آیا سرنوشت آسیه همسر فرعون مشخص هست؟

آسیه

هنگامى كه موسى(ع) به مقام نبوت رسید به مصر بازگشت و به دعوت فرعون و قوم بت پرست او پرداخت، آسیه به وى گروید و به خداى جهان ایمان آورد ولى ایمانش را از فرعون پنهان داشت.
او سالها خداوند یكتا را پرستش كرد و تحت رهبرى موسى(ع) ایمان خود را نگاه داشت ولى سرانجام رازش فاش شد و شوهر ستمگرش فرعون را سخت آشفته ساخت. فرعون نخست سعى كرد ملكه را از آن كار باز دارد. براى انصراف او از هر درى وارد شد و به هر وسیله اى متوسل گردید.
گاهى او را تهدید مى كرد و زمانى با تطمیع و وعده‌هاى دلفریب و شیرین دلگرم مى ساخت. اما همه این كارها بیهوده بود. آسیه دل به خدا داده بود؛ خدایى كه موسى آن كودك از آب گرفته را كه خود پرورش داده بود به مقام نبوت رسانده و با یَدِ بیضا و عصاى كذایى كه بزرگترین معجزه موسى پیغمبر خدا بود، ماءمور هدایت و راهنمایى فرعون كرده بود.
او جز ایمان به خداى خالق جهان و دارنده آسمانها و زمین و آفریننده كوهها و دشتها و دریاها و جلگه ها و جنگلها و همه چیز و آنچه موسى مى گفت، چیزى نمى شناخت. نه از فرعون هراسى به دل مى گرفت و نه از اینكه ملكه نیل است و همسر آن ستمگر جبار و بى دین مى باشد، خشنود بود.
او فقط به یك چیز مى اندیشید،به هدایت فرعون تا مانند خود وى سرانجام به خداى حقیقى ایمان بیاورد و دست از ظلم و ستم و تباه ساختن مردم محروم و بى پناه بردارد ولى فرعون راهى درپیش گرفته بود كه بازگشت نداشت.
كسى كه دعوى خدایى، آن هم بزرگترین خدا را دارد و ما فوقى براى خود تصور نمى كند،چگونه حاضر مى شود به فرمان موسى گردن بنهد وخود را از مسند خدایى پائین بیاورد و مانند یك فرد معمولى بگوید: خدایا! مرا بیامرز؟!
فرعون ، عاقبت آسیه را میان ایمان به خدا و اطاعت از خود آزاد گذاشت تا یكى از آنها را برگزیند: یا دل به موسى و سخنان او بدهد و آماده هرگونه پیشامد سوء و شكنجه باشد و یا به صورت همان ملكه نیل و بانوى اول مصر باقى بماند و بت بپرستد و فرعون را خداى خدایان بداند!
آسیه ایمان به خدا و موسى را برگزید و از اعتقاد روشن خود دست برنداشت. او كه با دیدن معجزات موسى از صمیم دل ایمان به خالق جهان آورده بود و مى دانست كه فرعون مردى ستمگر و در عین حال ضعیف و خودكامه است و دعوت انبیا واقعیت دارد، سرانجام زندگى مجلل دربار مصر و كاخ پرشكوه فرعون را كه روزى مانند فرعون ، زوال پذیر خواهد بود، با آنچه در نزد خداست و باقى و پایدار است ،معاوضه كرد و تن به هر گونه پیشامدى دادكه در انتظارش بود!
فرعون نیز كه از سعى خود نتیجه اى نگرفت ، دستور داد آسیه را به چهار میخ بكشند. هنگامى كه آسیه را به میخ كشیده بودند، سنگى بزرگ بر سرش ‍ كوفتند و بدینگونه به زندگیش پایان دادند. در لحظه اى كه آسیه شكنجه مى شد با خدا راز و نیاز مى كرد. سخن او را در آن حالت دردناك و در زیر شكنجه ، قرآن بدینگونه نقل مى كند:
«وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(التحریم/۱۱)
و خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانه‌ای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش!»آسیه در زیر شكنجه هاى جانكاه فرعون جان داد ولى نامش در تاریخ ‌جهان و قرآن كتاب آسمانى ما به عنوان یكى از زنان بزرگ و كم نظیر عالم ،جاوید ماند.[۱]

 

پی نوشت:
[۱]. زن در قرآن، على دوانى. ص ۴۱ به بعد...

نظرات