چرا خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر برای ما فرستاد؟
چرا خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر برای ما فرستاد؟
در ابتدا باید دلیل نیاز انسان به پیامبر را مورد دقت قرار دهیم. انسان برخلاف سایر موجودات، موجودی دارای اختیار و اراده است . بدین جهت همواره بر سر دو راهی حق و باطل بوده است. لذا نیاز مبرّمی به راهنما دارد تا راه و چاه را به وی نشان دهد. و از سویی نیرویی می خواهد که به جنبه حقانی انسان کمک کرده و با تذکر مدام، مانع غالب شدن خواسته های شهوانی در انسان شوند تا یکه تازی شهوات، سبب مدفون شدن عقل انسان ها نشود.
حضرت علی (ع) در این باره می فرمایند:
فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَةِ مِنْ سَقْفٍ فَوْقَهُمْ مَرْفُوعٍ وَ مِهَادٍ تَحْتَهُمْ مَوْضُوعٍ وَ مَعَایِشَ تُحْیِیهِمْ وَ آجَالٍ تُفْنِیهِمْ وَ أَوْصَابٍ تُهْرِمُهُمْ وَ أَحْدَاثٍ تَتَابَعُ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یُخْلِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَلٍ أَوْ كِتَابٍ مُنْزَلٍ أَوْ حُجَّةٍ لَازِمَةٍ أَوْ مَحَجَّةٍ قَائِمَةٍ
پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پى یكدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه خلقتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را كه از یاد بردهاند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند كه رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را كه در پرده غفلت، مستور گشته، برانگیزند. و نشانههاى قدرتش را كه بر سقف بلند آسمان آشكار است به آنها بنمایانند و هم آنچه را كه بر روى زمین است و آنچه را كه سبب حیاتشان یا موجب مرگشان مىشود به آنان بشناسانند و از سختیها و مرارتهایى كه پیرشان مىكند یا حوادثى كه بر سرشان مىتازد، آگاهشان سازند. خداوند بندگان خود را از رسالت پیامبران، بىنصیب نساخت بلكه همواره بر آنان، كتاب فرو فرستاد و برهان و دلیل راستى و درستى آیین خویش را بر ایشان آشكار ساخت و راه راست و روشن را خود در پیش پایشان بگشود.[۱]
و دلیل زیاد بودن تعداد انبیاء به دلیل شرایط زمان آن هاست:
"با اینكه نبوت یك جریان پیوسته است و پیام خدا یعنى دین یك حقیقت بیشتر نیست، علل تجدید نبوتهاى تشریعى و تبلیغى و ظهور پیامبران پیاپى ... این است كه:
اولًا بشر قدیم به علت عدم رشد و عدم بلوغ فكرى قادر به حفظ كتاب آسمانى خود نبود؛ معمولًا كتب آسمانى مورد تحریف و تبدیل قرار مىگرفت و یا بكلى از بین مىرفت؛ از این رو لازم مىشد كه این پیام تجدید شود.
ثانیاً در دورههاى پیش، بشریت به واسطه عدم بلوغ و رشد قادر نبود كه یك نقشه كلى براى مسیر خود دریافت كند و با راهنمایى آن نقشه، راه خویش را ادامه دهد؛ لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمایى شود و راهنمایانى همیشه او را همراهى كنند.
ثالثاً غالب پیامبران، بلكه اكثریت قریب به اتفاق آنها پیامبر تبلیغى بودهاند نه تشریعى. پیامبران تشریعى شاید از انگشتان یك دست تجاوز نكنند. كار پیامبران تبلیغى، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتى بود كه حاكم بر زمان آنها بوده است." [۲]
و اینکه چرا در زمان ما این کثرت به چشم نمی خورد، به این دلیل است که علما در زمان ما، وظیفه انبیاء را انجام می دهند.
"دوره ختمیّه دوره كمال و بلوغ بشر است. در این دوره آن وظیفه اى را كه صد و بیست و چهار هزار پیغمبر منهاى پنج تا انجام مى دادند (و درواقع خدا خودش انجام مى داد، یعنى پیغمبرانى را براى این كار مبعوث مى كرد)، یعنى تبلیغ را، باید مردم عادى انجام بدهند. این است كه مبلّغین واقعى اسلام، پیامبرانِ پیامبرند، یعنى پیام پیامبر را به مردم مى رسانند."[۳]
[۱]. نهج البلاغه خطبه ۱
[۲]. مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى ج۲ ص ۱۸۳
[۳]. مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى ج۱۷ ص۳۲۴
نظرات