چرا علیرغم رازق بودن خدا، در دنیا گرسنگان زیادی وجود دارند؟
چرا علیرغم رازق بودن خدا، در دنیا گرسنگان زیادی وجود دارند؟
معنای رزاق بودن خدای متعال، این نیست که تحت هر شرایطی و برای هر فردی، خوراکش در وقت لازم تهیه می شود و هیچ کس گرسنگی نمی بیند. چنین معنایی با مشاهده وضعیت گرسنگان و ... غلط بودن خود را نشان می دهد.
درباره رزاق بودن خدای متعال چند مطلب را باید در نظر داشت:
۱- توحید فاعلی و اینکه هر فعلی در عالم رخ می دهد، به قدرت و اذن خدای متعال است. اگر زراعتی می شود، و محصولی ایجاد می شود، فعل خدای متعال است:
«أَ فَرَءَیْتُم مَّا تحَرُثُونَ * ءَ أَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نحَنُ الزَّارِعُونَ * لَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَاهُ حُطَامًا فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ * إِنَّا لَمُغْرَمُونَ؛[واقعه، آیات ۶۳-۶۶] آیا آنچه را كشت مى كنید دیده اید؟ * آیا شما آن را مى رویانید یا ما رویاننده ایم؟ * اگر اراده حتمى كنیم مسلّما آن را خار و خاشاك مى گردانیم، پس شما از روى تعجب و تأسف گویید: * حقّا كه ما غرامت زده ایم.»
پس هر چه به عنوان رزق شمرده می شود، در واقع از جانب خدای متعال است. و منظور از رازق بودن خدای متعال، بر پا داشتن نظامی مستحکم است که در آن روزی هر موجودی تامین شده و در جای خود قرار گرفته است. روایات ذیل نشان می دهد که معنای رازق بودن، همین بر پا داشتن نظام رزق است:
امام على علیه السلام : «این مورچه[ها] را بنگرید كه با آن همه كوچكى و ظرافت اندام، كه تقریباً به چشم نمى آید . . . روزى اش تضمین شده و به او روزىِ فراخورِ حالش مى رسد ؛ [خداوند] منّان از او غافل نیست و [پروردگار] حسابگر محرومش نساخته است ، اگر چه در دل تخته سنگى صاف و خشك و یا در میان صخره اى سخت باشد.»[۱]
امام على علیه السلام: «این كلاغ است و آن یكى عقاب ، این كبوتر است و آن دیگرى شترمرغ . هر مرغى را به نامى خوانده و روزى او را ضمانت كرده است.»[۲]
۲- نظام خلقت به گونه ای قرار داده شده است، که ممکن است، عده ای به ظلم و ستم بپردازند و اموال دیگران را غصب کرده و روزی آن ها را از بین ببرند! مثلا در آمریکا برای بالا نگاه داشتن قیمت گندم، حجم بسیاری گندم را به دریاها بریزند و در آن سوی دنیا عده ای از گرسنگی بمیرند! خدای متعال با نظام خلقت روزی این عده را نیز داده است، اما ظلم ظالم مانع رسیدن روزی به دست خودشان شده است. که بندگان خدا باید با همین نظام عالم، ظلم ظالم را نابود کنند.
امام صادق علیه السلام ـ وقتى ابو عبیده به ایشان عرض كرد: دعا كن كه خداوند روزى مرا در دست بندگانش قرار ندهد ـ فرمود : خداوند چنین كارى نمى كند . او روزى بندگان را در دست یكدیگر قرار داده است؛ اما از خدا بخواه كه روزى ات را در دست بندگان خوبش قرار دهد ، كه این از خوشبختى است.[۳]
۳- مساله ای روزی در روایات ما بسیار مد نظر بوده است و انسان از همّ و غم بی جا در این باره پرهیز داده شده است. اگر به محتوای این روایات توجه کنیم، مشاهده می کنیم که به دلیل خصلت ذاتی حریص بودن انسان «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً [معارج/۱۹] به یقین انسان حریص و كم طاقت آفریده شده است.» بر این مساله اهتمام شده است. تا انسان به افراط نپردازد و تمام عمر خود را صرفا به فکر کسب دنیا نباشد. و غافل از این نگردد که دنیا، مزرعه آخرت است و باید در آن برای آخرت تلاش کرد. و الا هرگز تائید ننموده اند که کسی در خانه اش بنشیند تا از آسمان روزی او بیاید! این مساله نیاز به تاکید موکد و بیان فراوان دارد، تا انسان از آخرت غفلت نکند. در روایات ذیل دقت کنید که چگونه ۱- از حرص نفی می کند، ۲- به جستن روزی تشویق می کند ۳- از وارونه شدن افعال آدمیان در معامله با دنیا می گوید که تمام توجهش به دنیا است و آخرت را نمی بیند! جمع این سه مطلب در اعتدال نهفته است:
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : «نه حرص زدن حریص ، روزى را به سوى او مى كشاند و نه ناخوش داشتن كسى، آن را از او باز مى دارد.»[۴]
امام على علیه السلام: «خداوند روزىِ شما را تضمین كرده و به عمل (انجام واجبات) فرمان یافته اید. پس، طلبِ روزىِ تضمین شده، نباید براى شما مقدّم بر اعمال واجب باشد؛ ولى به خدا سوگند، كه شك بر شما عارض شده و اوهام نادرست، با یقین درآمیخته است، چندان كه آنچه براى شما تضمین شده، گویى به صورت امرى واجب در آمده و گویى آنچه واجب شده، از دوش شما برداشته شده است.»[۵]
امام على علیه السلام: «روزى را بجویید؛ زیرا روزى براى جوینده آن ضمانت شده است.»[۶]
۴- در اسباب جلب رزق نباید، سببها را منحصر در عالم ماده دید. و توجه به اسباب معنوی در زیاد یا کم شدن رزق نیز لازم است:
امام باقر (ع) می فرمایند: «ذكر خدا بعد از طلوع فجر در تحصیل روزى مؤثرتر است از سفر كردن و كوشیدن.»[۷]
امام باقر علیه السلام : «بنده گناه مى كند و به سبب آن روزى از او گرفته مى شود .»[۸]
[۱]. نهج البلاغة: الخطبة ١٨٥.
[۲]. نهج البلاغة : الخطبة ١٨٥.
[۳]. تحف العقول : ٣٦١.
[۴]. بحار الأنوار: ج٧٧ ص ٦٨ ح٧.
[۵]. نهج البلاغة: الخطبة١١٤.
[۶]. الإرشاد : ج١ص٣٠٣.
[۷]. بحار الأنوار :ج ٨٥ص٣٢٣ح ١١.
[۸]. الكافی :ج٢ ص٢٧٠ح٨ .
نظرات