آیا کوفه مقرّ حکومت حضرت مهدی(عج) می شود؟
بی وفایی کوفیان نزد همه معروف است بی وفاییشان نسبت به امام علی علیه السلام و ماجرای نامه های هزارتایی برای دعوت امام حسین علیه السلام کاملا آشکار است.
پس چرا امام زمان علیه السلام مرکز حکومت خودشان را شهر کوفه قرار خواهند داد؟
در تاریخ اسلام شهر كوفه عراق مَثَل بیوفایی است و مردمان آن شهر به پیمان شكنی شهره شدهاند، با این حال در بعضی روایات که به جزئیات حکومت امام زمان(عج) اشاره شده است، نامی از كوفه نیز برده شده است، با شنیدن نام کوفه بعنوان مقر حکومتی امام زمان(عج) این سؤال مطرح می شود كه چرا كوفه معین شده به عنوان مقرّ حكومتی آن حضرت با این كه كوفه سابقة بی وفایی داشته است در جواب باید گفت:
اولاً:
ارادة الهی به این تعلق گرفته كه حكومت جهانی آن حضرت، با مركزیت كوفه مستقر شود و نهضتی كه نوید آن را خاتم الانبیا ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ جملگی داده اند و بسیار بر آن تاكید كرده اند برخی از ناحیه پروردگار مشخص شده كه شروع انقلاب آن حضرت از مكه باشد و بعدها مقر حكومت او هم در كوفه باشد.
ثانیاً:
بی وفایی مردم كوفه در برهه ای از زمان دلیل نمی شود كه آینده ای كه معلوم نیست چه زمانی است باز مردم آن جا متصف به بی وفایی باشند. آینده برای ما معلوم نیست به علاوه این كه بی وفایی مردم كوفه در زمان امام علی ـ علیه السلام ـ و امام حسین ـ علیه السلام ـ باعث بی اعتبار كردن آن سامان نمی شود چون كه در روایاتی از ائمه اطهار نقل شده كه كوفه و اهل آن را مورد مدح قرار می دهند كه از آن جمله این روایات می باشند.
عبدالله بن ولید می گوید بر امام صادق ـ علیه السلام ـ وارد شدیم در زمان مروان آن حضرت به ما فرمود شما از كجایید (اهل كجایید) ما گفتیم: از اهل كوفه. حضرت فرمود: نیست سرزمینی از سرزمینها و شهری از شهرها كه بیشتر از اهل كوفه به ما محبت داشته باشد (یعنی اهل كوفه بیشتر از تمام شهرها به اهل بیت محبّت می ورزند)....[۱]
اگر این روایت را خاص آن زمان بدانیم بالاخره این نتیجه را می گیریم كه بی وفایی زمان خاصی باعث نمیشود كه در هر زمان آنها اهل مكه باشند بلكه در زمان امام صادق ـ علیه السلام ـ مورد مدح آن حضرت قرار می گیرند.
در روایت دیگری از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده كه حضرت فرمود:
ولایت ما بر آسمانها و زمین و كوهها و شهرها عرضه شد و هیچ كدام ولایت ما را چون اهل كوفه قبول نكردند.[۲]
پس با وجود این روایات معلوم می شود بی وفایی گروهی خاصی باعث نمی شود كه در تمام زمانها اهالی یك شهر متهم به بی وفایی گردند. بلكه در هر زمانی باید اهل آن جا را به خصوصه مورد امتحان قرار داد تا معلوم شود آیا مؤمنان راسخی در اهداف خود هستند یا نه.
ثالثاً:
مكان كوفه مكان مقدسی است شاید به اعتبار قداستی كه دارد خداوند اراده فرموده كه مقر حكومتی تنها منجی عالم و یگانه مصلح جهانی در این مكان مقدس باشد (ما كه از مصالح و حكمت الهی بیخبریم) و این ربطی به وضعیت مردم آن جا ندارد كه آیا در تاریخ سابقه خوبی دارند یا ندارند.
روایاتی در این باب وجود دارد كه دلالت بر قداست مكان كوفه می باشد از جمله این روایات:
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: كوفه باغی از باغهای بهشت است در آن قبر نوح و ابراهیم و... قبر سید اوصیاء امیر المؤمنین آن جاست.[۳]
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: یك درهم انفاق در كوفه مانند ۱۰۰ درهم انفاق در غیر كوفه به حساب می آید و دو ركعت نماز خواندن در كوفه ۱۰۰ ركعت به حساب می آید.[۴]
رابعاً:
حتی بر فرض اینكه بپذیریم اهل كوفه همگی و همواره دارای چنین ویژگی هستند میتوان گفت كه؛ ما روایاتی در باب نشانههای ظهور داریم كه اشاره به تخریب كامل كوفه و قتل عام كلیه ساكنان آن به دست سفیانی دارند؛ كه از جمله میتوان به این روایات اشاره كرد: سپاه سفیانی وارد كوفه میشوند و احدی را فرو نمیگذارند جز اینكه به قتل میرسانند.[۵]
سفیانی سپاهی را به سوی كوفه گسیل میدارد كه تعدادشان هفتاد هزار نفر میباشند، اهل كوفه را میكشند و به دار میزنند و اسیر میگیرند.[۶]
از اینرو میتوان گفت ساكنان كوفهای كه مركز حكومت حضرت قرار میگیرد، اهالی سابق آن نیستند بلكه مؤمنانی هستند كه از اقصی نقاط جهان به مركز حكومت حضرت ولیعصر(ع) میآیند. چنانكه حدیث شریف میفرماید:
هنگامی كه قائم(ع) وارد كوفه شود، هیچ مؤمنی نمیماند، جزاینكه در آنجا باشد و یا به سوی آن عزیمت نماید.[۷]
برای مطالعه بیشتر به كتابهای زیر مراجعه نمایید:
۱. مهدی موعود، مترجم علی دوانی؛
۲. الارشاد شیخ مفید.
پی نوشتها:
[۱] . ر.ك: سفینة البحار، محدث قمی، ج ۷، ص ۵۴۴، به نقل از المناقب، دار الاسو، چ سوم، ۱۴۲۲.
[۲] . ر.ك: همان، ص ۵۴۶، به نقل از بصائر الدرجات.
[۳] . ر.ك: همان، ص ۵۴۴، به نقل از فرحة النحری.
[۴] . ر.ك : همان، ص ۵۴۳، به نقل از كامل الزیارة.
[۵] .بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۱۹.
[۶] .همان، ج۵۲، ص۲۳۹.
[۷].شیخ طوسی، كتاب الغیبة، ص۴۵۵.
نظرات