ملاک ناسپاسی
پرسش:
آیا هنگامیکه از موضوع مثلاً از رفتار پدر و مادر ناراحت باشیم و با خداوند درد و دل کنیم حتی گلایه هم کنیم آیا ناشکری حساب میشود؟ یا اینکه از موضوعی رنجور باشیم و با خداوند درد دل کنیم و ناراحتی خود را بیان کنیم آیا ناشکری و ناسپاسی کردهایم؟
آیا هنگامیکه از موضوع مثلاً از رفتار پدر و مادر ناراحت باشیم و با خداوند درد و دل کنیم حتی گلایه هم کنیم آیا ناشکری حساب میشود؟ یا اینکه از موضوعی رنجور باشیم و با خداوند درد دل کنیم و ناراحتی خود را بیان کنیم آیا ناشکری و ناسپاسی کردهایم؟
پاسخ:
انسان با بلا و سختی و مصیبتها درهمپیچیده است. سختی، بخش اجتنابناپذیر زندگی انسان است. گرفتاریهایی که در زندگی ما به وجود میآید فلسفه و دلایل مختلف و متعددی دارد. انسان مؤمن با بررسی ریشه گرفتاریها، برای حل آن دست از تلاش برنمیدارد؛ آنچه از گرفتاریها که مربوط به وظایف و تکالیف خودش میشود را بهدرستی انجام میدهد و حل آنچه از حیطه اختیار او خارج است را به خداوند میسپارد. مؤمن هرگز در برابر مشکلات تسلیم نمیشود و گله و اعتراض نیز در منش او جایگاهی ندارد و همواره شکرگزار خدای متعال است.
انسان با بلا و سختی و مصیبتها درهمپیچیده است. سختی، بخش اجتنابناپذیر زندگی انسان است. گرفتاریهایی که در زندگی ما به وجود میآید فلسفه و دلایل مختلف و متعددی دارد. انسان مؤمن با بررسی ریشه گرفتاریها، برای حل آن دست از تلاش برنمیدارد؛ آنچه از گرفتاریها که مربوط به وظایف و تکالیف خودش میشود را بهدرستی انجام میدهد و حل آنچه از حیطه اختیار او خارج است را به خداوند میسپارد. مؤمن هرگز در برابر مشکلات تسلیم نمیشود و گله و اعتراض نیز در منش او جایگاهی ندارد و همواره شکرگزار خدای متعال است.
با این مقدمه، در پاسخ سؤال فوق باید گفت:
مشکلات در زندگی همه ما انسانها وجود دارد و هر کس با هر موقعیت و مقام و منصب، بهگونهای با مشکلات دستوپنجه نرم میکند. آنچه اهمیت دارد نحوه برخورد انسان با مشکلات است. عدهای بهمحض روبرو شدن با سختیها دچار ترس و اضطراب شده و خود را میبازند و تلاشی در جهت حل مشکل نمیکنند. اینگونه افراد بیشتر اهل گله و شکایتاند و بهجای رفع مشکل، دنبال مقصر میگردند.
تلاش در جهت حل مشکل:
در نگاه اسلام، خداوند مؤمنین را دعوت به بهره بردن از ابزار مادی و معنوی نموده است، بنابراین مؤمن هنگام روبرو شدن با سختیها، هم تلاش میکند و از ابزارهای مادی برای رفع مشکلش بهره میبرد و هم از ابزار معنوی سود جسته و از طریق توکل و توسل و دعا حل نهایی مشکل را به خداوند مهربان میسپارد. درواقع آنچه برای مؤمن اهمیت دارد تلاش و کوشش در جهت حل مشکل است نه لزوماً حل مشکل به هر قیمتی.
دعا نیاز روحی:
دعا و مناجات با خداوند از نیازهای روحی انسان است. انسان به دلیل فقر مطلق بودن همواره نیاز دارد تا باوجودی برتر که هیچیک از محدودیتهای انسانی را نداشته باشد رابطه برقرار کند. خداوند واجبالوجودی است که غنی مطلق بوده، ارتباط با او حس آرامش را برای انسان به ارمغان میآورد. انسان وقتی از زندگی دنیایی و مصائبش رنجیدهخاطر میشود به خداوند پناه میبرد چراکه او را چارهساز امور میداند. این رجوع به خداوند هنگام مشکلات منجر میشود تا انسان لب به سخن گشاید و به این نیاز درونی خویش مبنی بر بازگو کردن مشکلات از طریق مناجات با او پاسخ دهد.
گفتگوی انسان با خداوند پیرامون دنیا و ما فیها اگر تنها شکلی گزارش گونه داشته باشد و انسان برای رفع نیاز خود گزارشی ازآنچه بر سرش میرود را ارائه دهد (اگرچه خداوند از ظاهر و باطن امور آگاه است) و از خداوند درخواست حل مشکل نماید این امر امری ممدوح است چراکه هم آرامش روحی را برای انسان به ارمغان میآورد و هم منجر به تخلیه هیجانات روحی انسان میشود و هم نوعی مناجات و عبادت تلقی شده، منجر به تقویت بندگی انسان میگردد.
در گفتگو و مناجات باخدا و تبیین مشکلات اگر انسان مشکلاتش را بر زبان آورد و معتقد باشد که خداوند تنها یاریرسان انسان است و با بازگویی مشکلاتش سعی در جلب رحمت الهی داشته باشد نهتنها ناشکری نکرده، بلکه بهنوعی عبادت خداوند را هم بجا آورده است. بیان مشکلات و سختیها و طلب رفع مشکل از خداوند ناشکری محسوب نمیشود بهشرط اینکه قبلش نعمتها را یادآوری کنیم و مدام روی مشکلات تمرکز نکنیم. حضرت یعقوب علیهالسلام در غم حضرت یوسف علیهالسلام با خداوند گفتگو کرد و غم و دردی را که تحمل کرده بود بر زبان هم میآورد. قرآن میفرماید: قَالَ إِنَّمَا أَشْکو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ گفت: من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم (و شکایت نزد او میبرم)! و از خدا چیزهایی میدانم که شما نمیدانید!(۱). شاکر بودن بدین معناست که انسان به این حجم از معرفت برسد که صاحب حقیقی نعمت خداوند است و انسان جز عجز چیزی نیست. بیان مشکلات به درگاه الهی بهنوعی نشان از تسلیم انسان در برابر خداوند دارد و نمادی بر عجز و ناتوانی انسان در رفع مشکلات خویش است و این امر خود شکری است بر آنچه خداوند عطا کرده است.
ناشکری:
اگر انسان هنگام گفتگو با خداوند به بیان مصائب و مشکلات بپردازد و درعینحال از وضعیت موجود ناراضی بوده، لب به گله و شکایت بازنماید و محرومیتش از نعمات منجر به این شود که خللی در ایمانش وارد گردد این نوع گفتگو ناشکری محسوب میشود و انسان مؤمن باید از آن پرهیز نماید. انسانی که هنگام درد دل کردن با خداوند تمام تقصیرات را به گردن خدا میاندازد! نه از خود، شناخت خوبی دارد و نه خداوند را خوب شناخته است. درواقع معرفت او نسبت به موضوع انسانشناسی و خداشناسی ضعیف است و غافل از این آیه قرآن که خداوند میفرماید: مَا مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک؛ (آری)، آنچه از نیکیها به تو میرسد، از طرف خداست و آنچه از بدی به تو میرسد، از سوی خودتوست(۲).
ریشهیابی مشکلات:
گرفتاریها برای انسان به دو شکل قابلتصور است یا خود انسان در به وجود آمدن آنها نقش داشته است یا انسان در مواجهه با مشکلات هیچ اراده و اختیاری از خود نداشته است. آنجا که مصائب ریشه در کمکاری انسان دارد آنکه باید مورد گله و شکایت قرار گیرد خود انسان است و نه خداوند و آنجا که انسان اختیاری نداشته باید خویشتن را به تأمل در حکمت آن مصیبت وادار نماید. گاهی بلا و گرفتاری ابزاری برای امتحان و ابتلا بندگان است و قرار است بهواسطه آنها میزان ایمان انسان محک بخورد پس مؤمن واقعی هنگام مقابله با آنها ایمان خویش را تنزل نداده، لب به شکایت باز نمیکند.
مراتب ایمان:
ایمان مؤمن دارای درجه و مراتب است و هر کس به فراخور ظرفیت معنوی خویش به مرتبهای از آن دست مییابد. عدهای که از ایمان کمرنگتری برخوردار باشند در مواجهه با مشکلات دچار یأس، ترس، سرخوردگی، گله و شکایت و اعتراض، خشم و... میشوند و آنها که از معرفت والاتری برخوردار باشند به هنگام روبرو شدن با مشکلات در کنار تلاش برای حل آنها به دعا، تضرع، تسلیم و شکر مبادرت میورزند و آن سختیها را نشانهای بر امتحان الهی میدانند. علت اینکه انسان بهجای شکرگزاری به گله و شکایت رو میآورد غفلت از فواید شکرگزاری است. رسیدن به آرامش روحی، کسب نشاط معنوی، تداوم یافتن نعمات و... ازجمله فواید شکرگزاری است که انسان مؤمن با دقت به این فواید خود را از معترض و منتقد بودن در برابر خداوند دور میکند.
نتیجه:
هدف مؤمن واقعی از دعا و مناجات، عبادت خداوند و تقرب به اوست. آنچه برای مؤمن موضوعیت دارد این است که لحظاتی را باخدای خویش خلوت کند و با یاد او و بیان مشکلات به درگاه الهی پرده از عجز و ناتوانی خویش بردارد و اعلام بندگی کند. گویا راز و نیاز و مناجات و حرف زدن با خداوند برای مؤمن برخاسته از تادّب و تعبد است. بنابراین اگرچه مؤمن باخدا درد دل میکند؛ اما هرگز خداوند را مقصر نداشته هایش نمیداند و گله و شکایت نمیکند. درجایی هم که دیگران مشکلاتی را برای او به وجود آوردهاند به حل مشکل اقدام میورزد، لب به نفرین باز نمیکند، برای هدایت آنها دعا میکند و بخشش آنها را از خداوند درخواست مینماید.
معرفی منابع برای مطالعه بیشتر:
۱.دعا و اسرار اجابت، حبیبالله فرحزاد.
۲.شکوه نجوا، محمدتقی مصباح یزدی.
۳.شکرگزاری در سیره پیامبر صلیالله علیه و آله وسلم، حبیبالله فرحزاد.
پینوشتها:
۱. سوره یوسف، آیه ۸۶.
۲. سوره نساء، آیه ۷۹.
نظرات