نقش پولس در تحریف مسیحیت
پرسش:
آیا این درست است که پولس دین حضرت عیسی علیه السلام را تحریف کرد؟ نقش پولس در تحریف دین مسیحیت چیست؟ چرا حواریون با او همراهی کردند؟
پاسخ:
انبیای الهی از جانب خدا مبعوث میشوند تا از طریق وحی، کلام الهی در زمینه هستها و بایستها را به انسان برسانند تا آدمی از این طریق، یعنی از طریق ایمان به حقایق مندرج در دین و عمل به آنها، به کمالاتی که شایستهاش هست، دست یابد. در این میان، بسیاری از ادیان الهی به علل و انگیزههای مختلف، تحریف میشوند و محتوایشان تغییر مییابد. دین مسیحیت از جمله ادیان الهی است که از طریق حضرت عیسی علیهالسلام به مردم معرفی شد اما پولُس آن را تحریف کرد و از مسیر اصلی خارج نمود. با عنایت به این مقدمه، در ادامه، در قالب چند نکته، به توصیف پولُس و بررسی تاثیراتش بر دین مسیحیت و تحریف این دین الهی، میپردازیم و واکنش حواریون و مسیحیان اولیه در برابر او را نیز گزارش میکنیم.
نکته اول:
«پولُس» یهودی اشرافزاده و متولد ترکیه بود. پس از آشنایی با فرهنگ یونانی برای تحصیل در زمینه یهودیت، به اورشلیم آمد. او توفیق دیدار حضرت عیسی علیه السلام را نداشت و از مخالفان مسیحیت بود و در شکنجه و آزار مسیحیان دست داشت.(۱) بنا بر آنچه او ادعا کرده، روزی در پی مأموریت برای دستگیری مسیحیان دمشق، حضرت عیسی علیه السلام را در مکاشفهای دیده که وی را از این کار برحذر میدارد.(۲) او بعد از این واقعه، مسیحی میشود و تفسیر خاصی از حضرت عیسی علیهالسلام را ترویج میکند که به باور محققان، در تقابل با تعالیم حضرت عیسی علیه السلام است و به همین جهت، مسیحیت کنونی را نه «دین حضرت عیسی» بلکه «دینی درباره حضرت عیسی علیه السلام با محوریت تفسیر پولُس» میدانند.(۳) پولُس که در ابتدا به ستایش حواریون میپرداخت و به آنها اظهار ارادت میکرد، بعد از شهرت یافتن، تاب نقدهای حواریون را نداشت و از آنها جدا شد و به توهین علیه آنها پرداخت.(۴)
پولُس کتاب مستقلی نداشت اما با این حال، بخش قابل توجهی از کتاب مقدس مسیحیان، یا از پولُس میباشد(۵) یا درباره پولُس(۶) است و سایر بخشها نیز متأثر از او است.(۷) با توجه به تحقیقات انجام شده، به لحاظ زمانی، نامههای پولُس، اولین بخش از کتاب مقدس است؛ اگرچه در حال حاضر، آن را به عنوان اولین بخش کتاب مقدس قرار ندادهاند.(۸)
نکته دوم:
برای فهم دیدگاه پولُس و تاثیراتش بر مسیحیت، باید عناصر سازنده منظومه فکری او را شناخت:
• پولُس انسان را موجودی میداند که خدا او را شبیه خودش آفرید اما انسان به سبب گناهی که حضرت آدم انجام داد، ذاتش آلوده شد. گناه آدم، یک گناه شخصی نبود بلکه اثراتش تمامی افراد نسل او را درگیر کرد و از این طریق، گناه و کفر به جهان راه یافت(۹): «پس همانگونه که یک نافرمانی به محکومیت همۀ انسانها انجامید، یک عمل پارسایانه نیز به پارسا شمرده شدن و حیات همۀ انسانها منتهی میگردد. زیرا همانگونه که به واسطۀ نافرمانی یک انسان، بسیاری گناهکار شدند، به واسطۀ اطاعت یک انسان نیز بسیاری پارسا خواهند گردید.»(۱۰) این آموزه چندان در انجیلها بازتاب نیافته و در نامههای پولُس ریشه دارد و از این طریق به جهان مسیحیت راه یافته است؛ چنانکه در شورای تِرنت صراحتا این اعتقاد ریشهیابی شده و به پولس منسوب شده و مخالفانش، ملعون خوانده شدند.(۱۱)
• از منظر پولس، اگرچه گناه آدم، اثراتش بر نسل او مسلط شده و میل به گناه را در انسان قرار داده است؛ اما با ین حال، آدمی میتواند میان خیر و شر انتخاب کند و خودش را نجات دهد؛ اما این مهم، بدون لطف خدا تحقق نمییابد. لطف الهی پیش از ظهور حضرت عیسی علیه السلام به این شیوه شامل انسان میشد که خداوند انبیایی را برمیگزید و از طریق آنها شریعت الهی را در اختیار مردم قرار میداد تا آنها از طریق ایمان و عمل به آن شریعت نجات یابند اما با ظهور حضرت عیسی علیه السلام نجات از طریق فدا شدن حضرت عیسی علیه السلام و ایمان مؤمنان به این رخداد تاریخی، حاصل میشود. از این منظر، عیسی علیه السلام حامل وحی نیست بلکه خودش وحی و کلام خدا است(۱۲) و ایمان به وحی، یعنی ایمان به تجسد خدا در عیسی و فدا شدن خدا برای نجات انسانها.(۱۳)
وی در نامه به رومیان مینویسد: « ما به یقین میدانیم كه به وسیله ایمان، بدون اجرای شریعت میتوانیم کاملاً نیک محسوب شویم.»(۱۴) همچنین در نامه به غَلاطیان مینویسد: « قبل از رسیدن دوره ایمان، همه ما محبوس و تحت تسلّط شریعت بودیم و در انتظار آن ایمانی كه در شُرُف ظهور بود به سر میبردیم. به این ترتیب شریعت دایه ما بود كه ما را به مسیح برساند تا به وسیله ایمان کاملاً نیک محسوب شویم، امّا چون اكنون دوره ایمان رسیده است دیگر تحت مراقبت دایه نیستیم، زیرا ایمان باعث شد كه همه شما در اتّحاد با عیسی مسیح فرزندان خدا باشید.»(۱۵)
این دیدگاه در تقابل با دیدگاه حواریون بود که حضرت عیسی علیهالسلام را پیامبری اصلاحگر میدانستند که مردم را به شریعت موسی علیهالسلام دعوت میکرد؛ چنانکه مَتّی در نقل قول از حضرت عیسی علیهالسلام مینویسد: «فکر نکنید که من آمدهام تا تورات و نوشته های انبیا را منسوخ و باطل نمایم. نیامدهام تا منسوخ کنم، بلکه تا آنها را تمام کنم. به یقین بدانید که تا آسمان و زمین بر جای هستند، هیچ حرف و نقطهای از تورات از بین نخواهد رفت تا همۀ آن تمام شود. پس هرگاه کسی حتی کوچکترین احکام شریعت را بشکند و به دیگران چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمانی پَستترین آدم شمرده خواهد شد. حال آنکه هر کس شریعت را اجرا کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در پادشاهی آسمان، بزرگ خوانده خواهد شد.»(۱۶) این اختلاف نظر میان پولُس و حواریون، به این نتیجه انجامید که پولُس از حواریون و یهودیان جدا شد و به میان غیریهودیان رفت تا آنها را به مسیحت دعوت کند.(۱۷)
• پولُس در تبلیغ مسیحت برای غیریهودیان، آموزههایی را وارد مسیحیت ساخت که دور از تعالیم حضرت عیسی علیهالسلام و سنت به جا مانده از او بود؛ اما این آموزهها برای مردمی که پولس به سوی آنها رفته بود، جذاب بود. این جذابیت برای غیریهودیان، پولس را ترغیب کرد که این آموزههای غیرمسیحی را با آموزههای مسیحی در هم آمیزد و عیسی علیه السلام را دارای جنبه انسانی و جنبه الوهی بداند. او متاثر از تعالیم یونانی و گِنوسی، اولین کسی بود که به اُلوهیت عیسی علیهالسلام معتقد شد و بعد از او، یوحَنّا (که به نظر مشهور، همان یوحنای رسول است و به باور دیگران، این یوحنا، غیر از یوحنای حواری و رسول است) این مطالب را به شکل فلسفیتر در آخرین انجیل (به لحاظ تاریخی، آخرین انجیل است و تقریبا یک سده بعد از میلاد نگاشته شده) بیان کرد. به همین جهت، محققان، انجیل یوحنا را در تقابل با سایر انجیلها به حساب آورده و سه انجیل مَتّی و لوقا و مَرقُس را اناجیل همنوا و سازگار میخوانند.(۱۸)
در هر صورت، در رسالههای پولُس و انجیل یوحنا، حضرت عیسی علیهالسلام دارای دو شخصیت است: شخصیت تاریخی و انسانی که در مقطع خاصی از زنی باکره متولد شده است و شخصیت فراتاریخی و اُلوهی که اولین مخلوق خدا است و سایر موجودات به واسطه او خلق شدهاند. به باور پولس، حضرت عیسی علیه السلام، پسر خدا و دارای مقام الوهی است. الوهیت خداوند در حضرت عیسی علیه السلام تجسد یافته است و عیسی علیه السلام بر صلیب رفت تا از طریق این رنج، پلیدی نسل آدم، از آنها گرفته شود و آنها با ایمان به این رخداد، از آن گناه نخستین، تطهیر شده و نجات یابند.(۱۹) این دیدگاه، چالشهای زیادی برای مسیحیت ایجاد کرد و نظرات متنوعی را پدید آورد اما نهایتا دیدگاه منسوب به پولُس در شورای نیقیّه (قرن چهارم میلادی) تصویب شد و هم اینک نیز همین تفسیر الوهی از حضرت عیسی علیهالسلام، در جهان مسیحیت، به عنوان تفسیر اصلی مقبولیت یافته است.(۲۰) از این نظر، توحید و تثلیث همزمان به رسمیت شناخته شده است!(۲۱) منتقدان، به ریشههای یونانی و گنوسی دیدگاه پولس اشاره میکنند و نشان میدهند دیدگاه او، نه ناشی از کلمات حضرت عیسی علیهالسلام بلکه ناشی از تفسیر ذوقی خودش از حضرت عیسی علیهالسلام است.(۲۲)
نتیجه:
پولُس از یهودیهای اشرافزاده بود که هیچ گاه حضرت عیسی علیهالسلام را از نزدیک ندیده بود. وی سالها از مخالفان مسیحیت به حساب میآمد و مسیحیان را دستگیر میکرد و آزار میداد. بعد از مدتی، وی ادعای مکاشفه میکند و ایمان میآورد و بواسطه حواریون، از گفتار و رفتار حضرت عیسی علیهالسلام مطلع میشود. اما سپس با حواریون مخالفت مینماید و از آنها جدا میشود و تفسیر اسطورهای خودش از مسیحیت را با اهتمام به کلیدواژگان «گناه نخستین»، «پسر خدا»، «مصلوب شدن» و «فدیه»، ارائه میکند و نهایتا تفسیر او از حضرت عیسی علیهالسلام، در شورای نیقیه، به عنوان تفسیر رسمی از مسیحیت، تثبیت میگردد و به سراسر امپراتوری روم، ابلاغ میشود. از این منظر، میتوان دین مسیحیت را «تفسیر پولُس از حضرت عیسی علیهالسلام» به حساب آورد؛ نه آن چیزی که حواریون از ایشان نقل کردند. این تفسیر، گذشته از اینکه ذوقی و متاثر از فرهنگ یونانی و گنوسی است، با اناجیل همنوا و تورات و قرآن نیز ناسازگار است.
کلمات کلیدی: مسیحیت، حضرت عیسی علیهالسلام، پولُس، حواریون، الوهیت حضرت عیسی، شورای نیقیه.
پی نوشتها:
۱. خواص، امیر، پولس و الوهیت عیسی مسیح، مجله معرفت ادیان، بهار ۱۳۸۹ش، شماره۲، ص۹۸-۹۹.
۲. اعمال رسولان، ۹: ۱-۶.
۳. ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۲ش، ص۶۱۳؛ القس، الیاس مقار، رجال الکتاب المقدس، قاهره، دارالثقافه، ۱۹۹۱م، ج۴، ص۱۱۵.
۴. غلاطیان، ۲: ۱۱-۱۳.
۵. آنچه که در بخش نامهها آمده، اکثرا به قلم پولُس است.
۶. آنچه که در بخش اعمال رسولان ثبت و ضبط شده، عمدتا درباره پولُس است.
۷. آنچه که در انجیل یوحنا ثبت شده، تحت تاثیر تعالیم پولُس و فلسفه یونان بوده است. انجیل یوحنا، به لحاظ تاریخ نگارش، آخرین انجیل از انجیلهای تقدیس شده توسط کلیسا است که به یوحنای رسول منسوب شده و برخی این انتساب را زیرسؤال بردهاند.(سلیمانی، عبدالرحیم، عهد جدید: تاریخ نگارش و نویسندگان، مجله هفت آسمان، ۱۳۷۸ش، شماره ۲، ص۹۵-۹۸)
۸. سلیمانی، عبدالرحیم، عهد جدید: تاریخ نگارش و نویسندگان، مجله هفت آسمان، ۱۳۷۸ش، شماره ۲، ص۷۷-۷۹.
۹. خواص، امیر، پولس و الوهیت عیسی مسیح، مجله معرفت ادیان، بهار ۱۳۸۹ش، شماره۲، ص۱۰۱.
۱۰. رومیان، ۵: ۱۸-۱۹.
۱۱. افشار، بهروز، نقد و بررسی نظریۀ گناه ازلی در مسیحیت، مجله معرفت ادیان، زمستان ۱۳۹۲ش، شماره ۱۷، ص۷۰.
۱۲. برای مطالعه بیشتر، رک: سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، درآمدی بر شناخت کتاب مقدس، مجله هفت آسمان، ۱۳۷۸ش، شماره ۲، ص۱۵۵.
۱۳. آریا، جواد و مجید ملایوسفی، نقدی بر قرائت پولس از مسیحیت، جستارهای فلسفه دین، پاییز و زمستان ۱۳۹۱ش، شماره ۲، ص۱۰-۱۱.
۱۴. رومیان، ۳: ۲۸.
۱۵. غلاطیان، ۳: ۲۳-۲۶.
۱۶. متّی، ۵: ۱۷-۲۰.
۱۷. خواص، امیر، پولس و الوهیت عیسی مسیح، مجله معرفت ادیان، بهار ۱۳۸۹ش، شماره۲، ص۱۰۲.
۱۸. برای مطالعه بیشتر، رک: سلیمانی، عبدالرحیم، عهد جدید: تاریخ نگارش و نویسندگان، مجله هفت آسمان، ۱۳۷۸ش، شماره ۲.
۱۹. خواص، امیر، پولس و الوهیت عیسی مسیح، مجله معرفت ادیان، بهار ۱۳۸۹ش، شماره۲، ص۱۰۵-۱۰۸.
۲۰. برای مطالعه بیشتر، رک: ایلخانی، محمد، تثلیث از آغاز تا شورای قسطنطنیه، مجله معارف، آذر و اسفند۱۳۷۴ش، شماره۳۶؛ اسدی، علی، خدای سه گانه: سیر پیدایش و تحول عقیده تثلیث و نگرش انتقادی قرآن کریم به آن، مجله معرفت ادیان، پاییز ۱۳۸۹ش، شماره ۴.
۲۱. لوبون، گوستاو، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ترجمه فخر، تهران، انتشارات افراسیاب، ۱۳۸۰ش، ج۳، ص۷۷۱.
۲۲. خواص، امیر، پولس و الوهیت عیسی مسیح، مجله معرفت ادیان، بهار ۱۳۸۹ش، شماره۲، ص۱۰۸-۱۱۳.
نظرات