نظر شما درباره کسی به نام منصور هاشمی خراسانی و کتاب او به نام بازگشت به اسلام چیست؟

ایشان نویسنده ای گمنام و مجهول هستند که صرفا با این کتاب شناخته می شوند و بعید است اسم مطرح شده ، اسمی واقعی باشد. و تنها در فضای مجازی فعالیت هایی به نفع او صورت می گیرد و آیدی هایی که معلوم نیست در پشت سر آن چه کسانی قرار دارند، سعی می کنند با شعار علامه علامه برای او پیرو جمع کنند.

و خلاصه تمام سخن او این است که دور من جمع شوید و به من پول و سلاح بدهید. و می خواهد برای رسیدن به مطامع خود، از اندیشه های آخر الزمانی و اعتقاد مردم به مهدویت سوء استفاده کند. و الا نمی توان سخن جدیدی در نوشتار او دید. انتقاداتی که به مسلمانان و فرقه ها دارد، یا توضیحاتی که از قرآن و ... می دهد، از قبل مطرح بوده و دیگران گفته اند. جز اینکه بعضی از سخنان قیم دیگران را با استدلال های سست خود، خراب کرده یا اشکالاتی که به بعضی فرقه ها وارد بوده را آن قدر سست مطرح کرده است که به راحتی می توانند آن را نفی کنند. و در جای جای اثر او، بی سوادی اش بارز است و تناقضات گفتاری اش نیز نشان می دهد، خودش نیز چندان متوجه گفتارش نیست.

اما برای مستند شدن آنچه بیان شد، بعضی از عبارات او را ذکر می کنم:

ایشان ابتدا برای خود جایگاهی محوری قائل می شود: «همه ي کساني که در جبهه ي خداوند هستند، از منند و من از آنان هستم، اگرچه من را نشناسند و من آنان را نشناسم ... همه ي کساني که در جبهه ي خداوند نيستند، با من بيگانه اند» (صفحه ۱۷۰ کتاب مزبور)

سپس مانع ظهور امام را نبود افراد، سلاح و مال کافی بر می شمارد که اگر این نقیصه برطرف شود، امام ظهور می کند: «مانع ظهور مهدي، هر چيزي است که با استيلاء او بر زمين منافات دارد، مانند فقدان نفر، مال و سلاح کافي» (ص ۲۳۶)

و با فاصله اندکی خود را متصدی انجام این امر معرفی می کنند: «اجتماع آنان براي اين کار ضروري است، در حالي که کسي نيست تا آنان را براي اين کار گرد آورد و همين سبب ظاهر نشدن مهدي اگرچه در حدّ دسترسي به او شده است. بر اين پايه است که من روزگاري چند، در اطراف زمين سير مي کنم و در پي مردماني شايسته ميگردم تا عدّه اي کافي از آنان را گرد آورم و براي حفاظت، اعانت و اطاعت از مهدي آماده گردانم.» (ص ۲۴۰)

و به خواننده متذکر می شوند، آنچه که مهم تر است دادن پول است: «اگر هم اکنون خمس اموال مغتنم مسلمانان به مهدي برسد، يک رکن از چهار رکن حکومت او شکل مي گيرد و شکل گيري سه رکن ديگر آن که طلب، نفر و سلاح کافي است، سهولت مي يابد.» (ص ۲۶۵)

و تاکید می کند که اگر به قدرت برسد، با تمام مسلمانانی که امروزه به نوعی حکومت دارند، خواهد جنگید: « و من اگر در زمين تمکّن يابم، آنان را به سزاي عملشان خواهم رساند؛ چراکه برداشتن آنان از سر راه مهدي، بر هر مسلماني که متمکّن از آن باشد، واجب است.» (ص ۲۵۶)

اما اگر از این شخص بپرسید که چه چیزی سبب می شود، دیگران به او اعتماد کنند و پول و سلاح شان را توسط او جمع آوری کنند، خودش خواهد گفت که هیچ دلیلی برای این دعوتش ندارد!! جز اینکه تصور می کند کس دیگری از این ادعاها نداشته، حال آنکه علاوه بر خلاف واضح بودن چنین ادعایی خودش چند خط نگذشته، به وجود چنین مدعیانی اذعان می کند: «

اگر کسي جز من، آن را ميگفت، من را از گفتن آن بي نياز ميساخت و بار گراني را از دوش من بر می داشت ولی کسي جز من آن را نگفت و از کسي جز من شنيده نشد. » (ص ۲۷۸) و پس از اشاره به وقوع چنین ادعایی در زمان شکل گیری بنی عباس، به نسخه های امروزی این ادعاها هم اشاره می کند: « شنيدم که ندايي به باطل در غرب بلند شده است، پس خواستم که ندايي به حق در شرق بلند شود.»

جالب تر آنکه در اول اثرش نیز هر گونه توقعی که برای او خصوصیتی را اثبات کند، نفی می کند: « توقّع معجزه از من تنها در ذهني مغشوش و آکنده از خرافات پديد مي آيد».

اما در بی سوادی این شخص، دلایل بسیار زیاد است که تنها به چند مورد کلی اشاره می کنم:

وقتی که وارد مسائل کلامی می شود، اختلاف حسن و قبح شرعی یا عقلی (که این مساله از الهیات مسیحیت یا امروز مسلمانان مطرح بوده) را صرفا یک نزاع لفظی می داند! و بعد با ادعای عجیب یکی بودن تکوین و تشریع (حال آنکه هر گناهی تکوین هست اما تشریع نیست) همان سخن اشاعره را تکرار می کند و حسن و قبح را تابع سخن خدا می داند. این سخن برای کسی که اندک آشنایی با علم کلام داشته باشد، فضاحتی بزرگ است. ( ص ۳۱)

وقتی وارد مسائل عرفانی می شود، عرفان و تصوف را چیزی جز شعر نمی داند و می گوید: « در حالي که اصل گفتارشان، هرگاه به نثر درآيد و از آرايه هاي رنگارنگ برهنه گردد، به هذياني بيش نمي ماند که معنايي براي آن نيست» (ص ۸۸) پس آنان که با اشعار عرفانی آشنا باشند، نیز بر جهل این شخص آگاه خواهند شد.

وقتی وارد مسائل فقهی می شود، واضح ترین و بدیهی ترین مساله را نفهمیده و مدعی می شود: « مجتهد هنگامي مجاز به اجتهاد است که مجتهد ديگر به جواز اجتهاد او فتوا داده باشد» (ص ۴۸) حال آنکه اندک آشنایی با مسائل فقهی روشن می کند، همگان در ابتدای مسیر مجاز به اجتهاد هستند. و گواهی یک نفر بر مجتهد بودن دیگری، به معنای لزوم کسب اجازه از او برای اجتهاد نیست.

وقتی وارد مسائل فلسفی می شود، تصور جاهلانه ای را بروز می دهد و می گوید که « آنچه فلسفه را از تعقّل جدا ميکند، بيش از شيوه ي آن، موضوع آن است.» (ص ۳۱) حال آنکه فلسفه و تعقل در شیوه یکسان اند و در موضوع نیز فلاسفه همان مسائلی که تمام عقلا در کنه ذهنشان دارند را مورد بحث قرار می دهند. و الا ذهن کدام عاقلی از علیت خالی است؟

وقتی می خواهد درباره تاریخ نظر دهد، فرقه تسنن، فرقه ای می داند که پس از پیامبر (ص) ایجاد شده است. حال آنکه آگاهان به تاریخ می دانند، اهل سنت در ابتدا نامی بود که اشاعره در مقابل معتزله برای خود برگزیدند و این مربوط به دوران بنی عباس و دهها سال بعد از پیامبر (ص) است.

درباره تناقض گویی های او نیز سخن بسیار است.

در صفحه ۷۶ می نویسد: « کساني که با فرياد زدن و مشت کوبيدن، در پي دفاع از عقايد خودند، در واقع از عقايد خود دفاع نمي کنند؛ زيرا فرياد زدن و مشت کوبيدن، عقايدي که بر مبناي عقل، باطل شناخته شده اند را حق نميکنند.» حال آنکه در بالا از او بیان کردیم که وظیفه خود می داند در صورت تهیه شدن سلاح و پول و نفرات، با دیگران بجنگد!!

ایشان مدعی می شود تا وقتی که نتوان به طور کامل به اسلام عمل کرد، عمل به آن جایز نیست. « التزام به اسلام ناقص، از عدم التزام به اسلام، اگر خطرناکتر نباشد، کم خطرتر نيست» (ص ۱۰۱) حال آنکه بعد مدعی می شود تا آخرین سال حیات پیامبر (ص) اسلام کامل نبوده! و پس از پیامبر (ص) نیز هرگز امکان عمل به دین کامل نبوده!! با این بیان علاوه بر آنکه معلوم نیست پس خدای ایشان چرا چنین دینی را بیان کرده، این نیز در هاله ای از ابهام می رود که پس چرا ایشان از اجرا نشدن حدود اسلامی و ... در حال حاضر شکوه می کند!

و از این دست بسیار است که بیش از این تفصیل نمی دهیم. و همین مقدار هم متاسفیم که اظهارات یک جاهل، عمر نویسنده و خواننده را بر باد داده است.
 

دیدگاه‌ها

کاملا مشخصه که گمراه هست دیگه همین نصف خط توضیحات کافی بود بهتره بگیرنش از پاآویزونش کنند

سلام علی رب الحقیقة

و اما بعد؛

شما مطمئنی که این اثر ایشان را مطالعه فرموده اید و یا تا حالا چشمتان به یکی از یاداشت هایشان هم خورده؟!
کاری به صحت یا عدم صحت باورها و تقریرات و نظرات ایشان ندارم ولیکن چیزی که واضح است این مطلب میباشد که شما اصلا و ابدا نه با با ایشان آشنایی و نه آشنایی درستی با افکار و آثارشان دارید!

هه!

مانده ام چه کسی شما را مسئول پاسخگویی کرده ولیکن حقیقتا بدجور (التماس دعا) تشریف دارید دوست بزرگوار!

...
باز هم تکرار میکنم درست است که شاید نظرات ایشان دارای اشکالات فراوانی باشد که قابل رد و نقد است ولیکن این موضوع بهیچ وجه توجیهی برای این افاضاتی که در این رابطه ارائه نمودید و از رده خارج و آمیخته با جعلیات میباشد نیست!

بهر صورت....
آیشان یکی از هزاران افرادیست که از دل انحرافی سر بر آورده است که شما نیز در آن غرقه آید!

هه!

خانه از پای بند ویران ست
خواجه در فکر نقش ایوان است،!

بگذریم....

والسلام علی من اتبع الهدی و اجتنب من الهوی!

تصویر soalcity

سلام
نیم نگاهی به آدرس هایی که از کتاب ایشان است، به خوبی روشن میکرد که آیا نویسنده مطالب ایشان را دیده است یا خیر!
و حکم و انصاف و عقل این است که هر کس برای ادعایش دلیلی داشته باشد. ما گمراهی این شخص را مستدل تبیین کردیم.
آیا شما جز این نوشته، شناختی از نویسنده این مطلب دارید که به او توهین کرده اید؟ آیا در این متن دلیلی برای توهین شما یافت می شود؟

سلام علیکم.
من با بخشی از صحبت های دوستمان آقای پارسا عبدی خصوصا بخش اول صحبتشان موافق هستم. آنچه شما در این مطلبتان نوشته اید هیچ ربطی به کتاب «بازگشت به اسلام» و نظرات آقای منصور هاشمی خراسانی ندارد و گویی شما چیز دیگری را دارید نقد می کنید و خودتان هم درست کتاب مزبور را نخوانده اید و این باعث تأسّف است.
خیلی زشت است که شما مخاطب را تا این اندازه نادان فرض کرده اید مدیر محترم! بنده خودم کتاب ایشان را خوانده ام و نقد شما را بسیار جهت دار و غیر منصفانه یافتم. نقدی که صرفاً می خواهد مخاطب را نسبت به این کتاب بدبین کند، حالا با هر وسیله و تمسّک به هر ابزاری ولو دروغ و قلب حقایق باشد!!
چیزهای محدود و جملات منقطعی که شما از کتاب نقل کرده اید، همه بریده بریده و خلاف غرض اصلی نویسنده است و لذا گونه ای خیانت در امانت شمرده می شود.
این مطلب شما برای کسانی که حوصله مطالعه ندارند و می خواهند که شما به جایشان فکر کنید و نظر بدهید خیلی خوب است، اما برای کسانی که خودشان مستقلّا فکر می کنند و اهل نقد و نظر هستند، توهین آمیز شمرده می شود. امیدوارم از انتشار پیام بنده خودداری نفرمایید و اگر ملاحظه ای به آن دارید بفرمایید.
به امید انتشار مطالب بهتر و منطقی تر در سایت شما.

تصویر soalcity

سلام
معلوم است کسانی که برای این دو صفحه بنده، سی صفحه فحش نامه در سایت شان منتشر کرده اند، کسانی را هم مامور کنند که مدام در این جا کامنت گذاری کنند.
و اتفاقا در فحش نامه ای که برای بنده نوشته اند، همان مطالب نقل شده در نوشته بنده به شکل غیر مستقیم تائید شده است.
و اگر شما مخاطب را نادان نمی دانید، بهتر است لحظه ای به این فکر کنید که جملات نقل شده را دقیقا در همان صفحاتی که آدرس داده شده اند، بیابد.

سلام.من این کتاب رو خوندم هنوز نتونستم کامل درکش کنم،اما اطلاعاتی کسب کردم که تا قبل از خوندن کتاب به دست نیاورده بودم.می دونم اون دوستی که این نقدها را نوشته از سر دلسوزی و آگاه نمودن بقیه این کارها رو انجام میده خیلی بخشیدا اما یه کم بی انصافی کرده.مثلاً اگر قرار بود من یه همچین کتابی رو نقد کنم میگفتم آقا این صفحه این خط با این آیه ی قرآن تناقض داره یا حدیث معقولی داریم بر علیه این سخن.اصلا کاری نداشم کی نوشته یا چرا نوشته؟یا می خواد اخرش به کجا برسه؟
همین که با استدلال قوی یه نفر رو ساکت کنی اونایی که اون نقدا می خونند اگه عاقل باشند میفهمند طرف چه کارس.اگرم کسی نظرما درباره نویسندش خواست میگم نظرم را درباره مطالبش بخون اون موقع نویسند رو هم میشناسی.
اما من با نقدتون قانع نشدم.حقیقتاً چون یه جاهاییش منظور نویسنده یه چیز دیگه بوده بعد شما دوست عزیز یه قسمتی از نوشتشونا گذاشتید بقیه مطلب نگذاشتید که حتی اگه من کتاب نخونده بودم نسبت به نویسنده کتاب برداشت خیلی بدی می کردم.البته شما هم که نمیتونیند همه ی مطالب تو یک صفحه جا بدید در این صورت بهتره که ذکر نکنید اون مطلب ناقص را. حالا قرار ان شاء الله یکی از آشنایانمون که تو بیت مراجعند نظر حاج آقا را در مورد تأیید یا رد این کتاب با دلیل و مدرک برام برفسته.تا فرستاد اگه اجاره انتشارش را بدین‌ و دفتر حاج آقا هم موافق باشه.همین قسمت براتون بذارم‌.همش با خودم میگم نکنه آقای خراسانی حق باشه و من از روی ندونم کاری تهمتی به ایشون بزنم برا همین تا کاملا مطالب کتاب را درک نکم شخصاً نقدی نمیذارم‌.

همه منتظر آقاییم بیایند به هم کمک کنیم اگرم داریم اشتباه میکنیم با سخن خوش و ادله کافی همدیگه رو نصیحت کنیم.متأسفانه فیلترشکنم کار نمیکنه خیلی دوست داشتم این جواب نقدی را که طرفدارایه آقای خراسانی گذاشتند بخونم تا با اخلاقیاتشون آشنا بشم.اگه کسی داره بذاره تو همین قسمت نظرات.ببخشید پر حرفی کردم.
به امید ظهور آقامون....
خدانگهدار....

تصویر soalcity

سلام
بنده در فضای مجازی، شخصیت ها را مجازی می بینم و کاری به هماهنگی های پشت پرده ندارم. بلکه معتقدم باید به اندیشه ها جواب داد. اما بعضی مواقع جدا نمی توان از موج آفرینی و هماهنگی های پشت پرده غافل شد!
خب عزیز من شما چطور توانسته اید کتاب را به دست بیاورید ولی به جوابیه آنها در سایت شان دسترسی ندارید؟
آیا اصرار بر اینکه خواندن کتاب با درک کردن آن فاصله دارد، چیزی جز همان عملیات روانی سایت مزبور است که مدام در حال شرح و تعلیقه نویسی بر این کتاب ساده هستند. تا به نوعی در بین فریب خوردگان خود، دنباله روی همیشگی ایجاد کنند و برداشت قطعی از مطالب کتاب را اجازه ندهند؟
شما اگر به دنبال نقد منطقی هستید، در مقاله به چند اشتباه محرز نویسنده در علوم مختلف اشاره شده و نشان داده شده است که نویسنده در هر عرصه ای که وارد شده، خطاهای قابل توجه و محرز داشته و نوشته هایش نشان دهنده ضعف شدید علمی او می باشد.
و اگر شما دنبال حدیث برای نقد مطالب هستید، به احادیثی مراجعه کنید که فرموده اند قبل از ظهور هر مدعی ای را تکذیب کنید. آیا درک تفکرات و اندیشه کسی که دنبال جمع آوری سلاح و هجمه به کشورهایی چون جمهوری اسلامی (نه امثال اسرائیل و آمریکا) است، سخت می باشد و تشخیص ریشه های این تفکر دشوار است؟

من چند تا تحلیل و نقد کتاب مذکور رو خوندم هر جا که صحت مطالب کتاب رد شده این بنده خدا که شما پاسخشو دادید اومده و کلی مغالطه کرده انگار یه عده سازماندهی شدن برای مقابله با سایت هو و جریانهای روشنگر که دست این فتنه رو دارن رو میکنن

سلام.من دو ماه پیش لینک گروه مناظره طرفدارهای این آقا رو پیدا کردم.به بعضی چیزهایی که شما میگین انتقاد جدی وارده و بعضی حرفاشون رو واقعا درست یافتم.
الان واقعا سر دوراهی هستم.از طرفی چند تا مقاله مثل مقاله شما رو از مدت ها پیش تر توی اینترنت خوندم و از طرف دیگه مثلا مقاله پاسخ اقای خلیلی به همین مقاله شما انصافا خوبه .
حالا یکی اینکه مناظره بذارین تحت وب یا حضوری دیگه اینکه یه نقد تیتر به تیتر از کتاب بازگشت به اسلام بنویسین آخه انصافا برادر حرف اونا منطقیه که میگن نمیشه حرف رو تیکه تیکه کرد.

تصویر soalcity

سلام
فکر می کنید چند درصد یک غذای سمی را سم تشکیل می دهد؟ حضرت علی (ع) می فرمایند فتنه گران برای موفق شدن حق و باطل را در هم می آمیزند. پس وقتی کسی اهل باطل است تمام حرفهایش غلط نیست مهم این است که اصلی ترین حرف او شناخته شود و آن بررسی شود. همان کاری که بنده در این نوشته انجام داده ام.
اما راجع به مناظره، باید توجه کنید که این ها فقط تبلیغ می کنند. و توری پهن می کنند تا شاید چیزی در آن گیر بیفتد. و از انواع روش های فریب و جذب استفاده می کنند. اگر کسی کتاب این فرقه را خوانده باشد، می بیند که حرف چندان جدیدی ندارند. و اگر با آنها وارد گفتگو شوید، راحت به تناقض گویی می افتند.
این ها خوب بنده و نویسنده این متن را می شناسند. و می دانند که توان مناظره با بنده را ندارند. حتی حاضر نشده اند به ابتدایی ترین ادعای خودشان جواب دهند یا حتی آن را به گردن بگیرند. یعنی وقتی می گوییم اسلام شما چه ویژگی منحصر به فردی دارد که از بازگشت به اسلام سخن می گویید، حاضر نیستند قبول کنند که همه مسلمانان را گمراه شمرده اند که شعار بازگشت به اسلام سر داده اند.
استفاده از شعارهای جذاب مربوط به ظهور با عناوینی چون خراسانی و ... ، مبهم و مخفی نمودن خواسته اصلی فرقه، مجهول بودن مدعیان آن، استفاده از تمام سخنان جذاب گروه های انحرافی متعدد در حالی که خود آن گروهها با یکدیگر اشتراکی ندارند، و ... تماما روش های فریب برای جذب فرقه های انحرافی است. که ظاهرا توسط امثال اسرائیل در فضای نت تکثیر می شوند تا هر عده ای را به طریقی از حق منحرف کنند. خصوصا که اهداف آنها برای مبارزه مسلحانه با کشورهای اسلامی را می بینیم که صریحا در کتابشان نوشته اند.

بسیار زیبا ومتاسفانه جامعه هدف جوانان پاکی است که با نهیب فطرت بدنبال دین و خداوند بزرگ خود هستند . خدا جزای خیر بشما بدهد

با عرض سلام خدمت شما و تشکر بسیار از بابت مطالبتون
یکی از معتقدین به نهضت بازگشت به اسلام درباره مقاله شما پاسخی را برایم ایمیل کرده.فکر کنم شما هم مقاله آقای خلیلی را دیده باشید اما در هر صورت وقتی میشود نتیجه گیری درستی کرد که پاسخ آنها را هم خوانده باشیم.
مثلا اینکه میگویید اینها همه شان از خارج کشور هستند واقعا عجیب و غیرقابل باور هست.از آن طرف آنها هم حرف هایی که میزنند باید توسط اساتید امثال شما تجزیه و بررسی شود و درست غلط حرفشان مشخص شود.اللهم عجل لولیک الفرج

تصویر soalcity

سلام
پس اگر پاسخ آنها را بخوانید، همان پاسخ برایتان روشن می کند که مطالب نقل شده از کتاب شان در این جا کاملا درست بوده و در آن مقاله پس از تائید ضمنی مطالب تنها سعی کرده اند هر کدام را به نوعی توجیه کنند.
و اینکه در خارج کشور هستند و ... مطلب مهمی نیست. البته اینها بیشتر در اینترنت جولان می دهند. و در فضای حقیقی حتی شنیدن نامشان نیز بسیار دشوار است.

بنام خدا حقیر چندی پیش در صفحه فیس بوک با سلیتی بنام اسلام بدون مذهب (بهمین مضموم اشنا شدم ). هنگامیکه نام و فردیت ایشان را از ایشان را پرسیدم با کلمات کسی که خود را حق مطلق میداند . مثال : ایشان است تسلیم حق شوید برایم جالب بود که هنوز اینگونه افراد متوهمی که دارای بیماری خود حق مطلق پنداری هستند برایم جالب بود مواجه شدم لذا کتاب ایشان را خوانده و عین نوشته ذیل در را در صفحه فیس بوک ایشان قرار دادم که ایشان نیز انرا پاک نمود و عین نوشته حقیر :
در خصوص نقد ان کتاب . به تازگی کتاب شما را خواندم قسمتهای اولیه ان جدا زیبا بود همانند همان جزوه ای که خدمتتان عرض نموده بودم حدودا ۲۰ سال پیش با تاسی از قران در خصوص راهکارها دوری ازهدایت در اسلام.سیاه مشقی نوشته بودم که بسیار شبیه به نوشته قسمت اول کتاب بود . بسیار زیبا بود خصوصا عدم توجه به خبر واحد . به یقین رسیدن توسط عقل دوری از ظن و گمان بقا بر دین پدر و مادران و اطاعت محض از سادات و بزرگان و دوری از غلو و .......۲- شناخت انواع نحله های فکری از اخباریون تا اشعاره و معتزله . .....اما از انجایی که علم را ابزار عقل برای رسیدن به یقین اصل قرار دادید نوع جهان بینی خود را منطبق بر علم قرار دادیدهاید اصلی صادق اما غیر فرا گیرد علم بر مختصای وجودیش باید در خصوص امری به اثبات برسد که در بسیاری موارد نیاز به لوازم علمی برای هر شخص میباشد چون شما خبر واحد را ظن میدانید پس یک مسلمان باید عالم به علم نجوم . فیزیک و شیمی و تمام علوم پایه باشد در ثانی در خصوص بزرکترین پرسش انسان از بدو خلقت تا امروز (از کجا امده ام امدنم بهر چه بود / به کجا میروم اخر ننمایی وطنم ) را چگونه باید با علم پاسخ داد . لذا در این مسیر باید به روشهای صحیح استفاده از عقل پناه اورید.(بسم الله الله الرحمن الرحیم : ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۱۲۵﴾ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه‏ اى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راه‏يافتگان [نيز] داناتر است (۱۲۵) نحل از طرفی از فلسفه سخن کفته اید اما چون انرا علمی که از خارج وارد دین شده برای به یقین رسیدن انرا مطبوع طبع ندانسته (پس یقیننا با علم نمی توان به همه پاسخهای مسلمانان در خصوص خلقت و دلیل از خلقت و..... پاسخ داد چه باید نمود ). از همه زیباتر عدم تقلید از مجتهد اعلم در فروع دین است . یا برایتان باید اعمال عبادی عملی خارج از اندیشه را توضیح داد. زیرا شما مستقیما خواستار رسیدن فرد به یقین برای رسیدن به عمل شده اید یعنی به تعداد مسلمانان مجتهد یا محتاط داشته باشیم که هر کس بنحوی این عبادات را انجام دهد که در ان مسیر به یقین رسیده باشد مثلا یک میلیلارد مسلمان که هریک به طریقی وضو گرفته نماز میخوانند و زکات میدهند و روزه میگیرتد .حال بیسودان را چه باید کرد حتما جواب نزد استاد معظم است لاغیر و یا صحیح و درست اصل ولایت فقیه را متوجه نشدید یا با کلام غالیان انرا مورد توجه قرار دادید . هر جامعه کوچکی حتی خانواده محتاج سرپرست و هماهنگ کننده است . .قوای مقننه . قضاییه . و مجریه بر اساس عللی عقلانی ابداع شده و جالب اینکه شما ارا مردم را نیز قبول نداشته و با فسمتی از ایه شریفه ۱۰۳ مائده (اکثرهم لایعقلون ) انتخابات را ضال میدانید الحمد الله که با ایات و (اکثر هم کاذبون و یا فاسقون ) خلق را ننواختید . بعلت وسعت مطالب انشالله مابقی مطالب در فرصتی مقتضی خدمتتان ارائه خواهد شد. وجالب اینکه تمام مسلمانان را غیر خود را گمراه میدانید . اصولا توجهی به اصل پیام الهی در خصوص توحید ندارید چون توحید و معاد با علم قابل حصول به یقین نیستند . شما معیار سنجش را حق قرار داده و از طرفی خود را حق مطلق می نمایید ( سئوالی که حقیر در خصوص فردیت شما نمودم خود را حق و مرا بسوی حق (خودتان دعوت نمودید ) به این عمل شما یارگیری توسط کلام زیبا در ابتدا و در نهایت خواننده عام و کم سواد خود را دچار توهمات غیر الهی می نمایید بجای اینکه فلش شما بسوی الله و رسولان مکرم ایشان باشددر نهایت بسوی خودتان است .

نظرات