آیا قرآن ازطرف خدا نازل شده یا نوشته انسان است؟

قرآن

به طور کلی قران را یک کتاب نوشته شخصیتی زیرک به نام محمدبن عبدا.. معرفی می کنند که در آن اشکالاتی نهفته است. البته تمام این مطالب دوستان برگرفته از کتاب مسعود انصاری که خود من هم آن را خوانده ام. واقعا متاسفم برای امتی که بعد از ۱۴۰۰ سال تازه نسبت به پیامبر و کتابشان بی اعتماد شده اند.

 

وجود قرآن دلالت می کند که از جانب خداست و غیر خدا حتی پیامبر را توان بر انشای چنین کتابی نیست. با صراحت تمام هم اعلام کرده که از جانب خداست و پیامبر و غیر پیامبر را در ایجاد آن دخالتی نیست. خود را آیت خدایی شمرده و اعلام کرده اگر در خدایی بودن قرآن شک دارید و مرا ساخته بشر از جمله پیامبر می دانید و معتقدید و مدعی هستید که بشر را توان انشای چنین کتابی هست، پس یک سوره مثل سوره های من بیاورید و به جامعه عرضه کنید و در معرض قضاوت سخن شناسان قرار دهید.
با وجود آن که دشمنان از صدر اسلام در صدد بودند که آسمانی بودن قرآن را انکار کنند و آن را ساخته ذهن پیامبر یا دیگران معرفی کنند ،ولی نتوانستند به مبارزه طلبی قرآن پاسخ دهند و تا ابد هم نخواهند توانست. الان سرسخت ترین دشمن اسلام، یهودیان صهیونیست هستند که از تمام امکانات شان برای نابودی اسلام استفاده می کنند، لیکن تاکنون نتوانسته‌اند حتی یک سوره مثل قرآن را بنویسند.
قرآن مجید از جهات گوناگون معجزه است و خدایی بودن خود را فریاد می زند. چند نمونه را ذکر می‌کنیم:
-از جنبه های اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است. قرآن از فصاحت و بلاغتی برخوردار است که از عهده بشر خارج است. از این رو عرب جاهلی که در فصاحت و بلاغت و  شعر و ادب تخصص بلکه نبوغ داشت، وقتی در برابر قرآن قرار گرفت و در فصاحت آن دقت کرد، به معجزه بودن آن پی برد و اظهار عجز و ناتوانی نمود. به سبب اعجاز فصاحتی قرآن، عده‌ای از آنان وحی بودن قرآن را پذیرفته و نبوت پیامبر اسلام را تصدیق نمودند. بقیه نیز گر چه ایمان نیاوردند، ولی هماوردی نکردند . عجز خود را از آوردن حتی سوره ای کوچک فریاد زدند و این خود بزرگ ترین دلیل بر آسمانی بودن قرآن است. ثابت می‌کند که آوردن کتابی مثل قرآن از دایره قدرت بشر بیرون است. بنا بر این قرآن بهترین گواه بر آسمانی بودن خویش است.
- همه قبول دارند که رسول خدا (ص) امی یعنی درس نخوانده بود، ولی با وجود این، کتابی آورد که پر است از معارف عقلی و دقایق علمی و فلسفی، به طوری که این کتاب افکار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب کرده و متفکران شرق و غرب عالم را مبهوت و متحیر ساخته است.
امی و درس ناخوانده بودن پیامبر و بیگانه بودن ایشان و محیط زندگی شان از دانش روز و ناتوانی او از مراحل ابتدایی خواندن و نوشتن که معلوم همگان بود، بهترین دلیل بر این است که قرآن محصول فکر و فهم ایشان یا تعلیم گرفته از دیگران نبوده است. پیامبر پیش هیچ کسی زانوی شاگردی به زمین نزده است. از هیچ کس تعلیم نگرفته و قبل از بعثت هیچ سخن و کلامی شبیه قرآن از او شنیده نشده و این معارف و آیات به ناگاه بر زبان او جاری شد.
قرآن  بر این موضوع تکیه کرده و آن را یکی از نشانه های آسمانی بودن خود شمرده است:
و ما کنت تتلوا من قبله من  کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون(۱)
 پیش از نزول قرآن هیچ نوشته ای را نمی خواندی و با دست راست خود (که وسیله نوشتن است)نمی نوشتی. اگر قبلا می خواندی و می نوشتی، یاوه گویان شک و تهمت به وجود می آوردند.
و کذلک اوحینا الیک روحا  من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان(۲)
 قرآن را که روح و حیات است، از امر خود بر تو وحی کردیم. قبلا نمی دانستی نوشته و ایمان چیست.
این آیات صراحت دارد که پیامبر قبل از نزول قرآن با خواندن و نوشتن و معارف بلند قرآن بیگانه بوده، این ها نه تراوش ذهن او، بلکه نازل شده از جانب خداوند حکیم است.
-دلیل محکم دیگر بر وحی بودن و آسمانی بودن قرآن و این که حتی آیه ای  از جانب پیامبر نمی باشد، این است که پیامبر مومن و خدا ترس و راستگو بود. در  ایمان و خداترسی و راستگویی هیچ شکی نیست. چنین کسی هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد تراوش فکر و ذهن خود را به خدا و آسمان نسبت دهد، زیرا یقین دارد که نسبت دادن مطلبی به خدا، افترا به خدا و بزرگ ترین گناه است و با قهر خدا مواجه خواهد شد و هیچ قدرتی نیست تا او را از قهر خدا برهاند.
 اگر افرادی غیر از پیامبر بودند، ممکن بود به خود این جرات را بدهند که مطالب ساخته ذهن و روح خود را به خدا نسبت دهند تا بهتر مقبول خلق گردد، ولی از مومن بی نظیری چون پیامبر با آن مرحله خداترسی چنین کاری محال است.
 قرآن افترا و نسبت دادن چیزی را به خدا بزرگ ترین گناهان می شمارد:
و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا(۳)
 چه کی ستمکارترازکسی است که به دروغ چیزی به خدا ببندد؟!
 از زبان پیامبر اعلام می کند که از خدا چنان ترسی دارد که هیچ گاه چیزی بر خدا نمی بندد، زیرا می داند کسی نمی تواند نگهدار او از قهر خدا باشد:
قل ان افتریته فلا تملکون لی من الله شیئا(۴)
بگو اگر آن را به خدا بسته باشم، نمی توانید در قبال خدا مالک و نگهدار من باشید.
بارها بود که مسئله ای پیش می آمد یا سوالی مطرح می گردید و پیامبر جواب و حکم آن را نمی دانست. منتظر نزول وحی می نشست تا جواب و حکم آن را بگیرد. در مکه که پیامبر زیر ذره بین قریش بود، تعدادی از یهود آمدند و سوال هایی از رسول خدا مطرح کردند. پیامبر به پشتگرمی وحی، وعده جواب در فردا را به آنان داد. خدا برای تادیب پیامبر و تعلیم پیروان ایشان چندین روز نزول وحی را به تاخیر انداخت، به نحوی که مشرکان شایعه کردند که خدای محمد با او قهر کرده و او را واگذارده است(۵).
طبیعی است که اگر قرآن جوشش روح و روان پیامبر بود، حضرت جواب آنان را به تاخیر نمی انداخت تا دشمنان شادکام گردند و دوستان اندوهگین شوند و...
با توجه به دلایلی که گذشت، نمی توان گمان کرد قرآن جوشش روح پیامبر یا تعلیم دیگران به او بوده، قطعا این آیات و سوره ها از عالم غیب بر قلب ایشان نقش بسته، ایشان مامور به ابلاغ آن ها بوده است.
پی نوشت ها:
۱. عنکبوت(۲۹)،آیه ۴۸.
۲. شوری(۴۲)،آیه ۵۲.
۳. انعام(۷)،آیه ۲۱ و آیات فراوان دیگر.
۴. احقاف(۴۶)،آیه ۸.

 

کلمات کلیدی: 

دیدگاه‌ها

اگر فرض تصور انسانی قادر به بیان چنین جملات حکیمانه با جامعییت نیازهای بشری را داشته باشد ۱- این انسان قادر به بیان چنین آیاتی ، با ید صاحب کمالات علمی بالایی باشد .که این سوال پیش می آید این کمالات عقلانی را از کجا کسب نموده است ودر ادامه سوالی مطرح میگردد، آیا این انسان خالقی دارد یا خیر ؟ ( بحث ولادت تولید مثل به کنار) اولین بار درصدر نشینی چنین نگاهی به سیر خلقت ، بوجود آورنده ای بعنوان خالق ، این انسان را خلق نموده است که خالق که همان خداست به اعتبار تقدم وجود وباتوجه به قائم به ذات بودن ومستجمع تمام صفات جمال وکمال وجلال بودن ، اولی تر وتواناتر است بربیان آیات قرآن . ۲- هر مخلوق ذیشعوری بوجود اورنده ای دارد ، که خالقش در مقام خالقیت اورا مسفیض ومستغنی از نیازهایش میسازد. پس انسانی که مخلوق باشد در مراتب وجود وحضور در تقدم نسبت به خالق در هیچ زمینه ای نمی تواند باشد.

نظرات