کدام جنایتکار کربلا،سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را از بدن جدا کرد؟
در بین مورخان در مورد این که سرامام(ع)را چه کسی بریده،اختلاف وجود دارد. این نظرها عبارت است از:
۱- مردی گمنام از قبیله مذحج قاتل امام است. البته گفته شده روایت این نظر، ضعیف است. این نظر را ابن حجر گفته است.
۲- قاتل امام(ع)حصین بن نمیر است. او به امام تیری زد، فرودآمد، سرش را برید و به کمر اسبش بست تا مقرب ابن زیاد گردد.
۳- مهاجربن اوس قاتل امام است.
۴- مقریزی می گوید: عمربن سعد امام را به قتل رساند.
۵- خولی بن یزید قاتل امام است.
۶- برادر خولی، شبل بن یزید، سرامام را جدا کرد. مورخان گفته اند: خولی بن یزید خواست سرامام را جدا کند; ولی ترسید.
اما برادرش شبل بن یزید سر امام را جدا کرد و به خولی داد.
۷- سنان بن انس سر امام را جدا کرد.
صدوق در امالی می گوید: سنان از اسب پایین آمد، محاسن حضرت راگرفت، با شمشیر به گلویش می زد و می گفت: به خدا قسم، من سرت راجدا می کنم و می دانم که تو زاده رسول خدایی و از نظر پدر و مادربهترین مردمی.
در مقتل ابی مخنف هم دارد که سرامام(ع)را سنان برید و به خولی داد. بعد کنار چادر عمربن سعد ایستاد و باصدای بلند فریاد زد:
رکابم را پراز طلا و نقره کن که من حسین را کشتم.
طبری می گوید: هنگام شهادت امام حسین(ع)هرکه نزدیک امام(ع)می آمد، سنان دورش می کرد، برای آنکه مبادا کسی دیگر سرآن جناب را ببرد. سرانجام سرامام را جدا کرد و به خولی سپرد.
۸- اکثرمورخان و ارباب مقاتل نظرشان این است که قاتل و قاطع سرامام(ع)شمر ملعون است. گروهی معتقدند سنان در کشتن امام(ع)به شمر کمک کرده است. جمعی هم سنان و خولی را در کشتن امام یاورشمردانسته اند.
پس شمر بر سر خولى فرياد زد كه خدا بازويت را از هم جدا كند ، چرا مى لرزى ، خولى پاسخى نگفت. شايد او علاوه بر مشاهده آن صلابت ، از اين همه بى شرمى خويش كه براى بريدن گلويى گام پيش گذاشته بود كه حبيب خدا بر آن بوسه مى زد ، دچار ترديد و لرزش شده بود. شمر كه نمى خواست اين ترديدها اوج گيرد ، بى درنگ از اسب به زير آمد و سر امام را بريد و به خولى سپرد تا نزد عمر بن سعد برد. ۱
۱- تاريخ الطبرى ، ج ۵ ، ص ۴۵۳ - ۴۵۴؛ الكامل فى التاريخ ، ج ۴ ص ۷۹؛ البدايه و النهايه ، ج ۸ ، ص ۱۸۹؛ الارشاد ، ص ۲۴۲. مسعودى و برخى ديگر نوشته اند: قاتل امام حسين (ع) سنان بن انس ، مردى از قبيله مذحج بود كه سر امام را بريد و آن را پيش ابن زياد برد و گفت : (( ركاب مرا پر از طلا و نقره كن كه من پادشاه پرده دار را كشته ام كسى را كشته ام كه پدر و مادرش از همه كس بهتر و نسبش والاتر است )) (مروج الذهب ، ج ۲ ، ص ۶۵؛ الطبقات الكبرى ، ص ۴۷۴؛تاريخ مدينه دمشق ، ج ۱۴ ، ص ۲۵۲؛ الفصول المهمه ، ص ۱۹۷؛ نهايه الارب ، ج ۲۰ ، ص ۴۶۲).
نظرات