آیا تمایلات نژادی و دوست داشتن قومیت خود، از نظر اسلام اشکال دارد؟
اسلام در بستری متولد شده بود که تعصبات قومی و قبیلگی در آن بسیار پررونق بود، از همین رو متون متعددی در نفی و مذمت این رویه در منابع اسلامی وجود دارد. از جمله آنکه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرمایند : هر كس در دلش به اندازه دانه خردلى عصبيّت باشد، خداوند در روز قيامت او را با اعراب جاهليت برانگيزد. الكافي : ٢/٣٠٨/٣
و یکی از بزرگترین آسیب های وارد شده بر پیکر فرهنگ اسلامی نیز از همین ناحیه ایجاد شد، از تعصبات اموی که سبب فجایعی چون حادثه کربلا شد، تا آنچه در شعوبیه شاهد آن هستیم که عده ای آن را بزرگترین نهضت جعل تاریخ و دروغ سازی شمرده اند.
شعوبیه اگر چه در ابتدا واکنش منطقی ایرانیان، به تبعیض نژادی های امویان بود، و با استناد به آیات قرآنی هر گونه برتری نژادی را نفی می کردند، اما در مراحل بعدی، عده ای از آنها مبتلا به همین بلیه شدند و نژاد پرستی ایرانی را جایگزین نژاد پرستی عربی کردند. و در این میان هر گروه به نفع خود تاریخ سازی و جعل حدیث می کرد. تا آن جا که یکی زبان فارسی را زبان اهل جهنم می خواند و دیگری مجعولاتی چون ماجرای کتاب سوزی و ... را می ساخت و این دعواها که در گذشته، دعوای فارس و عرب بود، امروزه به اسم دعوای مسلمان و ایرانی باز تولید می شود و اسلام ستیزان از همین مجعولات برای مخالفت با اسلام استفاده می کنند.
و حتی امروز نیز این روند تاریخ سازی ادامه دارد تا آنجا که بعضی پادشاهان ایرانی که منابع تاریخی بسیار اندکی درباره آن ها وجود دارد، و در همان منابع نیز می توان چهره پلیدی از آنها دید، به گونه ای تغییر داده شده اند که هر جمله زیبایی فورا به آنها نسبت داده می شود و دروغ هایی ساخته و پرداخته می شود که شاید بسیار بزرگ بودن آنها، سبب شده عده ای باورشان کنند.
پس آنچه مشخص است این که تعصبات قومی و قبیله ای ممکن است انسان را از حق دور کند. و مذمت این احساس به همین خاطر است. که انسانی به دلیل تمایل به دفاع از قوم خود، رو در روی حق قرار گرفته و مدافع باطل شود. و الا اگر این احساس انسان را بر علیه حق نسازد، نمی توان در آن اشکالی دید، کما اینکه امام زين العابدين عليه السلام ـ در پاسخ به پرسش از تعصّب ورزى ـ فرمود : تعصّبى كه صاحبش به سبب آن گنهكار مى باشد، اين است كه آدمى بَدانِ قوم خود را از نيكانِ قومى ديگر بهتر بداند . و اين از عصبيّت نيست كه كسى قوم و مردم خود را دوست داشته باشد، بلكه كمك كردن قوم خود بر ستم از عصبيت است. الكافي : ٢/٣٠٨/٧
بنابراین اگر معیار اصلی و اساسی حق باشد و انسان هر جا حقی دید، تسلیم آن شود، دفاع از قوم و قبیله هیچ اشکالی ندارد. و باید توجه کرد که با داشتن این معیار، انسان برای دفاع از قوم و قبیله خود، حتی لازم است رو در روی آنها قرار گیرد، تا شتاب آنها در باطلی را از بین ببرد، یا آنها را ناگزیر به بازگشتن از باطل کند.
در این صورت خواهیم دید که نظام طبقاتی بسیار شدید در دوران ساسانی، خرافاتی چون خوراک درندگان کردن مرده ها (جهت جلوگیری از آلودگی خاک و آتش)، ازدواج با محارم و ... اصلا جای افتخار و بالیدن ندارد و اگر عرب، دختران را زنده به گور می کرد، می تواند در دورانی نیز حامل سخن حقی باشد که باید آن را پذیرفت.
نظرات