آیا درست است که حضرت زهرا(س) در یکی از دعاهایشان، از خداوند خواستار مرگ خود شدند؟
در منابع معتبر، که بیان کند: حضرت زهرا (س) دست فرزندانش را گرفته و بر سر قبر پیامبر طلب مرگ کند، وجود ندارد. البته در برخی از کتاب ها، دعای طلب مرگ به حضرت نسبت داده شده است. حضرت زهرا در خطبه مفصل که به خاطر اعتراض بر غصب فدک، بیان کرده است، طلب مرگ می کند و می فرماید: "ای کاش در این لحظه مرده بودم". [۱] البته باید شرایط سخت آن زمان را در نظر گرفت. چنین دعا و آرزویی می تواند، نوعی اعلام انزجار از وضعیت موجود باشد. در هر صورت، اگر بپذیرم که حضرت زهرا (س) با قصد جدی، چنین مطلبی فرموده اند، در این صورت به مطالب زیر توجه کنید.
عمر طولانی، یکی از نعمت های ارزشمند الاهی است و از نظر اسلام آرزوی مرگ امر ناپسندی است که پیامبر اکرم (ص) [۲] و ائمه طاهرین (ع) در روایات زیادی از داشتن چنین آرزوهایی منع کرده اند. طلب مرگ نمودن از خداوند دلیلهاى گوناگون مىتواند داشته باشد که اگر به دلیل برخورد با مشکلات زندگى و ضعف نفس باشد کارى قبیح و ناپسند است.
اما اگر منشأ آن، ایمان قوى و عشق و محبت وصف ناشدنى نسبت به خداوند باشد، به طورى که عاشق تحمل دورى معشوق خویش را ندارد و وصال وى تمام آرزوى او است، این طلب مرگ، ممدوح است. امیر مؤمنان (ع) در نهج البلاغه در خطبه معروف به خطبه متقین در اوصاف و ویژگی هاى اهل تقوا و ایمان مى فرماید: اگر خداوند عمر معینى را براى اهل ایمان و تقوا معین نکرده بود، یک چشم به هم زدن نیز روح آنان در بدنشان نمى ماند، به دلیل اشتیاق به پاداش الاهى و بیم از کیفر او؛ یعنى مؤمن مشتاق دیدار و لقاى پروردگار خوش است. [۳]
حضرت علی (ع) در کلام دیگری می فرماید: "بسیار به یاد مرگ و منزل هاى پس از آن باش، اماّ هرگز آرزوى مرگ مکن، مگر آن گاه که صددرصد به رضایت الاهى مطمئن باشى . [۴]
بنابراین، در دو مورد است که مرگ برای اولیا الله یک آرزو میشود و دیگر از خدا طول عمر نمیخواهد:
۱. کسی که در دنیا طوری زندگی کرده است که آنچه که پیش فرستاده خیر و برکت است، دیگر برای او دنیا یک زندان است، چون وظایف خود را به نحو احسن انجام داده و مسئولیت خود را ایفا نموده است و احساس می کند دیگر بعد از این برای او فرصت و توانایی انجام کار نیست و زندگی در این دنیا فقط موجب تأخیر در ملاقات او با حضرت رب الارباب است، در این جا آرزوی مرگ از خداوند آرزوی تسریع در رسیدن به لقاء الله است. همانطور که دانشجویی که برای تحصیل به خارج رفته و در آن جا به خوبی درس خوانده و کار کرده و دانشنامه گرفته است، آرزوی بازگشت به وطن دارد؛ چون مسئولیت خود را به حد اعلا انجام داده است. به عبارت دیگر؛ مرگ برای اولیاالله یک آرزو است، آما آیا آنها در صدد تحققبخشیدن به این آرزو هستند یا در عین این که مرگ برای آنها یک امر آرزویی است، با آن مبارزه هم میکنند؟ نکته این است که هم آرزویش را دارند و هم با آن مبارزه میکنند (مگر در دو صورت که خواهیم گفت)؛ چرا؟ برای این که مثل آنان همان، مثل دانشجو است، دانشجویی که در خارج از کشور است تا آن آخرین لحظهای که هنوز فرصت کار کردن و پیشرفت دارد با بیرون رفتن از این محل مبارزه میکند با این که آرزوی آن را دارد، مگر آن ساعتی که احساس کند که دیگر در این جا کاری برایش نمانده است؛ یعنی آنچه باید انجام میداده، انجام داده است. ۲
۲. دوم مسئله شهادت است. از آن جا که شهادت در راه خدا بالاترین درجه کمال انسانی است، آرزوی شهادت و مرگ در راه خدا آرزوی بالاترین درجه کمالاتی است که انسان پس از سال ها عبادت و بندگی خالصانه و انجام اعمال صالح ممکن است به آن برسد و ممکن است به آن نرسد، اما شهادت یک کمال تضمین شده است. پیغمبر (ص) فرمود: هر صاحب عمل نیکی، فوق عملش، برّ و نیکی هست، مگر شهادت که دیگر مافوق این برّ و نیک، برّی نیست، [۵] بنابراین، آرزوی شهادت (مرگ در راه خدا) یک آرزوی مطلوب است، اما در هیچ یک از دو مورد هم انسان مؤمن اجازه ندارد خود را در معرض مرگ و کشته شدن قرار دهد و اگر در چنین حالی مریض شد، باید خود را مداوا نماید تا سلامتی خود را باز یابد. یا اگر در میدان جهاد در راه خدا حاضر شده، باید تمام مسائل حفاظتی را برای حفظ جان خود رعایت کند [۶] .، [۷]
پی نوشتها:
[۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۲۳۴، دارالوفاء بیروت، ۱۴۰۴،" لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی".
[۲] بحارالأنوار، ج ۶، ص ۱۲۸، "ابْنُ مَخْلَدٍ عَنْ أَبِی عَمْرٍو عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَاقِدِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الزُّهْرِیِّ عَنْ یَزِیدَ بْنِ الْهَادِ عَنْ هِنْدٍ بِنْتِ الْحَارِثِ الْفِرَاسِیَّةِ عَنْ أُمِّ الْفَضْلِ قَالَتْ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى رَجُلٍ یَعُودُهُ وَ هُوَ شَاکٍ فَتَمَنَّى الْمَوْتَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً إِلَى إِحْسَانِکَ وَ إِنْ کُنْتَ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ لِتَسْتَعْتِبَ فَلَا تَمَنَّوُا الْمَوْتَ".
[۳] نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۹۳، ص ۳۰۳، دارالهجرة، قم.
[۴] نهج البلاغه، صبحی صالح، نامه ۶۹، دارالهجرة، قم.
[۵] کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۳۴۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۱، ص ۶۱، با اندکی اختلاف .
[۶] برای آگاهی بیشتر، نک: مطهری، مرتضی ، آشنایی با قرآن، ج ۷، (تفسیر سورههای صف، جمعه، منافقون و تغابن )، ص ۶۴-۸۱.
نظرات