دلیل بر تولد مهدی موعود چیست؟

حضرت مهدي عج

عقیده به مهدویت،‌ از امور مسلّم و قطعی تاریخ و كلام اسلامی است. مسلمانان اعم از شیعه و سنی به "مهدی موعود" باور دارند. نقطه اختلاف شیعه و سنی در "مهدویت" تولد حضرت است. بعضی از عالِمان اهل سنت بر این باورند كه "مهدی موعود" هنوز متولد نشده است، لیكن همه شیعیان امامیه می گویند: مهدی موعود فرزند امام حسن عسكری(ع) است و در سامراء در سال ۲۵۵ هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می كند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد كرد.

این سخن را افزون بر شیعیان، بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته اند و در كتاب هایشان متذكر شده اند،‌ مانند محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالكی در الفصول المهمه؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقه؛ و ابن خلكان در وفیات الاعیان. برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند كه در تألیفاتشان ولادت امام مهدی(عج) را متذكر شده اند.[۱]
به طور كلی همه قبول دارند كه مهدی موعودی خواهد آمد و جهان را از عدل پر می كند. محل بحث در مهدویت خاصه است؛ یعنی آن مهدی موعود، فرزند امام حسن عسكری(ع) كه متولد شده است.

دلایل ولادت و امامت امام مهدی(عج):

۱. پیشگویی امامان پیشین:

پیامبر اسلام(ص) و هر یك از امامان پیشین درباره امام مهدی(عج) ویژگی های حضرت، رهنمودهایی به شیعیان داده و از پیش زمینه سازی كرده بودند كه شیعیان بدانند از امام حسن عسكری(ع) پسری متولد خواهد شد اما ولادتش به جهت وضع دشوار سیاسی، در خفا صورت می گیرد.

امام سجاد (ع) فرمود: «القائم منا یخفی علی النّاس ولادته حتی یقولوا لم یولد بعد؛[۲] قائم ما [مهدی موعود] ولادتش بر مردم مخفی است؛ این موجب می شود كه [برخی] بگویند: او هنوز متولد نشده است

- عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر(ع) عرض كردم: شیعیان شما در عراق بسیارند، تا كنون سابقه نداشته كه فردی از شما اهل البیت این اندازه پیرو داشته باشد‌ [،خوب است كه شما دست به شمشیر ببری و قیام كنی]. حضرت فرمود: "انظروا من تخفی علی النّاس ولادته فهو صاحبكم؛[۳] آن مهدی موعود و قائم منتظر من نیستم. بنگرید آن كسی كه ولادتش بر مردم مخفی است. او صاحب الأمر و مهدی موعود است".

- امام صادق(ع) فرمود: "صاحب هذاالامر تخفی ولادته عن هذاالخلق؛[۴] ولادت مهدی بر مردم پوشیده است".
- ایوب بن نوح به امام هشتم(ع) عرضه می دارد: امیدوارم كه صاحب الامر و مهدی موعود شما باشید. حضرت در پاسخ می‌فرماید: "نه آن مهدی موعود من نیستم؛ او یكی از فرزندان من است كه ولادتش مخفی است".[۵]
- عبدالعظیم حسنی گوید: به امام جواد(ع) عرض كردم: امیدوارم كه آن مهدی موعودی كه جهان را پر از عدل و داد می كند، شما باشید. حضرت فرمود: "همه ما قائم به امر خدا هستیم و همه ‌ما هادی و راهنمای دین خدا هستیم، لیكن آن قائم و مهدی موعودی كه جهان را پر از عدل خواهد كرد، ولادتش مخفی است. وجودش از مردم غایب است. او همنام و هم كنیه رسول خدا است".[۶]

۲ـ بشارت امام حسن عسكری(ع):

امام عسكری(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود،‌ از جمله به عمه اش "حكیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود".[۷]

ـ احمد بن اسحاق می‌گوید: از امام ابو محمد حسن عسكری(ع) شنیدم كه فرمود: "حمد و سپاس خدای را كه مرا از دنیا نبرد تا این كه جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا(ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری می‌كند و سپس ظاهر می‌شود و جهان را از عدل و داد پر می‌كند".[۸]

نیز حضرت عسكری(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیكان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه نمود.

محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسكری(ع) شنیدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ در هنگامة طلوع فجر متولد شد".[۹]

احمد بن حسن بن اسحاق قمی می گوید: وقتی كه امام مهدی(عج) متولد شد، نامه‌ای از امام عسكری(ع) به من رسید كه حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیكان ما آن را اظهار نخواهم كرد".[۱۰]

ـ ابراهیم بن ادریس می‌گوید: امام ابو محمد عسكری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: "این را به جهت ولادت فرزندم "مهدی" عقیقه كن و به خود و خانواده ات بخوران".[۱۱]

۳ـ نشان دادن فرزند به خواص:

امام عسكری(ع) افزون بر این كه قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد كه مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود كه برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد.

احمد بن اسحاق می گوید: امام عسكری(ع) كودك سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان كه این كودك همنام و هم كنیه رسول خدا است و همان كسی است كه زمین را پر از عدل و داد خواهد كرد.[۱۲]

ـ معاویه بن حكیم،‌ محمد بن ایوب و محمد بن عثمان بن سعید عمری می‌گویند: ما یك گروه چهل نفره در خانه‌ امام حسن عسكری(ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است".[۱۳]
ـ علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حكیم و حسن بن ایوب می‌گویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه امام حسن عسكری(ع) تجمع نمودیم. و از حضرت درباره‌ جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت كودكی را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من این امام شما است".[۱۴]
ـ عمر اهوازی می‌گوید: امام حسن عسكری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من این فرزندم امام شما است".[۱۵]
ـ ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسكری كودك زیبایی رادیدم، از حضرت پرسیدم: یا ابن رسول الله، این كودك كیست؟ حضرت فرمود: "این كودك من است. این جانشین من است".[۱۶]
ـ یعقوب بن منفوس می‌گوید: خدمت امام عسكری(ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را كنار بزن؛ كنار زدم، در این هنگام كودك پنج ساله ای را دیدم كه به سوی ما می آید. آمد و روی زانوی حضرت عسكری(ع) نشست. حضرت فرمود: "این امام شما است".[۱۷]

۴ـ تبیین خواص:

بعد از زمینه سازی ها و بشارت های امام عسكری(ع)، نیز نشان دادن فرزندش، مهدی، اینك نوبت خواص است كه اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شك و حیرت نجات دهند.

افرادی همانند حكیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزه بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری،‌ معاویه بن حكیم، محمد بن معاویه بن حكیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی،‌ ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف‌‌خادم، كامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، كوشیدند و ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان رساندند.

۵ـ كرامت ها و شواهد زنده:

بعد از شهادت امام عسكری(ع)، امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسكری(ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام كرد.

در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وكالت كه از زمان امام صادق(ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود كه شك و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نائبان و وكیلان حضرت با ارائه شواهد صدق، كرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند.

كرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان عرض می‌شد. تا شیعیان افزون بر این كه به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن كرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون كه در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند.

سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(ع) را بسیاری از اصحاب پسرش امام حسن عسكری(ع) دیده و از وی اخبار واحكام شرعی روایت كرده اند. از این گذشته حضرت وكیل هایی داشت كه اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، كرامات، پاسخ مسائل مشكل و بسیاری از اخبار غیبی را كه حضرت از جدش پیامبر(ص) روایت كرده بود، نقل كرده اند.[۱۸]

نمونه ها:

در این جا به ذكر چند نمونه اكتفا می‌كنیم:
۱ـ روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی: وی می‌گوید: "حسن بن نضر" كه در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسكری(ع) در حیرت بود. او و "ابوصدام" و عده ای دیگر تصمیم گرفتند كه از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست كه این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناكم.

بنابراین باید بروم. قبل از حركت به احمد بن یعلی بن حماد درباره اموال متعلق به (امام) وصیت كرد كه این اموال را نگه دارد تا این كه جانشین امام عسكری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیة مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) نیز به وكالت خاصه عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.[۱۹]

۲ـ روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار: می‌گوید پس از وفات امام حسن عسكری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شك افتادم. پدرم وكیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان هر كه این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات كرد.

چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید كه در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی كه جز من و پدرم كسی آن را نمی دانست.[۲۰] محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این كرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی وهم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد.

۳ـ روایت محمد بن علی اسود: وی می‌گوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد كه پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم كن... .[۲۱]

۴ـ روایت اسحاق بن یعقوب: می‌گوید: از عثمان بن سعید شنیدم كه می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:‌حق پسر عمویت را كه چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی كرد و معلوم شد كه پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد. آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت.[۲۲]

۵ـ روایت محمد بن علی بن شازان: ‌می‌گوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این كه به ناحیه‌ مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم كمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نكرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود.[۲۳]

با این خبرهای برتر، كرامت ها و شواهد صدقی كه در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسكری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند.

بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلكه در نیابت محمد بن عثمان شك كردند، كه امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از كرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت كردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از كرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل كرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند.(۲۸)

سپس در دوره نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهده كرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند.(۲۹)

بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع كه در دوره غیبت صغری صادر شد، نیز كرامتی دیگر محسوب می‌شود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال ۳۲۹ هجری توقیعی صادر می‌كند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذكر می شود كه: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وكالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی می‌گوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است.[۲۶] این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه و وجود امام زمان(ع).

[۱]. رك: الزام الناصب، علی یزدی حائری، ج ۱، ص۳۲۱ تا ۳۴۰؛ دادگستر جهان، ابراهیمی امینی، ص ۱۱۸ تا ۱۲۰؛ سیرة پیشوایان، مهدیپیشوایی،‌ ص ۶۶۷..
[۲]. منتخب الاثر، ص ۳۵۵.
[۳]. همان.
[۴]. همان.
[۵]. همان.
[۶]. همان، ص ۳۵۳ - ۳۵۴.
[۷]. منتخب الاثر، ص ۳۹۸ و ۳۹۹.
[۸]. بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱.
[۹]. همان، ‌ص ۳۹۷.
[۱۰]. اثبات الهداه، ج ۶، ص ۴۳۶؛ دادگستر جهان،‌ ص۱۰۳.
[۱۱]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۲.
[۱۲]. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳ و ۲۴.
[۱۳]. ینابیع الموده، ص ۴۶۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص۲۶.
[۱۴]. اثبات الهداه، ج ۶، ص ۳۱۱؛ دادگستر جهان،‌ص۱۰۷.
[۱۵]. ینابیع الموده، ص ۴۶۱.
[۱۶]. دادگستر جهان،‌ص ۱۰۷.
[۱۷]. بحارالانوار، ج ۵۲،‌ص ۲۵.
[۱۸]. الطرائف فی معرفه مذهب الطوائف، ج ۱، ص ۱۸۳ـ ۱۸۴؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص ۹۳ و ۹۴.
[۱۹]. كلینی، كافی، ج ۱، ص ۵۱۷ - ۵۱۸، ح۴.
[۲۰]. همان، ص ۵۱۸، ح ۵؛ رجال كشی، ج ۲، ص۸۱۳.
[۲۱]. همان، ص ۳۳۵.
[۲۲]. همان، ص ۳۲۶.
[۲۳]. كلینی، كافی، ج ۱، ص ۵۲۳ و ۵۲۴.
[۲۴]. ر.ك: بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۳۱۶ و ۳۳۶؛كمالالدین ، ص ۳۹۸.
[۲۵]. ر.ك: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)،جاسم حسینی، ص ۱۹۷.
[۲۶]. كمال الدین، ص ۵۱۶، بحارالانوار، ج ۵۱، ص۳۶۱.

نظرات