابستگی عاطفی را در طرف دوم ببینید؟ چطور فرد اول می تواند با این ارتباط جدید شما کنار آمده و در ذهنش دچار تنفر نسبت به شما نشود؟

در این موضوع نقاط ابهام و تاریک بسیار زیادی وجود دارد که شاید به قول شاعر مثنوی هفتاد من کاغذ شود. بنابراین شما وارد مسیری شده اید که نه تنها هدف مشخصی ندارد بلکه عاقبت خوبی هم نخواهد داشت و معلوم نیست بر اساس چه منطقی شما این ریسک را کرده اید. اما به هر حال این حقایقی بود که خدمت شما ارایه شد و خیلی از موضوعات هم سر به مهر می ماند البته شاید به دلیل عشق و علاقه های بی هدف و موقتی نه تنها نوشته های منطقی و دلسوزانه را اهمیت ندهید و نادیده بگیرید بلکه خودگوی های منطقی شما که گاهی اوقات به شما نسبت به این مسیر نهیب و هشدار می دهد را هم نمی شنوید. اما شما بهتر است با فرد دوم رابطه خود را به تدریج قطع کنید و تکلیف تان را با فرد اولی مشخص کنید اگر شما از نظر فرهنگی، خانوادگی و شخصیتی و... به هم نزدیک هستید که بهتر است این تشخیص را دیگران مخصوصا مشاور و روان شناس هم نسبت به همخوانی شخصیت شما و ایشان برای شما داشته باشند. اگر به تشخیص مشاور و یا افراد خبره مانند والدین شما و ایشان، ازدواج شما مانعی نداشت شما باید با اعتماد به نفس بالا و مبارزه با احساس مسئولیت و عذاب وجدان نسبت به فرد دوم، قید فرد دوم را بزنید اما اگر فرد اول مناسب نبود و با شما هماهنگ نبود شما با همان مسیر؛ یعنی کمک از مشاور و بزرگان به سمت طرف دوم می روید و ایشان را از نظر منطقی ارزیابی می کنید و اگر این فرد هم مثبت نبود شما باید مدتی صبر کرده و تمام وابستگی های عاطفی را از ذهن خود پاک کرده و از راه منطقی و بدون ارتباط مستقیم و تنها با خواستگاری رسمی اقدام به انتخاب همسر می کنید.

نظرات