نحوه تشکیل رژیم صهیونیستی
یهودیان صهیونیست در ابتدا به عنوان شهروند عادی شروع به خریدن زمین کردند و بعد با حمایت انگلیس، امریکا و برخی کشورهای دیگر، تجاوزات آنها آغاز شد.
پرسش:
ممکن است نحوه تشکیل رژیم صهیونیستی و بیرون راندن فلسطینیها را بیان کنید.
پاسخ:
کسانی که گهگاه از رژیم اسرائیل دفاع میکنند، با روند شکلگیری این دولت آشنایی ندارند. ما میکوشیم با مروری اجمالی بر تاریخچه پیدایش «صهیونیزم» تا «تشکیل دولت اسرائیل»، تصویری واقعبینانه از این موضوع به دست بدهیم. عمده مطالبی که دراینباره خواهیم گفت، برگرفته از کتاب «ارتباط صهیونیستی» نوشته «آلفرد م. لیلیانتال» است. وی نویسنده سرشناس آمریکایی، فارغالتحصیل دانشگاه کُرنل و مدرسه عالی حقوق کلمبیا است که سالها از عمر خود را در وزارت خارجه آمریکا خدمت کرده و تألیفات او، مبتنی بر تحقیقات و مطالعات و تجربیات او است. وی آثار دیگری نیز درباره اسرائیل و صهیونیسم دارد.
پیدایش صهیونیسم
یهودیان (بنیاسرائیل) بعد از درگذشت حضرت سلیمان (ع)، رفتهرفته عظمت و یکپارچگی خود را از دست دادند. پس از یورش آشوریان در سال ۷۲۵ پیش از میلاد، اسباط (قبایل دوازدهگانه یهود) چنان پراکنده شدند که گویی در زمین گم شدند. در متون یهودی وعده داده شده که در آخرالزمان، این ده سبط پیدا خواهند شد و به ارض مقدس باز خواهند گشت.(۱) نیز وقتی در سال ۵۹۷ پیش از میلاد، بُختُ نَصَّر(بُخت النصر) پادشاه بابل به پادشاهی یهودا لشکرکشی کرد، لشکریان او یهودیان بسیاری را کشتند، بسیاری آواره شدند و تعدادی نیز به عنوان اسیر، به بابل برده شدند.(۲) هرچند در آمار قربانیان این حوادث و حجم خسارات وارد بر یهودیان اغراق و مظلومنمایی شده؛(۳) ولی مسلّم است که در پی این حوادث، یهودیان هیچگاه نتوانستند حکومتی مستقل برای خود تشکیل دهند و همواره به صورت پراکنده، در سرزمینهای مختلف به عنوان اقلیت زندگی میکردند تا اینکه جنبش «صهیونیزم / صهیونیسم» پدید آمد. این جنبش در سال ۱۸۹۸م توسّط فعّال سیاسی و روزنامهنگار یهودیالاصل اتریشی به نام «تئودور هرتسل» بنیانگذاری شد و رفتهرفته اوج گرفت و هدف از آن، گرد هم آوردن یهودیان پراکنده در سراسر جهان و ایجاد اتّحاد میان آنان بود. در ادبیات سیاسی و مذهبی امروز، به هواداران این جنبش «صهیونیست» میگویند.
انتخاب وطن، بهانهای برای اشغال
صهیونیستها برای رسیدن به هدف خود، به زمین نیاز داشتند. در بین دیدگاههای مختلفی که برای اتحاد یهودیان مطرح شد، سرانجام این دیدگاه چیره شد که «دولت یهود» در «سرزمین فلسطین» تأسیس شود. دو گروه با این دیدگاه مخالف بودند: یکی یهودیان غیرصهیونیست که با مطرح شدن بحث دولت یهود، نگران بروز اختلاف و دشمنی با یهودیان در سرزمینهای دیگر بودند؛ دوم مسلمانان و عربهایی که فلسطین را سرزمینی «عربی-اسلامی» میدانستند و حاضر نبودند شاهد جدایی آن از قلمرو اسلام و برپایی یک دولت غیراسلامی در آن باشند. ازاینرو، صهیونیستها در آغاز، دست به یک پنهانکاری بزرگ زدند؛ به این صورت که ابتدا خواستههای خود را محدود کردند، از فلسطین به عنوان «وطن» برای «قوم یهود» یاد کردند و چنین واکرد کردند که درصدد ایجاد یک «دولت» یهودی نیستند؛ بلکه تنها میخواهند در «وطن» پدران خود اقامت کنند تا بتوانند یهودی بمانند و مورد ظلم و ستم قرار نگیرند. آنها در پاسخ به انتقادها میگفتند: «کسی که ما را متّهم به کوشش در راه ایجاد مملکت مستقل یهودی کند، سرشار از کینه و جهل مطلق است».(۴)
آنان با این پنهانکاری، از مخالفت مسلمانان و نیز یهودیان غیرصهیونیست در امان ماندند و علیرغم مخالفت سلطان عثمانی، عبدالحمید دوم(۵) که به هیچ قیمتی حاضر نشد فلسطین را در اختیار آنان بگذارد، از سال ۱۸۸۲م (۱۲۶۱ه.ش) با دادن رشوه به حاکمان محلّی و وساطت کنسولهای دولتهای بیگانه (مخصوصاً روسیه، انگلستان و آمریکا)، به مرور به فلسطین مهاجرت میکردند(۶) و میکوشیدند تا از این طریق، در فلسطین دارای اکثریت شوند. حرکت صهیونیستی در طول ۲۵ سال بعد، به جای آنکه برای ایجاد رژیم سیاسی خاصّی بکوشد، به خرید زمین و ساختن مدارس و تثبیت موقعیت فعلی خود پرداخت.
فراهم شدن زمینه با سقوط عثمانی
شروع جنگجهانی اوّل در سال ۱۹۱۴ میلادی (تابستان ۱۲۹۳ شمسی)، زمینه را برای پیشبرد اهداف صهیونیستها فراهم کرد. آنان از یک سو، هم با متّحدین روابط دوستانه داشتند و هم با متّفقین. از سوی دیگر، بروز جنگجهانی اوّل، باعث سستی امپراطوری عثمانی شد و زمینه برای شورش ملّیگرایان عرب (از جمله شریف حسین) علیه حاکمان ترک خلافت عثمانی را ایجاد کرد و سرانجام نیز به سقوط امپراطوری عثمانی انجامید. صهیونیستها با حمایت استعمار انگلیس، از این موقعیتها بیشترین بهره را بردند.
اعلامیه بالفور
پس از پایان جنگجهانی اوّل و سقوط امپراتوری عثمانی، در سال ۱۹۱۷ (آبان ۱۲۹۶ ھ.ش) میلادی، بیانیه «بالفور» در حمایت از جنبش صهیونیسم منتشر شد. انگلیسیها با فریبکاری خود و سوءاستفاده از اختلاف میان بزرگان عرب با امپراطور عثمانی، قیمومیت بر فلسطین را به دست آوردند و دولت برتانیا به راحتی توانست زمینههای تشکیل جامعه صهیونیستی و در نتیجه دولت غاصب اسرائیل را فراهم کند.
پنهانکاری صهیونیستها در بیانیه بالفور نیز بازتاب داشت و در آن، بندهایی برای حمایت از حقوق مدنی و دینی ساکنان عرب فلسطین وجود داشت. انگلیسیها در مقابل این امتیاز ظاهری، توانستند موافقت شریف حسین را (که اینک قدرت فراوانی یافته بود) با اقامت یهودیان در فلسطین جلب کنند؛(۷) اما هنوز هم سخن از «دولت یهود» به میان نمیآوردند و حتّی وجود چنین نیّتی را انکار هم میکردند. آنان به ملک فیصل (فرزند شریف حسین) که اینک حاکم سوریه شده بود، اطمینان دادند که قصد تشکیل دولت یهودی در فلسطین ندارند و حتّی چرچیل نیز در ملاقات با یک هیئت عربی در سال ۱۹۲۳م(۱۳۰۲ ه.ش) به آنان گفت: «تعبیر وطن قوم یهود، به معنای حکومت یهودی حاکم بر عربها نیست. ممکن نیست ما بپذیریم که یک ملّت، ملّتی دیگر را از حقوق خویش محروم سازد یا داراییهایشان را از آنان بگیرد».(۸)
فراخوان یهودیان از سراسر جهان
همزمان با این ظاهرسازیها، صهیونیستها به شدّت در پی دعوت یهودیان سراسر جهان به فلسطین بودند و با تمام توان، به خرید املاک و اراضی مسلمانان ادامه میدادند تا تعداد یهودیان ساکن در فلسطین را به بیشترین مقدار ممکن برسانند و حتّی توانستند حمایت مالی گسترده یهودیانی را جلب کنند که با تشکیل «دولت یهود» در فلسطین مخالف بودند؛ ولی تشکیل یک «جامعه یهودی» در سرزمین قدس را عملی خیرخواخانه و انسانی میدانستند.(۹)
در مرحله بعد، مک دونالد در طرحی با عنوان «کتاب سپید» یا همان «کاغذ سفید»(در سال ۱۹۳۹م/ ۱۳۱۸ه.ش) بیان کرد که هرگز از هدفهای اصلی سیاست انگلستان این نبوده که در فلسطین، دولتی یهودی جایگزین شود؛ ولی به صراحت اعلام کرد که «هدف عبارت است از ایجاد دولت فلسطینی مستقل در طول ده سال که عربها و یهودیها در ساخت آن شریک باشند».(۱۰) طبق این طرح، تعداد یهودیانی که مجاز به مهاجرت به فلسطین بودند، نباید بیش از ۷۵ هزار نفر میشد و همچنین خرید زمین توسط یهودیان نیز ممنوع بود. این طرح از سوی یهودیان صهیونیست «خیانت» خوانده شد و تنشهای بسیاری را حتّی در درون خاک فلسطین رقم زد و با این حال، زمینه را برای ورود به مرحله سوم و آشکار شدن هدف اصلی صهیونیستها فراهم کرد و از همین جا بود که درگیریها و کشتارها آغاز شد. دولت بریتانیا در همین ایام، به تجهیز و آموزش نظامی یهودیان ساکن فلسطین پرداخت و زمینهای وسیعی را در اختیار آنان قرار داد تا شهرکهایی را احداث کنند. فلسطینیان نیز در مقابل باندهای صهیونیستی، پایداری و مقاومت کردند و با تشکیل گروههای جهادی، تظاهرات و اعتصابهای عمومی به راه انداختند. قیامهای ۱۹۲۰، ۱۹۲۳ و ۱۹۲۹ میلادی (معروف به انقلاب براق) از آن جمله است. انگلیسیها در حمایت از صهیونیستها، قیامهای فلسطینیان را سرکوب و هزاران تن را کشتند یا به زندان انداختند.
تلاش برای تشکیل دولت یهود
سر «جان هوپ سامپسون» کارشناس انگلستان در امور خاورمیانه، در سال ۱۹۳۰م(/۱۳۰۹ه.ش) در گزارشی در باره تصمیم صهیونیستها برای تبدیل کردن «وطن یهود» به یک «دولت یهودی» نوشت: «اگر سران یهود به هدف اصلی از سکونت خویش در فلسطین، یعنی زندگی دور از ستم و ظلم و طبق آداب و سنن یهود، قناعت میورزیدند، تشکیل وطن قوم یهود هیچ مشکلی ایجاد نمیکرد و یهودیان میتوانستند در مناطق یهودینشینِ ایجاد شده پیش از صدور اعلامیه بالفور، در امنیت و تفاهم با هموطنان عرب خویش به سر ببرند. اما حقیقت مطلق این است که امروز مهاجرت یهودیان، منحصر به یهودیهای مؤمنی نیست که خواهان بازگشت به سرزمین پدران خود برای به سر بردن در زندگی دور از ظلم و ستم و طبق آداب و سنن یهود هستند؛ بلکه دربرگیرنده یهودیهای غیرمؤمنی است که سرشار از روح ملّیگرایی سیاسیاند و برآنند که بر فلسطین سیطره یابند؛ جایی که دستکم در ۱۳۰۰ سال اخیر، سرزمین عربها بوده است. (این گروه از) یهودیها هیچ تلاشی برای سازگاری با ساکنان کنونی این سرزمین از خود نشان نمیدهند».(۱۱)
در بحبوحه جنگجهانی دوم، که باعث قدرت گرفتن ایالات متحده آمریکا شد، تلاش صهیونیستها برای تشکیل دولت یهودی در فلسطین تشدید شد و کمکم اغراض پنهان آنان آشکار گردید و رفتهرفته حمایت دولت آمریکا نیز به کمک آنان آمد. بحث هلوکاست یا همان کشتار یهودیان در اردوگاههای مرگ آلمان نازی بین سالهای ۱۹۴۱تا۱۹۴۵م(۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ه.ش) و شایعاتی که درباره تعداد قربانیان این حادثه منتشر شد، باعث مظلومنمایی یهودیان شد و صهیونیستها از این موضوع نیز بیشترین بهرهبرداری را کردند. آشکار شدن اهداف پشت پرده صهیونیستها، باعث بروز مخالفتهای بسیاری شد و چه در عرصه سیاسی چه در عرصه اجتماعی، تنشها دراینباره بالا گرفت و حتّی ملک عبدالعزیز بن سعود، پادشاه وقت عربستان نیز در سال ۱۹۴۲ سرسختانه به مهاجرت روزافزون یهودیان به فلسطین اعتراض کرد و دولت آمریکا را از ایجاد دولت یهودی در آنجا برحذر داشت.
حمایتهای مالی و سیاسی انگلستان و لابیهای صهیونیست در آمریکا، اوضاع را به نفع صهیونیستها پیش میبرد؛ تا جایی که حتی روزولت رئیسجمهور آمریکا نیز که مخالف تشکیل دولت یهودی بود، ناچار بود با آنان همراهی یا دستکم سکوت کند (به خلاف چرچیل که پشتیبان سرسخت صهیونیستها بود). با مرگ ناگهانی روزولت (آوریل ۱۹۴۵/فروردین ۱۳۲۴)، راه برای صهیونیستهای درون آمریکا بازتر شد. رئیسجمهور بعدی، ترومن بود که علیرغم هشدارهای وزیرخارجهاش (که معتقد بود موافقت با تشکیل دولت یهودی در فلسطین باعث «ناآرامی همیشگی در خاورمیانه» خواهد شد)، سرانجام با ایجاد دولت یهود در فلسطین موافقت کرد و راه را برای رسیدن صهیونیستها به هدفشان هموار ساخت؛ بهویژه که او مسئله انسانیِ پناهدگان یهودی (فراریان از هلوکاست) را با مسئله سیاسی دولت یهود در هم آمیخت.(۱۲)
رفتهرفته، تهدید به جنگ نیز در گفتوگوهای دیپلماتیک بینالمللی پررنگتر شد. برای نمونه، «فیصل» وزیر امورخارجه وقت عربستان به «ویلیان ادی» نماینده آمریکا در عربستان گفت: «ما عربها گرسنگی یا کشته شدن در میدان جنگ را بر این که ببینیم صهیونیستها سرزمین ما را غصب میکنند و ملّت ما را از بین ببرند، ترجیح میدهیم! ... اگر روشن شود که آمریکا و انگلستان برخلاف خواست ما و برای نابودی ما به صهیونیستها کمک میکنند، تا آخرین نفر با آنان میجنگیم».(۱۳)
گذشته از اینگونه اختلافات و تنشها در عرصه دیپلماتیک و بینالمللی، در درون فلسطین نیز درگیریها روز به روز بیشتر میشد و عربهایی که تا دیروز گمان میکردند یهودیان فقط قصد سکونت در جوار آنان را دارند، کمکم متوجّه شدند که هدف آنان «تشکیل دولت یهود» است و میکوشیدند موقیعت خود را حفظ کنند؛ ولی این تلاشها ناکام ماند. از یک سو به دلیل حمایت آمریکا و انگلستان در عرصه بین الملل؛ چنانکه در طول فقط بیست سال، آمار یهودیان ساکن فلسطین از ۱۰ درصد (یک دهم) به ۵۰ درصد (یک دوم) افزایش یافت. از سوی دیگر، یهودیان صهیونیست که اینک قدرت یافته بودند و توسط دولت بریتانیا آموزش نظامی هم دیده بودند، به خشونت و کشتار در درون خاک فلسطین روی آوردند. در همین سالها گروههای شبه نظامی صهیونیست در فلسطین تشکیل شدند که با خشونت در پی استحکام موقعیت یهودیان و زمینهسازی برای برپایی دولت یهود بودند. سه هزار تن از اعضای این گروهها در سال ۱۹۴۵م به طور وحشیانه، با بمب به مردم حمله کردند و بسیاری را کشته یا زخمی کردند و همه راههای ارتباطی در فلسطین را قطع کردند.(۱۴) همزمان، گروههای بینالمللی نیز برای تسهیل مهاجرت یهودیان به فلسطین تشکیل شد و همه تعهدات قبلی، مبنی بر محدودیت مهاجرت یهودیان، زیر پا گذاشته شد. یهودیانی که به فلسطین رفته بودند، با خشونت و کشتار، فلسطینیان عرب را از خانه و کاشانه خود بیرون میکردند و آن خانهها را برای سکونت مهاجران جدید آماده میساختند.
برپایی دولت مستقل یهود
در سال ۱۹۴۷م(۱۳۲۶ه.ش) با تلاش بریتانیا و آمریکا قطعنامه ظالمانه تقسیم فلسطین در سازمان ملل متحد صادر شد و فلسطین بین فلسطینیان و یهودیان اشغالگر تقسیم گردید. مدّتی بعد، همزمان با پایان قیمومیت انگلستان بر فلسطین، در ۱۹۴۸م(۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ه.ش) کشور اسرائیل اعلام موجودیت کرد و بدینسان، ترومن (رئیس جمهور وقت آمریکا) بیشترین خدمت را به صهیونیستها کرد و در زمان ریاستجهوری او، دولت اسرائیل پا به عرصه وجود نهاد.
این تصمیمات، با مخالفت کشورهای عربی روبهرو شد و جنگهای اعراب و اسرائیل را در پی داشت که علیرغم پیروزیهای اولیه برای فلسطینیان و حامیان عرب آنها، به دلیل ضعف تدارکاتی و تسلیحاتی و حضور استعماری بریتانیا و فرانسه در اغلب کشورهای منطقه و خیانت برخی از رهبران، منجر به شکست این نیروها و آوارگی صدها هزار فلسطینی گشت و سرانجام به سود صهیونیستها انجامید. اشغالگریها همچنان ادامه یافت و هنوز هم ادامه دارد. بخش وسیعی از خاک فلسطین در جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷م(۱۳۴۶ه.ش) اشغال شد و صدها هزار آواره فلسطینی دیگر پدید آورد.
پس از آن نیز رژیم اشغالگر اسرائیل به مرور، تسلط خود را بر فلسطین گسترش داده است. یاسر عرفات با امضای پیمان اسلو در سال ۱۹۹۳م(شهریور ۱۳۷۲ه.ش) حاضر شد دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسد تا زمینه برای حل و فصل موضوعات اختلافی (وضعیت بیتالمقدس، آوارگان فلسطینی، شهرکهای اسرائیلی، مسائل امنیتی و تعیین مرزها) فراهم شود، دولت اسرائیل هیچگاه به تعهدات خود عمل نکرده و تجاوز به حقوق فلسطینیان همچنان ادامه دارد. یهودیان که در سال ۱۹۱۷م(زمان صدور اعلامیه بالفور) فقط سه درصد از خاک فلسین را در اختیار داشتند، با زور و قتل و غارت توانستند بخش وسیعی از این سرزمین را غصب کنند و امروزه نزدیک به نود درصد خاک فلسطین در اختیار صهیونیستها است و در آن مقدار هم که در اختیار فلسطینیان است، اعمال زور میکنند و حق فلسطینیان برای اقامت در سرزمین خویش را رعایت نمیکنند.
نتیجه گیری
خلاصه اینکه یهودیان صهیونیست، در آغاز کار، فلسطین را وطن خود میخواندند و فقط زمین میخریدند تا به عنوان شهروند عادی، در کنار فلسطینیان زندگی کنند؛ ولی بعد که قدرت گرفتند، آنان را به زور از خانهها و زمینهایشان بیرون میکردند. این تلاشها با سقوط دولت عثمانی و حمایت انگلیس و آمریکا و برخی قدرتهای دیگر، به تشکیل رسمی دولت اسرائیل انجامید؛ اما تجاوز به حقوق فلسطینیان همچنان ادامه یافت و مخصوصاً بعد از جنگهای اعراب و اسرائیل، صدها هزار فلسطینی کشته یا آواره شدند و در یک سال اخیر هم کشتار بیرحمانه مردم غزه با حمایت دولتهای غربی همراه بوده است.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر
کتاب «فلسطین و حقوق بین الملل» نوشته هنری کتان و ترجمه غلامرضا فدایی، انتشارت امیر کبیر.
کتاب «ارتباط صهیونیستی»، نوشته «آلفرد م. لیلیانتال»، ترجمه سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا).
کتاب «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار»، تألیف اکرم زعیتر و ترجمه مرحوم اکبر هاشمی رفسنجانی.
کتاب «درباره فلسطین»، تألیف ماکسیم رودنسون، ایزاک دویچر، ترجمه منوچهر هزارخانی.
پی نوشت
۱. رک: وعدههای آخرالزمانی و موعودگرایی در آیین یهود، محمدمهدی کریمی نیا، مجتبی انصاری مقدم، رحیم اریک، مقاله پژوهشی مجله پژوهش و مطالعات علوم اسلامی، پیاپی ۲۰، زمستان ۱۳۹۹، ص۱۲۲ـ۱۳۳.
۲. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فى تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوى الشأن الأکبر، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ه، ج۲، ص۱۶۹.
۳. ر.ک: طایی، نجاح، مظلومنمایی یهود در طول تاریخ، لندن، دارالهدی لاحیاء التراث، ۱۳۸۲ش، ص۲۷-۲۹.
۴. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۲۹.
۵. عبدالحمید ثانی از سال ۱۸۷۶م به عنوان سی و چهارمین سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی حکومت کرد و در سال ۱۳۲۶ه.ق(۱۹۰۹م) توسط مجلس عثمانی عزل شد و جای خود را به محمد شاه داد و در سال ۱۹۱۸ درگذشت.
۶. https://iichs.ir/vdcfivdmaw6dm.giw.html.
۷. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۳۶.
۸. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۴۱.
۹. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۴۴.
۱۰. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۵۱.
۱۱. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۵۲، پاورقی ۷ فصل ۲.
۱۲. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۶۲.
۱۳. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۶۹.
۱۴. آلفرد م. لیلیانتال، ارتباط صهیونیستی، مترجم: سید ابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بیجا، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ه.ش، ص۶۸.
نظرات