نسبت تلاش وتوکل در موفقیت
پرسش:
برخی افراد معتقدند که با تلاش و توکل به خدا حتماً به نتیجه میرسیم. میخواهم بدانم آیا واقعاً همینطور هست و تلاش و توکل برای موفق شدن کافی است یا نه؟ اگر کسی توکل و تلاش کرد و موفق نشد، آیا مشکل از تلاش او است یا اینکه توکل خوبی نداشته یا اینکه فهم درستی از توکل نداشته؟
برخی افراد معتقدند که با تلاش و توکل به خدا حتماً به نتیجه میرسیم. میخواهم بدانم آیا واقعاً همینطور هست و تلاش و توکل برای موفق شدن کافی است یا نه؟ اگر کسی توکل و تلاش کرد و موفق نشد، آیا مشکل از تلاش او است یا اینکه توکل خوبی نداشته یا اینکه فهم درستی از توکل نداشته؟
پاسخ:
همانطور که در محیط اطراف خود میبینیم، بشر امروز با مشکلات و نابسامانیهای زیادی در زندگی خود روبرو است. هر یک از مکاتب فکری و علوم بشری سعی کردهاند برای از بین بردن این مشکلات راهکارهایی را ارائه کنند. در آموزههای دینی توکل به خدا بهعنوان عاملی سودمند برای رویارویی با مشکلات، مقاومت در برابر ناامیدی و برطرف کردن اضطراب و افسردگی معرفیشده است.(۱) اما سؤال اینجاست که معنای دقیق و درست توکل چیست و چه ارتباطی با عمل و موفقیت انسان دارد؟ سعی میشود در چند محور به این سؤال پاسخ دهیم:
نکته اول:
توکل دارای درجات مختلفی است و به همین جهت، درآیات و روایات به شکلهای مختلفی بازتاب یافته است.
از یک منظر، توکل یعنی اعتماد کردن به خداوند متعال و واگذار کردن کارها به او و تسلیم اراده و مشیت او بودن. بهعبارتدیگر توکل بر خدا کردن یعنی اعتقاد به این نکته که جز خداوند مؤثر مستقل دیگری در جهان آفرینش نیست و همه مخلوقات تحت قدرت او هستند. در این راستا، در حدیثی آمده است که «روزی پیامبر(ص) از جبرئیل پرسید: توکل بر خدا چیست؟ جبرئیل عرض کرد: علم داشتن به اینکه مخلوق نه زیانی میرساند و نه سودی میبخشد، نه میدهد و نه بازمیدارد. پس هرگاه بنده اینگونه شد، برای احدی غیر از خدا کار نمیکند و جز به خدا امید ندارد و از غیر او ترسی ندارد و در احدی غیر از خدا طمع ندارد. این توکل است».(۲)
در روایات، به مرتبه دیگری از توکل نیز اشارهشده است: «یکی از درجات توکل، این است که در هر کاری که به تو مربوط است به خداوند اعتماد کنی و ازآنچه نسبت به تو انجام میدهد خشنود باشی و بدانی که او جز خیر برای تو نمیخواهد و بدانی که حکمت در این است که کارت را به او واگذار کنی و دیگر اینکه به این امر ایمان داشته باشی که خدا چیزهایی میداند که تو از آنها بیاطلاعی و باید علم آنها را به خدا و امنای خدا واگذار نمایی و به او اعتماد کنی.»(۳)
از این منظر، توکل، اعتماد به علم و خیرخواهی خدا است؛ یعنی بعدازاین که تدبیر و تلاش کردیم، نتیجه امر را به خدا واگذار کنیم: «در کارها، با آنان مشورت کن؛ اما هنگامیکه تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد»(۴) و اگر نتیجه برخلاف میل ما شد، صبور باشیم و به علم و خیرخواهی خدا اعتماد کرده تا از این طریق، به رضوان الهی دستیابیم: «چهبسا چیزی را خوش نداشته باشید، حالآن که خیرِ شما در آن است؛ و یا چیزی را دوست داشته باشید، حالآنکه شرِّ شما در آن است؛ و خدا میداند و شما نمیدانید».(۵)
نکته دوم:
باآنکه هر آنچه در عالم آفرینش است، تحت قدرت و مشیت الهی هستند، اما مشیت خداوند بر این قرارگرفته است که نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات موجود در دنیا پیش برود.(۶) بهعبارتدیگر خداوند دنیا را خلق کرده و برای آن سنتها و قوانینی را وضع کرده تا بر پایه آنها و از مسیری علّی و معلولی، اتفاقات و امورات در عالم رقم بخورد بهگونهای که برای هر پدیدهای علتی خاص و برای هر مشکلی راهکاری ویژه وجود داشته باشد؛ یعنی خداوند قصد ندارد بهعنوان یک جریان همیشگی، بهگونهای خارقالعاده در امور عالم دخالت کرده و اموری معجزه گونه را رقم بزند. البته تذکر این نکته لازم است که تمام این اسباب، اسباب مادی نیستند و مؤثر آن در عالم میتوانند اسباب مادی و یا غیرمادی باشند.
بر این اساس خداوند از یکسو به انسان عقل عنایت کرد تا با کمک آن و مشورت با دیگران، تصمیمات درست در زندگی بگیرد و با تلاش خود آنها را محقق کند (اسباب مادی)؛ و از سوی دیگر، اسبابی معنوی در دنیا قرار داده که در به ثمر رسیدنِ اهداف انسان در کنار درایت و تلاش مؤثرند و موجب برکتی فزاینده در مال وزندگی انسان میشوند (اسباب غیرمادی). هیچیک از اسباب مادی و غیرمادی جایگزین دیگری نمیشود و به هر دو در کنار هم برای رسیدن به بهترین نتیجه نیاز است. هر کار خداپسندانه -ازجمله صدقات، کمک به دیگران، صلهرحم، دعا و مناجات باخدا، نماز و زیارت- اسباب معنوی هستند. یکی از این اسباب غیرمادی که خودتان هم در سؤال به آن اشارهکردهاید توکل است که شرح و توضیح آن گذشت: «و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد؛ و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را میکند؛ خداوند فرمان خود را به انجام میرساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازهای قرار داده است».(۷)
نکته سوم:
باید به این نکته مهم نیز توجه داشت که درآیات و روایات نیامده که هر کس تلاش و توکل داشت، حتماً در همان لحظه به آنچه میخواهد میرسد. همانطور که در نکات سابق آمد، توکل یعنی واگذار کردن کارها و نتیجه امور به علم و خیرخواهی خدا. ممکن است چیزی را ما خیر بدانیم و در طلب آن باشیم و از کار و کوشش و دعا و توسل (عوامل مادی و معنوی) نیز بهره بگیریم، اما چون برایمان خیر نیست، خداوند آن را برایمان مهیا نسازد؛ بلکه حتی ممکن است نتیجه امر برخلاف میل ما باشد و ما آن را شرّ بدانیم، درحالیکه حقیقتاً برای ما خیر است و بهزودی برکات و ثمراتش مشخص میشود؛ بنابراین، توکل کردن یعنی اعتماد کردن به خدا و واگذار کردن نتیجه امور به او. اگر نتیجه کار و کوشش، همانی شد که میخواستیم، شاکر خدا باشیم؛ و اگر غیر آن شد، صبور باشیم و راضی به رضای او شویم: «هم خداوند از آنها خشنود است و هم آنها از خدا خشنودند؛ این، رستگاری بزرگ است».(۸)
یکی دیگر از عواملی که سبب میشود به نتیجه مطلوبمان نرسیم، تزاحم علل و منافع است. اگرچه عمل و توکل، در تحقق بهترین نتیجه، از امور لازماند، اما در بعضی از مواقع، کافی نیستند و موانعی سبب عدم تحقق نتیجه میگردد. توضیح بیشتر اینکه دنیای مادی ما دنیای تزاحمات است؛ تزاحم منافع و خواست انسانها و همچنین تزاحم علل و اسباب طبیعی. از آن جایی که منافع انسانها با یکدیگر در اختلاف است، این امکان وجود دارد که تحقق منافع یک فرد، سبب عدم تحقق خواستههای افراد دیگر شود؛ چراکه او با تلاش و کوشش، اسباب را طوری تنظیم کرده که خودش به نتیجه برسد و ما از دستیابی به آن مطلوب بازبمانیم. در چنین شرایطی بهطور طبیعی در زمان واحد تنها امکان تحقق یکی از این دودسته از منافع در خارج است. بر این اساس ممکن است که شرط کافی تحقق عمل و رسیدن به بهترین نتیجه در خارج یعنی عمل و توکل فراهم باشد، اما تزاحم منافع ما با خواستههای دیگران باعث عدم وقوع خواسته و به ثمر رسیدن تلاشهای ما شود. بهعبارتدیگر در اینجا علل ایجاد بهاندازه لازم موجود است، اما کافی نیست و موانعی جلوی تحقق آن را میگیرد. درباره تزاحم علل اسباب طبیعی نیز همین مطلب جریان دارد. چراکه ممکن است ماسالها تلاش کرده و گله بزرگی از گوسفندان را پرورش داده باشیم، اما به سبب صاعقه که از رخدادهای طبیعی است، بخش زیادی از گوسفندان ما که در معرض صاعقه بودند، از بین بروند.
در چنین شرایطی، توکل یعنی اعتماد کردن به خدا مبنی بر اینکه اگرچه اینجا به سبب تزاحم علل و اسباب، آسیبدیدهایم، اما امیدواریم خداوند روزی در دنیا یا آخرت این ضرر را جبران نماید و صبوری ما در برابر این مشکلات را نادیده نگیرد: «و بشارتده به استقامت کنندگان. آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: «ما از آنِ خدائیام؛ و بهسوی او بازمیگردیم»؛ اینها، همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده؛ و آنها هستند هدایت یافتگان».(۹)
نتیجه:
نتیجه اینکه توکل درجات مختلفی دارد و یکی از آنها، واگذار کردن نتیجه امور به خدا و اعتماد کردن به علم و خیرخواهی او است. در این صورت، اگر تلاش کردیم و انواع علل مادی و معنوی را فراهم کردیم، در صورت موفقیت، شکور باشیم و در صورت شکست، صبور باشیم و بدانیم خداوند بهتر از ما میداند و بیشتر از ما خیرخواه است و حتماً آن پدیده خیر نبوده که برایمان فراهم نساخته یا اگر خیر بوده و به سبب تزاحم علل و اسباب، فراهم نشده، حتماً خداوند در موقعیت دیگر آن را برایمان جبران میسازد و صبر و شکیبایی ما در فرآیند کوشش و شکست را نادیده نمیگیرد. توکل کردن نه با تلاش کردن منافات دارد و نه با شکست خوردن. توکل کردن یعنی تلاش کردن و کوشش نمودن برای رسیدن به آنچه خیر و رضای الهی در آن است.
پینوشتها:
۱. محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، قم، انتشارات دارالحدیث، چ ۷، ۱۳۸۶ ش، ج۱۳، ص۴۵۸ به بعد.
۲. شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین، معانی الاخبار، بیروت،دار المعرفه للطباعه والنشر، ۱۳۹۹ ق، ص۲۶۱.
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۷۷، ص۳۳۶.
۴. سوره آلعمران، آیه ۱۵۹.
۵. سوره بقره، آیه ۲۱۶.
۶. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، منشورات کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چ ۱، ۱۴۰۴ ق، ج۱، ص۶.
۷. سوره طلاق، آیات ۲-۳.
۸. سوره مائده، آیه ۱۱۹.
۹. سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۷.
نظرات