آیا خداوند غم و غصه و مشکلات بنده هایش را درک می کند؟
این سوال را (حتی گاهی در قالب شکایت) از زبان خیلیها میشنویم که: «چرا خداوند در مشکلاتم کمکی به من نمیکند؟»
قطعا خداوند متعال که خالق انسان هاست، درک صحیحی از مخلوقات خود دارد و در همین راستا برنامه زندگی اش را کارگردانی می کند. این مشکل ماست که اعتماد به این کارگردان نداریم!
خیلی از افراد از اینکه بخواهند چرای چیزی را از خداوند سوال کنند یا اینکه بخواهند این بحرانی که برایشان پیش آمده را حل کنند، میترسند. از اینکه تصور کنند ایمانشان به اندازه کافی قوی نیست یا قدرت نداشتهاند با این مشکلات کنار بیایند. و نمیخواهند هم که دیگران چیزی بدانند چون ممکن است فکر خوبی درموردشان نکنند.
اگر شرایط زندگی برایمان سخت میشود، باید بدانیم چرا و اینکه چه باید بکنیم. در غیر اینصورت سردرگم، خسته و ناامید خواهیم شد. لذا باید نگرش خود را به زندگی اصلاح کنیم.
خیلی از ما بااینکه افرادی مذهبی هستیم اما گاهی با گوش دادن به آموزش های غلط و توصیههای مخرب، دیدگاهها و انتظارات اشتباهی پیدا میکنیم. قبل از هر چیز باید بدانیم که اتفاق بد همیشه میافتد! این اتفاقات برای آدمهای خوب هم میافتد. همه ما در طول زندگی با آزمایش های مختلف، مشکلات و سختیهای زیادی روبهرو میشویم.
بنابراین چیزی که باید بفهمیم این است که در مواجهه به این مشکلات باید چه بکنیم. و اینکه چه درسهایی از آن اتفاقات بگیریم و چگونه از آنها در مسیر رشد و تعالی خود استفاده کنیم.
نگاه خداوند به مشکلات و سختیها مثل نگاه ما نیست. جایی که ما استرس میبینیم او فرصت میبیند. چیزی را که ما بحران میبینیم، او رشد و تعالی میبیند. هدف خداوند در زمانهای بحران و سختی، درس دادن به بندگان خود است. این مشکلات برای آموزش دادن و رشد ما هستند. و وقتی از آنها درس بگیریم و طوفانهای زندگی را پشت سر بگذاریم، وعده بزرگ خداوند را خواهیم دید. پاداش فوقالعادهای که برای ما در نظر گرفته است، از طریق جاودانگی به ما میرسد. ما باید در زمانهای سختی، لذت و فرصتها را ببینیم. چون یاد خواهیم گرفت که در سختیها هم لذتی شیرین و فوقالعاده وجود دارد. نباید تا رفتن به بهشت صبر کنیم. میتوانیم یاد بگیریم زندگیمان را سراسر از لذت کنیم، کسی شویم که هم خودمان میخواهیم هم خداوند.
باید تشخیص دهیم که گاهی بحرانهای زندگی چالشی از طرف خداوند است تا درسهایی ارزشمند برای رشد کردن و قویتر شدن بگیریم.
بنابراین وقتی خداوند آزمایشمان میکند، و اتفاقهای بد برایمان میافتد، باید به آن بعنوان زمانی برای درس گرفتن و اعتماد به خداوند نگاه کنیم. و وقتی این سختیها تمام شد، میتوانیم به عقب نگاه کرده و ببینیم که این سختیها برایمان لازم بوده است و الان به لطف خداوند آدم بهتری هستیم.
لذا برای اینکه انسانی شاد باشیم و در زندگی احساس خوشبختی کنیم، باید به زندگی بعنوان یکسری فرصتهای حل مشکل و درس گرفتن نگاه کنیم. چون مشکلاتی که با آنها روبهرو میشویم یا همه قدرت و توان ما را گرفته و یا رشدمان میدهند. درنتیجه، راه به سمت خوشبختی با واکنش ما به اینها مشخص میشود.
متاسفانه بیشتر آدمها قادر به دیدن دست خداوند در زندگیهایشان نیستند. به همین دلیل انتخاب میکنند که اجازه دهند تمرکز زندگیشان را روی مشکلاتشان قرار داده و عنان اختیار زندگیشان را دست آن دهند. مثل تروریستی که تفنگ روی شقیقهشان قرار داده و به آنها اجازه کمک گرفتن از کسی نمیدهد.
اما حقیقت این است که خداوند میخواهد از مشکلات ما به نفعمان استفاده کند، برای اینکه ما را به انسانهای بهتر و قویتری تبدیل کند تا بتوانیم هم خودمان زندگی بهتری داشته باشیم و هم به دیگران در زندگیهایشان کمک کنیم. بنابراین انسانهای ناراحت، سردرگم، بیانگیزه به مشکلاتشان واکنش غیرمنطقی میدهند تااینکه از آن بعنوان یک آموزش معنوی استفاده کنند.
دیدگاهها
چجوري دست خدا رو ببينم وقتي
چجوري دست خدا رو ببينم وقتي از افسردگي ب مرز خودكشي رسيدم؟! تاحالا افسرده نشديد ك اينطوري مينويسيد. اينكه پنج سال بري روانشناسو روانپزشكو پيش هزار تا اخوند حرف بزني ولي بازم اوضاعت فرقي نكنه معلومه از خدا نا اميد ميشي. با بيست سال سن ارزوي مرگ دارم. خدا كجاس؟ طبيعيه ك از خدا نا اميد ميشم...
با سلام و احترام خدمت شما
با سلام و احترام خدمت شما دوست گرامی. از این که شهر سوال را برای ابراز حرفهای دلتان انتخاب کردید متشکریم.
این که واقعا شما دچار افسردگی یا اختلالات دیگر هستید را نمیدانیم اما میدانیم که دقیقا همانطور که یک بیماری جسمی نظم و کارکرد طبیعی جسم انسان را مختل میکند و نیازمند درمان است، افسردگی هم بیماری ای است که روان و روح فرد مبتلا را درگیر خود کرده و بلکه فراتر از یک بیماری جسمی، میتواند به تمامی کارکردهای روانی و جسمی نیز سرایت کند. البته این خاصیت بیشتر اختلالات روانی است. همچنین میدانیم افسردگی بر اساس شدت و ضعف آن طبقه بندی می شود و بسته به این که شما دارای چه درجه ای از افسدگی باشید، طبیعتا درمان آن نیز به لحاظ سبک درمان و طول درمان متفاوت خواهد بود! البته ناگفته نماند که مهارت درمانگر شما هم در این مسئله بسیار دخیل است.
ما به شما پیشنهاد میکنیم به جای مراجعه به پزشکان، روانپزشکان، روانشناسان، و افراد مختلف، به یک متخصص روانشناس (ترجیحا با رویکرد دینی) مراجعه نمایید تا مشکل شما به درستی شناسایی و رفع گردد.
آرزوی ما سلامتی و آرامش شماست.
موفق باشید.
نظرات