ماهیت جنیان چیست؟

ماهیت جنیان

در قرآن دو تعبیر درباره ماده اولیه خلقت جن بیان شده است:

«وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ[حجر/۲۷] و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق كردیم.»
«وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ[الرحمن/۱۵] و جنّ را از شعله ‏هاى مختلط و متحرّك آتش خلق كرد.»

علامه طباطبایی در تفسیر این دو آیه می فرماید: راغب در باره كلمه" سموم" گفته: باد داغى است كه اثر سمى دارد. ... و اگر در آیه مورد بحث مبدأ خلقت جن از نار سموم دانسته شده، با آیه سوره الرحمن كه آن را" مارجى از نار" نامیده و فرموده:" وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ" منافات ندارد، زیرا مارج از آتش، شعله‏ایست كه همراه دود باشد، پس دو آیه در مجموع مبدأ خلقت جن را باد سمومى (سمی) معرفى مى‏كند كه مشتعل گشته و به صورت مارجى از آتش در آمده. و نوع جن را از بادى بسیار داغ خلق كردیم كه از شدت داغى مشتعل گشته و آتش شده بود.[۱]

اما باید دقت کنیم که با این تعبیر نیز نمی توان چندان به ماهیت جن پی برد و این آتش را مانند همین آتش عنصری که می بینیم تصور کنیم. و حتی عده ای از بزرگان بر غیر جسمانی بودن جن تصریح کرده اند و صریحا بیان کرده اند که این آتش مد نظر، آتش عنصری نیست:
«متكلمان مسلمان بر آن‏اند كه جن از اجسام لطیف است و مى‏تواند به شكل‏هاى گوناگون درآید[۲]؛ ولى فیلسوفان معتقدند كه جن، جسم ندارد و جسمانى نیست و بر خلاف انسان، موجودى است مجرّد و از نوع آتش و هوا[۳] البته اینكه جن از آتش آفریده شده است، دلیل قرآنى دارد[حجر/۲۷]؛ امّا این آتش از جنس آتش عنصرى نیست؛ زیرا از خود گرما برون نمى ‏دهد[۴] »[۵]

اسفراینی در کتاب انوار العرفان درباره چیستی جن می نویسد: « در حقیقت این‏ها خلافى است عظیم. مذهب متكلمین  آن است كه ملائكه و جن و شیاطین نیستند مگر اجسام لطیفه، كه حیات عرضى دارند و قادرند كه به شكل‏هاى مختلفه برآیند. و لهذا گاهى مرئى شوند و گاهى نشوند. و چون مرئى شوند، به صور و اشكال مختلفه مرئى شوند.

و محقق طوسى رحمه اللّه در نقد محصل آورده كه:  «معتزله بر آنند كه ملائكه و جن و شیاطین حقایق مختلفه نیستند، بلكه همگى حقیقت واحده ‏اند. و تفاوت میان ایشان نیست مگر به عوارض و افعال. پس آنان كه نكنند و نخواهند مگر خیرات، ملائكه باشند. و آنان كه صادر نشود از ایشان مگر شرور، شیاطین. و یا آن‏كه گاه مرتكب خیر و گاه مرتكب شر باشند، جن. و از این جهت است كه ابلیس را شمرده‏اند گاهى از ملائكه، و گاهى از جن».[۶]

و علّامه تفتازانى در شرح مقاصد گفته:  «قائلین از فلاسفه به وجود جن و شیاطین، بر آنند كه جن جواهر مجرده‏اند كه ایشان را تصرف و تأثیر در اجسام عنصریه هست، بى ‏آنكه متعلق باشند به اجسام؛ مانند تعلقى كه نفوس ناطقه انسانیه را است به ابدان. ... ».[۷]

و شیخ ابو على در رساله حدود گفته: «الجن هو حیوان هوائی ناطق مشفّ الجرم، من شأنه أن یتشكّل بأشكال مختلفة. و لیس هذا رسم بل معنا اسمه».[۸] (جن حیوانی ناطق و با جرم شفاف است که می تواند به اشکال مختلف در آید)[۹]

[۱]. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱۲، ص:۲۲۳ تا ۲۲۵.
[۲]. تلخیص المحصّل، ۲۳۰.
[۳]. قبسات، ۴۰۳.
[۴]. نثر طوبى، ۱/ ۱۴۰.
[۵]. فرهنگ شیعه، ص: ۲۱۸.
[۶]. محصل افكار المتقدمین، ص ۱۴۲.
[۷]. شرح المقاصد، ج ۳، ص ۳۶۶.
[۸]. رساله حدود، ص ۲۷، ش ۲۲.
[۹]. أنوار العرفان، ص: ۴۳۶.

نظرات