ما که زردتشتی و یگانه پرست بوده ایم، چرا باید دنبال اعراب برویم؟
در پاسخ به این سوال، چند نکته باید مد نظ قرار گیرد:
۱- ملاک ها و معیارهای گمراه کننده:
انسان در زندگی خود بر سر دوراهی های فراوان قرار می گیرد و در هر کدام باید انتخاب کند. و برای انتخاب کردن معیار و ملاک نیاز است. و معیارها و ملاک ها هر چقدر دقیق تر باشند، انتخاب انسان نیز از اشتباه دورتر خواهد بود.
در تلقی کسی که سوال فوق را مطرح کرده، دو نوع معیار احساس می شود: ۱- یگانه پرستی یا انتخاب حق ۲- راه آباء و اجداد و به تعبیری قومیت خویش.
قطعا کنار هم قرار دادن این دو معیار، انسان را در مقاطع بسیاری دچار تضاد می کند، چون قوم ایرانی همیشه مسیر حق را طی نکرده اند. مثل طبقه بندی جامعه و محروم کردن عده بسیاری از تحصیل که قابل انکار نیست. و در موارد باطل بودن شیوه اجدادمان ، دو گانگی معیارها، با بی معیار بودن فرقی ندارد. در حالی که ما از لزوم معیار سخن گفته ایم.
بنابراین باید تصمیم خود را بگیریم. آیا معیار اصلی ما حق است یا ادامه دادن راه اجدادمان حتی اگر در مسیر باطل رفته اند؟
۲- اسلام یک دین جهانی و منطبق با فطرت انسانی است:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ[روم/۳۰] پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار كن! این فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار»
شروع این دین، ربطی به اعراب ندارد و دلایل این امر بیش از آن است که بخواهیم بیان کنیم:
«مِلَّةَ أَبیكُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ[حج/۷۸] آیین پدرتان ابراهیم، او شما را پیش از این «مسلمان» نامید.»
«وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[بقره/۱۳۲] و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر،) فرزندان خود را به این آیین، وصیت كردند (و هر كدام به فرزندان خویش گفتند «فرزندان من! خداوند این آیین پاك را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!»
بنابراین کسی که معیار حق و حقیقت را برگزیده، به خوبی این حقیقت را می بیند که اسلام یک دین عربی نیست. بلکه یک دین الهی و انسانی است. و منطبق بر سرشت انسانی است که این سرشت در تمام قومیت ها یکسان است.
۳- کسی که امروز می خواهد به دین زردتشت معتقد شود، باید دین زردتشت امروزی را مورد بررسی و تحقیق خود قرار دهد. و چگونگی دین زردتشت در هزاها سال قبل، برای بررسی او مناسب نیست. به عنوان مثال: آیا پاکی و زلالی آب در سرچشمه، برای آنکه کیلومترها پایین تر از سرچشمه است، تعیین کننده است؟ اگر چه این آب در مسیر انواع آلودگی و کثافات را به خود پذیرفته باشد؟ دین زردتشت در ابتدای خود هر شکل و طریق که داشته، امروز قطعا با انحرافات و آلودگی هایی گره خورده که هیچ طبع سلیمی نمی تواند آن را بپذیرد. به عنوان مثال چگونه می توانیم یگانه پرستی این دین در گذشته را معیار قرار دهیم در حالی که این دین در مسیر تاریخی خود حتی ازدواج با محارم را نیز درون خود جای داده است؟
در پایان حدیثی از امام صادق (ع) درباره مقایسه زرتشتیان و اعراب در پایبندی به دین حنیف ارائه میکنم:
در سوالات یک شخص از امام صادق (ع): بفرمائید آیا خداوند براى مجوسان پیامبرى فرستاد. چون من كتاب محكم و پند و اندرز به معنى دستور العمل شفا بخشى میان آنها ندیدهام و اقرار به ثواب و عقاب و شرایعى كه عمل كنند ندارند.
فرمود: هیچ امت وجود ندارد مگر اینكه پیامبرى میان آنها وجود داشته و رسولى با كتاب از جانب خدا برانگیخته شده اما انكارش كردهاند. آن مرد گفت پیامبر مجوسان كیست؟ بعضى از مردم خالد بن سنان را معرفى مىكنند. فرمود: خالد بن سنان مرد عربى بیابانى بود نه پیامبر، این حرفى است كه بعضى از مردم مىزنند.
گفت پس زردشت بود؟ فرمود: زردشت براى آنها زمزمه و ادعاى پیامبرى كرد برخى ایمان آوردند و گروهى نیز منكر شدند او را در بیابان انداختند، درندگان بدنش را خوردند.
گفت بفرمائید مجوس به واقعیت نزدیكتر بودند در زمان خود یا عرب؟
فرمود: عرب در آن زمان بدین حنیف نزدیكتر از مجوس بودند. زیرا مجوس كافر تمام انبیاء و منكر كتب آنهایند و برهان و دلیل ایشان را نمى پذیرند و خود را موظف دین و آداب هیچ پیامبرى نمى دانند. كیخسرو پادشاه مجوس در آن زمان سیصد پیامبر را كشت. مجوس غسل از جنابت نمى كرد كه عرب مىكرد و این غسل از آثار خالص ملت حنیف است. مجوسان ختنه نمى كردند با اینكه ختنه از سنن انبیاء است و اولین كسى كه ختنه كرد ابراهیم خلیل بود. مجوسیها مرده هاى خود را غسل نمى دادند و كفن نمى كردند، اما عرب این كار را مى كرد.
مجوس مرده ها را در بیابانها و گودالها مى انداختند ولى عرب در قبر مىگذاشت و برایش لحد ترتیب مى داد. با همین روش پیامبران اول كسى كه برایش قبر كندند آدم ابو البشر بود و لحد برایش ترتیب دادند. مجوسیها با مادران خود جمع مى شدند و با دختران خویش ازدواج مى كردند ولى عرب آن را حرام مى دانست. مجوس بیت الله الحرام را انكار مى كرد و مى گفت خانه شیطان است ولى عرب حج مى گذارد و احترام مى كرد و مى گفت خانه خدا است و اقرار به تورات و انجیل داشت و از اهل كتاب استفاده مى نمود و دستور العمل از آنها مى گرفت بالاخره عرب در تمام چیزها نزدیكتر به دین حنیف از مجوس بود.
فرمود: مجوسان كه با خواهر خود همبستر مى شدند مدعى بودند كه این سنت آدم است اما چه دلیلى براى آمیزش با دختران و مادران داشتند، با اینكه آدم و نوح و ابراهیم و موسى و عیسى و سایر پیامبران این كار را حرام مىدانستند و هر دینى كه از جانب خدا آمده است.[۱]
[۱]. بحار الأنوار، ج۱۰، ص ۱۸۰.
نظرات