کینه و نفرت مطلوب
پرسش:
آیا کینه مطلوب هم داریم؟ یعنی میتوانیم نسبت به برخی افراد مثل دشمنان کینه و نفرت داشته باشیم یا نه؟
پاسخ:
پرسشگر گرامی انسان دارای حالات روحی مختلفی است. بعضی وقتها حبّ و محبت بر دل انسان غالب میشود و بعضی وقتها بغض و عداوت غالب میشود. کاری نیست که انسان انجام دهد و بدون محبت یا عداوت باشد.
یکی از این حالات روحی، کینه و دشمنی است که عبارت از عداوت و دشمنی دیگری در دل داشتن و منتظر فرصت مناسب برای ابراز آن بودن، است. (۱) باید توجه داشت که کینه فقط یک حالت قلبی است و اگر به این کینه در خارج ترتیب اثر دهد، «عداوت» و دشمنی گفته میشود؛ و این ثمره ظاهری کینه است؛ اما برای اینکه بفهمیم کینه ممدوح یا مطلوب داریم یا نه باید به مطالبی توجه کنید.
۱. کینه به معنای نگهداشتن دشمنی و نفرت در دل از مؤمنان که اصلاً جایز نیست و در روایات آمده است که متأسفانه کینهورزی و دشمنی میتواند انسان را وادار به گناهان مختلفی نسبت به دیگران کند تا بخشی از عقدههای خود را بدینوسیله جبران کرده و به افراد ضربه بزند. در روایتی از پیامبر صلیالله علیه و آله چنین نقلشده است: «أَشْرَارُ النَّاسِ مَنْ یُبْغِضُ الْمُؤْمِنِینَ وَ تُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَه، الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ، الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْعَنَت»؛ (۲) بدترین مردم آنکسی است که دشمنی مؤمنین را در دل دارد و مؤمنین هم دشمنی او را در دل دارند، این فرد کسی است که بهسوی سخنچینی میدود، کسی که بین دوستان جدایی میاندازد و کسی که از افراد پاک عیبجویی میکند. اینها نمونهای گناهانی که کینه میتواند زمینهساز آن باشد؛ بنابراین نسبت به مؤمنان که اصلاً جایز نیست.
۲. اما نسبت به کافران و دشمنان دین بغض و دشمنی در منابع دینی داریم؛ یعنی بغض و دشمنی نسبت به دشمنان دین شایسته و رواست ولی کینه به معنای نقشه و انتظار فرصت برای ضربه زدن که در تعریف اول بحث مطرح کردیم شاید روا نباشد.
توضیح آنکه روایات زیادی در مورد دشمنی و بغض دشمنان خدا و رسول و اهلبیت در قرآن و روایت داریم که شکی در آن نیست. علت این موضوع مرزبندی با کفار و دشمنان و نزدیک نشدن به آنها و دینشان و عدم انحراف است؛ یعنی دشمنی و کینه شخصی با کفار هم نداریم. از دوست گرفتن آنها در قرآن نهی شده به همین دلیل که شبیه آنها آلوده نشویم. خدا در قرآن میفرماید: ﴿ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّهِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِیَّاکُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُم﴾؛ (۳) «اى کسانى که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنان اظهار محبت مىکنید، در حالى که آنها به آنچه از حقّ براى شما آمده کافر شدهاند و رسولالله و شما را به خاطر ایمان به خداوندى که پروردگار همه شماست از شهر و دیارتان بیرون مىرانند»؛ و در روایات نیز بغض دشمنان ممدوح محسوب شده آنجا که کینه و دشمنی شخصی نباشد، بلکه مکتبی و روی حساب دشمنی باخدا و اهلبیت و دین باشد.
امام صادق علیهالسلام میفرماید: «مَنْ أَحَبَّنَا وَ أَبْغَضَ عَدُوَّنَا فِی اللَّهِ مِنْ غَیْرِ وَتِیرَهٍ وَتَرَهَا إِیَّاهُ لِشَیْءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا ثُمَّ مَاتَ عَلَى ذَلِکَ وَ عَلَیْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ زَبَدِ الْبَحْرِ غَفَرَهَا اللَّهُ لَه»؛ (۴) «هر کس خدا را دوست بدارد و با دشمن او به خاطر خدا دشمنی ورزد و این دشمنى او به خاطر جنایت و ستمى نباشد که [آن شخص] در دنیا به او کرده است (یعنى به خاطر کینه شخصى نباشد)، چنانچه از دنیا بروید با همین محبت و بغض و روز قیامت با گناهانى بهاندازه کفِ دریا مبعوث شود، خداوند، همه آنها را بر او میبخشد»؛ یعنی دشمنی با دشمنان خدا داریم و این دشمنی اولاً به خاطر خداست و با در نظر گرفتن خداست که انسان از خدا دور نشود و شبیه دشمنان خدا نشود و منحرف نشود و ثانیاً به خاطر کینه شخصی نباشد. از این نتیجه میگیریم که کینه به معنای انتظار ضربه زدن به دشمن به معنای کینه شخصی نداریم.
۳. البته در مسائل مربوط به جهاد و مسائل نظامی یا سیاست امور خارجی نسبت به دشمن با همان ملاک بالا دشمنی برای خدا لازم است. دشمنی به معنای فاصله گرفتن و مرزبندی با آنهاست؛ زیرا اگر مرزبندی و حذر و اجتناب از آنها نباشد بهراحتی دشمن نفوذ میکند و ضربهاش را میزند. لذا همیشه باید برای دشمن و ضربات او آمادهباشیم همانطور که قرآن دستور صریح میدهد ﴿ وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّه... ﴾؛ (۵) «هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [دشمنان]، آمادهسازید!» و اگر تجاوزی کرد، میتوانیم بغض و حتی غضب داشته باشیم و این خشم مثبت است، ولی پرخاشگری برگرفته از غضب نداریم، بلکه میتوانیم جواب مناسب بر اساس عقلانیت بدهیم مثلاً در شرایطی لازم است مثل خود دشمن رفتار کنیم. همانطور که خداوند میفرماید: ﴿ وَ جَزاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُها﴾؛ (۶) «کیفر بدى، مجازاتى است همانند آن» این دشمنی و بغض نه به خاطر کینه و کدورت و نفرت شخصی است بلکه به خاطر ادب کردن دشمن و جلوگیری از پیشرفت نظامی و ضربه نزدن اوست در واقع نوعی بازدارندگی از ارتکاب جرائم بیشتر است. در اینجا خشم و غضب مثبت داریم که اگر نداشته باشیم نمیتوانیم از خودمان دفاع کنیم و اینیک موهبت الهی است و فطری و غریزی هم هست. حتی در صورت صلح و قرارداد با دشمن هم توصیهشده است که بهصورت کامل مواظب ضربات و نفوذ دشمن باشید.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «لَکِنِ الْحَذَرَ کُلَّ الْحَذَرِ مِنْ عَدُوِّکَ بَعْدَ صُلْحِهِ فَإِنَّ الْعَدُوَّ رُبَّمَا قَارَبَ لِیَتَغَفَّل»؛ (۷) «ولی اجتناب کن اجتناب کامل از دشمنی بعد از اینکه صلح کردی با او زیرا گاهی دشمن نزدیک میشود تا تو را غافل کند و (ضربه بزند)» البته در هر صورت باید رعایت عدالت و اخلاق بشود همانطور که خداوند میفرماید: ﴿ یـایها الذین ءامنوا... ولایجرمنکم شنـان قوم علی الاتعدلوا...﴾؛ (۸) «ای کسانی که ایمان آوردهاید... و البته نباید دشمنی گروهی شما را بر آن دارد که عدالت نکنید...»؛ بنابراین در مقابل دشمن، بغض و دشمنی برای خدا در منابع دینی داریم و این به خاطر آمادگی در برابر دشمن و جلوگیری از آسیب زدن است و اگر آسیب زد با استفاده از خشم مقدس مقابله بهمثل میکنیم، ولی تجاوز و ستم نخواهیم کرد.
نتیجه:
کینه به معنای نگهداشتن دشمنی و نفرت در دل از مؤمنان که اصلاً جایز نیست؛ اما نسبت به کافران و دشمنان دین بغض و دشمنی در منابع دینی داریم؛ یعنی بغض و دشمنی نسبت به دشمنان دین شایسته و رواست ولی دشمنی شخصی و دنیوی نیست. دشمنی با کافران و دشمنان دین و خدا و اهلبیت علیهمالسلام برای لزوم مواظب و آمادگی نظامی و سیاسی برای جلوگیری از ضربهها و صدمات آنها و برخورد عقالانه در مواقع تهاجم آنهاست؛ بنابراین در مقابل دشمن، بغض و دشمنی برای خدا در منابع دینی داریم و این به خاطر آمادگی در برابر دشمن و جلوگیری از آسیب زدن است و اگر آسیب زد با استفاده از خشم مقدس مقابله بهمثل میکنیم، ولی تجاوز و ستم نخواهیم کرد.
منابع برای مطالعه بیشتر
-کینه از منظر اخلاق اسلامی، طاهره محقق، سید علی حسینی زاده.
پینوشتها:
۱. نراقی، احمد، معراج¬السعاده، ناشر کشف¬الغطاء، چاپ اول، ۸۲، ص ۲۰۰.
۲. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق، ص ۴۶۲.
۳. سوره ممتحنه، آیه ۱.
۴. ابنبابویه، محمد بن على، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، قم، دارالشریف الرضی للنشر، چاپ دوم، ۱۴۰۶ ق، ص ۱۷۰.
۵. سوره انفال آیه ۶۰.
۶. سوره شوری، آیه ۴۰.
۷. سید رضى، محمد بن حسین، نهج¬البلاغه، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق، ص ۴۴۲.
۸. سوره مائده، آیه ۲.
نظرات