در مورد نقش عقل در دین توضیحی میخواستم؟
دین هایی که اکنون در دنیا رواج دارند، موضع یکسانی نسبت به عقل ندارند. پس بهتر است در جواب به این مساله، دین را مشخص کرده و سپس به آن پاسخ بگوییم. که طبیعتا با توجه به مخاطبان این پرسش و پاسخ، باید نظر اسلام را در این باره بیان کنیم.
از نظر اسلام، دین حق مطابق سرشت و خلقت انسان است و تمام ذاتیات انسان به بهترین شکلی در نظر گرفته شده اند. بنابر این به عقل نیز بها داده شده است. در ابتدای دین داری، که باید اصول دین را با فهم عقلانی یافت و سپس وارد دین شد. یعنی بدون عقل و نقش آن، در اسلام دین داری شروع نمی شود.
و در ادامه نیز هیچ جا، عقل سلیم از اعتبار ساقط نمی شود و لحظه به لحظه وجود دارد و نقش آفرینی می کند. حتی در آن جا که حوزه ورود عقل نیست و مسیر با قلب انسانی طی می شود و معارف با سیر و سلوک به دست می آید، عقل به عنوان ناظری حضور دارد، تا اگر مکاشفات دچار آسیبی شده اند، عقل آن را از اعتبار ساقط کند.
و در بیان وحیانی نیز، عقل باید حضور جدی داشته باشد، تا به درک مطالب بپردازد. و دلالت های غلط را از درجه اعتبار ساقط کند. و اگر در موضعی مطلب وحی، متناقض با عقل درک شد، پی به خلل و انحراف بیان می بریم و می یابیم که وحی چنین معنایی نمی تواند داشته باشد. چون عقلی که اثبات کننده اصل صحت وحی و نیاز به آن بوده، نمی تواند از اعتبار ساقط شود و معنایی ضد عقل را بپذیرد.
البته در تمام این مراحل باید مراقبت نمود که عقل سلیم ملاک قرار بگیرد. چون به وضوح می بینیم که افراد متعددی با تمسک به عقل اظهار نظر می کنند و مطالبی متناقض با یکدیگر بیان می کنند. مثلا فیلسوفی با بیان عقلانی مدعی اختیار می شود و فیلسوف دیگر با همین شیوه مدعی جبر می شود. طبیعتا هر دو گفتار درست نخواهد بود. پس در بعضی مقاطع، بیان به ظاهر عقلانی است و مطابق عقل سلیم نمی باشد. در نتیجه آنچه ملاک است، عقل سلیم است و عقلی که با شائبه هایی چون تقلید از اکثریت، تقلید از گذشتگان، مسلم پنداشتن ظن و ... از سلامت خارج شده، از منظر عقلانی نیز اعتباری ندارد. و در حقیقت عقل نیست.
در پایان بیان زیبای شهید مطهری درباره جایگاه عقل در اسلام را نقل می کنیم:
« در مورد عقل- اى افسوس!- شما كدام كتاب مذهبى را در دنیا پیدا مىكنید كه به اندازه قرآن براى عقل احترام قائل شده باشد؟ شما چنین افتخارى را كه در فقه اسلامى- مخصوصاً در فقه شیعه- هست در كجاى دنیا پیدا مىكنید؟ وقتى كه منابع تشریع را ذكر مىكنند، مىگویند كتاب، سنت، اجماع (یعنى عمل قطعى كه دلیل باشد بر اینكه از پیغمبر رسیده است)، چهارم عقل. این عقلى كه دنیاى مسیحى راه نمىدهد از نزدیكِ مذهب عبور كند، اسلام او را به عنوان یكى از منابع تشریع خودش مىشمارد. ما در قرآن هیچ جا تعبیرى نمىبینیم كه كلمه تند و خشنى به كار برده باشد مگر یكى دوجا. یك جا درباره كسانى است كه تعقل نمىكنند: وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ [یونس/۱۰۰] او پلیدى را بر كسانى كه خرد خویش به كار نمىبندند مقرر مىكند.
یك نكته دیگر هم خیلى جالب است. شما در میان هو كردنها یعنى در میان تقبیح كردن دیگران، انواع تقبیحها را مىبینید. یكى به دیگرى مىگویداى بى حمیّت! دیگرى مىگوید: اى بىدین! یك جمله روشنفكرانه اخیراً در زمان ما پیدا شده است؛ روشنفكرها وقتى مىخواهند دیگران را تحقیر كنند مىگویند برو مرتجع، برو كهنه فكر، برو مقلّد؛ روشنفكر باش. اولین كتابى در دنیا كه وقتى خواسته دیگرى را تحقیر كند او را به ارتجاع نسبت داده، قرآن است. قرآن وقتى كافر را تحقیر مىكند مىگوید برو بىشعور، برو پیرو آباء و اجداد، برو غیرقادر به تجزیه و تحلیل: أَ فَلا یَعْقِلُونَ- أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ عقلت كجاست؟ تو كه اهل"إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ [زخرف/۲۳] : پدرانمان را بر آیینى یافتیم" هستى! برو دنبال كارت! كدام كتاب را شما پیدا مىكنید كه چنین منطق و چنین لحنى داشته باشد غیر از قرآن؟»[۱]
[۱]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۲۱، ص: ۴۶۴.
نظرات