چرا مراجع تقلید در همه مسائل با شخص ولی فقیه، هماهنگ نیستند؟

 ولی فقیه

در این مساله باید به شیوه ای اصولی به جوانب قضیه نگریسته شود، که در ذیل تقدیم می شود:

۱- مرجع تقلید به کسی می گویند که متخصص در فقه و فروعات احکام است. یک مرجع تقلید ممکن است حتی در بعضی از مسائل اسلامی(مثل تاریخ) نیز تخصص نداشته باشد. و طبیعتا نباید از آن ها توقع موضع گیری صد در صد صحیح در همه مسائل داشت. همان گونه که از متخصص و جراح قلب توقع نمی رود که تشخیص های صحیحی درباره مشکلات دهان و دندان داشته باشد.
البته ممکن است یک شخص در چندین زمینه تخصص داشته باشد. مثل امام(ره) که علاوه بر فقاهت در عرفان و فلسفه و سیاست و ... نیز تبحر و تخصص داشتند. اما به هر حال صفت مرجعیت بیان کننده تخصص در فقه و فروعات احکام است. و یک مرجع ممکن است در سیاست از عوام شمرده شود. (بهتر است بحث به حالت کلی باقی بماند و اسمی ذکر نشود اما برای واضح کردن ناچار از ذکر چند نام هستیم) مثلا هیچ کس در علم فقهی اقای منتظری ایرادی نداشت. اما امام از ایشان می خواهد در سیاست دخالت نکند و الا با توجه به عدم فطانت مشکل ساز خواهد شد.

۲- موضع گیری هر شخص بسته به جایگاه و موقعیت اوست. به عنوان نمونه از علامه طباطبایی(ره) موضع گیری چندانی نسبت به انقلاب نمی بینیم؛ این در حالیست که ایشان شاگردانی تربیت کردند که پشتوانه تئوریک انقلاب بوده و هستند. مطالب و بیانات ایشان بسیار مفید و راهگشا بوده است.

یا به عنوان مثال آیت الله بهجت، ایشان بسیار کم در صحنه های سیاسی اظهار نظر علنی می کردند؛ این در حالی بود که حقیقتا یکی از مدافعان و کمک کاران بزرگ انقلاب بودند و حتی کسانی نظیر آیت الله مصباح به توصیه ایشان وارد صحنه های سیاسی شدند.

۳- اختلافاتی که در حد سلیقه و در چهارچوب قانون اساسی است، خیر و برکت است. در سیره ائمه می بینیم که امام حسن(ع) روزه دار است و در همان روز امام حسین(ع) روزه نگرفته اند. تا روشن شود که مردم در انتخاب هر دو آزادند. و گفته شده است که این نوع اختلاف رحمتی برای امت است.[۱]
اگر همه مراجع بخواهند به یک شکل در مسائل سیاسی ظاهر شوند، آن وقت جایی برای اختلاف سلیقه ها نمی ماند و مرزهای اساسی با سلیقه ها اشتباه می شود.

۴- بنا بر اعتقاد ما مراجع تقلید معصوم نیستند تا احتمال هر گونه خطا و اشتباهی را از آنها نفی کنیم. البته باید توجه کرد که حتی در صورتی که اشتباه یک مرجع، در مساله ای سیاسی ثابت شود، باید محکومیت متناسب با همان اشتباه باشد. هرگز کسی را به خاطر عبور از چراغ قرمز، اعدام نمی کنند. یعنی به فرض که مرجعی در موضعی وظیفه لازم خود را انجام نداده ، شاید کمی تشخیص و درایت او سبب این اشتباه شده ، در اینجا کسی حق ندارد به توهین بپردازد و خیانت و ... را مطرح کند.

۵- قطعا دست های توطئه گر در صدد القای اختلاف هستند. این اختلاف گاهی در بین مسئولین طراز اول نشان داده می شود و گاهی در بین علما. در حالی که بیشتر مساله جنبه شانتاژکاری دارد و دروغین است. و به این مساله باید بسیار دقت شود.

۶- همچنین باید دقت نمود که اندیشه عدم جدایی دین از سیاست به این معنا نیست که همه به یک اندازه باید در مسائل سیاسی داخل شوند.
یک وقت کسی خود را غرق در عبادت و ذکر می کند، آنچنان که وقتی خبر شهادت سید الشهداء(ع) را به او می دهند، اظهار تاسف می کند و بعد نیز برای این اظهار تاسف خود، استغفار و توبه می کند که چرا از ذکر غافل شده! این چنین کسی تصور می کند که دیانت غیر از سیاست است!
اما کسی که دقت داشته باشد، اگر توانایی و قدرت وارد شدن در یک مساله سیاسی را دارد، وارد شود و اگر نمی تواند، کناری بنشیند ، این جدا دانستن سیاست از دیانت نیست. بلکه علیرغم تائید مساله به صورت کلی، برای حالت جزئی و شخصی آن معتقد است که در تقسیم کارهای جامعه، او برای کار دیگری مناسب تر است.
بسیاری از امور برای جامعه ضروری و حیاتی است؛ اما آیا اعتراف به این مساله به این معناست که هر کس باید در همه آنها به صورت تخصصی وارد شود؟

۷- باید تفاوت بین آن چیزی که توقع خودمان است با چیزی که لازم است، را درک کنیم که در بعضی مواقع این دو متفاوت هستند. می گویند در زمان شاه عده ای از معترضین به در خانه یکی از مراجع رفتند. یک نفر بر روی شاخه درخت نشسته بود. وقتی آقای مرجع این صحنه را دید، گفت: از آنجا پایین بیایید، شاخه می شکند! شخص گفت: ما را نگاه کن! می خواهیم آقا برایمان انقلاب کند، آقا نگران شاخه درخت است. مرجع تقلید گفت: مگر با شاخه شکستن انقلاب می شود! شما شاخه را نشکن، انقلاب هم می کنیم!

[۱]. معانی الاخبار ص ۱۵۷.

نظرات