آیا در غیر طریق مکتب اهل بیت(ع) امکان رسیدن به کمال وجود دارد؟
انحصار طریق حق و آئین صحیح در اسلام راستین (تشیع) با دلایل عقلی اثبات می شود. چرا که بین آئین های مختلف تضادهای بسیاری وجود دارد و به همین دلیل نمی توان پذیرفت که به طور همزمان چند آئین حق وجود داشته باشد. و زمانی که گزاره های متناقض ادیان و آئین ها را در نظر بگیریم، تنها یکی از آنها صحیح و صادق خواهد بود و باقی قطعا و بدون هیچ مماشاتی باطل خواهند بود.
در واقع در مساله آئین های مختلف، اگر به حقیقت واحد بنگریم، بسیار راحت می پذیریم که حقیقت یکی بیش نیست و باقی ادعاهای متضاد همه بیراهه هستند. مشکل از جایی شروع می شود که ما به جای در نظر گرفتن حق واحد، به تکثر افراد و عده بسیار پیروان آئین های دیگر می نگیریم و از همین رو برایمان پذیرش گمراهی عده بسیار دشوار می شود.
در حالی که نباید کثرت افراد را دلیل حقانیت بگیریم و کثیر بودن، با گمراه بودن واقعی، منافات ندارد. مگر اینکه بگویی زمانی که همه مردم فکر می کردند، خورشید به دور زمین می گردد، تفکر آنها سبب می شد که واقعیت نیز تغییر کند!
البته ممکن است بگوییم عده ای از گمراهان مستصعف فکری هستند یا خدای متعال به اندازه درک آنها از حق آنها را امتحان می کند. یعنی اگر به میزان حقی که فهمیدند، به همان میزان پایبند بودند، در درگاه الهی رو سفید هستند. و اگر کسی به حق پشت کرد، و به آن ملتزم نشد، در امتحان الهی مردود است. و میزان حقی که برای افراد مختلف آشکار می شود، متفاوت است.
با توجه به مقدمه فوق می توان گفت که رسیدن به بعضی از کمالات برای کسانی که در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) نیستند، ممکن است و این گونه نیست که تمام افراد خارج از مکتب حق، در گمراهی یکسان باشند. این مطلب در موضع گیری قرآن در مقابل یهودیان و مسیحیان روشن است. که مسیحیان خدا جوی را مدح می کند:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَكُوا وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى ذلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَكْبِرُونَ[مائده/۸۲] بطور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشركان خواهى یافت و نزدیكترین دوستان به مؤمنان را كسانى مى یابى كه مى گویند: «ما نصارى هستیم» این بخاطر آن است كه در میان آنها، افرادى عالم و تارك دنیا هستند و آنها (در برابر حق) تكبّر نمى ورزند.»
در این آیه فارغ از مکتب حق، استکبار یا عدم دنیا طلبی را ملاکی برای تقسیم بندی دو طائفه از غیر مسلمانان کرده است.
این محتوا در روایات نیز به گونه ای دیده می شود. مثلا درباره حاتم طائی که دین حق نداشت اما صفاتی نیک در بذل و بخشش داشت، گفته شده که او به دلیل این صفاتش از عذاب رهایی یافته:
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به عدى به حاتم طائى فرمودند: خداوند عذاب را به خاطر سخاوت از پدرت دور كرده است.[۱]
البته طبیعی است که افرادی که خارج از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) هستند یا از رسیدن به اوج کمالات محروم هستند و تنها به بخشی از آن دسترسی دارند یا اینکه در مسیر رسیدن به کمالات به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در می آیند. چرا که حقیقت تام و کامل در این مکتب است و هر کسی در این مکتب نباشد، قطعا در فکر و عملش دچار باطل هایی می باشد.
[۱]. بحار الأنوار، ج۶۸، ص۳۵۳.
دیدگاهها
درسورة مباركة آلعمران، آية
درسورة مباركة آلعمران، آية ۱۰۹ خداوند ميفرمايد: «انّ الدّين عندالله الاسلام» يعني تسليم و انقياد در برابر حق علاوه به اين، اديان الهي مطابق با فطرت بشر است و فطرت انسانها نه قابل تغيير است نه قابل تبديل. لذا خداوند ميفرمايد: «فاقم وجهك للدين حنيفاً فطرة الله التي فطرالناس عليها لاتبديل لخلق الله» يعني چهرة خويش را بر آيين و دين راست استوار دار، اين فطرت الهي است كه آدميان برآن آفريده شدهاند، و در خلقت خداوند تبديل و دگرگوني نيست.
در آية ديگر ميفرمايد: «خداوند ديني را براي شما تشريع نموده كه نوح ـ عليه السّلام ـ را به آن سفارش كرده و آنچه را كه به تو اي پيامبر وحي نموديم و به ابراهيم و موسي و عيسي ـ عليهم السّلام ـ سفارش كرديم، اين است كه دين خدا را برپا دارد، و در آن اختلاف و تفرقه روا نداريد.»
با عرض سلام
با عرض سلام
همان گونه که در انتهای نوشتار شما اشاره شده، در دین الهی اختلاف و تفرقه نیست. در حالی که بین مسیحیت، یهودیت و اسلام امروز تفرقه و اختلاف است.
پس باید دقت کنیم که بین دین عیسی و آنچه مسیحیان می گویند، فرق است کما اینکه قرآن نیز اندیشه تثلیت را محکوم کرده است!
باید دقت کنیم که بین دین موسی و آنچه یهودیان می گویند، فرق است کما اینکه قرآن بارها تحریف کنندگی یهودیان را محکوم کرده است.
در واقع در دین الهی تغییر و تبدلی نیست به همین خاطر ما به همه پیامبران الهی و آنچه بر آنها نازل شده است، ایمان می آوریم. اما از آنچه به دست بشر، آلوده تحریف شده است، پیروی نمی کنیم. چون اصولا الهی نیست.
بإسلام. آيا محي الدين عربى
بإسلام. آيا محي الدين عربى شيعه بود؟مي دأنميم كه حتى امام راحل هم در عرفان پيرو أيشان بود ند. چگونه أيشان كه مدعى الهام شدن كتاب مهم فصوص إز خود پيامبر صلى الله هستند ميتواند در ادعاء خود صادق بأشد؟أين همه عرفا ى بزرگ كه غير شيعه بود ند چطور! اللهم اهدنا
با عرض سلام
با عرض سلام
درباره شیعه بودن یا نبودن محیی الدین، سخنانی مطرح شده است. که در این باره باید به دو نکته توجه کنیم. اول اینکه محیی الدین در اندلس زندگی می کرده که فضای ضد شیعی داشته و تقیه در آن فضا اصلا دور از انتظار نیست. دوم اینکه مطالب فراوانی در کتاب های محیی الدین، تائید اندیشه شیعه درباره امامت است. شهید مطهری در این باره می نویسند:
محيى الدين عربى، اندلسى است و اندلس جزء سرزمين هايى است كه اهالى آن نه تنها سنى بودند بلكه نسبت به شيعه عناد داشتند و بويى از ناصبى گرى در آنها بود. ... محيى الدين، اندلسى است ولى روى آن ذوق عرفانى اى كه دارد و معتقد است زمين هيچ گاه نمى تواند خالى از ولىّ و حجت باشد، نظر شيعه را قبول كرده و اسم ائمه عليهم السلام را ذكر مى كند تا مى رسد به حضرت حجت و مدعى مى شود كه من در سال ششصد و چند محمّد بن حسن عسكرى را در فلان جا ملاقات كردم. (مجوعه آثار شهید مطهری، ج۴، ص ۸۰۴)
نظرات