حد اسراف

پرسش:
 
 
 چگونه حد اسراف را تشخیص دهیم؟ گاهی بین تشخیص افراد مؤمن هم اختلاف دیده می‌شود.
 
 
 
پاسخ:
اسراف در منابع دینی هرگونه تجاوز از حدّ اعتدال و گرایش به‌افراط یا تفریط را در برمی‌گیرد.(۱) مفهوم «حدّ وسط» که دو طرف آن، افراط‌ و تفریط است، مفهومی نسبی است که به اختلاف اشخاص، زمان و مکان فرق می‌کند. از کلمات فقها برمی‌آید هر کاری که غرض عقلایی به آن تعلّق گرفته باشد اسراف نیست؛ به این معنا که خروج از حدّ اعتدال در آن جا مصداق پیدا نمی‌کند(۲) و آنچه از نظر عقلا، هزینه کردن مال در موارد ناشایست است نیز مصداق اسراف خواهد بود؛ بنابراین اسراف در لغت به معنای تجاوز کردن و از حدّ گذشتن در هر کاری است که انسان انجام می‌دهد و در اصطلاح علم اخلاق هرگونه زیاده‌روی در کمیت، کیفیت، بیهوده‌گرایی، اتلاف و مانند آن را شامل می‌شود و اصل در اسراف تجاوز از حدّ است. با توجه به این تعریف:
 
۱.  مصادیق اسراف نسبت به افراد مختلف و متناسب با وضعیت مالیشان و اعتبار، موقعیت اجتماعی و نیت آن‌ها متفاوت است و نمی‌توان حدومرز مشخصی را برای آن تعیین نمود. به تعبیر دیگر چون حد و حدود افراد متناسب با موقعیت و شرایط آن‌ها متفاوت است تجاوز از حد که همان اسراف است موارد و مصادیق متعددی نسبت به آن‌ها دارد زیرا ممکن است هزینه کردن فلان مقدار از مال برای لباس نسبت به شخصی که دارای فلان مقام و شخصیت در اجتماع است یا دارای فلان درآمد است، اسراف نباشد درحالی‌که نسبت به کسی که چنین نیست اسراف خواهد بود. البته این‌طور نیست که ثروتمند هر نوع مخارجی در هر راهی که خواست بکند مانعی ندارد چراکه زیاده‌روی و هزینه کردن مال در مسکن، لباس، فرش، معیشت روزانه و لوازم زندگی، زیادتر از آنچه لازم دارد و سزاوار‌ شأن او است، ممنوع و گناه است. از طرفی آنچه از مخارج ضروری و لایق به شأنش زیاد بیاورد، حق ندارد آن را ذخیره کند، بلکه باید خمس (یک‌پنجم) آن را به موارد معین برساند و اگر مورد وجوب زکات بوده، زکاتش را بدهد. اگر در ارحام و خویشانش فقیر و گرفتاری است واجب است به مقداری که ترک آن قطع رحم می‌شود، به آن‌ها کمک مالی کند.
 
۲. چنان‌که اسراف، نسبت به اشخاص فرق می‌کند همچنین به اعتبار زمان هم مختلف است زیرا ممکن است هزینه مقداری از مال برای معیشت نسبت به شخصی اسراف نباشد، درحالی‌که اگر سال قحطی و فقر عمومی پیش آید، هزینه کردن همین مقدار برای این شخص اسراف است و بر او واجب می‌شود که به کمتر از مقدار همیشگی روزگار بگذراند و بقیه را به دیگران که گرفتارند بدهد.
 
 
۳. به‌طورکلی اسراف سه قسم است که در همه و در جمیع حالات ممنوع است و اختصاص به شخص یا زمان یا جایی ندارد:
الف: ضایع کردن مال هرچند آن مال کم باشد مانند دور انداختن لباسی که قابل‌استفاده خود یا دیگری است یا خوراکی را نگه‌داشتن و به دیگری ندادن تا اینکه خراب شود. روشن کردن لامپ در روشنایی آفتاب، دادن مال به دست دیوانه یا بچه‌ای که قدر آن را نمی‌داند و آن را تلف می‌کند و مانند این‌ها. امام صادق (علیه‌السلام) میوه نیم‌خورده‌ای را دیدند که از منزل ایشان بیرون انداخته‌شده بود، حضرت خشمناک شد و فرمود: این چه‌کاری است که کردید اگر شما سیر شدید، بسیاری از مردم هستند که سیر نشدند پس به آن‌هایی که نیازمندند بدهید(۳) و نیز روایت‌شده امام سجاد علیه‌السلام اگر می‌دید مقداری نان ولو اندک که به درد مورچه می‌خورد در منزلش دور انداخته‌شده است اهل منزل را به همان میزان جریمه می‌کرد(۴) همچنین پوشیدن لباس فاخری که برای حفظ آبرو است درجایی که در معرض کثیف شدن و ضایع گردیدن است نادرست می‌باشد(۵) در همین روایت حضرت داشتن حتی ۳۰ دست لباس را بی‌اشکال دانسته به شرطی که از آن‌ها استفاده بشود، بنابراین داشتن لباس زیاد اسراف نیست وقتی اسراف است که آن‌ها را ضایع کرده یا بی‌استفاده بگذاریم.
 
ب: هزینه کردن مال در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنی و آشامیدنی و غیر این‌ها مانند پرخوری‌های زیان‌آور. از طرفی هزینه کردن در آنچه برای بدن مفید است اسراف نیست. در کتاب کافی نقل‌شده شخصی از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) از آن حضرت پرسید: که در راه مکه گاه هست که می‌خواهیم احرام ببندیم و نوره بکشیم و سبوس آرد همراه نداریم که پس از نوره بر بدن بمالیم. به‌عوض سبوس، بدن را با آرد پاکیزه می‌کنیم و از این کار این‌قدر متأثر می‌شوم که خدا بهتر می‌داند. حضرت فرمود: آیا از ترس اسراف ناراحت می‌شوی؟ گفت: آری. فرمود: در چیزی که سبب اصلاح بدن باشد اسراف نیست. اسراف در چیزی است که باعث تلف مال شود و به بدن ضرر رساند(۶).
 
ج: هزینه کردن مال در مواردی که شرعاً ممنوع است مانند خریدن آلات قمار، پول دادن به خواننده، رشوه دادن به مسئولان و در چیزی که ظلمی در بردارد. در چنین مواردی از دو جهت مخالفت امر خدا و معصیت است؛ یکی گناه بودن اصل عمل و دیگری اسراف بودن هزینه‌ای که می‌شود. در تفسیر عیاشی از عبدالرحمن بن حجاج روایت کرده که از حضرت صادق (علیه‌السلام) معنی آیه «لاتُبَذِّر تَبْذیراً» را پرسید. فرمود: کسی که در غیر طاعت خدا خرج می‌کند مبذر است و کسی که درراه خدا صرف می‌کند میانه‌رو است(۷).
 
بنابراین ملاک این است که نعمت خدا ضایع نشود و دور ریخته نشود یا به بدن ضرر نزند یا از راه حرام و در راه حرام مصرف نشود.
 
نتیجه:
اگر بخواهیم مصادیق اسراف را تعیین کنیم باید همه جوانب را در نظر بگیریم مثلاً اگر در حدیثی، موردی خاص را از مصادیق اسراف برشمرده است، باید دید از چه زاویه‌ای این مورد را اسراف شمرده‌اند؟ زیرا برای اسراف بودنِ یک‌چیز، شرایط، مکان، زمان و موقعیت و مواردی دیگر باید مدنظر قرار بگیرد مثلاً اگر زیاد خوردن غذا، برای این باشد که غذا اسراف نشود و دورریز نداشته باشد، خودِ این امر، گاهی موجب اسراف جسم و تن می‌شود به این صورت که به خودمان ضرر می‌زنیم و باعث بیماری و کوتاهی عمر می‌شویم. همچنین حد اسراف فرد ثروتمند و فقیر متفاوت است. ممکن است برای فرد ثروتمندی که موقعیت اجتماعی او ایجاب می‌کند چند نوع لباس داشته باشد اسراف نباشد؛ اما برای فردی که این موقعیت را ندارد اسراف باشد. ملاک این است که ضایع نشود و دور ریخته نشود یا به بدن ضرر نزند یا از راه حرام و درراه حرام مصرف نشود.
 
 
منابع برای مطالعه بیشتر:
۱. پژوهشی در اسراف اثر مهدی موسوی کاشمری.
۲. اسلام و مشکلات اقتصادی اثر سیدابوالاعلی مودودی.
کلیدواژه‌ها:
اسراف، ملاک، معیار اسراف، تبذیر، گناه.
 
پی‌نوشت‌ها:
۱. طبرسی، حسن بن فضل، تفسیر مجمع‌البیان، ترجمه مترجمان، فراهانی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۰ ش، ج‌۴، ص۱۷۶.
۲. خویی، سید ابوالقاسم، مستند العروة (الصلاة)، مؤسسه نشر آثار آیت‌الله خویی، ج ۲،(ص) ۲۳۹.
۳. «أَنَّهُ نَظَرَ إِلَی فَاكِهَةٍ قَدْ رُمِیتْ مِنْ دَارِهِ لَمْ یسْتَقْصَ أَكْلُهَا فَغَضِبَ وَ قَالَ مَا هَذَا إِنْ كُنْتُمْ شَبِعْتُمْ فَإِنَّ كَثِیراً مِنَ النَّاسِ لَمْ یشْبَعُوا فَأَطْعِمُوهُ مَنْ یحْتَاجُ إِلَیهِ.» مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،‌دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۶۳،(ص) ۴۳۲.
۴. همان.
۵. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی،‌دار الكتب إسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج ۶،(ص) ۴۴۱.
۶. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، مؤسسه آل البیت علیهم‌السلام، قم، چاپ اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۲۱،(ص) ۵۵۵.
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار،‌دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۷۲،(ص) ۳۰۲.
 

نظرات