چطور می‌شود اثبات کرد که حضرت محمد (ص) پیامبر خداست؟

حضرت محمد (ص)

برای شناسائی پیامبران راستین از مدعیان دروغگو سه راه وجود دارد:
۱- نخستین راه برای شناسایی پیامبران واقعی از مدعیان دروغگو، همان اعجاز و امور خارق‌العاده پیامبر است. اعجاز از این جهت گواه بر صدق ادعای مدعی است كه دادن قدرت بر كارهای خارق العاده كه از توانایی نوع بشر بیرون است به كسی كه به دروغ ادعای سفارت و نبوت می‌كند، موجب گمراهی مردم است و با هدف خداوند جهان كه همان هدایت و سعادت مردم است سازگار نیست، در این صورت وجود چنین قدرت خارق العاده گواهی بر راستگویی پیامبر خواهد بود.

۲- راه دیگر این است كه پیامبر پیشین كه نبوت او با دلایل قطعی ثابت شده است بر نبوت پیامبر بعدی تصریح كند. و تصریح پیامبر قبلی باید از نظر سند و دلالت آنچنان قطعی و صریح باشد كه برای افراد حقیقت جو، موجب یقین گردد.

۳-گردآوری قراین و شواهد: امروز یكی از دلایل قطعی در محاكم رسمی گردآوری قراین و شواهد است كه می‌تواند از روی ماجرا پرده بردارد و حقیقت را كشف كند.

حال باید گفت که: هر سه راه در مورد پیامبر اكرم(ص) وجود داشت زیرا:
از سویى مردم مـكـه چـهـل سـال زندگى پرافتخار آن حضرت را از نزدیك دیدند، كه كوچكترین نقطه تاریكى نداشت كه بالاخره همه لقب امین به آن حضرت داده بودند، طبعا در مورد چنین شخصى احتمال دروغ و ادعاى كذب داده نمى شد.
از سـوى دیگر انبیاء پیشین بشارت بعثت آن حضرت را داده بودند و در جو آن زمان، سخن از رسالت پیامبری در منطقه مکه سخن رایج اهل کتاب بوده است:
«كانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ كَفَرُوا [بقره/۸۹] قبلا هم علیه كفار آرزوى آمدنش مى‌‏كردند»

حتى در تورات و انجیل فعلى تحریف شده هم ,مطلب فوق وجود دارد و نـتـوانـسـتـه اند در تحریف آن را محو كنند و عده اى با دیدن همین مطلب در عصر حاضر مـسلمان شدند، مثل میرزا محمدرضا از دانشمندان بزرگ یهود تهران صاحب كتاب اقامه الشهود فى رد الیهود، حاج بابا قزوینى یزدى از علماء یهود یزد، صاحب كتاب محضرالشهود فى رد الیهود و پرفسور عبدالاحد داود، اسقف سابق مسیحى، صاحب كتاب محمد (ص ) در تورات و انجیل.
از سـوى دیگر معجزات زیادى از آن حضرت ظاهر گشت كه بعضى از آنها به حد تواتر رسیده است و بالاخره با معجزه اى جاودانى حجت را بر جهانیان تمام كرده و آن قرآن است.

دیدگاه‌ها

سلام میخوام ببینم معنی و تفسیر این حدیث پیامبر چیست؟مخصوصا قسمت اخر ان که میگه اخرت خود را به دنیای کسی دگه بفروشی؟

{شَرُّ الناسِ مَن باعَ آخِرَتَهُ بِدُنياهُ،و شَرٌّ مِن ذلك مَن باعَ آخِرَتَهُ بدنيا غَيرِهِ ( ميزان الحكمة ،ج۵،ص۴۹۵)
بدترين مردم كسى است كه آخرتش را به دنيايش بفروشد و بدتر از او كسى است كه آخرت خود را براى دنياى ديگران بفروشد.}

تصویر soalcity

سلام
یعنی اگر بین دو راهی آخرت و دنیا ماندید، به جای آخرت، دنیا را انتخاب کنید. مثل اینکه انسان قصد دزدی بکند که با این کار، ظاهرا دنیا را به دست می آورد و حقیقتا آخرت را از دست می دهد. در واقع معامله ای کرده که با کسب دنیا، آخرتش تباه شده است.
اما اینکه انسان به خاطر دنیای دیگری، آخرت خود را تباه کند، در جایی است که انسان مرتکب گناهی می شود بدون اینکه هیچ سودی مادی برای شخص خودش داشته باشد. مثل کسانی که در دعواهای سیاسی وارد شده و به خاطر جاه طلبی دیگری، مرتکب گناه شود. که در واقع هیچ نفعی برای خودش ندارد. و نهایتا دیگری به قدرت می رسد. یا مثل طرفداران تیم های ورزشی که از طرفداری خود، سودی نمی برند. و در این راه ممکن است مرتکب خلاف هایی نیز بشوند.

من هنوز برای پذیرش اسلام قانع نشدم نمیشود برای اثبات پیامبری به کتابی رجوع کنیم که خود او ادعا کرده از طرف خدا بر او نازل شده است . در انجیل و تورات هم درست است که بشارت آمدن کسی داده شده اما از کجا بفهمیم این احمد همان احمد بشارت داده شده است یا از این نام سو استفاده کرده است ؟؟؟

تصویر soalcity

سلام
دقت بفرمایید که خود قرآن حاوی دلایلی است. معجزه بودن قرآن به گونه ای که کسی نمی تواند مانند آن را بیاورد، نشان می دهد که این کتاب از جانب یک انسان نیست. و تاریخ نیز نشان می دهد که مطالب قرآن با سخن گفتن پیامبر (ص) متفاوت است.

با توجه به نص صریح تاریخ در مورد اینکه محمد قبل از بعثت سالی چندین هفته را بصورت شبانه روزی به غارحرا میرفته وبه تنهایی وبدور از چشم مردم بصورت شبانه روزی وحتی در تاریکی وظلمت کوه با خدا راز ونیاز میکرده ممکن است با این ریاضت سخت به قدرت هایی دست پیدا کرده باشد وخواسته باشد با استفاده از قدرت ونبوغ خودش جامعه وحشی ونادان وخشنی را که درش زندگی میکرده از آن غبارها بزداید واینکه فرستاده وحی بوده واز طرف او آمده است نیز به این دلیل انتخاب کرده است که مردم روزگارش بت را بجای خدا میپرستیده اند وهمه دنبال این بوده اند چیزی را بپرستند. وامروز برای همه ثابت شده است که انسان با ریاضت کشیدن میتواند قدرتهای نامرئی درون خودش را فعال کند.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز!

یکی از مقامات معنوی پیامبر، مقام عبودیت آن حضرت است. سخن گفتن از عبادت و عبودیت پیامبر، بسیار پردامنه است. این بحث از جنبه های مختلف و با رویکردهای کلامی، فلسفی، عرفانی و وحیانی (قرآن و روایات) قابل تحلیل است.

یکی از فضایل و امتیازات انسان کامل آن است که در عبودیت خداوند از همه کامل تر و در عبادت از همه تواناتر است. انسان کامل جز عبودیت به هیچ یک از امتیازات و برتری های خود مباهات و افتخار نمی کند.

در روایتی از امیرمؤمنان علیه السلام نقل شده است که فرمود: رسول خدا به مدت ده سال هنگام عبادت، بر سر انگشتان خود ایستاد تا این که پاهای آن حضرت بر اثر فشار ورم کرد و روی مبارکش زرد شد. از سوی خداوند این آیه نازل گردید: «طه * مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیْک الْقُرْآنَ لِتَشْقَیٰ»
امام خمینی با اشاره به این حدیث و آیه مبارکه در تحلیل سرّ نحوه عبادت کردن حضرت پیامبر به نقل از استاد خود می گوید: شیخ عارف کامل، شاه آبادی... می فرمودند: پس از آن که آن وجود مبارک مدتی دعوت فرمود و مؤثر نشد آن طوری که حضرت مایل بود، آن سرور احتمال داد که شاید نقص در دعوت او باشد. پس اشتغال به ریاضت پیدا کرد مدت ده سال تا آن که قدم های مبارکش ورم کرد. آیۀ شریفه نازل شد که خود را مشقت مده، تو طاهر و هادی هستی و نقص در تو نیست، بلکه نقص در مردم است. «إِنَّک لاٰ تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ»

این بیان حضرت امام حکایت از آن دارد که تلاش در جهت دستیابی به کمال بیش تر و نیل به اهداف متعالی از رهگذر عبادت و نیایش، از آموزه های سیره عملی پیامبر(ص)است. پس بر اساس «لَقَدْ کٰانَ لَکمْ فِی رَسُولِ اللّه أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» چه زیبا است که انسان مؤمن با تأسی به پیامبر(ص) رمز و راز موفقیت خویش را غیر از تلاش معمول فردی خود، در این گونه آموزه ها نیز جست وجو کند.

**** شبهه: وحی نتیجه ریاضت پیامبران است.
به تواتر شنیده ایم که افرادی در پرتو ریاضت به مقام هایی رسیده اند و درهایی از غیب را به روی خود گشوده اند تا آنجا که از امور پنهانی خبر می دهند. از نظر روانشناسی نیز امروز این حقیقت درست است. بنابراین چه اشکالی دارد که وحی را از همین راه توجیه کنیم؛ به ویژه که حالات پیامبران-پیش از نبوت- همچون مرتاضان بوده؛ یعنی از اجتماع دوری می گزیدند...

**** پاسخ شبهه
از مطالعه حالات مرتاضان و پیامبران پاسخ این سخن روشن می شود؛ زیرا مرتاضان اشتباهات غیر قابل انکاری دارند در صورتی که پیامبران هیچ گونه اشتباهی ندارند. نتایجی که از کار مرتاضان به دست می آید همیشه به صلاح بشر نیست و غالباً کارهای آنها جنبه نمایشی دارد. و مرتاضان به گفته های خود اعتماد کامل ندارند و هرگز دیده نشده کسی در اثر ریاضت، به برنامه جامع و مفیدی که بتواند اساس یک زندگی منظم اجتماعی باشد دست پیدا کند.

از طرف دیگر اعمال آنها که از طریق ریاضت به آنها رسیده اند، محدود است. در صورتی که پیامبران از این نظرها، درست در نقطه مقابل آنها قرار دارند. آنها به گفته خود ایمان دارند . دستورات و برنامه های مفید اجتماعی آورده اند و هیچ گونه محدودیتی در برنامه های آنان وجود ندارد.

درک نمیکنم یعنی چه که کسی نمیتواند آیه ای شبیه قران بیاورد همین الان من یک آیه می آورم ... ای کسانیکه ایمان آوردید خدا را از صمیم قلب بخوانید . . . . . . تفاوت نظر من با شما در اینه که من معتقدم شما برای خداوند شریک قایل شده اید و مشرکید من وقتی اتفاقی برام میفته سرم رو بالا میکنم و میگم خدایا کمکم کن اما شما میگی یا ابوالفضل

تصویر soalcity

سلام
تعابیر قرآن از نظر زبان شناسان آنچنان در اوج فصاحت و بلاغت است که هیچ کس در طی تاریخ نتوانست نظیر آن را بیاورد. و این نشان دهنده، غیر بشری بودن این کلام است.
و اینکه شما سرتان را بالا می کنید، باید دقت کنید که چرا این کار را می کنید؟ شما که اصلا به اسباب و وسائل اعتقادی ندارید، آیا خدا را در آسمان می دانید که سرتان را بالا می کنید؟
ما برای اینکه سرمان را بالا کنیم، دلیل داریم و دلیلمان این نیست که خدا را در آسمان می دانیم بلکه این است که وسائط فیض الهی از آسمان رحمت را نازل می کنند. عجیب است که شما از سویی به این وسائط ایمان ندارید و از سویی سر به سوی آسمان بالا می کنید.
ضمنا آیا شما به سوی کعبه نماز می خوانید؟ آیا با مبنای شما این کار شرک نیست؟
بهتر است درباره شرک کمی مطالعه کنید و این قدر سطحی نظر ندهید:
http://www.soalcity.ir/node/1872
http://www.soalcity.ir/node/692
http://www.soalcity.ir/node/1871
http://www.soalcity.ir/node/2098

حرف مفت نزن در طي تاريخ هيچكس نتونست
درود بر اشو زرتشت بزرگ برو سخنانش را بخوان ان وقت خواهي ديد كي نميتونه كي ميتونه
اخه كدوم پيامبر و شاعري توانست دنيا را در سه چيز خلاصه كند پندار نيك گفتار نيك كردار نيك
سخن زرتشت در گاتها كهن ترين بخش اوستا را ببين و بخوان ان وقت بگو فقط قران تعاليم زرتشت را در دنيا هيچ چيز به جاي نتوانسته دنيا را متحول كند از ستاره شناسان تا دانشمندان بزرگ از شعرا تا فيلسوفان نامدار و امريكا و اروپا كه در اعترافات خود رفاه و اسايش كشورشان را مديون زرتشت اعلام كردن
اي مسلمان دست از تعصب بردار چرا كه خود ميداني كي بهتر است

تصویر soalcity

سلام
ببخشید این زرتشت که شما می گویید در اصل زمان حضورش، چند هزار سال اختلاف نظر است و بسیاری از مطالبش هم از بین رفته و آموزه هایش هم با زنای با محارم و ... مخدوش شده، و امور ناروا هم در مذهبشان بسیار دارند. مثل اینکه مرده را دفن نکنند تا زمین آلوده نشود و در عوض آن را آویزان کنند تا درندگان بخورند!!!
الان با عمل به این آموزه ها، دنیا را ساخته اند؟

خب اگه اینطور باشه که سعدی و حافظ هم که کتاب هایشان از نظر ارایه و فصاحت و بلاغت در اوج قرار داره ، معجزست و سعدی هم پیامبره.
یه چنتا سایت هست که با ارائه مدرک و دلیل تاریخی و عقلی و کتابای موجود،کاملا اسلام را زیر سوال میبرند و هیچ نقدی هم به حرف هایشان وارد نشده ،دنبالش رفتم ولی پیدا نکردم.تو خود قران اومده که پیامبر انسانی مانند شماست و ... و آیات زیادی هست که نشون میده پیامبر معجزه ای نداشته مثل ایات ۹۰ تا ۹۳سوره اسرا و خیلی آیات دیگه.
کلن استدلالایی که میبینم از کسانی که اسلامگرا هستند بسیار ضعیفه و با این چیزا و این حرفا نمیتونین که با مخالفان رقابت کنین.
لطفن و لطفن اگر استدلال های محکم دارید بیاورید،اگر هم ندارید و خودتان هم نمیدانید چرا مسلمان هستید و به نوشته های تو کتابای دینی دبیرستان اکتفا میکنید،حداقل آن را نشر ندهید چون بر ضعف و دروغ بودن اسلام صحه میگزارید

تصویر soalcity

من فکر می کنم اگر کسی همان مطالب کتاب های دبیرستان را خوب و درست بفهمد، می تواند تمام این شبهات اسلام ستیزان را جواب بدهد! و ظاهرا مشکل شما این جاست که همان مطالب را درست درک نکرده اید. کما اینکه به دلیل برخی گرایشات و عجله ها، نوشته های این جا را هم درست درک نکرده اید.
بحث کتاب سعدی و حافظ برای این بود که نشان داده شود، فصاحت و بلاغت قابلیت همآوردی و آوردن نظیر را دارد. اما شما این را وارونه فهمیده اید و بعد هم پایتان را از انکار اعجاز قرآن فراتر گذاشته اید و به تحریف قرآن روی آورده اید.
چگونه کسی می تواند این ادعاهای باطل را به قرآن نسبت دهد که خود قرآن با معجزه مخالف است؟ من فکر می کنم بحث معجزات اقتراحی در همان کتاب های دبیرستان موجود بود که بنا نیست پیامبران معجزه درخواستی پخش کنند و هر لحظه برای کسی باغ و طلا و ... ایجاد کنند شاید که ایمان بیاورد. در واقع بهتر است یک بار هم که شده، به همان کتب دبیرستان مراجعه کنید و در شیوه بررسی خود و در عجول بودن و در غرض ورزی تجدید نظر کنید. و اجازه دهید عقل شما با واقعیات مواجه شود.

با سلام
خداوند در آنجا که میفرمایند اگر می توانید آیه ای همچون آیات قرآن بیاورید، نفرموده اند که ملاک این برابری زیبایی کلام از نظر زبان شناسان است. اعجاز علمی قرآن را در نظر نگرفته اید. به عنوان مثال اینکه در قرآن تمثیل زیبای خانة عنکبوت را میخوانید اعجازی بسیار فراتر از زیبایی زبان شناسی است که با مطالعه در مورد عنکبوت به آن پی میبریم. در حالی خداوند مثال خانة عنکبوت را می آورد که تار عنکبوت بین دانشمندان به فولاد بیولوژیک مشهور است به گونه ای که اگز یک رشته از تار عکبوت با ضحامت یک بند انگشت وجود داشته باشد توانایی کشیدن یک جمبو جت را دارد یا می توان به این نکته اشاره کرد که ساختار لباسهای ضد گلوله با الهام گرفتن از تار عنکبوت است. اما خانة عنکبوت ( نه یک رشته از تار) با اینکه از ماده ای با این استحکام ساخته شده اما اورا در برابر باران و باد و آفتاب یاری نمیکند و تنها کارآیی آن به دام انداختن دیگر حشرات است. از طرفی در خانة عنکبوت هیج نشانی از عطوفت بین جنس نر و ماده وجود ندارد. جنس ماده که بسیار زهرآلودتر و خطرناک تر است جنس نر را کشته و به عنوان خوراک از او استفاده می کند. و جالب ترین نکته این است که خداوند در هنگام بیان فعل تنیدن تار، این فعل را به صورت مونث به کار میبرد که با مراجعه به سایت های مختلف در مورد عنکبوت دیدم تنیدن تار توسط جنس مونث انجام می شود و جنس نر در شرایط بسیار خاصی اقدام به تنیدن تار میکند. حال با توجه به این مطالب، آیا اعجاز قرآن فقط از نظر زبان شناسی است؟ و آیا می توانید با این شرایط یک آیه مثل قرآن بیاورید؟ این گوی و این میدان

تصویر p_qurani

سلام. جالب بود فقط کاش مطالب با ادرس و مستند شود .
برای مطالعه بیشتر به این ادرس مراجعه کنید .

http://www.soalcity.ir/node/426

هر کس خدا را در جایی می یابد من به آن جایی که شما خدا را یافته اید توهین نکرده نمیکنم و به آن کاملا احترام میگذارم این که سر به آسمان میکنم آسمان وسیله نیست بلکه خودم را در برابر عظمت خدای قادر کوچک میبینم و چون مورچه ای که بخواهد انسان بزرگی را ببیند تصور میکنم باید بالای سرم را نگاه کنم نه این که آسمان وسیله باشد من خدا را بی واسطه میپرستم و با زبان مادری ام نه عربی که نمیفهمم با او سخن میگویم هر روز هر شب ساعتهای بسیار و از او میخواهم راه واقعی سعادت را نشانم دهد راهی که به خون و جنگ آلوده نباشد حقیقت ماجرا این است که من پشت سری کسی که انسانی را به هر دلیل کشته باشد نمیتوانم خدا را پیدا کنم شما آن را جهاد میدانید و منبع هم همان قران است اما نمیتوانم باور کنم که خدا در جایی بگوید لا اکراه فی الدین و در جایی بگوید بکشید کافران را . . .

تصویر soalcity

سلام
شما ابتدا دیگران را مشرک می خوانید و سپس ادعا می کنید که توهین نکرده و نمی کنید؟
و بعد خواسته اید اندیشه غلطی را اصلاح کنید در حالی که خرابترش کرده اید! شما بزرگ بودن خدا را بزرگ بودن جسمانی می دانید؟
و بعد با این سطح از شناخت خدا، اندیشه دیگران را به باد نقد می گیرید؟
ما نیز با زبان مادری با خدا سخن می گوییم. اما آنگاه که می خواهیم کلامی عالی بگوییم که بهتر از آن نمی توان گفت از قرآن خدا استفاده می کنیم!
از سویی نیز برای خدا شرط نمی گذاریم که سعادت ما را نشان بده به شرط آنکه طبق میل ما سخن بگویی که مثلا اگر ما از هر جهادی بیزار بودیم، خدا حق ندارد از جهاد سخن بگوید!
به هر حال به شما توصیه می کنم، وقتی تردید و سوالی دارید، پیش از آنکه در صدد نفی باشید، کمی بررسی و تحقیق خود را بیشتر کنید. شاید این گونه متوجه شوید که مزیت جهاد چیست و ربطش به لا اکراه چیست.

به هر حال هدف من نفی نبوده من باز عارض میشوم که هدفم پیدا کردن راه است اما شما به جای این که مرا راهنمایی کنید موضع و جبهه میگیرید من یک محقق راه درست هستم شاید این راه درست همین راهی باشد که شما میگویید از جاهای دیگر و از علما و حتی پیش نماز مسجد خودمان هم اینها را میپرسم قصدم واقعا توهین نیست و اگر توهین کردم که با اون کلمه مشرک خواندن شما حتما کردم عذر خواهی مرا صمیمانه بپذیرید اما گمان نکنم از طریق این سایت بتوانم به حقیقت دست یابم شما بیشتر از مواضع خودو چه بسا از مواضع شخصی خودتان دفاع میکنید تا جواب به سوال.خدا نگهدار

تصویر soalcity

سلام
نکته بسیار مهم این است که هر هدفی، نیاز به راه مناسب دارد. و نمی توان اقدامات نامناسب انجام داد و بعد برآورده نشدن هدف را به معنای ممکن نبودن حصول آن هدف دانست.
برای کشف حقیقت باید از اصول شروع کنید و بعد مسائل را با نظم منطقی پی جویی کنید. اینکه یک باره دهها مطلب غیر مرتبط را آن هم به شکلی غیر پرسشی مطرح کنید، شیوه ای مناسب نیست.
بنده در اصل نوشته و جواب کامنت ها، توضیحاتی اجمالی بیان کرده ام که ما با دلایل قطعی و یقینی لزوم ارتباط خدا با بشری به نام نبی را اثبات می کنیم و احتمالات بیهوده نمی تواند در مقابل دلایل یقینی جایگاهی داشته باشد.
درباره سایر اشکالاتتان نیز می توانید توضیحات مبسوط تر را با بهره گیری از بخش جستجوی سایت به دست آورید.

نکته همین جاست شما احتمالات مرا بیهوده میخوانید و من احتمالات شما را بیهوده میپندارم شما میتوانید کفشی که اندازه پایتان است بپوشید اما انتظار نداشته باشد سایرین هم کفش شما را بپوشند

تصویر soalcity

مطلب این جا دو احتمال مساوی در کنار یکدیگر نبود. بلکه یک دلیل قطعی و عقلی مستحکم در برابر یک احتمال نسنجیده بود. و هیچ کس هم مجبور نشده است. تنها منطقی ارائه شده است تا اگر کسی با رویکردی عقلانی به مساله نگاه می کند، متوجه حقیقت باشد.

سلام: بحث جالبی بود .لطفا خودتون رو در هنگام بحث جای مخاطب قرار بدین و طرف مقابل رو درک کنید .

www.‎09640.ir اونجا که قطع - مردمو سر کار نزارین لطفا

تصویر soalcity

سلام
ضمن عرض معذرت از این آدرس استفاده کنید:
http://www.javab.ir/09640/

سؤالا و مشکلات مسعود سؤالا و مشکلات خیلی ها بودولی منم با نظرش موافقم که جوابایی که بهش دادین به هیچ وجه قابل استناد و واقع گرایانه نبودسؤالا و مشکلات خیلی ها بودولی منم با نظرش موافقم که جوابایی که بهش دادین به هیچ وجه قابل استناد و واقع گرایانه نبودمثل همون بخشی که پرسید چرا قرآن گفته کسی نمیتونه یک آیه شبیه آیه قرآن بیارهمسعود خیلی واضح گفت آره چرا نمیشه بیا من الان یه آیه میگمولی جواب شو تقریبا اینقدر نا واضح بود که درکل سؤال اصلا توش گم شد چه برسه به جوابخلاصه اینکه اگر جوابای قانع کننده یی پیدا میکردی شاید همین الان صواب معتقد کردن حداقل دو نفر آدم به اسلام رو میرفت به حسابت ولی خب نرفت دیگهاگه جوابی داشته باشین میخونم

تصویر soalcity

سلام
این حرف مثل آن است که کسی بگوید من هم می توانم مثل حافظ شعر بگویم، بعد بگوییم بفرما! آن وقت جمله ای غلط اندر غلط بگوید!!
فصاحت و بلاغت قرآن را زبان شناسان درک می کنند و بزرگترین سخن سراها نتوانسته اند مانند آن را بگویند آن وقت شما چگونه تصور می کنید آن جمله ساده می تواند با قرآن همآوردی کند؟

سلام
اين بحث را خواندم كه شامل دلايلي براي اثبات پيامبر اكرم(ص) بود. پيامبران اعظم در زمان خود و هنگامي كه وظيفه رسالت را پيدا مي كردند و خداوند براي ارسال سخنانش از آنها استفاده مي نمود مردمي بسيار سخت گير تر و با سوالات بسيار عجيب و غريب تر از اين سوالات را مطرح مي كردند و آنقدر جلو مي رفتند تا به جايي كه فقط اعجاز مي توانست اثبات حقانيت و رسالت آنها باشد و لذا بسيار اتفاق افتاد تا آنها مجبور به معجزه شدند. اما نسل جديد ما براي رسيدن به حقيقت با كمي مطالعه و دريافت تمام شرايط آن دوران و چگونگي قبول حقانيت آنها تا جايي كه بدن هايشان را قطعه قطعه مي كردند و زبانهايشان را مي بريدند و در آتش مي سوزاندند و آنها حاضر به انكار نمي شدند متوجه مي شوند كه به سادگي و با گول خوردن نمي توان به اين مرحله رسيد. معجزه قرآن آخرين و كامل ترين معجزات است بصورتي كه قرآن تمام عالمان ، شاعران و ... از عصر حاضر تا قيامت را فراخوانده است كه آيا مي توانند مشابه قرآن آياتي را به اين فصاحت و نظم بنويسند كه پس از ساليان سال و تا ابد راهگشا و راهنماي بشر باشد. از اين شعرها كه اين دوستمان گفت بسيار گفتند اما نقض ها و نقص هاي آنها در همان اول آشكار شد و كسي آنها را نپذيرفت. پس با عبرت تاريخي مي توان نتيجه گرفت آن پيامبراني كه داراي معجزه بودند و اكثريت مردم حاضر را قانع به حقيقت كرد نه سحر و جادو ، از جانب خداوند برگزيده شده و به بهترين نحو با زبان بشري سخنان خداوند را انتقال دادند.

با عرض سلام و احترام
تمام سوالات مسعود نسنجید نبود بلکه طرز فکری بود که ذهن خیلی از جوان ها رو به خودش مشغول کرده و اما جواب های شما، کاملا سست پایه و سطحی بود و اشخاصی با پاسخ های شما تنها باعث فاصله گرفتن قشر شیعه از دین مبین اسلام می شود شما در مقابل سایتی که راه اندازی کرده اید و در مقابل ترویج دین اسلام مسئولیت بزرگتر از توانتان را به عهده گرفته اید و گاهی اوقات یک نمیدانم ساده بسیار بهتر از توجیهات تعصب گرایانه می باشد. من با عقیده مسعود در خصوص عدم نزول قرآن از جانب پرودگارمخالفم (زیرا اگر کل قرآن را ملاحظه کرده باشند متوجه الهی بودن آن میشوند برای عرایضم دلیل منطقی و عقلانی دارم که در صورت درخواست ارائه میدهم) اما با سوالاتش مخالف نیستم! من معتقدم که برای رسیدن به جواب شبهات، انسان باید به یک عالم مراجعه کند و چون حضرت ولی عصر (عج) در زمان غیبت هستند این وظیفه به عالمان دینی واقعی که تعدادشان بسیار معدود است واگذار می شود از جمله شخص آیت الله وحید خراسانی، به امید خدا پاسخ های سنجیده ای در یافت میکنید. (در صورت امکان با شخص آیت الله خراسانی وارد بحث شوید نه با شاگردان ایشان چون بحث مورد نظر بحث سنگینی می باشد و نیاز به تحقیقات و دلایل محکم دارد)
(پیشاپیش از شما جهت انتشار نظرات مخالف در سایت کمال تشکر را دارم)

تصویر soalcity

سلام
اگر اشکالی به جوابها دارید، خوشحال می شویم که بیان بفرمایید. در این صورت یا توضیح قانع کننده ای برای شما خواهیم داشت. یا آنکه اشتباه مان را متوجه می شویم.

احسنت بر مسعود.منم کاملا باهات موافقم.تمام اشکالاتی که گرفتی بجا بود.پاسخها همه غیر کارشناسی و تعصبی بود. منم از بچگی معجزه بودن قران رو نمی پذیرم.پاسخگوی عزیز بهتره بجا جبهه گیری بگی نمی دونم چون فقط باعث طرد مردم از اسلام میشوید

تصویر soalcity

سلام
ممنون که از رای خود ما را با خبر کردید. اما رای وقتی که همراه استدلال و دلیل نباشد، چیزی جز تعصب را نشان نمی دهد.

من مسلمانم اما از ي چيزي هميشه نگرانم اون هم اين ك شنيدم ميگن در قرآن آمده اگر مسلماني دينش را عوض كنه بايد اون طرف را كشت
آخر چرا همش از مرگ و كشتن !! مگر يك بچه ب دنيا مياد حق انتخاب داره چرا وقتي بزرگ بشه دينش را عوض كنه بايد به دست مسلمان ديگر كشته بشه !!!!!!!!۱

تصویر شهر سوال

باسلام وتشکر .
حکم ارتداد برای کسی نیست که صرفاً از دین خارج شود ، بلکه شرایط و ویژگی هایی دارد که از آن سخن خواهیم گفت.
برای پی بردن به فلسفه این حکم الهی باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسی شود. قرآن نقل می نماید:
"جمعی از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند".(۱)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‏ای ماهرانه برای متزلزل ساختن باور و ایمان بعضی از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانی کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولی در آخر روز از آیین برگردند. هنگامی که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینی خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمی کند و از این رو برگشتیم. این موضوع سبب می شود که عده‏ای بگویند این‏ها که به کتب آسمانی از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏ اند راست می گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل می گردد.(۲)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. باید توجه داشت که این ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمی باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجرای آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنین حکمی جلوی مفاسد احتمالی (که برخی نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایی از این مفاسد اشاره می کنیم:
۱- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونی در سطح بالا نیستند، بلکه برخی افراد در ایمانشان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار می دهد و آن‏ها را از مسیر حق باز می دارد. حدّ و حکم شرعی ارتداد می تواند افراد را از انحراف باز دارد.
۲- اگر اسلام جلوی این روند را نمی گرفت، نوعی جنگ روانی علیه دین صورت می گرفت و کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد می کردند، باعث دلسرد شدن افرادی که گرایش به اسلام داشتند می شدند.
۳- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
در جامعه اسلامی که اسلام و احکام و قوانین آن پایه برای رفتارهای فردی و اجتماعی و روابط خانوادگی و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏های اخلاقی جامعه است، هر گونه اختلالی در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهی‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته و التزام به احکام و قوانین دینی واجتماعی را سست می کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّی قرار می دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافی در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد می شود، نیروی مسلمانان را از جهت کمّی و کیفی مورد تهدید قرار می دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزی بر اساس نیروهای اسلامی در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.
حکم ارتداد در ادیان آسمانی دیگر نیز بیان شده و طبیعی است که هر دینی برای محافظت از کیان خود، راهکارهایی را برای وحدت پیروان اندیشیده باشد.
از طرف دیگر با رجوع به آیات قرآن متوجه می شود که امنیت جانی و عقیده در قرآن مورد توجه قرار گرفته است.
برخی از احکام جزایی قرآن با هدف تأمین امنیت جانی فرود آمده است. برای نمونه بعضی آیات از خودکشی و دیگر کشی و صدمه رساندن به دیگران منع می‏کند.
این آیات برای آنان که دیگران را مصدوم می‏سازند و به قتل می‏رسانند، مجازات سنگین قرار می‏دهد و این مجازات‏ها را عامل مهم تأمین امنیت دیگران می‏خواند.(۳)
امنیت شناسان، امنیت جانی را بسیار درخور اهمیت می‏دانند و ناامنی جانی و احساس ناامنی را زمینه آسیب پذیری اجتماعی می‏دانند. در قرآن امنیت جانی بسیار اهمیت دارد و کشتن یک فرد مانند کشتن تمام انسان‏ها دانسته شده است. (۴)
هر چند امنیت جانی در قرآن بسیار پر اهمیت گفته شده است اما این امنیت مطلق نیست.
امنیت جانی تا زمانی حق هر شهروند است که امنیت دیگران را محترم شمارد و از تجاوز به حقوق دیگران خودداری کند.
در مورد امنیت عقیده باید گفت که تمامی انسان‏ها از جهت باورها و اندیشه‏ها دارای امنیت هستند و نمی‏توان ایشان را به سبب باورهایی که دارند، تهدید کرد و در ناامنی قرار داد.
قرآن، تهدید و ارعاب صاحبان عقیده را برنمی‏تابد و با هر شکل تهدید مخالفت می‏کند، چه این که اولاً از انسان رهایی از تقلید (به عنوان یک عامل درونی بر اکراه) را می‏طلبد و تقلید کنندگان را نکوهش می‏کند،(۵)
دوم: انسان را به بهره‏ گیری از عقل فرا می‏خواند و از ایشان تأمل و تدبر در آفرینش و آفریدگار را خواسته است.
سوم: عقیده را امری درونی و اختیاری و جبرناپذیر معرفی می‏کند.(۶)
چهارم: ناسازگاری‏های عقیدتی و دینی را خواست خداوند می‏داند: "و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلّهم؛ اگر پروردگار تو می‏خواست همه کسانی که روی زمین هستند، (به اجبار) ایمان می‏آوردند".(۷)
پنجم: وظیفه پیامبران را تبلیغ، بیم و بشارت می‏شناسد و اجبار مردم بر پذیرش دین را وظیفه ایشان نمی‏خواند.(۸)
ششم: مسلمانان را به مدارا با مخالفان دعوت می‏کند و ایشان را از درگیری با کافران باز می‏دارد و مخالفان را (به شرط عدم تعرض به مسلمانان و اعلام بی طرفی) در امنیت می‏داند.(۹)
بنابراین طبق آیات قرآن هیچ کس را نمی‏توان بر پذیرش عقیده‏ای اجبار کرد و یا فردی را از باورهایش جدا نمود، زیرا عقیده (دین، مذهبی، سیاسی و...) امری اختیاری و قلبی است و به هیچ روی اجبار و اکراه نمی‏پذیرد.
بعد از این مقدمه به پاسخ می‏پردازیم:. دین اسلام فطری است. اگر فردی به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبیعی و معمولی به آن ایمان می‏آورد.
قرآن می‏گوید: "لا اکراه فی الدین؛ در پذیرش عقیده اکراه نیست". اصولاً عقیده با اکراه سازگار نیست. این سخن درستی است، ولی نباید از این گزاره، تفسیر ناروا نمود و گفت: هر که هرگونه دلش بخواهد، آزاد است تا عقاید دیگران را به بازی بگیرد، بلکه قرآن به دنبال سخن مذکور می‏گوید: "قد تبیّن الرشد من الغی؛ راه راست از راه‏های انحرافی و نادرست روشن است".(۱۰) یعنی وقتی راه رشد و حقیقت آشکار است، دلیلی برای اکراه و اجبار وجود ندارد، زیرا عقل سلیم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذیرا است. بنابراین، انسان حق ندارد از آزادی سوءاستفاده کند و به بهانه آزادی، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگیرد و امنیت فکری و فرهنگی اجتماع را متزلزل و مختل نماید.
این سخن نیز مورد پذیرش عقل و عرف است.
حال اگر فردی در خانواده مسلمان تشخیص داد که دین اسلام بر حق نیست، می‏تواند دین دیگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏ای که براساس اعتقادات و باورهای دینی، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها ارزش‏های اخلاقی شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهای بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آنها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد، بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست، و با وجود یک سری شرایط اسلام با مرتد برخورد می‏کند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکرد، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
این که خدا با او چگونه برخورد می‏کند، تنها خدا می‏داند که وی صداقت دارد یا از روی عناد و لجاجت به این عقیده روی آورده است. خداوند فردای قیامت بر پایه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد. همو فرموده است: "اگر حجت بر کسی تمام نشده باشد، مؤاخذه‏اش نمی‏کند".(۱۱) می‏گوید: هر قدر که عقلش خوبی‏ها را که درک کرده، به آن عمل کرده است، ثواب و پاداش دریافت می‏کند و به هر اندازه، در عمل، کوتاهی و یا ضد باورش را انجام داده است، جزا و کیفر می‏بیند.
با تو ضیحات داده شده در موضوع ارتداد ، روشن است که صرف خارج شدن از اسلام ، موجب اجرای حکم اعدام نمی شود ، بلکه این حکم با شرایط و ضوابط خاص در صورت که امنیت جامعه را مختل کند و امنیت اعتقادی افراد جامعه را مورد هجوم یا تمسخر و استهزا قرار دهد ، جاری می شود .

پی‌نوشت‌ها:
۱. آل عمران (۳) آیه ۷۳.
۲. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۶۶.
۳ . سوره نساء(۴) آیه ۲۹ و سوره بقره(۲) آیه ۱۹۵.
۴ . سوره مائده(۵) آیه ۳۲.
۵ . سوره بقره(۲) آیه ۱۷۰.
۶ . سوره بقره(۲) آیه ۲۵۶ و یوسف(۱۲) آیه ۱۰۸ نیز سوره انسان(۷۶) آیه ۳ و کهف(۱۸) آیه ۲۹.
۷ . یوسف(۱۲) آیه ۹۹ و انعام(۶) آیه ۱۴۹ و ۳۵.
۸ . آل عمران(۳) ۲۰ و مائده(۵) آیه ۹۲، یونس(۱۰) آیه ۴۱ .
۹ . انفال(۸) آیه ۶۱، آیه ۶۱.
۱۰ . بقره (۲) آیه ۲۵۶.
۱۱ . اسراء (۱۷) آیه ۱۵.

با سلام ..من چنتا سوال دارم خدمت شما ....یکی اینکه پس از سالها که از عمر اسلام گذشت جامعه غیر اسلامی به این نتیجه رسید ن که برده داری یک ظلم خیلی بزرگیه به بشریت و بالاخره تونستن این مشکلو حل کنن..ولی در قران راجع به برده داری فقط داشتن کنیز برده اومده ولی چیزی راجع به ممنوعیتش گفته نشده...وسوالی دیگه اینکه گفتین حکم ارتداد با ضوابت خودش برخورد میشه ..شما فکر نمیکنید اونوقت یه کسی مثل داعش از این سوءاستفاده میکنه..چرا در قران چیزی میاد که راه سوء استفاده باز میشه ...و یه سوال دیگه اینکه آیا ما که دینمون اسلامه مشکلاته بیشتری داریم یه اونایی که دینشون یه چیزی دیگس یا اصلا بی دین هستن البته خدا رو قبول دارن..و اینکه ما مسلمونه چه کاری واسه رفاه بشریت کردیم ..همین ارتباطیم که الان من با شما دارم حاصل تفکر و زحمت کساییی دیگس ...ببخشید اگه بلد نبودم درست سوالامو بپرسم یه خورده لحنم شاید خوب نبود ...ولی باور کنید اینا فقط سوالن که شاید من قادر به درکشون نیستم...انشا الله خدا خودش همرو هدایت کنه ...که ما همه بوجودش معتقدیم بی شک ...خدا نگهدارتون باشه.

تصویر soalcity

سلام و عرض احترام
برده داری اشکالی ظالمانه دارد. اما همیشه ظلم نیست. مثل اینکه ممکن است کسی از روی ظلم به زندان افتاده باشد، اما هر زندانی مظلوم نیست. آن برده داری که اسلام می گوید، تنبیه یک متجاوز با محدود کردن اوست در حالی که در جوامع عادی این گونه افراد کشته می شوند! نه اینکه مدتی آزادی شان محدود شود و بعد راه آزادی شان هموار شود.
درباره سوء استفاده نیز انسان از هر چیزی که بخواهد می تواند سوء استفاده کند. ممکن است بگوییم ارزش طلا را پایین بیاورند تا کسی طلای تقلبی نسازد؟
درباره اسلام و مسلمانان نیز اگر می توانستید کمی نگاه بلند مدت تری داشته باشید و همه چیز را مشابه همین چند سال زندگی خودتان نمی دیدید، قضاوت بسیار متفاوت تری می کردید.
روزگاری مسلمانان در اوج شکوه و تمدن بودند که غربی ها در توحش بودند.
البته اصل و اساس برای ما مکتب است و عمل کسانی که خود را مسلمان می نامند را ملاک نمی دانیم.

سلام
تمام نظرات را مطالعه کردم خیلی جالب و اموزنده بود.
نکته اینجاست که کلا ادیان برای ارامش بشر از طرف پروردگار ب وسیله پیامبران ب انسان رسیده و پیامبران هم از بهترین افراد زمان خود بوده اند
حقیقت اینجاست
ای انسان دین برای ارامش تو نازل شده.....فطرت پاک انسان بهترین راهنمایی انسان راحت بهت میگه این کار گناه یا نه فقط باید تعصبی نباشی

دین یک اجبار جغرافیای هست حتما می‌پرسید چرا!? چون ما ب خواسته خودمان مسلمان یا مسیحی یا 。。。نشدیم چون ایرانی بودیم مسلمان یا چون اروپایی بودیم مسیحی پس بستگی ب جغرافیایی ما داره،
پس لطفا خیلی تعصبی نباشید و سعی کنید منطقی باشید:-)
یاعلی

تصویر سید پاسخگو

با سلام
در ابتدا باید اشاره شود واژة فطرت که در فارسی به « سرشت » ترجمه می شود، مصدر نوعی است . دلالت بر نوع خلقت و آفرینش می کند، ولی معمولاً در مورد انسان به کار می رود.
چیزی را فطری می گویند که نوع خلقت انسان اقتضای آن را داشته باشد. خدادادی و غیر اکتسابی و مشترک بین همه افراد باشد. از این رو شامل همه‌ بینش ها و گرایش های خدادادی انسان می شود. بینش ها و گرایش های فطری عبارت است از بینش ها و گرایش های غیر اکتسابی. ۲- مراد از اسلام در این جمله که دین اسلام دین فطرت است ،‌ معنای اصطلاحی آن یعنی دین اسلام ( شریعت اسلام با تمام جزئیاتش اعم از اصول و جزئیات فروع ) در مقابل دین یهودیت و مسیحیت نیست بلکه مراد معنای لغوی آن یعنی تسلیم بودن در برابر حق تعالی ( جوهره دین اسلام به معنای اصطلاحی ) است که فطری انسا ن است.یعنی انسان فطرتا خداجو است ، فطرتا متنفر از ظلم است ، فطرتا شاکر منعم است و ... تمام این موارد البته اصل و جوهره دین اسلام اصطلاحی و دین یهودیت حقیقی و مسیحیت حقیقی و دین تمام انبیا است . این همان اشاره قرآن است به واحد بودن دین مقبول نزد خدای متعال که می فرماید :‌ «‌ ان الدین عندالله الاسلام » تنها دین مقبول نزد خدای متعال اسلام است. در زمان حضرت موسی این اسلام مقبول به صورت شریعت موسوی به انسان ها ابلاغ شد ، در زمان حضرت ابراهیم به صورت شریعت ابراهیمی و در زمان پیامبر اسلام به صورت شریعت محمدی ، که اسلام است. اکنون تنها شریعتی که هم به لحاظ اصل و هم به لحاظ فروع و جزئیات مورد قبول خدای متعال است،شریعت و دین اسلام است که از طرف محمد بن عبدالله برای تمام بشر ابلاغ شده است.
حال باید گفت اگر به کمک عقل و فکر خود به این نتیجه رسیدیم که دین اسلام به عنوان آخرین نسخه ادیان آسمانی، دینی حق و تحریف نشده است، پس نقشی که اسلام در هدایت و رساندن به کمال دارد، در دیگر ادیان وجود ندارد.
از نظر قرآن کریم، همه ادیان آسمانی در واقع یک دین بیشتر نیستند که آن "اسلام" است و آنچه که به نام دین یهود و مسیح و غیره خوانده می‌شود، دین‌های تحریف شده و دست کاری شده توسط علمای یهود و نصاری و غیره هستند که با انگیزه‌های نامقدس و اسم‌هایی غیر از اسلام رایج گردیده‌اند.
قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
"ان الدین عند الله الاسلام و ما اختلف الذین اوتوا الکتاب الا من بعد ما جائهم العلم بغیا بینهم؛ به درستی که دین واقعی نزد خدا اسلام است و اختلاف ننمودند اهل کتاب مگر بعد از آنکه دانستند حق کدام است (ولی انکار کردند) به خاطر دشمنی ".
یکی از شاگردان برجسته امام صادق(ع) به نام "مفضل"، در باره حضرت ولی عصر(عج) سوالاتی کرد و امام(ع) در میان سخن‌هایشان به این آیه رسیدند: "هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون" (۲)
آنگاه مفضل پرسید: مولای من،‌مقصود از اینکه خداوند فرمود:«لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون»چیست؟
حضرت پاسخ داد: مقصود سخن خداست که فرمود: "و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة و یکون الدین کله لله ". (۳)به خدا قسم ! خداوند می‌خواهد از بین ملت‌ها و ادیان، اختلاف را بردارد تا همه دین‌ها واحد گردند همان طور که خود فرمود: "ان الدین عندالله الاسلام" (۴) و فرمود: "و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الاخرة من الخاسرین (۵)؛ هر کس به غیر از اسلام دینی را برگزیند از او قبول نخواهد شد و او در آخرت از زیانکاران خواهد بود».
آنگاه مفضل پرسید: مولای من، آیا دین پدران حضرت ولی عصر(عج)، ابراهیم و نوح و موسی و عیسی و محمد(ص) همان اسلام بود؟حضرت پاسخ فرمود: بله ای مفضل، آن دین اسلام بود، نه چیز دیگر.
مفضل پرسید: آیا این مطلب را در قرآن یافته‌اید ؟
حضرت فرمود: بله، از اول تا آخر قرآن ! از جمله این آیه: "ان الدین عندالله الاسلام" (۶)
و: "و ملة ابیکم ابراهیم هو سماکم المسلمین " (۷)
و سخن خداوند در قصه ابراهیم و اسماعیل: "و اجعلنا مسلمین لک و من ذریتنا امة‌مسلمة لک"
و قصه فرعون: "حتی اذا ادرک الغرق قال آمنت انه لا اله الا الذی آمنت به بنو اسرائیل و انا من المسلمین"(۸)
و قصه سلیمان و بلقیس: "قبل ان یاتونی مسلمین" (۹)
و سخن بلقیس‌: "اسلمت مع سلیمان لله رب العالمین" (۱۰)
و قول عیسی (ع): "من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصارالله آمنا بالله و اشهد بانا مسلمون" (۱۱)
و قول خداوند: "و له اسلم من فی السماوات و الارض طوعا و کرها" (۱۲)
و در قصه لوط: "فما وجدنا فیها غیر بیت من المسلمین" (۱۳)
و "قولوا آمنا بالله و ما انزل الینا... لا نفرق بین احد منهم و نحن له مسلمون" (۱۴)
و "ام کنتم شهداء‌اذ حضر یعقوب الموت... و نحن له مسلمون"... (۱۵) (۱۶).
بنابراین، حقیقت "اسلام""تسلیم در برابر حق" است و همه ادیان حقیقی الهی (نه ادیان تحریف شده موجود)
مراتب تکاملی همین حقیقت بوده‌اند و دین اسلام که آخرین آنهاست، کامل ترین آن‌ها خواهد بود؛پس نقشی که
دین اسلام در رسیدن انسان به کمال انسانی دارد، از ادیان دیگر ساخته نیست.
ادیان دیگر به دو دلیل نمی‌توانند نقشی را که اسلام برای انسان ایفا می‌کند، بر آورده سازند:
۱ـ وجود تحریف در ادیان که موجب شده است راهی که پیامبران بزرگ ( حضزت موسی و عیسی ) به آن دعوت می‌کردند و از انسان‌ها خواسته بودند، وجود نداشته باشد.
همان مقدار از پیام پیامبران بزرگ الهی که می‌توانست در هدایت انسان‌ها و رساندن به ملکوت نقش داشته باشد، مورد تحریف واقع شده و دیگر نمی‌تواند نقش خود را ایفا کنند.
۲ـ با آمدن دین اسلام که نسخه تکمیل شده ادیان سابق است و کامل ترین و آخرین دین الهی است، ادیان گذشته که نسخه ناقص و مربوط به زمان خود بودند، دیگر نمی‌توانند نقش هدایتی را که نسخه کامل می‌تواند بر آورده سازد، انجام دهند.
درس‌های پیامبران الهی مانند درس‌های مدرسه است که از دوره ابتدایی شروع شده تا این که به آخرین کلاس درس می‌رسد. روشن است کسانی که به دوره دانشگاه راه یافته اند، درس‌های ابتدایی و پیش از دانشگاه نمی‌تواند آنها را به مدارج بالای علمی و عالی برساند، اگر چه برخی از درس‌های پیشین نیز در درس عالی وجود دارد.
نام احمد نام جمله انبیاء است ** چون که صد آمد، نود هم پیش ما است
(الیته همه این مطلب در صورتی است که ادیان سابق مورد تحریف قرار نگرفته باشند.)
اگر انسان بخواهد به ملکوت الهی راه یابد، باید تسلیم فرمان الهی باشد و آنچه خداوند از انسان خواسته به انجام برساند. خداوند با فرستادن آخرین پیامبر خود از انسان خواسته که از سخن این پیامبر و کامل ترین دین پیروی کنند. کسی که تسلیم فرمان الهی نباشد، چگونه می‌تواند به ملکوت الهی راه یابد؟ !. پس انسان در هر کجای عالم بدنیا باید وزندگی کند باید از آخرین وکامل ترین دین الهی پیروی نماید و موقعیت جغرافیا عذری در پذریش غیر اسلام نمی شود واگر کسی که در آن کشورها زندگی می کند بدون قصور وتعمدا از پذریش اسلام خود داری نماید گرفتار غذاب ابدی خواهد شد .
پی‌نوشت‌ها:
۱. آل عمران (۳) آیه ۱۹.
۲. توبه (۹) آیه ۳۳.
۳. انفال (۸) آیه ۳۹.
۴. آل عمران، آیه ۱۹.
۵. همان، آیه ۸۵.
۶. همان، آیه ۱۹.
۷. حج (۲۲) آیه ۷۸.
۸. یونس (۱۰) آیه ۹۰.
۹. نمل (۲۷) آیه ۳۸.
۱۰. همان، آیه ۴۴.
۱۱. آل عمران، ۵۲.
۱۲. همان، آیه ۸۳.
۱۳. ذاریات (۵۱) آیه ۳۶.
۱۴. بقره (۲) آیه ۱۳۶.
۱۵. همان، آیه ۱۳۳.
۱۶. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۴ ـ ۵.
موفق باشید.

فقط به من ثابت کنید محمد ص پیامبر است دلیل محکم و عقل پسندانه لطفا لطفا لطفا

تصویر پاسخگو

باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت نبوت پیامبران به صورت عام (نبوت عامه) از سه طریق قابل اثبات است:
الف - معجزه‏اى که همراه با دعوى نبوت آورده مى‏شود;
ب - گردآورى قرائن و شواهد، که به صدق دعوى اوگواهى مى‏دهند;
ج - تصدیق پیامبر پیشین.
نبوت پیامبر اسلام (نبوت خاصه)را مى‏توان از هر سه راه فوق اثبات کرد، که ما به صورت فشرده آنها را بیان مى‏کنیم.
ما در این جا به کمک هفت اصل نبوت و پیامبری حضرت محمد را اثبات می نماییم:
اصل اول
قرآن یا معجزه جاودان
تاریخ قطعى گواهى مى‏دهد که پیامبر اسلام دعوت خود را با معجزات گوناگون مطرح ساخته ، میان این معجزات، حضرت روى یکى از آنها - که در حقیقت معجزه جاودان اوست - تاکید اساسى داشت: قرآن کریم .
پیامبر اسلام نبوت خویش را با آوردن این کتاب آسمانى اعلان نموده و جهانیان را به مقابله با آن دعوت کرد، و به رغم تحدى آشکار و قاطع قرآن، هیچ کس نتوانست در عصر بعثت مانند آن را بیاورد. امروز نیز پس از گذشت قرن ها، قرآن همچنان تحدى خود را اعلان کرده و مى‏گوید: ‹‹لئن اجتمعت الانس والجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون‏ بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا (اسراء/۸۸)؛بگو اگر انس وجن دور هم گرد آیند که کتابى مانند این قرآن بیاورند، نمى‏توانند نظیر آن را بیاورند، هرچند برخى از آنان به برخى دیگر یارى رسانند». قرآن در اینجا در مقام تحدى مى‏گوید:اى پیامبر، بگو اگر مى‏توانند کتابى مثل این قرآن بیاورند، و در جاى دیگر به کمتر از این حدنیز تنزل فرموده و مى‏گوید: بگو اگر مى‏توانند، مانند ده سوره و حتى یک سوره از سوره ‏هاى قرآن را بیاورند.
‹‹قل فاتوا بعشرسور مثله مفتریات›› (هود/۱۳).
‹‹قل فاتوا بسورة من مثله›› (بقره/۲۳).
مى‏دانیم که، دشمنان اسلام در طول ۱۵ قرن که از پیدایش این دین مى‏گذرد، براى ضربه زدن به اسلام از هیچ تلاشى فروگذار نکردند، حتى از اتهام پیامبر اسلام به سحر و جنون و مانند آن باز ننشستند،ولى هرگز نتوانستند از پس مقابله با قرآن برآیند. امروز نیز همه نوع فکر و اندیشه و ادوات را در اختیار دارند ولى توان پاسخگویى به این تحدى قاطع و آشکار قرآن را ندارند، و این خود گواه آن است که قرآن، چیزى فوق سخن انسان است.
اصل دوم
پیامبر گرامى معجزات گوناگونى داشت، که شرح آن در کتب تاریخ و حدیث ضبط شده است. اما در آن میان، معجزه جاویدان او که در تمامى ادوار مى‏درخشد، قرآن کریم است . سراینکه رسول گرامى اسلام با چنین معجزه‏اى از دیگر پیامبران امتیاز یافته، این است که آئین او، آئینى خاتم و جاودانه است. آئین جاودانه نیاز به معجزه‏اى جاودان دارد تا در هر عصر و نسلى برهان قاطع نبوت باشد. افراد بشر در طول قرون بتوانند بدون مراجعه به اقوال دیگران مستقیما به آن مراجعه کنند.
قرآن از جهات مختلفى جنبه اعجاز دارد، که بحث گسترده درباره یکایک آنها از گنجایش این رساله بیرون است و ما به طور فشرده آنها را یادآور مى‏شویم:
در روز نزول قرآن، نخستین چیزى که چشم جهان عرب و استادان سخن و بلاغت را گرفت، زیبایى کلمات، شگفتى و تازگى ترکیب، و برترى معانى قرآن بود که از مجموع آن به فصاحت و بلاغت تعبیر مى‏آورند. این ویژگى بر عرب آن روز (و امروز) کاملا مشهود بوده و از همین رو پیامبر گرامى با تلاوت پى‏درپى آیات قرآن و دعوت مکرر به تحدى، قهرمانان عرصه سخن و استادان بلاغت را به خضوع و خشوع وامى‏داشت و وادارشان مى‏کرد که در برابر عظمت کلام او انگشت‏ حیرت به دندان گرفته، و به فوق بشرى بودن آن اذعان کنند.
ولید بن مغیره، استاد سخن و شعر قریش، پس از شنیدن آیاتى چند از پیامبر اکرم درباره آن چنین داورى کرد:«به خدا سوگند، ‏اکنون از محمد سخنى شنیدم که نه به سخن انسان ها، و نه به سخن جنیان مى‏ماند. سخنى است داراى شیرینى و زیبایى خاص. شاخه‏ هاى کلام وى پربار، و ریشه آن پربرکت است; سخنى است والا که هیچ سخنى برجسته تر از آن نیست، یعنى هرگز قابل رقابت نمى‏باشد». (۱)
تنها ولید بن مغیره نیست که در برابر جمال ظاهرى و شکوه معنوى قرآن سر تعظیم فرود آورده است، بلکه دیگر بلغاى عرب نیز نظیر عتبة بن ربیعة و طفیل بن عمرو نیز اظهار عجز کرده و به اعجاز ادبى قرآن اعتراف کرده‏اند. البته، عرب جاهلى به علت پایین بودن سطح فرهنگ خویش، از قرآن جز این جنبه از اعجاز را درک نمى‏کرد، اما زمانى که اسلام، خورشید وار، بر ربع مسکون جهان تابید، متفکران جهان به غور و تامل در آیات بلند این کتاب پرداخته و علاوه بر جهات ادبى، از جهات دیگر قرآن نیز که هر یک مستقلا گواهى روشن بر ارتباط آن با عالم قدس است‏ بهره گرفتند و در هر عصر، نکته‏ هایى تازه از حقایق بى‏پایان آن آموختند، که این رشته همچنان ادامه دارد....
اصل سوم
در اصل پیش، اعجاز ادبى قرآن را به اختصار بیان کردیم. اکنون برآنیم که به طور فشرده به جلوه‏ هاى دیگرى از اعجاز قرآن اشاره کنیم. اگر اعجاز ادبى قرآن، تنها براى کسانى قابل درک است که در زبان عربى مهارت کافى داشته باشند، خوشبختانه دیگر جلوه‏هاى اعجاز قرآن براى دیگران نیز قابل فهم است.
الف - آورنده قرآن، یک فرد امى و درس ناخوانده است; نه مدرسه‏اى رفته، نه در برابر استادى زانو زده، و نه کتابى را خوانده است: ‹‹ماکنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون (عنکبوت/۱۰۸)؛ پیش از این نه کتابى مى‏خواندى و نه با دست چیزى مى‏نوشتى، که اگر غیر از این بود باطل گرایان [در حقانیت رسالت تو] تردید مى‏کردند.
پیامبر این آیه را بر مردمى تلاوت کرد که از کارنامه زندگى او کاملا مطلع بودند. اگر وى سابقه تحصیل داشت، او را در این ادعا تکذیب مى‏کردند. اگر مى‏بینیم برخى او را متهم مى‏کردند که «قرآن را بشرى به وى مى‏آموزد» (۲) این تهمت نیز بسان دیگر تهمت ها کاملا بى‏اساس بود، چنان که قرآن این اتهام را رد کرده :«آن کس که مى‏گویند قرآن را به پیامبر آموخته، از غیر عرب است، در حالی که زبان قرآن زبان عربى فصیح است. (۳)
ب - قرآن طى مدت بیست و سه سال در شرایط گوناگون (صلح و جنگ، سفر وحضر، و...) توسط پیامبر
تلاوت شده است. طبیعت‏ چنین سخن گفتنى ایجاب مى‏کند که در گفتار گوینده نوعى دوگانگى بلکه چندگانگى پیش آید. مؤلفانى که کتاب خود را در شرایطى یکسان و با رعایت اصول هماهنگى مى‏نویسند، چه بسا دچار اختلاف و ناهماهنگى در کلام مى‏شوند، چه رسد به کسانى که سخنى را به تدریج، و در اوضاع و احوال مختلف، القا مى‏کنند.
در خور توجه است که قرآن کریم درباره موضوعات گوناگون از الهیات، تاریخ، تشریع و قانونگذارى، اخلاق، طبیعت و غیره سخن گفته، در عین مجموعه آن وى از سر تا به بن داراى عالی ترین نوع هماهنگى و انسجام از نظر محتوا، و سبک سخن گفتن است. قرآن خود این جنبه از اعجاز را یادآور شده :‹‹افلا یتدبرون القرآن و لو کان‏من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا› (نساء/۸۲)؛ آیا در قرآن تدبر نمى‏کنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار مى‏یافتند.
ج - قرآن کریم، فطرت ثابت انسان را مدنظر قرار داده و بر اساس آن قانونگذارى کرده است. در نتیجه این بینش اساسى، به همه ابعاد روح و زوایاى حیات انسان توجه کرده و اصولى کلى را، که هرگز کهنگى و زوال نمى‏پذیرد، یادآور شده است.
از ویژگی هاى قوانین کلى اسلام آن است که در شرایط گوناگون و محیط هاى مختلف قابل اجراست، و مسلمانان زمانى که بر بخش عظیمى از جهان دست‏یافته بودند، در پرتو همین قوانین، قرن ها جوامع بشرى را با قدرت و عظمت اداره کردند. امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: «ان الله لم یدع شیئا تحتاج الیه الامة الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله و جعل لکل شی‏ء حدا و جعل علیه دلیلا؛ (۴) خداوند هیچ چیزى را که مردم به آن نیازمندند وانگذارده مگر اینکه در کتاب خود از آن سخن گفته و براى رسول خود حکمش را توضیح داده ، و براى هر چیزى حدى، و براى هر حدى دلیلى معین کرده است.
اصل چهارم
د - قرآن در آیات مختلف به مناسبت هاى گوناگون اسرار جهان آفرینش را که بشر آن روز از آن آگاهى نداشت‏بیان کرده است، وکشف این اسرار براى فرد درس نخوانده که در یک جامعه بى‏خبر از همه چیز زندگى مى‏کند، جز از طریق وحى امکان پذیر نیست. کشف قانون جاذبه از افتخارات علم جدید به شمار مى‏رود و اینک استوارى کاخ آفرینش را برپایه آن تفسیر مى‏کنند. قرآن در جمله بسیار کوتاهى پرده از این قانون برداشته و مى‏فرماید:‹‹الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها›› (رعد/۲) خدایى که آسمان ها را بدون ستون مرئى برافراشته است.
کشف قانون زوجیت عمومى یکى دیگر از دست‏آوردهاى علم جدید است، و قرآن کریم در روزگارى که کمترین اطلاعى در این باره موجود نبود از آن خبر داده:‹‹و من کل شی‏ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون›› (ذاریات/۴۹): از هرچیزى جفت آفریدیم، باشد که متذکر شوید.
نمونه ‏هاى دیگر که در کتاب هاى تفسیر وکلام یا دائرة المعارف بیان شده‏اند.
ه - قرآن پیش از وقوع برخى حوادث، قاطعانه از آنها خبر داده و گزارهاى وى نیز دقیقا به وقوع پیوست است. نمونه‏هاى این امر زیاد است که تنها به یک مورد آن اشاره مى‏کنیم: روزى که رومیان خداپرست مسیحى، مغلوب ساسانیان آتش‏پرست گردیدند; مشرکان عرب این ماجرا را به فال نیک گرفته و گفتند مانیز بر خداپرستان جزیرة العرب (مسلمانان) پیروز خواهیم شد. قرآن در آن موقع قاطعانه خبر داد:‹‹غلبت الروم × فی ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون× فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون››.(روم/۱-۴): رومیان در نزدیک ترین زمین (به دیار عرب) مغلوب شدند،و آنان پس از این شکست، در مدت کمى (میان سه تا نه سال) بر حریف پیروز خواهند شد. چیزى نگذشت که این پیشگویى به وقوع پیوست، و همزمان هر دو گروه خداپرست (مسیحیان روم و مسلمانان عربستان) بر دشمنان خویش (ایران ساسانى و مشرکان قریش) پیروز شدند. از این جهت در ذیل آیه از سرور و شادمانى مؤمنان سخن مى‏گوید و مى‏فرماید:‹‹یومئذ یفرح المؤمنون›› زیرا این دو پیروزى همزمان رخ دادند.
و - قرآن زندگانى پیامبران و امت هاى پیشین را در سوره‏هاى مختلف با تعبیرهاى گوناگون بیان کرده است. این سرگذشت ها در کتب عهدین (تورات و انجیل)نیز وارد شده است، ولى به هنگام مقایسه روشن مى‏شود که قرآن یکسره وحى الهى است، ولى آنچه در عهدین آمده، از دستبرد تحریفگران مصون نمانده است.در گزارش قرآن از زندگى پیامبران، کوچک ترین مطلبى بر خلاف عقل و فطرت بى‏تناسب با مقام والاى پیامبران وجود ندارد، در حالی که در قصص عهدین این نوع نارسایی ها فراوان است.در این زمینه تنها مقایسه میان قرآن با عهدین در مورد سرگذشت آدم کافى است.
اصل پنجم
گردآورى قرائن و شواهد از امورى است که مى‏تواند صدق دعوى پامبران را اثبات کند. در اینجا برآنیم که به طور فشرده، به قرائنى که بیانگر صحت دعوى پیامبر اسلام است اشاره کنیم. این قرائن عبارتند از:
الف - سوابق زندگى پیامبر : مردم قریش پیامبر اسلام را پیش از مبعوث شدن به رسالت، محمد «امین‏» خوانده و اشیاى گرانبها را نزد او به امانت مى‏گذاشتند. زمانى که در تجدید بناى کعبه براى نصب حجرالاسود میان چهار قبیله اختلاف رخ داد، همگان پذیرفتند که این کار را عزیز قریش، یعنى پیامبر انجام دهد. زیرا او مردى امین و پاکدامن است. (۵)
ب - وارستگى از آلودگی هاى محیط: پیامبر اسلام در محیطى پرورش یافته بود که در آن جز بت‏پرستى، قماربازى، زنده به گور کردن دختران، خوردن مردار وخون،و ستم و یغماگرى حاکم نبود. در چنین محیطى او انسانى والا بود که به هیچ‏وجه آلوده به این گونه رذایل عقیدتى واخلاقى نشد.
ج - محتواى دعوت: وقتى به محتواى دعوت پیامبر مى‏نگریم ،مى‏بینیم وى مردم را درست‏بر ضد آنچه که در محیط وى رواج داشت ،فرا مى‏خواند. آنها بت‏ پرست ‏بودند، او به توحید دعوت کرد; معاد را انکار مى‏کردند، او ایمان به معاد را شرط اسلام شمرد; دختران را زنده به گور کرده و براى زن کم ترین ارزشى قائل نبودند، اما او کرامت انسانى را به زن بازگرداند، ربا خوار و ثروت اندوز بودند، او از رباخوارى وتکاثر نهى نمود. میگسارى و قمار رایج‏بود، او این امور را کردار شیطانى نامید و اجتناب از آن را فرض دانست....
د - ابزار دعوت: وسایل و ابزارى که پیامبر براى نشر دعوت خود از آن کمک گرفت، کاملا انسانى و اخلاقى بود. حضرتش هرگز از روش هاى ضد انسانى همچون بستن آب بر دشمن و آلوده کردن آن، بریدن درختان و غیره کمک نگرفت. بلکه توصیه مى‏کرد به زنان و کودکان و پیرمردان آزار نرسانند، درختان را قطع نسازند، و پیش از اتمام حجت‏به دشمن، جنگ را شروع نکنند. از منطق‏ماکیاولیستى «هدف، کاربرد هرگونه وسیله را مجاز مى‏سازد» بیزار بود .در جنگ خیبر، پیشنهاد یکى از یهودیان را براى به زانو درآوردن دشمن از راه مسموم کردن آب آنها نپذیرفت.تاریخ زندگانى وى، سرشار از برخوردهاى کریمانه با دشمنان است.
ه - شخصیت و خصال گروندگان: ملاحظه روحیات، افکار و رفتار کسانى که به پیامبر ایمان آورده ‏اند ،مى‏تواند پایه صدق گفتار او را روشن سازد. بدیهى است هرگاه دعوت کسى در انسان هاى ممتاز جامعه مؤثر افتد، نشانه صدق و حقانیت دعوت اوست، ولى هرگاه افراد دنیاپرست دور وى را بگیرند، نشانه ضعف ادعاى او خواهد بود. در میان گروندگان راستین به پیامبر اسلام انسان هاى والایى مانند امیر مؤمنان على علیه السلام، جعفر بن ابى طالب، سلمان، ابوذر، بلال، مصعب، ابن مسعود، مقداد و عمار را مى‏بینیم که تاریخ به خصایل انسانى و زهد و تقوى و جهاد و ایثار و پاکى و درستى آنان اعتراف دارد.
و - تاثیر مثبت در محیط، و پى‏ریزى یک تمدن عظیم و با شکوه: پیامبر در مدت بیست و سه سال، وضع جزیرة العرب را دگرگون ساخت. آن حضرت از انسان هاى یغماگر افرادى امین، و از افراد بت پرست موحدانى فرهیخته و پا برجا تربیت کرد که نه تنها تمدنى با شکوه را در محیط سکونت‏خود برپا ساختند، بلکه تمدن بى‏ نظیر اسلامى را به مناطق دیگر نیز گسترش دادند. جعفر بن ابى طالب علیمها السلام، از مسلمانان صدر اسلام، بر همین نکته مهر تاکید نهاد و در جواب سؤال فرمانرواى حبشه چنین گفت:
«اى فرمانروا، خدا در میان ما پیامبرى را برانگیخت که ما را از بت ‏پرستى و قمار باز داشت .به نماز و زکات، دادگرى و نیکوکارى، و کمک به خویشاوندان امر فرمود . از فحشا و منکر و ستم نهى کرد». (۶)
این قرائن و نظایر آنها مى‏تواند ما را به صدق گفتار پیامبر اسلام وحقانیت مرام وى رهنمون گردد. قطعا فردى با این خصوصیات، در ادعاى نبوت و ارتباط با جهان غیب، صادق بوده است، چنانکه قرائن دیگر نیز دقیقا مؤید این مطلب است.
اصل ششم
تصدیق پیامبر پیشین: یکى از راه های اثبات دعوى نبوت، تصدیق پیامبر پیشین است. زیرا فرض این است که نبوت پیامبر پیشین با دلایل قطعى ثابت‏شده، گفتار او مى‏تواند سندى قاطع بر استوارى نبوت بعدى قلمداد شود. از برخى آیات قرآن استفاده مى‏شود که اهل کتاب، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود، مى‏شناختند، یعنى نشانه‏ هاى نبوت وى در کتب آسمانى آنان بیان شده است.پیامبر اسلام مدعى این معنا شد و کسى نیز او را تکذیب نکرد:
‹‹الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم وان فریقا منهم لیکتمون الحق وهم یعلمون›› (بقره/۱۴۶):کسانى که به آنان کتاب داده‏ایم (یهود و نصارى) پیامبر را بسان فرزندان خود نیک مى‏شناسند و گروهى از آنان، با آنکه حقیقت را مى‏دانند، آن را پنهان مى‏کنند.
پیامبر اسلام مدعى گشت که عیسى علیه السلام درباره او بشارت داده و گفته : شما را به آمدن پیامبرى پس از خود نوید مى‏دهم که احمد نام دارد:‹‹ومبشرا برسول‏یاتی من بعدی اسمه احمد›› (صف/۶) و اهل کتاب این ادعا را انکار نکردند، هرچند از اظهار حقیقت نیز سرباز مى‏زدند.
انجیل با آن که قرن هاست دستخوش تحریف شده، در انجیل یوحنا (فصل هاى ۱۴، ۱۵،۱۶) پیش ‏بینى مسیح از آمدن شخصى به نام «فارقلیطا» ( ستوده‏ = محمد) وجود دارد که پژوهندگان مى‏توانند به آن مراجعه کنند. (۷)
اصل هفتم
معجزات پیامبر منحصر به قرآن نبوده ، بلکه حضرت گاه در مناسبت هاى مختلف به منظور اقناع مردم دست‏به اعجاز مى‏زد. د راین زمینه باید خاطرنشان ساخت که محاسبه عقلى وجود معجزاتى غیر از قرآن را در زندگانى پیامبر اکرم ثابت مى‏کند: پیامبر براى حضرت و براى حضرت مسیح نیز ۵ معجزه را متذکر مى‏شود. (۹) آیا مى‏شود پذیرفت پیامبر اسلام، که خود را برتر از پیامبران گذشته و خاتم آنان مى‏شمرد، با نقل این همه معجزات گوناگون براى پیامبران قبلى، تنها یک معجزه داشته باشد؟! آیا مردم، با توجه به صدور آن همه معجزات از پیامبران پیشین، تمناى معجزات مختلف از پیامبر نداشتند و به دیدن یک معجزه از وى اکتفا مى‏کردند؟!
وانگهى قرآن معجزات متعددى را براى پیامبر ذکر کرده است که ذیلا بدانها اشاره مى‏کنیم:
الف - شق القمر:
زمانى که مشرکان ایمان خود را منوط به دو نیم شدن ماه به اشاره پیامبر دانستند، حضرت به اذن الهى این کار را انجام داد، چنان که قرآن مى‏فرماید: ‹‹اقتربت الساعة× وانشق القمر×و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر›› (قمر/۱-۴): رستاخیز نزدیک شد، و ماه به دو نیم گشت، اگر آیتى (معجزه‏اى) را ببینند روى برگردانده و مى‏گویند سحرى است مستمر. ذیل آیه کاملا گواه آن است که مقصود از آیه، شکافتن ماه در روز رستاخیز نیست، بلکه مربوط به عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است.
ب - معراج - پیامبر اکرم در یک شب از مسجد الحرام در مکه به مسجد اقصى در فلسطین، و از آنجا به جهان بالا رفت‏ سیرى چنین عظیم در زمانى آن‏سان کوتاه، از دیگر معجزات پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم است که در قرآن نقل شده است، و قدرت الهى بالاتر از آن است که عوامل طبیعى مانع از عروج فرستاده وى به عالم بالا باشد. (۱۰)
ج - مباهله با اهل کتاب - پیامبر براى اثبات حقانیت‏ خود عده‏اى از اهل کتاب را به مباهله دعوت کرد و گفت‏بیایید تا خود، فرزندان و زنانمان به مباهله برخیزیم. مسلم است که مباهله به نابودى یکى از دو طرف منتهى مى‏شد ولى او آمادگى خود را اعلان کرد و در نتیجه آن گروه از اهل کتاب، با مشاهده قاطعیت و استوارى پیامبر اسلام و اینکه وى عزیزترین کسان خویش را بى‏ پروا به عرصه مباهله آورده است، عقب‏ نشینى کردند. و تن به قبول شرایط پیامبر دادند. (۱۱)
در اخبار از غیب قبلا یادآور شدیم که حضرت مسیح از غیب خبر مى‏داد. (۱۲) پیامبر گرامى اسلام نیز از طریق وحى از غیب خبر مى‏داد که یکى از آنها پیروزى رومیان بر ایرانیان (۱۳) و دیگرى فتح مکه (۱۴) بود.
اینها یک رشته معجزاتى است که ذکر آن در خود قرآن آمده است. افزون بر این، مورخان و محدثان اسلامى معجزات بسیار دیگرى براى آن حضرت نقل کرده‏ اند، که مجموع آنها از تواتر اجمالى برخوردار است.

پى‏نوشت‏ها:
۱. مجمع البیان،ج ۵،ص۳۸۷.
۲و ۳. نحل،آیه۱۰۳.
۴. کافى،ج۱،ص۵۹.
۵. سیره ابن هشام، ج۱،ص۲۰۹.
۶. همان ص‏۳۵۹و ۳۶۰.
۷. در این باره به کتاب هایى که بشارات عهدین درباره پیامبر اکرم را گرد آورده ‏اند، مراجعه شود مانند کتاب انیس الاعلام.
۸. اسراء،آیه۱۰۱.
۹. آل عمران،آیه۴۹.
۱۰. اسراء،آیه۱.
۱۱. آل عمران،آیه۶۱.
۱۲.همان،آیه۴۹.
۱۳. روم،آیه۲.
۱۴. فتح،آیه۲۷.

مگه نمیگید نظر خداون عوض نمیشه پس چرا وقتی پیامبر به معراج رفت نماز بیشتر از پنج وقت بود اما با اصرار حضرت موسی پیامبر سه بار پیش خداوند رفت و نماز کم شد یعنی خدا سه بار نظرشو عوض کرد.مگه خودش از توانایی بنده هاش خبر نداشت که موسی باید میگفت به پیامبر که برو کم بشه.دوم:خداوند از آینده خبر داره پس چرا اون میوه را ممنوع قرار داد تا حضرت آدم بخوره و گناه کار بشه و اصلا شیطان در بهشت چی کار داشت مگه لعن و طرد نشده بود

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
۱- در باره فراز اول پرسش تان باید گفت : اگر بخواهیم این حدیث را با توجه به ظاهر آن و بدون هیچ تأویلی بررسی کنیم مشکلات متعددی دارد لذا برخی، صحت این روایت را مورد خدشه قرار داده و شدیداً با آن مخالفت کرده اند. [۱]
مرحوم سید مرتضی در کتاب تنزیه الانبیاء درباره اشکالات این روایت می گوید:
«این روایت از اخبار آحاد است که موجب اطمینان و یقین نیست و چنین خبری تضعیف شده است.» البته ایشان در ادامه با فرض صحت حدیث، برخی توجیهات درباره مضمون حدیث دارند، از جمله ایشان وجوب پنجاه نماز و سپس لغو وجوب آن را از ناحیه خداوند از باب نسخ احکام می داند. [۲]
اما مرحوم محدث حسینی ارموی در تعلیقاتی که بر تفسیر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان دارند به اشکال سید مرتضی جواب داده و می گوید: نسخ احکام بعد از زمان عمل و داخل شدن وقت عمل به آن حکم است، در حالی که این جا بدون عمل به حکم پنجاه نماز، حکم پنجاه نماز نقض شده است. چنین نقض حکمی «بدأ» است که مردود است. غیر از آن که این خبر در اصل باطل است. [۳]
۲- در باره پرسش دوم ذکر مقدماتی ضروری به نظر می‌رسد:
۱ـ در تقدیر الهی از ابتدا مقدّر آن بوده که انسان‌ها روی زمین زندگی کنند و کمال و سعادت و خوشبختی خود را روی زمین با اختیار خود به دست آورند. خداوند از ابتدا فرموده بود که من روی زمین جانشین قرار می‌دهم،‌ پیش
از آن که در بهشت قرار گرفتن انسان مطرح باشد.
۲ـ بهشتی که حضرت آدم در آن سکونت داشته اند، بهشت اُخروی نبوده و بهشت برزخی بوده است، به دلائل مختلفه ای، از آن جمله این که بهشت اُخروی هرگز جای ابلیس نمی باشد و آنجا محدوده ای نیست که شیطان و شیطنت و عصیان در آن راه داشته باشد. اساساً خیال باطل و نافرمانی در آن جا نیست.
از سوی دیگر کسی که به جنت الخلد وارد شود، دیگر خارج نخواهد شد.
پس بهشتی که آدم و حوا در آن بوده اند، بهشتی برزخی بوده است و اسکان در این بهشت از همان ابتدا اسکانی موقّت برای پیمودن مرحله ای قرینی و آزمایشی بوده، تا آدم، با مکرها و حیله های دشمن خود آشنا شود و تلخی عصیان و آثار دردآور آن را بچشد. نیز راه توبه و بازگشت را بیاموزد.
حال بعد از این دو مقدمه نتیجة سخن این که از ازل اراده و حکمت الهی بر این تعلّق گرفته بود که حضرت آدم بعد از توقف کوتاهی در بهشت برزخی به دنیا منتقل شود. آدم و نسل او در دنیا با اختیار خود اعمال خیر و شر را انجام دهند.
هبوط حضرت آدم جنبة عذاب نداشته است، چرا که اصلاً گناهی از آدم سر نزده بود و یک جریان طبیعی بوده است و نسل آدم به خاطر گناه آدم از بهشت رانده نشده‌اند. از سوی دیگر اگر دنیایی در کار نبود که انسان‌ها با اختیار خود کار خیر و یا کار بد انجام دهند، دیگر حساب و کتاب و بهشت و جهنّم اخروی بی معنا بود.
۳- در باره پرسش آخر باید گفت :
اولاً شیطان از درگاه خداوند و مقام قربی که در نزد خدا داشت و همنشین با ملائک بود، رانده شد، نه از بهشتی که آدم در آن ساکن شد.
دوم: بهشتی که آدم و حوا در ابتدا در آن به سر می بردند، بهشت موعود در جهان آخرت نبود ،که آن جا تنها جای پاکان است . شیطان حق ورود در آن را ندارد. بهشت مورد داستان، باغی از باغ های دنیوی یا بهشت برزخی و مثالی بود که امکان راه یابی شیطان در آن هست.
سوم: خداوند به شیطان مهلت داد که تا روز مقرر عمر کند . هیچ منع و محدودیت برای وسوسه اش ایجاد ننمود . او را در کارش آزاد گذاشت . آدمی را نیز با اراده و اختیار خلق کرد و پیامد وسوسه‌های شیطان را نیز بدو گوش‌زد کرد، پس منعی نداشت که شیطان برای فریب آدم وارد آن بهشت شده، آدم را وسوسه کرده باشد.
پاورقی :
۱- پاینده ، نهج الفصاحه ص۱۲۳
۲-مجلسی بهار ، ج۱۸ ، ص۳۴۹
۳- جرجانی ، جلاالاذهان ج۵ ص۲۴۵

درود
اینکه منشا نسل انسان، آدم و حوا بوده اند بیشتر به یک داستان تخیلی شباهت دارد!
پس این فسل هایی که از اجداد انسانها پیدا میشوند که تفاوت هایی اندک با ما دارند چه میشود؟ همه اش کشک ؟
۷-۸ گونه از انسان قبلتر از انسان مدرن امروزی روی زمین زندگی کرده اند و تکامل یافته اند اما با تحلیل شما، ما فرتی از بهشت برزخی افتادیم رو این زمین!
به نظر من یا این چیزها تحریف شده اند یا درک مردم آن زمان اینقدر پایین بوده که مجبور بوده اند چنین داستان هایی را سر هم کنند و همه چیز را به ماوراء ختم کنند. اما من که انسان امروزی هستم از روی منطق استدلال میکنم که چنین چیزی داستان خنده داری بیش نیست.
مورد دوم اینه که درست از زمانی که ذهن انسان بازتر شد دیگر پیامبری برگزیده نشد . منظورم از بازتر اینه که بشر کم و بیش از روی منطق استدلال میکرد و شاید دیگر به این راحتی نمی توانست وجود پیامبری را قبول کند . اگر میفرمایید پیامبران برای نشان دادن راه سعادت و جهت آرامش انسان برگزیده میشدند، پس چرا اکنون این اتفاق نمی افتد؟ مگر نه اینکه نصف دنیا با نصف دیگرش در حال جنگ اند ؟ مگر نه اینه گرسنگی و فقر و بدبختی بیداد میکند ؟ مگر نه اینکه ظلم و فلاکت همه کره زمین را در خود غرق کرده ؟ پس کجاست پیامبری که راه و چاه را برایان مشخص کند ؟
اگر جواب قانع کننده ای دارید خوشحال میشوم بفرمایید.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام .
طبق روایاتی حضرت آدم(ع) که پدر نسل کنونی بشر است، اولین انسان روی زمین نبود، بلکه قبل از آدم(ع) انسان‌های دیگری در زمین می‌زیسته اند. مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «از بعض روایات اهل بیت(ع) معلوم می‌شود که این نوع (انسان) ادوار زیادی قبل از این دوره به خود دیده است».(۱)
امام پنجم(ع) به یکی از یارانش فرمود: ‌خلقت خداوندی به همین عالم و همین نسل بشر منحصر نمی‌شود. بلکه خداوند هزار هزار جهان آفرید و‌نیز هزار هزار آدم خلق نمود که این بشر و این جهان آخرین آن‌ها است".(۲)
در روایتی دیگرامام باقر(ع) فرمود: «خداوند عزّوجلّ از آن روز که زمین را آفریده، هفت عالَم در آن پدید آورده و انسان‌های این عالَم‌ها از فرزندان آدم نبوده اند و خلقت شان از ادیم زمین است و خداوند آن‌ها را یکی پس از دیگری با جهان مربوط به خودشان در زمین منزل داد، سپس آدم ابوالبشر را آفرید و فرزندانش را از او پدید آورد».(۳)
‌در حدیثی از امام علی(ع) آمده است که پیش از خلقت آدم، موجودی شبیه بشر به نام "‌نسناس" وجود‌داشت.(۴)
غلامحسین مصاحب در دایره المعارف فارسی، واژه نسناس می‏گوید:
نسناس در جانورشناسی، نام عمومی گروهی از آدم نمایان است که شبیه به انسان هستند.(۵)
روایات ذکرشده در این که انسان‌های گذشته، کاملاً مانند همین انسان‌ها بوده اند، صراحت ندارند. چه بسا انسان
هایی که در گذشته بوده اند،‌تنها از بعضی جهات با انسان‌های امروزی شباهت داشته اند. در مورد خونریزی و فساد
این موجودات نیز روایات صراحت ندارند.
دانش امروزی نیز باید مد نظر قرار گیرد، که برای فهم روایاتی که در این باره رسیده، یا شناخت روایات صحیح از نادرست می‌توانند کمک کنند. البته علوم جدید در حال تغییر و تحول هستند و تنها می‌توانند به عنوان تئوری و فرضیه مورد توجه قرار گیرند.
در باره مسله نبوت باید اشاره شود که با آمدن پیامبر خاتم دیگر نیازی به ارسال پیامبر نیست چون دین اسلام کامل ترین دین است که تا قیامت پاسخ گوی بشر است .
پی‌نوشت‌ها:
۱. تفسیر المیزان(ترجمه) ج ۴، ص ۲۳۹.
‌. بحارالانوار، مجلسی، ج ۵۴، ص ۳۲۱.
۳. تفسیرالمیزان ( ترجمه، ج۴، ص ۲۴۸).
۴. بحارالانوار، مجلسی، ج۵۸، ص ۲۹۸.
۵. دائره المعارف فارسی، ج ۲، بخش ۲، ص ۳۰۲۷، واژه نسناس.

ادیان و مذاهب و فرقه و مسلک های متعدد فقط میدانی برای جدل میان انسان ها شده! همه فراموش کرده اند مقصود خداوند است!هر دین هر طرز فکر که به خدا ختم شود قابل احترام است!شرف دارد آدم بی دین خداجو

قومی متفکرند اندر ره دین

قومی به گمان فتاده در راه یقین

میترسم از آن که بانگ آید روزی

کای بیخبران راه نه آنست و نه این

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
گفته فوق همان چیزی است که امروزه از آن به پلورالیسم دینی یاد می شود که تفکر نا صواب است .
در این جا باید به اختصار اشاره گردد :
حضرت آدم(ع) که پدر نسل بشر است، خود پیامبر و صاحب دین بود. تمام شرایع آسمانی هدفی واحد داشته و آن عبارت از دعوت به توحید و یگانه پرستی و اطاعت از دستورهای الهی می­باشد. همه ادیان الهی، مردم را به تسلیم در برابر خدا و قوانین او دعوت نموده اند. قرآن می­فرماید:
«دین خدا دین اسلام است». (۱)
نه تنها توحید و معاد اصل مشترک تمام ادیان توحیدی است، بلکه مجموعة دین الهی از نظر اساس و ریشه همه جا یکی است، هر چند تکامل جامعه ایجاب می کند که قوانین فرعی هماهنگ با تکامل انسان ها رو به تکامل رود تا به حد نهایی و خاتم ادیان رسد. از این رو دین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین الهی با بعثت حضرت محمد(ص) به همه جهانیان ابلاغ گردیده، و با آمدن اسلام ادیان پیشین منسوخ شده است، زیرا با وجود کامل نیازی به ناقص نمی باشد؛ (۲) بنابراین پس از دین اسلام هیچ دینی از هیچ کس پذیرفته نیست. قرآن می­فرماید:
«هر کس دینی غیر از اسلام برای خود انتخاب کند پذیرفته نخواهد شد». (۳)
اسلام با ادیان قبلی تفاوت­هایی دارد از جمله:
۱- اسلام جهانی است و به قوم و منطقه ویژه ای اختصاص ندارد. قرآن می فرماید:
« ما تو را بشارت دهنده و ترساننده برای عموم مردم فرستادیم». (۴)
۲- اسلام دین خاتم است یعنی پس از اسلام دین و شریعت جدیدی نخواهد آمد. قرآن می­فرماید: «محمد پدر هیچ یک از شما نبوده بلکه وی رسول خدا و خاتم پیامبران است».(۵)
رسول خدا(ص) زمانی که در جریان جنگ تبوک، علی(ع) را جانشین خود در مدینه قرارداد به وی فرمود:
«آیا خشنود نیستی که منزلتِ تو نسبت به من همانند منزلت هارون نسبت به موسی باشد، جز این که پس از من پیامبری نخواهد آمد؟».(۶ )
۳- کتاب آسمانی اسلام (قرآن) به هیچ وجه تحریف نشده است. با کمال تأسف کتاب های آسمانی پیامبران پیشین از جمله تورات و انجیل، بر اثر غرض ورزی خود کامگان دستخوش تحریف گردیده، ولی در قرآن مجید هرگز تحریف راه نیافته و راه نخواهد یافت. خدا می­فرماید:
«ما قرآن را فرو فرستادیم و خود نیز نگهبان آن هستیم».( ۷) و فرمود: «باطل از هیچ سو به ساحت قرآن راه ندارد».(۸ )
۴- معجزه اسلام (قرآن) با وجود گذشت پانزده قرن از نزول آن، و با وجود دشمنان سر سخت هنوز به صورت یک معجزه باقی است و تا ابد نیز باقی خواهد ماند و هیچ فردی توان مقابله با قرآن را ندارد. قرآن با کمال صراحت تحدّی (دعوت به مبارزه) را اعلان کرده و فرمود:
«اگر جن وانس دور هم گرد آیند که کتابی مانند قرآن بیاورند نمی­توانند نظیر آن را بیاورند».(۹ )
نیز فرمود:
«اگر می­توانید یک سوره مثل قرآن بیاورید».(۱۰ )
قرآن کریم به عنوان معجزه جاویدان در تمامی ادوار می­درخشد در حالی که از معجزه­های ادیان دیگری خبری نیست.
۵- اجتماعی بودن اسلام. اسلام در میان همة ‌ادیان تنها دینی است که صد در صد اجتماعی است. تعلیمات اسلام نه مانند کشیش کنونی مسیحیان است که تنها سعادت اخروی مردم را در نظر گرفته و دربارة سعادت دنیوی آنان ساکت باشد، و نه مانند آیین فعلی یهود است که تنها تعلیم و تربیت یک ملتی را وجهة همت خود قرار دهد.
تعلیمات اسلام مانند دستورهای بهد­ینان مجوس و بعضی مذاهب دیگر، به چند موضوع محدود از اخلاق و اعمال نپرداخته است. در اسلام، تعلیم و تربیت و سعادت دو جهانی همة مردم آن برای همیشه و در هر زمان و مکان در نظر گرفته شده است. (۱۱ )
امام باقر(ع) فرمود:
«از ما نیست کسی که دنیا را به خاطر آخرتش ترک کند و یا آخرتش را برای دنیایش رها کند».(۱۲)
پی نوشت ها
۱. آل عمران(۳) آیة‌.
۲. علامه طباطبایی، ‌خلاصه تعالیم اسلام، ص ۷ - ۱۰ و ۲۱؛ تفسیر نمونه،‌ج ۲، ص ۳۷۷.
۳. آل عمران(۳) آیة ۸۵.
۴. سبأ(۲۴) آیة‌.
۵. احزاب(۳۳) آیة ۴۰.
۶. جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه، ص ۱۳۶ (صحیح بخاری، ج ۳، ص ۵۸).
۷. حجر(۱۵) آیة‌.
۸. فصلت (۴۱) آیة ۴۴.
۹. اسرا (۱۷) آیة‌.
۱۰. بقره (۲) آیة ۲۳.
۱۱. علامه طباطبایی، خلاصة تعالیم اسلام، ص ۲۴.
۱۲. وسایل الشیعه، ج۱۲، ص ۴۹.

با عرض صداقت
ی ساعت اندیشه از هفتاد سال پرستش با ارزشتر ،مفیدتر ،کارامد تر ،روشنگر تر ،برتر و بهتر است
یکم:کدام معجزه ،ایا شق القمر را گویی؛که برامده از تفسیر غلط و مغرضانه است ،و در هیچ جای تاریخ دونیم شدن ماه در هیچ جای جهان دیده نشده است
یا قران که پر است از تناقضات ، و براساس همین کتاب هم محمد فرد عادی می باشد

دوم:عیسی که ادعای خداوندی داشت هیچ ،ولی احترامی که در کتب دیگر به محمد (به فرض درستی )گذاشت محمد به پیروان انان نگذاشت و از خونشان رود های بهشتی ساخت

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر . به چند نکته دقت نمایید :
۱- در باره مسله شقالقمر در قرآن آمده است: "اقتربت الساعه و انشق القمر؛(۱) قیامت نزدیک شد و ماه از هم شکافت".
علامه طباطبایی در تفسیر آیه مذکور می نویسد: "معجزه شق القمر به دست رسول خدا(ص) در مکه و قبل از هجرت و به پیشنهاد مشرکان است که مورد قبول همه‌مسلمانان است، و کسی از ایشان در آن تردید نکرده است".(۲)
طبق روایات مشهور که بعضی ادعای تواتر آن را نیز کرده اند مشرکان نزد رسول خدا(ص) آمدند و گفتند:‌ اگر راست می گویی و تو پیامبر خدایی،‌ماه را برای ما دو پاره کن! فرمود:‌اگر این کار کنم ایمان می آورید؟ عرض کردند: آری. ان شب، شب چهاردهم ماه بود. پیامبر (ص) از پیشگاه پروردگار تقاضا کرد آنچه را خواسته اند به او بدهد. ناگهان ماه دو پاره شد و رسول خدا آن ها را یک یک صدا می زد و می فرمود: ببینید.(۳)
همان طوری که اشاره شد شق القمر از معجزات پیامبر بوده و در معجزه بودن آن تردیدی نیست، از این رو مبنای کسانی که از معجزه تعریف دیگر ارائه داده و شق القمر را معجزه ندانسته اند، قابل قبول نیست.(۴)
از سوی دیگر شق القمر با علوم امروزی منافات ندارد، زیرا امروزه اکتشاف ها و علم نجوم نشان از آن دارد که ده ها انفجار و انشقاق به وجود آمده است. برخی از دانشمندان عقیده دارند که تمام کرات منظوه شمسی در آغاز جزء خورشید بوده اند که بعد از آن جدا شده و هر یک در مدار خود به گردش در آمده است.(۵)
بر خلاف تصور شما نمونه هایی نقل شده که احتمال رویت این واقعه در دیگر مناطق را اثبات می کند، از جمله در برخی روایات نقل شده که برخی از مسافران مسیر مکه در همان شب شق القمر را مشاهده نمودند . در برابر انکار مشرکان قریش شهادت دادند ، همچنین گفته شده: در همان زمان اهل منطقه "میلیارد" هندوستان شق القمر را دیدند. در نوشته‌های خود ثبت کردند . حاکم آن شهر پس از آن که تحقیقاتی در این زمینه به عمل آورد، برای او ثابت شد که این موضوع در اثر اعجاز پیامبر اسلام تحقق یافته و دین اسلام را پذیرفت.
۲- بر خلاف پندار شما قران کتاب معجزه جاویدان است واز هر گونه نقص منزه است اگر شما ادعای دارید به طور روشن مطرح نمایید تا پاسخ داده شود تردید ننمایید که پیامبر با معجزه قرآن ادعای نبوت کرد و مردم را به هماوردی (تحدّی) فرا خواند تا جایی که حاضر شد کافران تنها یک سوره بیاورند و ا ز تمام جهانیان برای ساختن سوره کمک بگیرند.
چهارده قرن است که این ندا در گوش جهانیان طنین انداز است، ولی کسی نتوانسته است در صحنه مبارزه گام بگذارد یا موفق شود..
۳- بر خلاف پندار شما عسی روح الله بنده وفرستاد خداوند است وهر گز ادعای خدایی نموده است ولی پس از او مسیحیان فر زند خدا بودن اورا مطرخ نمود مثلا اعتقاد به الوهیت حضرت عیسی (ع)، تحریف و انحرافی است که توسط پولس رسول در دین مسیحیت رخ داده است. پولس یکی از یهودیان و از مخالفان سرسخت مسیحیان بود.
در ابتدا به شکنجه و قتل مسیحیان مبادرت ورزید، بعداً به دین حضرت مسیح گروید. و از مبلّغان و مروّجان پر قدرت و زبردست مسیحیت شد. او با تأثیر پذیری از عقاید رومیان مبنی بر فرزند داشتن خدا، نیز با تأثیر پذیری از افکار مشرکان و عرب جاهلی مبنی بر دختر داشتن خدا و با تقلید از آنان مدعی شد که حضرت عیسی پسر خدا است!
ولی قران بشدت این ادعای نادرست را رد کرده است .

پی نوشت ها:
۱. قمر(۵۴) آیه ۱.
۲. المیزان (مترجم)، ج ۱۹، ص ۱۱۵.
۳. تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص ۸- ۹.
۴. المیزان (مترجم)، ج ۱۹، ص ۱۱۶ – ۱۱۸.
۵. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص ۱۳ – ۱۶.

لطفا معجزات علمی قران را به صورت کامل بیان کنید

تصویر soalcity

آنچه شما خواسته اید، در حد تدوین یک کتاب است. و مناسب جوابی در حد جواب کامنت نیست. از همین رو به چند نکته در این باره اشاره می کنم:
اولا عده ای راه افراط را در این زمینه پیموده اند و بعضی مطالبی که واقعا مدلول آیات نیستند را به آیات ربط داده اند.
ثانیا قرآن کتاب هدایت است و مطالبش برای بیان امور تجربی نبوده، اگر چه ممکن است در بیان یک درس از طبیعت، معجزه ای نیز دیده شود،
ثالثا معجزات علمی به تدریج در آیات کشف می شود. چون بسیاری از آن ها مدلول مستقیم آیات نیست.
رابعا به دلیل آنکه مطالبی که به عنوان معجزه علمی قرآن بیان می شود، غالبا از ظهورات قرآن استنباط شده، جای برای نظرات مختلف و رد آن هم وجود دارد.

دوستان عزیز.چرا لقمه رو دور سرمیگردانید چرا زرتش ومحمدمیکنید.من تمام شبهات وعقیدهای شمارودریک کلمه خلاصه میکنم تمام پیامبران آمدندکه ماانسانهاروبه یکتاپرستی تشویق کنند وازحقیقت وجودپروردگاریکتا آگاه کنندفرقی نداره چه کسی اینهاروآموزش بده هرکس که به خدا ایمان واقعی داشته باشه ومردم رو به یکتاپرستی دعوت کنه ستودنیه.

نظرات