دلیل فلسفی بر حضور عالم در نزد خدا
پرسش:
اینکه گفته میشود «همه چیز نزد خدا حاضر است و خداوند به همه آنها توجه و التفات و علم دارد و چیزی از او مخفی نیست» دلیل فلسفی هم دارد؟ این مطلب چه تبیین فلسفی دارد؟ به بیان دیگر، چطور اثبات میشود که همهچیز نزد خدا حاضر است و چطور اثبات میشود که خداوند نیز به همه آنچه نزدش حاضر است، همزمان التفات دارد؟
پاسخ:
در مباحث هستیشناسی ادله متعددی مبنی بر نامحدود بودن و کامل مطلق بودن خداوند ارائه شده است. (۱) بر این اساس، فیلسوفان هرگونه نقص و کمبودی را از خداوند متعال نفی کردهاند و بر این باورند که خداوند حتماً به همه موجودات آگاه است چرا که جهل به چیزی، یعنی راه پیدا کردن نقص و محدودیت در صفات الهی. (۲) خواه این علم، علم به پدیدهها در مرتبه ذات الهی باشد (علم ذاتی/ علم به پدیدهها پیش از ایجاد) خواه علم به پدیدهها در مرتبه و ظرف تحقق آنها باشد (علم فعلی/ علم به پدیدهها پس از ایجاد). فقدان هریک از این دو علم، منجر به ورود نوعی نقص در حقتعالی میگردد که با کامل مطلق بودن آن منافات دارد. (۳)
اما مسئله اساسی این است که چگونه موجودی میتواند توأمان به همه موجودات، عالم و آگاه باشد؟ به عبارت دیگر، سؤال اساسی این نیست که خداوند عالم به همه موجودات هست یا نه، بلکه سؤال اساسی این است که خداوند چگونه به همه موجودات آگاه است. در ادامه، در قالب چند نکته به توضیح این مطلب می پردازیم.
نکته اول
در جایی که اصل یک واقعیت، چه از طریق حس و چه از طریق عقل، مسلم است، اما کیفیت و چگونگی آن مجهول است، هیچگاه نباید جهل به کیفیت و چگونگی وقوع آن واقعیت، منجر به شک و تردید در اصل آن واقعیت گردد. مثلاً وقتی ما دو قطعه فلز را میبینیم که یکی دیگری را جذب میکند، هیچ شکی نداریم که بین آن دو قطعه فلز جاذبه برقرار است در عین حال ممکن است دلیل و علت این جاذبه را ندانیم؛ بنابراین ممکن است اصل یک واقعیتی برای ما مسلم باشد، ولی کیفیت و چگونگی آن مجهول باشد. از اینرو، در مسئله علم الهی نیز چون کامل مطلق بودن حقتعالی و هستی بخش بودن او نسبت به همه پدیدهها مُبرهَن است نباید جهل در کیفیت این علم منجر به شک در اصل این علم گردد. با این حال، در نکات بعدی تلاش میشود درباره چگونگی آن نیز توضیحاتی تقدیم شود.
نکته دوم
در توضیح علم حقتعالی به پدیدهها در مرتبه ذات به این امر استناد میکنند که چون ذات حقتعالی نامحدود است، پس هر کمالی که در هستی تحقق یابد لاجرم در مرتبه ذات نیز یافت میگردد، در غیر این صورت ذات حقتعالی محدود خواهد بود. از سوی دیگر چون هر پدیدهای مشتمل بر کمالی از کمالات است. پس لاجرم هر پدیدهای پیش از تحقق، در مرتبه ذات حقتعالی حاضر است. پس علم حقتعالی به ذات خویش مستلزم علم به همه موجودات در مرتبه ذات الهی نیز است. در اینجا باید توجه داشت که منظور، تحقق آنها به همان نحوی که در خارج به نحو محدود یافت میشوند نیست چراکه در این صورت لازم میآید که همه پدیدهها به نحو محدود و متکثر در ذات حقتعالی موجود باشند که منجر به راهیابی کثرت و محدودیت در حقتعالی میگردد، بلکه منظور این است که کمالات وجودی این پدیدهها به شکل عالی و برتر و بدون محدودیت، در مرتبه ذات یافت میشود و چون خداوند به خود علم دارد و خودش برایش حاضر است، پس به این کمالات نیز علم حضوری دارد.
برای تقریب به ذهن، میتوان از برخی حالات نفس آدمی وام گرفت. برای مثال، ما انسانها با شناخت شکل مثلث میدانیم که هر مثلثی شکلی است که از سه ضلع متقاطع پدید میآید. از سوی دیگر مییابیم که میتوانیم هر مثلثی را تخیّل کنیم؛ بنابراین میتوانیم ادعا کنیم که ما چون به هر مثلثی علم داریم میتوانیم هر مثلثی را در عالم خیال پدیدآوریم. بله درست است ما چون محدود هستیم نمیدانیم که کدام مثلث را در آینده تخیّل خواهیم کرد، ولی باید توجه داشت خداوند متعال چون از هر نقصی پیراسته و پاک است، خود میداند که چه موجودی را در چه شرایطی پدید خواهد آورد؛ بنابراین به سبب کامل بودن ذات خدا و به سبب حضور کمالات پدیدهها در مرتبه ذات الهی و به سبب علم حضوری خدا به خود، خداوند متعال به نحو علم حضوری به همه کمالات و موجودات پیش از خلقت آنها آگاه است.
نکته سوم
علاوه بر این فیلسوفان بر این باورند که خداوند به پدیدهها در مرتبه تحقق آنها نیز علم دارد. در واقع از آنجا که پدیدهها معلول خداوند هستند، هیچگونه استقلالی نسبت به خداوند ندارند، چراکه در مباحث هستیشناسی اثبات شده که هویت معلول عین تعلق و احتیاج به علت است. (۴) حال که هویت معلول عین تعلق و احتیاج به علت است پس هر معلولی نزد خداوند که علت هستیبخش آن است حاضر است؛ و از آنجا که علم همان حضور معلوم نزد عالم است پس همه پدیدهها در ظرف تحققشان نیز معلوم خداوند هستند. از این علم به علم فعلی حقتعالی به پدیدهها یاد میشود.
در تبیین کیفیت این علم نیز میتوان از حالات نفس آدمی وام گرفت. برای نمونه انسان همزمان نسبت به حالات نفسانی خویش که توأمان علم حضوری دارد. مثلاً در حالتی که فرد از روی غضب در حال فریاد زدن است هم خود و هم حالت غضب و هم اراده فریاد زدن خویش را با علم حضوری توأمان مییابد، چراکه حالت غضب و اراده فریاد زدن هر دو همزمان حاضر نزد او هستند و از او پنهان نیستند و نیازی به تصور آنها به ترتیب و مستقل از هم نیست؛ بنابراین با توجه به اینکه همه پدیدهها معلول خداوند و حاضر نزد او هستند پس خداوند به همه آنها توأمان علم دارد.
نتیجه
فیلسوفان لازمه کامل مطلق و نیز هستیبخش بودن خداوند را این میدانند که خداوند متعال به همه پدیدهها چه در مرتبه ذات (علم ذاتی) و چه در مرتبه تحقق پدیدهها (علم فعلی) علم دارد، چراکه در غیر این صورت خداوند کامل مطلق نخواهد بود. برای شناخت کیفیت علم ذاتی و فعلی حقتعالی میتوان به برخی حالات نفسانی مراجعه کرد، ولی باید توجه داشت که حالات نفسانی انسان به دلیل محدودیتهای ذاتی نمیتواند تصویری تمام عیار از اوصاف خداوند ارائه کند از اینرو میبایست با در نظر گرفتن وجه مقرِّب این حالات، خداوند متعال را از جهت محدودیتها و نقصها مبرا ساخت تا به تصویر درستتری از علم مطلق خدا به پدیدهها قبل و پس از ایجاد رسید. از این اصل در متون دینی به اصل «تشبیه همراه تنزیه» یاد میشود.
پینوشتها:
۱. ر.ک: صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، قم، کتابخانه مصطفوی،۱۳۶۸ ش، ج ۶، ص ۱۳ ـ ۱۷، نیز طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۶ ق، ص ۲۶۸ ـ ۲۷۰ نیز، عبودیت، عبدالرسول و مجتبی مصباح، خداشناسی، قم، انتشارات موسسه امام خمینی ره، ۱۳۹۸ ش، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۹.
۲. طباطبایی، نهایه الحکمه، ص ۲۶۸ ـ ۲۷۰.
۳. همان.
۴. عبودیت و مصباح، خداشناسی، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۲.
نظرات