رابطه اختیار واخلاق
پرسش:
هرکسی هدف خاصی برای زندگی خودش داره این به خاطر اختیار انسان هست، پس چطوری در اخلاق برای همه یک نسخه واحد پیچیده میشود مثلاً گفته میشود حجاب برای همه زن ها در همه کشورها خوب است؟
پاسخ:
در سؤال مزبور از یک مبنای انسانشناختی که عبارت باشد از اراده آزاد انسان، کثرتگرایی در سبک زندگی نتیجه گرفتهشده و جهانشمولی و همگانی بودن ارزشها مورد نقد قرارگرفته است. در اینجا لازم است ابتدا بهپیش فرض مذکور و نتایج ادعایی حاصل از آن نظر افکنده و با حوزه ارزشهای اخلاقی منطبق شود تا حقیقت مطلب روشن شود.
نکته اول: پیامدهای اصالت داشتن اراده آزاد انسان
بر اساس فرض پرسشگر، خواست و اراده انسان اصالت دارد بهنحویکه جعل کننده و اعتبار بخش اهداف و درنتیجه ارزشهای اخلاقی است. این بیان دارای برخی نتایج است ازجمله:
الف) معیار بودن انسان در حوزه اخلاق و تربیت
وجه مشترک همه فلسفههای اخلاق و تربیت آن است که هر یک درصددند بر اساس پیشفرضها، فرضها و اصول ویژه دیدگاه خاص در زمینه اخلاق و تربیت ارائه دهند. «انسان» و «دین» دو نمونه مهم از معیارهای طبقهبندی است. (۲) از همین روی اگر برای تعیین اهداف و مقاصد زیست انسان و برای تعیین کمال انسانیشان و موقعیتی برای دین در نظر گرفته نشود، بلکه با محور قرار دادن انتخاب انسان و اراده او به تعیین ارزشها و اهداف حیات انسانی همت شود دیدگاهی اومانیستی (انسان گرایانه) (۳) یا دیدگاهی که مبتنی بر چنین پیشفرضهایی است- مانند «اگزیستانسیالیسم»، «انسانیت دینی»، «روان تحلیل گری» و «خردگرایی»- پذیرفتهشده است که با نگرش دینی در تضاد است و نتایج نامطلوبی به بار میآورد.
ب) پذیرش نسبیگرایی فردی و نتایج آن
بر اساس مبنا بودن خواست و اراده فرد در هر انتخاب یا اجتنابی، میتوان گفت مبنایی واقعی برای انتخابهای ارزشی که بتواند فرد را به پذیرفتن نظر اخلاقی دیگران وادار سازد وجود نخواهد داشت، بلکه مبنا چنانکه گفته شد انتخاب فرد است و انتخاب افراد، مختلف و گاهاً متضاد است. از این بیان این نتیجه به دست میآید که ارزشهای اخلاقی اطلاق ندارند، بلکه نسبی هستند؛ یعنی احکام اخلاقی تنها برای فردی که آن را پذیرفته است معتبر است و اعتبار عام و مطلق ندارند که در دانش فلسفه اخلاق از این مسئله با عنوان نسبیت فردی(Individual Relativism) یاد میشود. این در حالی است که نسبیت فردی به جهت لوازم نا پذیرفتنی روشنی که دارد مورد نقد و رد فیلسوفان اخلاق قرارگرفته است. (۴)
برخی از نتایج آن عبارت است از:
۱. اگر نسبیت فردی را بپذیریم همه افرادی که به خواست و اراده خود عمل میکنند ارزش برابر دارند؛ هیتلر یا گاندی تفاوتی ندارند!
۲. هرگونه تلاش برای جلوگیری از تجاوز و تعدی فرد به دیگران یا تلاش برای اصلاح رفتار وی ناموجه است.
۳. وضع قوانین حقوقی و جزایی، قضاوت و مجازات و حتی تربیت اخلاقی توجیه معقولی ندارد.
۴. همه داوریهای اخلاقی منطقاً نادرست خواهد بود. چون احکام اخلاقی تنها برای فردی که آن را پذیرفته است اعتبار دارد از همین روی قضاوت اخلاقی درباره منش و رفتار دیگران، بر اساس نظریه اخلاقی مورد قبول خود، اخلاقاً نادرست است.
سه نتیجه اول به نحو روشنی قابلپذیرش نیست چون وضع قوانین جزایی، تلاش برای جلوگیری از تجاوز و تعدی دیگری، برای جلوگیری از هرجومرج عظیم ضرورت دارد و حتی خود قائلان به نسبیگرایی نیز نمیتوانند در عمل پایبند به نتایج مذکور باشند. تمایز میان هیتلر و گاندی نیز امور است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. درباره نتیجه آخر نیز میتوان گفت فرضی است که مستلزم تناقض است چون منطقاً شامل نفی خود نیز میشود. اگر همه داوریهای اخلاقی نادرست است به جهت آنکه احکام اخلاقی تنها برای فردی که آن را پذیرفته اعتبار دارد، پس منطقاً اصل نادرستی قضاوت درباره منش و رفتار دیگران نیز از حیث نظری نفی میشود.
نکته دوم: اختیار و اهداف غیر عقلایی
هر کار اختیاری هدفی دارد و اگر فاعل هدفی از انجام کار نداشته باشد کارش اختیاری نیست، بنابراین کار اختیاری بیهدف وجود ندارد با این حال کارهای اختیاری با اهداف و مقاصد مختلفی صورت میگیرد که گاهی برخی کارهای اختیاری غیر عقلایی است یعنی برخی کارهای اختیاری که انسانها انجام میدهند نتیجه عقلایی قابلاعتنایی ندارد.
ازاینگونه کارها در منابع دینی با عناوینی مانند «لهو»، «لعب» و «عبث» تعبیر شده است. در قرآن کریم در وصف مؤمنان آمده است که آنها از انجام امور لغو پرهیز میکنند. (۵) همچنین از منظر قرآن حیات دنیوی در نسبت با حیات اخروی لهو و لعب است. (۶) ازآنجاییکه کارهای لغو نیز اختیاری است و کار اختیاری هدف دارد تعبیر لغو و عبث در مورد برخی کارها نشان میدهد انتخاب هر هدفی مطلوب یا عقلانی نیست؛ بنابراین بهرهمندی انسان از اختیار هرچند موجب هدفداری میشود، اما بدان معنا نیست که همه انتخابهای اختیاری انسان مطلوب و عقلایی باشند، بلکه باید معلوم شود انتخاب هدفی نتایج مطلوب به بار میآورد یا خیر و تنها در صورتی انتخاب یک هدف بایسته است که نتایجی مطلوبی به بار آورد؛ اما اینکه آیا میتوان هدف مطلوب را با اتکای به محور بودن اراده آزاد و ظرفیتهای ادراکی انسان تشخیص داد و نیز اینکه کدام نتایج حقیقتاً مطلوب هستند تا بهعنوان هدف و غایت در نظر گرفته شود دو سؤال اساسی است که در ادامه به آن اشاره میشود.
نکته سوم: انتخاب هدف آگاهانه و مطلوب در پرتو اتکای به دین
ازآنجاییکه هر انسانی به دنبال شکوفایی کمالات خود است کاری شایسته و مطلوب است که بتواند به دست یافتن کمالات انسان کمک کند. در حقیقت مطلوب نهایی هر فردی به دست آوردن کمال نهایی خود است و هر انتخاب و اجتنابی در پرتو نقشی که بر کمال و سعادت انسان دارد ارزیابی میشود؛ اما باید پرسید مصداق کمال نهایی انسان چیست تا انسان همه اهداف ابتدایی و متوسط را در جهت هدف نهایی (غایی) قرار دهد و با چه معیاری میتوان آن را تعیین نمود؟ در حقیقت باید گفت انتخاب آنگاه آگاهانه و صحیح است که موجب تشخیص مصالح حقیقی فرد شود؛ اما چگونه؟ دانشی که به انسان عطاشده ناچیز است و علم عادی انسان و برد ادراکی انسان بسیار محدود است بعلاوه تحقق ادراک مشروط است و همهجا و همهوقت حاصل نمیشود و از طرفی در ادراکات ما خطاهایی پیدا میشود و در تعقل و تفکر نیز انسان دچار خطا میشود. (۷) پس قوه تعقل و تفکر یا ابزارهای ادراکی انسان بهگونهای نیست که بتواند در راه انتخاب مصالح حقیقی که موجب تکامل انسان میشود تمام نیازهای وی را برطرف سازد از همین روی نیاز به منبع دیگری نیز است و آن منبع وحی است. در نتیجه انتخاب هدف مطلوب، صرفاً بر اساس مختار بودن انسان و با اتکای به قوای ادراکی میسور نیست، بلکه باید از دین استمداد نمود.
نکته چهارم: واقعی و جهانشمولی ارزشهای اخلاقی
در خداشناسی فلسفی اثباتشده است که خداوند متعال کمال مطلق است به نحوی که سایر کمالات در نسبت با آن سنجیده میشود به این نحو که هرچه یک موجود به خداوند نزدیکتر باشد کاملتر است؛ بنابراین بالاترین مرتبه کمال انسان در سایه بالاترین مرتبه قرب به خدا تعیین میشود. (۸) پس ملاک تشخیص کمال حقیقی نه اراده آزاد انسان بلکه قرب به خداوند است درنتیجه اگر فعلی یا هدفی انسان را به خدا نزدیک کند چون موجب کمال انسان میشود خوب و اگر از خدا دور کند چون انسان را از کمالش بازداشته بد است. ازآنچه گفته شد میتوان به این نتیجه دستیافت که ارزشها و احکام اخلاقی واقعی و حقیقی هستند و چون کمال انسان واقعی است هرچه موجب کمال یا نقص شود واقعی خواهد بود؛ بنابراین میتوان نسخه ارزشی واحدی برای همه انسانها پیچید و از همگانی و جهانشمولی ارزشهای اخلاقی سخن گفت. بر همین اساس اگر در اخلاق اسلامی گفته میشود حجاب و عفاف ارزش اخلاقی مثبت دارد، ارزش آن مطلق، همگانی و جهانشمول است چون ارزشمند شمردن آن، سلیقهای و فردی نیست، بلکه مبنایی واقعی و حقیقی دارد که مشترک میان همه انسانها و ضامن کمال و سعادت آنها است. (۹)
نکته پنجم: آیا ارزشهای اخلاقی بر انسان تحمیلشده است؟
در پرتو آنچه تاکنون بیان شد میتوان گفت ارزشهای اخلاقی به جهت واقعی بودن و فطری بودن کمال نهایی و کمال طلبی انسان، بیگانه با حقیقت وجودی انسان و در تنافی با فطرت بشر نیستند. به بیان آیتالله جوادی آملی آنچه بهعنوان ره آورد وحی از مجرای وجود مقدس انبیای الهی علیهمالسلام بر فطرت انسان جاریشده است، شرح و بسط حقایقی است که بهطور اجمال در فطرت او نهاده شده است و امتداد همان رشتهای است که خداوند برگردن آدمی نهاده است. (۱۰) بدینجهت چون مؤلفههای ارزشی مطابق با فطرت انسان است و فطرت انسان همان بعد اصیل و هویت حقیقی انسان است و چون این هویت بنا بر مشترک بودن گوهر اصلی آن یعنی فطرت، نسبی ناپذیر و زوالناپذیر و همگانی است، عناصر و مؤلفههای بر خواسته از آن نیز نسبی ناپذیر و همگانی خواهند و میتوان ادعا نمود در ارائه ارزشهای اخلاقی، هیچ عقیدهای بر انسان تحمیل نشده است.
نتیجه:
اصالت قائل شدن برای اراده آزاد انسان جهت تعیین اهداف زیست فردی، رویکردی اومانیستی درباره انسان است و موجب نسبیگرایی ارزشهای اخلاقی میشود که هرکدام دارای پیامدهای غیرقابلقبول است. انتخاب یک هدف آنگاه مطلوب است که در راستای کمال حقیقی انسان باشد و تشخیص این مهم با صرف مختار یا عاقل بودن انسان میسر نمیشود، بلکه نیاز به دستگیری وحی وجود دارد. بر اساس مبانی اسلامی کمال حقیقی انسان در پرتو قرب الهی فراهم میشود که امری حقیقی است و موجب میشود ارزشهای اخلاقی مطلق، همگانی و جهانشمول شوند.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. جوادی آملی، عبدالله، صورت و سرت انسان در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۹۱.
۲. روبیژک، پل، اخلاق نسبی است یا مطلق؟ ترجمه سعید عدالت نژاد، نقد و نظر، زمستان ۱۳۷۶ و بهار ۱۳۷۷، ش ۱۳-۱۴.
۳. مصباح یزدی، محمدتقی، نقش هدف در ارزش اخلاقی فعل اختیاری، ۱۳۹۶، در:
https://mesbahyazdi.ir/node/6489
پینوشتها:
۱. ازجمله اصول موضوعه در حوزه اخلاق، پذیرش اراده آزاد انسان و نقش آن در شکلگیری ارزش اخلاقی است. از منظر اخلاقی، ارزش تنها درجایی قابل فرض است که فرد بااراده آزاد خود از میان چند کار اختیاری یکی را برگزیند و اساساً کمال انسان تنها در گروه انتخاب گری آزاد است؛ اما اینکه اراده آزاد انسان تعینبخش (شکلدهنده و ایجادکننده) اهداف و نوع ارزش باشند، غیرقابلپذیرش است که در اینجا فرض اخیر محل بحث است.
۲. رک: رهنمایی، سید احمد، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، ۱۳۸۸ ص ۹۴.
۳. هسته مرکزی انسانگرایی جانبداری از آزادی و حیثیت انسانی است سخن معروف پروتاگوراس از سوفسطائیان نامدار یونان باستان که «انسان مقیاس همهچیز است»، به هر گونهای تفسیر شود از سنگ بناهای این تفکر است (یوسفیان، حسن، کلام جدید، تهران، سمت، چاپ پنجم، ۱۳۹۱، ص ۳۲۰).
۴. رک: پویمن، لوئیس، نقدی بر نسبیت اخلاقی، ترجمه محمود فتحعلی، نقد و نظر، زمستان ۱۳۷۶ و بهار ۱۳۷۷، ش ۱۳-۱۴، ص ۳۲۴-۳۴۳.
۵. سوره مؤمنون، آیه ۳. ﴿وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾؛ و آنها که از لغو و بیهودگی رویگرداناند.
۶. سوره عنکبوت، آیه ۶۴. ﴿وَمَا هَذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِی الْحَیوَانُ لَوْ کَانُوا یعْلَمُونَ﴾؛ این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند.
۷. مصباح یزدی، محمدتقی، انسانشناسی در قرآن، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ سوم، ۱۳۹۰، ص ۱۳۱.
۸. مصباح، مجتبی، بنیاد اخلاق، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ هفتم، ۱۳۹۰، ص ۲۱۵-۲۲۳.
۹. راه تشخیص ارزش اخلاقی یک کارگاه عقل، گاه تجربه و گاه صرفاً از طریق نقل (وحی) امکانپذیر است. همچنین ممکن است منابع معرفتی عقل، نقل و تجربه به نحو مشترک حکم به ارزش اخلاقی مثبت یا منفی یک عمل کنند چنانکه درباره ارزشمندی حجاب میتواند دلایل نقلی (توصیه و الزام شرایع الهی)، عقلی (تشخیص عقل) و عقلایی (سیره عقلا) ارائه نمود.
۱۰. جوادی آملی، عبدالله، حیات حقیقی انسان در قرآن، قم، اسراء، ۱۳۹۰، ص ۴۱.
نظرات