چرایی اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام و یاران ایشان
پرسش:
چرا یزید خانواده امام حسین را زنده نگه داشت و به اسارت برد؟ آیا نمیتوانست همه را به شهادت برساند؟
پاسخ:
بعد از پایان یافتن غائله کربلا در نصف روز، بعد از ظهر همان روز دژخیمان و لشکریان ابن سعد اقدام به غارت خیمهها کردند و حتی برخی از آنان را به شهادت رساندند. گرچه آنان خیمهها را به آتش کشیده و جسارت کردند و هر آنچه در خیمهها بود (حتی گوشوارهها و زیورآلات زنان را) به تاراج بردند، اما فردای آن روز، ایشان را به سمت کوفه حرکت داده و به دارالاماره کوفه نزد ابن زیاد آوردند؛ اما چرا با این همه قساوت و بیرحمی، لشکر عمر بن سعد اسرای کربلا را نیز مانند دیگر شهدای کربلا نکشتند و اجازه دادند تا آنها زنده مانده و سپس نزد ابن زیاد و پس از آن یزید بن معاویه فرستاده شوند؟ حتی کار تا جایی پیش رفت که علیرغم پاسخهای کوبنده از سوی امام سجاد علیهالسلام و حضرت زینب سلامالله علیها در مجلس ابن زیاد و نیز یزید، زنده ماندند و به مدینه بازگردانده شدند؟
برای پاسخ به این پرسش میتوان به چند دلیل اشاره کرد:
۱. تحقیر خاندان اهلبیت علیهمالسلام و جشن و سرور بابت آن اولین دلیلی که میتوان برای زنده نگاهداشتن اسرای کربلا نام برد، خوار نمودن ایشان و مباهات و افتخار کردن به این پیروزی و نشان دادن قابلیت و عظمت خویش توسط یزیدیان بود. برای نمونه، ابن زیاد مجلس باشکوه ترتیب داده بود تا بابت این موفقیت بر دیگران فخرفروشی کرده و نیز زهرچشمی از مخالفان خود بگیرد. وی در این جلسه بسیار با غرور و تکبر صحبت کرده و جنایت خود را اراده الهی دانست. (۱) همچنین وقتی ایشان را از دروازه شام وارد شهرکردند، یزید مقدمات و تمهیدات فراوانی را برای ورود اسرا فراهم ساخته بود تا به خیال خود، این موفقیت بزرگ را جشن بگیرد. شیخ صدوق آذینبندی شهر شام را به نقل از سهل بن سعد بینظیر توصیف میکند. (۲)
۲. ممانعت از کشتن امام سجاد علیهالسلام به دلیل بیماری
الف. در جریان حمله به خیمهها، عدهای از لشکریان ابن سعد به فرماندهی شمر بن ذیالجوشن به خیمه امام سجاد علیهالسلام حملهور شدند و خواستند تا ایشان را نیز به شهادت برسانند که با ممانعت فردی از لشکر ابن سعد مواجه شدند که آنان را، به دلیل بیماری حضرت، از این کار منع کرد. سپس عمر بن سعد دستور داد تا کسی متعرض خیمه امام سجاد علیهالسلام نشود. (۳)
ب. هنگامیکه در کوفه امام سجاد علیهالسلام به سؤال ابن زیاد مبنی بر اینکه مگر خدا علی بن حسین را در کربلا نکشت، پاسخ کوبنده داد و فرمود: «خدا جان انسانها را هنگام مرگشان میگیرد» و «هیچکس جز به اذن خدا نمیمیرد»، وی غضبناک شده و دستور داد تا گردن حضرت را بزنند، حضرت زینب سلامالله علیها خود را بر روی برادرزاده خویش انداخته و مانع این کار شد و فرمود: «ای ابن زیاد! از ما دست بکش، مگر از خونهای ما سیر نشدهای؟ مگر دیگرکسی از ما را باقی گذاشتهای؟ ... به خدا، اگر میخواهی او را بکشی، مرا هم باید با او بکشی.» بنا به نقل شیخ مفید، پس از گفتگویی که میان حضرت زینب و ابن زیاد درگرفت، سرانجام ابن زیاد گفت: «او را رها کنید، همان بیماری که دارد او را بس است». (۴)
۳. عدم پذیرش افکار عمومی در شام
گرچه یزید و خاندان اموی در لحظات اولیه ورود اسرای خاندان اهلبیت به شام و نیز مسجد اموی موفق شدند تا به خیال خام خویش، اسرای اهلبیت را تحقیر کرده و آنان را بهعنوان یک خارجی و شورشی معرفی کنند و در ادامه در مجلس یزید، همهچیز بر اساس برنامه از قبل تعیینشده پیش میرفت، اما به یکباره، ورق برگشت و شرایط به نفع خاندان اهلبیت و به ضرر یزید و شامیان رقم خورد؛ سخنرانیهای کوبنده و دشمنشکن و روشنگری حضرت زینب سلامالله علیها و حضرت زینالعابدین علیهالسلام چنان لرزهای بر اندام آنان انداخت که اگر وضعیت کمی بیشتر ادامه پیدا میکرد، حضور ایشان در شام میتوانست تمام حیثیت و موجودیت بنیامیه را بر باد دهد. همین امر سبب شد تا برخی از صحابه مانند یحیی بن حکم (۵) و ابوبرزه اسلمی (۶) در مجلس یزید وی را مذمت کند. حتی یکی از یهودیان (۷) و نیز نماینده امپراتوری روم (۸) که در آن محفل حضور داشتند، بعد از جسارتهای یزید به سر مبارک امام حسین علیهالسلام و نیز سخنان اهلبیت در رسواسازی بنیامیه، بسیار متأثر شده و یزید را بهشدت محکوم و مذمت کردند؛ در منابع آمده است که یزید دستور داد تا آنها را بهشدت مجازات کنند. اوضاع در مجلس یزید بهگونهای تغییر یافت که وقتی فردی از یزید درخواست کرد تا فاطمه بنت الحسین را در اختیار وی قرار دهد، یزید بر وی فریادی کشید و گفت: «دور شو، خدا تو را مرگ دهد». (۹)
یزید نیز مجبور شد تا نسبت به اسرای اهلبیت سهل گیری کند تا جایی که به امام سجاد علیهالسلام گفت: «... از کشتن شما درگذشتم، لذا خودت همراه زنان اسیر به مدینه بازخواهی گشت ...». (۱۰)
نتیجه:
با توجه به آنچه گذشت، دلایلی سبب شد تا یزیدیان دست از کشتن اسرای اهلبیت برداشته و درنهایت آنان را با احترام رهسپار مدینه کنند. این موارد عبارتاند از:
۱. زنده نگاهداشتن اسرا برای تحقیر ایشان و به رخ کشاندن افتخار شکست امام حسین و یارانش و نیز معرفی آنان بهعنوان شورشی و خارجی.
۲. زهرچشم گرفتن از مخالفان حکومت خویش.
۳. بیماری حضرت سجاد علیهالسلام.
۴. نگرانی از فشار افکار عمومی و در ادامه، تغییر اوضاع و شرایط در کوفه و شام.
منابعی برای مطالعه بیشتر:
-ویکی فقه (دانشنامه حوزوی)، مدخل «اسرای کربلا».
پینوشتها:
۱. وی خطاب به حضرت زینب گفت: «الحَمدُ للّه الَّذی فَضَحَکُم وقَتَّلَکُم واکذَبَ اُحدوثَتَکُم»! سپاس خدایی را که شما را رسوا کرد، کشت و دروغگوییتان را برملا کرد؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، لیدن، نشر بریل، ۱۸۷۹ م، ج ۴، ص ۳۴۹ ؛ همچنین وی به امام سجاد علیهالسلام گفت: «مگر خدا علی بن حسین را نکشت؟
خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، بیجا، انوارالهدی، چاپ دوم، ۱۴۲۳ ق، ج ۲، ص ۴۸.
۲. صدوق، محمد بن علی، امالی، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ ق، مجلس ۳۱، ص ۲۳۰.
۳. مفید، محمد بن محمد تلعکبری، الارشاد، ترجمه هاشم رسولی محلاتی، تهران، اسلامیه، بیتا، ج ۲، ص ۱۱۷.
۴. شیخ مفید، محمد بن محمد تلعکبری، الارشاد، قم، تحقیق مؤسسه آل البیت، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۱۱۷.
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، بینا، بیتا، ج ۵، ص ۴۶۱.
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، لیدن، نشر بریل، ۱۸۷۹ م، ج ۴، ص ۳۴۹.
۷. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ۱۴۱۱ ق، ج ۵، ص ۱۳۲.
۸. ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف، قم انوارالهدی، بیتا، ص ۱۱۱-۱۱۲.
۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، لیدن، نشر بریل، ۱۸۷۹م، ج ۴، ص ۳۵۳ ؛ شیخ مفید، محمد بن محمد تلعکبری، الارشاد، قم، تحقیق مؤسسه آل البیت، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق، ج ۲، ص ۱۲۱.
۱۰. سید بن طاووس، پیشین، ص ۱۱۳.
نظرات